فضایل امیرالمؤمنین(ع) در بیان سعد وقاص
سعدبن وقاص میگوید: در یکی از جنگها، سپاهیان امام علی(ع) را به اسارت گرفتند. از حضرت خواستند از بیتالمال برای آزادی اسیران بودجهای بردارند، فرمود: آزاد کردن اسیر کار خوبی است اما کسی که به اندک حادثهای تسلیم میشود، شهامتی ندارد.
به گزارش پارس به نقل از فارس، آیتالله جوادی آملی از جمله فقها و اندیشمندانی است که به طور مفصل درباره حکمت و فلسفه اعمال عبادی دین مبین اسلام سخن گفته است.
آنچه در ادامه میخوانید برگرفته از بیانات این عالم فرزانه است.
سعد بن ابی وقاص ضمن گفتوگو با دو نفر که در راه مکه با آنان برخورد کرده بود میگوید: من چهار خصلت و فضیلت درباره علیبنابیطالب شنیدم که اگر یکی از آن چهار مورد درباره من صادر شده بود، برایم بیش از همه دنیا ارزش میداشت:
1- علی از پیامبر و پیامبر از علی است
وقتی سوره مبارکه «توبه» که اعلام انزجار مسلمین از کفار است نازل شد، رسول خدا (ص) آن را به ابوبکر داد تا برای مردم مکه بخواند. وقتی مقداری از راه را رفت، حضرت، امیرمؤمنان را فرستاد و فرمود: سوره «برائت» را از او تحویل بگیر و پیش من بیاور تا کسی را بفرستم که برای این کار شایسته است.
امیرالمؤمنین (ع) رفت و سوره توبه را تحویل گرفته آورد و سؤال کرد: چرا ابوبکر این سوره را به مردم مکه ابلاغ نکند؟ آیا حادثهای اتفاق افتاده است؟
رسول خدا (ص) فرمود: جبرئیل از طرف خدای سبحان پیام آورد: «لا یؤدی عنک الا انت او رجل منک» ای پیامبر یا شخصاً تو این سوره را برای مردم مکه بخوان یا مردی که از تو باشد اعزام کن « علیٌ منّی و أنا مِن عَلی» علی از من است من هم از علی هستم. تنها علی میتواند سوره برائت را از طرف من برای مشرکان بخواند.
بیانی که درباره حسین بن علی (ع) آمده: «حسین منی و انا من حسین» درباره علیبنابیطالب نیز آمده است.
عبدالله بن جعفر به پدرش امام صادق (ع) عرض کرد: من و برادرم موسی بن جعفر (ع) مساوی هستیم پدر و جد من و او یکی است. چرا علاقهمندی تو به برادرم موسی بن جعفر بیشتر است؟ با اینکه پدر هر دو ما یکی و جد هر دو ماه هم یکی است. چرا برادرم پیش شما عزیز است؟
امام صادق (ع) به فرزندش عبدالله فرمود: «انه من نفسی و أنت إبنی». بین تو و برادرت فرق است. تو پسر من هستی؛ اما برادرت موسی از جان من است. در پیدایش تو بدن دخیل بود؛ اما در ظهور و تجلی او جان من دخیل است. نگو من هم فرزند امام صادق هستم، فرزندی معنایی دارد و وارث مقام شدن مطلب دیگری است.
2- بستن درها جز در خانه علی (ع)
به یاد دارم که همه در مسجد مدینه حضور داشتیم. جایگاهی بود بدون سقف و خانههای اطراف به مسجد راه داشت که در این مسجد میتوانستند بیتوته کرده و از آن به جای خانه استفاده کنند. همه در مسجد پیامبر بودیم و آل علی و ابوبکر و عمر هم بودند. شبانه دستور رسید که همه از مسجد بیرون بروید. جز آل رسول و آل علی کسی حق ندارد در مسجد بماند. همه بیرون رفتیم. وقتی صبح شد عموی پیامبر «حمزه»عرض کرد: «یا رسولالله اخرجتنا و اسکنت هذا الغلام» همه ما را از مسجد بیرون کردی و این جوان یعنی علی بن ابیطالب را در مسجد راه دادی؟ ما عموهای شما و از پیروان و اهل شما هستیم.
رسول خدا (ص) فرمود: من شما را بیرون نکردم؛ خدا امر کرد که علی بن ابیطالب (ع) میتواند از مسجد آن طور استفاده کند که از خانه خود استفاده میکند. این چقدر مقام است؟
به مریم (ع) هنگام مادر شدن دستور میرسد که از خانه و مرکز قدس بیرون برو! اما خطاب به فاطمه بنت اسد (ع) میگویند: که، بیا داخل و دیوار کعبه گشوده میشود. اینکه در دعای ندبه آمده است «و سد الأبواب الا بابه» تمام درها را بست مگر در خانه علی (ع) را همین نکته را بیان میکند.
3- پرچمدار خیبر
فضیلت دیگری که برای علی بن ابیطالب (ع) بود نه برای دیگران، در فتح خیبر است که حضرت رسول بعضی را فرستادند، آنها پیروز نشدند. حضرت عصبانی شده و فرمودند: «لأعطینّ الرایة غداً رجلاً یحبه الله و رسوله و یحب الله و رسوله، کرّار غیرفرّار»؛ فردا من پرچم را به دست کسی میدهم که، خدا و رسول خدا او را دوست دارند و او نیز خدا و رسول را دوست دارد و از روی محبت عبادت میکند، کسی که هجوم میآورد و اهل فرار و وحشت از جنگ و مرگ نیست.
همه علاقهمند بودند که بدانند این انسان کیست؟ که رسول خدا این همه درباره او تعریف میفرماید: وقتی فردا شد، فرمود: علی بن ابیطالب را حاضر کنید. حضرت را حاضر کردند در حالی که به بیماری چشم مبتلا بود. رسول خدا (ص) آب دهان مبارک خود را در چشمان علی ریختند و بعد پرچم را به دست وی داد و حضرت علی (ع) به آن پیروزی نائل شدند.
علی (ع) فرمود: «لا أبالی ادخلت الی الموت او خرج الموت الیّ»؛ برای من یکسان است چه من به سراغ مرگ بروم و یا مرگ به سراغ من بیاید، آن حضرت در هیچ صحنهای فرار نکرد، زره حضرت، پشت نداشت. لذا رسول خدا درباره او فرمود: «کرّار غیر فرار لایرجع حتی فتح الله علی یدیه» او بدون پیروزی و فتح قلعه خیبر برنمیگردد.
از کلمات بلند امیرمؤمنان (ع) است که فرمود: در مسائل نظامی و جنگی، عاطفی برخورد نکنید.
در یکی از جنگها، سپاهیان علی (ع) را به اسارت گرفتند. به حضرت عرض کردند: اجازه بدهید ما از بیتالمال به منظور آزادی اسیران بودجهای در اختیار بگیریم. فرمود: آزاد کردن اسیر کار خوبی است و ادامه مبارزه است؛ اما کسی که به اندک حادثه، فوراً دست بلند کرده تسلیم میشود، شهامتی ندارد.
آنها را که زخمی و اسیرند و زخم در جلوی بدن آنهاست آزاد کنید؛ چون معلوم میشود تا آخرین لحظه مقاومت کردهاند و بعد اسیر شدهاند. و آنهایی که زخم در پشت بدنشان است، معلوم میشود فرار کرده و سپس آنها را دستگیر کردهاند. کسی که میدان جنگ را ترک میکند او به درد ما نمیخورد. چون شهادت را نشناخته است. خیال میکند مرگ یعنی نابودی و فکر میکند ماندن برای او بهتر است. او نمیداند که: «ما الموت الا قنطره تعبر بکم»؛ مرگ فقط پلی برای عبور از این جهان به سرای ابدی است.
بیانی است زیبا از حضرت حسین بن علی (ع) که مرگ، پلی بیش نیست، با عبور از آن به بهشت میرسید.
علی (ع) که افطاریه خود را به اسیر میدهد، هنگام آزاد کردن سربازان اسیر خود دستور میدهد سربازی را که از پشت زخم خورده، برای آزاد کردن او از بیتالمال چیزی صرف نکنند. معلوم میشود او فرار کرده و کسی که میدان جنگ را پشتسر میگذارد و فرار میکند، مورد علاقه ما نیست. او خود را بهتر از دین میشمرد و نمیداند که شهادت همان و بهشت سعادت همان.
علی (ع) در نامهای که برای سهل بن حنیف انصاری نوشت فرمود: «ما قلعت باب خیبر... بقوه جسدیة و لاحرکة غذائیه لکنی اُیّدتُ بقوةٍ ملکوتیة و نفسٍ بنور بها مضیئة»؛ من در قلعه خیبر را با نیروی حاصل از اثر غذا و خوراک نکندم؛ بلکه آن قدرت ملکوتی و نفس منور به نور الهی مرا به این کار واداشت.
قوت جبریل از مطبخ نبود/ بود از دیدار خلاق ودود
امام صادق (ع) فرمود: «ما ضعُف بدنٌ عمّا قویَت علیه النیّه». هرگز در برابر قدرت اراده، بدن اظهار ضعف نمیکند. اگر اراده قوی شد، بدن تابع است و هر اندازه که اراده ضعیف بود بدن نیز مطاع است. اراده علی (ع) قوی بود، بدن هم به تبع آن قدرتی فوق العاده یافت.
ارسال نظر