افطاري ساده
پنيري که به اندازه شيشليک چسبيد!/ دقايقي پاي سفره افطاري در يکي از بازارهاي بزرگ
هر سال معمولاً همين پلومرغ است. اما فکر مي کنم يک سال که مرغ خيلي گران شده بود، مرغ ندادند! به نظرم خورش قيمه يا شايد هم خورش سبزي بود.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- «يک سنت خوب هم امسال بيش از سالهاي ديگر ديده شد، که خوب است مورد توجه قرار بگيرد و آن، افطاري دادنهاي ساده و بيپيرايه در مساجد و در خيابانها در بيشتر شهرهاي کشور بود؛ در مقابل افطاريهاي مسرفانهاي که شنيده شد. چه بهتر که کساني که ميخواهند افطاري بدهند، با همين سنتي که رايج شده است، افطاري بدهند؛ که مردم را، رهگذران را و کساني را که مايلند از افطاري استفاده کنند، در اين سفرههاي رايگان و با بذل و بخشش و گشادهدستي، در کوچهها، در خيابانها، در حسينيهها، افطاري ميدهند.»
سفره هاي بهشتي افطار
رهگذر - ساده، صميمي و پر از عشق... اين شرح سفره هايي است که اين شب ها بهشت را به خانه ها مي آورد و زمان پاک رمضان را به شهادت مي گيرد بر زيبايي، سادگي، زلالي، صميميت و شکوه عشق.
شکوهي که سفره نشينان را، سفره اندازان را به بزرگي مي رساند. بزرگي را توسعه مي دهد.توسعه را جان مي بخشد و جان را به جانان مي رساند و...
آري در اين سادگي سيال، راز هاي بزرگي موج مي زند و ما و شما هم اگر خاطرات رمضاني خودرا ورق بزنيم به فراز هاي بلندي خواهيم رسيدکه نه کنار سفره هاي رنگين که بر کرانه سفره هاي ساده اما دريايي نقش بند جان شده است.
دوباره بخوانيم: ساده، صميمي و پر از عشق...اين شرح سفره هايي است که خويشاوندان و دوستان به احترام، کرامت نشين رمضان مي شوند بي آنکه کسي حساب بانکي آنان را چک کند بي آنکه بر اساس عيار سنجي دنيايي در جاهاي مختلف بنشينند بي آنکه....بلکه بر اين سفره ها همه يک جور مي نشينند بي آنکه از جايگاه شان و حتي ايمانشان پرسيده شود.بر اين سفره ها همه ميهمان خدا مي شوند .
باري سفره هاي بزرگ همدلي هستند که انسان را از همنشيني به "همراهي" مي رسانند نه سفره هايي به باريکي "همچشمي" که هر چه سفره هاي همدلي زيبا و روشنا بخش و آرامش بخش است اين "همچشمي انداخته ها" تاريکي بخش و بي قراري آفرين است که نه تنها چشمي را روشن نمي کند که "کوري"را به سوغات مي آورد و ناهمدلي را. حال آنکه فلسفه سفره هاي افطاري همدلي است که از هم نشيني بر مي خيزد.
اين البته به معناي ناديده گرفتن شأن ميهمانان رمضان نيست که اينان را شأن چنان بزرگ است که حضرت خداوند به ميهماني شان مي خواند بلکه حرف اين است: ميهمانان خداوند را بايد به سنت حسنه بر سفره نشاند نه بر سفره هاي اسراف و ريخت و پاش و.... که شيطان را به شادماني مي رساند. سخن اين است که حلاوت افطار را به چشم و همچشمي نبايد تلخ کرد.نبايد "تکلف" آفريد براي کساني که "تکليف روزه " را در شکوه بندگي به انجام رسانده اند.نبايد شيطان را راه داد تا برسفره هاي افطار با منوهاي چند ده هزار توماني و چنانکه تابناک نوشته است180 هزار توماني خط تکبر بنويسد.يادمان باشد سفره هاي افطار مسابقه است اما نه مسابقه تجمل؛ بلکه براساس فاستبقواالخيرات بايد ما را سر خط زيبايي قرار دهد.پس حواس مان باشد همانطور که در روز مراقب حدود و ثغور روزه هستيم در افطاري هاهم مراقب کرامت و شأن انساني باشيم مبادا سفره هاي رنگين برخي ها رنگ از رخسار بسياري ببرد و شخصيت شان را چنان زخم زند که هيچ مرهم نتواند آن را التيام بخشد.اين را به همه از برخوردار و نابرخوردار بايد گفت همه سفره هايي پهن کنيم که براي همه اهل آن سفره مقدور باشد تا نه اسراف شود نه کسي به دليل دست تنگي احساس تحقير کند.رمضان قرار است مارا به تعالي برساند خودمان راه مخالف را انتخاب نکنيم.
دقايقي پاي سفره افطاري در يکي از بازارهاي بزرگ/ افطاري ساده سر سفره همدلي
مجيد حسين زاده- اگر نزديک اذان مغرب يکي از روزهاي ماه رمضان امسال را در حال خريد کردن از مغازه هاي حوالي چهارراه شهدا بوده باشيد، به احتمال زياد تجربه اي مشترک را با نگارنده اين مطالب داشته ايد. هر شب نزديک هاي اذان مغرب، مردم در تکاپوي تهيه مايحتاج سفره افطار هستند تا روزه خود را باز کنند اما عده اي از مغازه داران در بازار مرکزي براي سومين سال متوالي براي مومنان روزه دار سفره ضيافت الهي پهن مي کنند...
هنگام غروب و دم افطار است. مردم با شنيدن دعاي افطار از بلندگوهاي بازار، کنار سفره افطاري مي نشينند و هنوز هم برخي که از چند ساعت پيش مشغول آماده کردن افطاري بوده اند در گير و دار کامل کردن سفره ها براي ميزباني از مردمي هستند که قرار است پاي خوان گسترده الهي بنشينند.
همه جور آدم در کنار يکديگر نشسته اند
مرد ميانسال با چندين پلاستيک بزرگي که در دستش است و نشان مي دهد که خريدهاي زيادي داشته، سر سفره مي نشيند و بعد از چند لحظه، پيرمردي فقير با کيسه اي نان خشک در کنارش مي نشيند و هر دو منتظر پخش اذان از بلندگوهاي مسجد مي شوند. سر سفره افطار بازار مرکزي همه جور آدم مي نشينند از جوان و پير گرفته تا روحاني و رفتگر و سرباز. کمي آن طرف تر هم سفره خانم هاست. در فرصتي که تا اذان باقي مانده است، بيشتر افراد در حال صحبت با اطرافيان شان هستند تا بيشتر با يکديگر آشنا شوند. صداي اذان که از بلندگوهاي بازار پخش مي شود، همه به اطرافيان شان نگاهي مي اندازند و مي گويند «خدا از شما قبول کند» و با خرما روزه شان را باز مي کنند.
پنيري که به اندازه شيشليک چسبيد!/ دقايقي پاي سفره افطاري در يکي از بازارهاي بزرگ
سفره افطار بازار مرکزي پرخرج و تجملاتي نيست، اما آدم را به هوس مي اندازد که در کنار ديگر هموطنان اش بنشيند و با آن ها افطار کند. سر سفره اين افطاري فقط نان، خرما، پنير، گوجه، خيار، تخم مرغ آب پز و چايي ديده مي شود. رضا که مهندس شيمي است و در يک شرکت خصوصي کار مي کند درباره اين افطاري ساده مي گويد: شايد باورتان نشود ولي هيچ وقت اين افطاري از يادم نخواهد رفت. بارها و بارها در مهماني هاي خانوادگي، سر سفره هاي افطاري نشسته ام که فقط توانسته ام نيمي از غذاهاي چيده شده را بخورم اما اين جا و در کنار اين همه آدم، يک احساس خيلي خوبي دارم و همين پنير به اندازه شيشليک به من چسبيد! همان طور که از کنار سفره عبور مي کنم، آن پيرمرد فقير و مرد شيک پوش کناري اش توجهم را جلب مي کنند. هرچند تقريبا 2 متري با آن ها فاصله دارم اما دست مرد کت و شلواري را مي بينم که 2 تا چک پول 50 هزار توماني را در جيب مرد فقير مي گذارد و بدون اين که توجه ديگران جلب شود، به صحبت کردن با پيرمرد ادامه مي دهد. وقتي از او مي خواهم که درباره دليل اين کارش برايمان توضيح دهد، مي گويد: تا به حال هيچگاه در مراسم افطاري در کنار فردي نبوده ام که فشارهاي اقتصادي زندگي، نفسش را بريده باشد. اين مراسم افطاري از اين نظر برايم جالب بود که همه جور آدم با هر وضعيت مالي در کنار هم نشسته بودند و موقعيتي ايجاد شد تا هر کس بتواند گره اي از مشکلات ديگري بگشايد.
در کربلا تصميم گرفتم چنين سفره افطاري بيندازم
مختار سلواني که از سال 66 و همزمان با افتتاح بازار مرکزي مشغول به کار در مغازه پوشاکش شده است و از 3 سال پيش پيشنهاد انداختن سفره هاي افطاري در بازار را با ديگر کسبه مطرح کرده است، درباره نحوه شکل گيري اين تصميم در ذهن اش به سفر 5 سال پيش اش به کربلا اشاره مي کند و مي گويد: 5 سال پيش که در روزهاي ماه مبارک رمضان به زيارت امام حسين (ع) رفته بودم، برايم جالب بود که در بيشتر خيابان ها و کوچه پس کوچه هاي کربلا سفره هاي افطاري ساده انداخته بودند و اهالي هر منطقه روزه شان را در کنار همسايه هايشان افطار مي کردند. افطاري که براي اين سفره ها تهيه مي شد بيشتر آش و نان با پنير بود و واقعا سفره ساده اي بود، ولي به خاطر گرد هم آمدن اهالي هر منطقه دلنشين و دوست داشتني بود.
صاحب يک رستوران سوپ را به سفره مان اضافه کرده است
سلواني درباره هزينه هاي اين افطاري ساده مي گويد: هر روز تعداد شرکت کنندگان در اين مراسم افطاري بيشتر مي شود و هزينه هاي آن را هم مغازه داران بازار تقبل کرده اند. گاهي هم افطار کنندگان بعد از افطاري مي آيند و پولي را بابت افطاري شب هاي آينده به من مي دهند. براي کمک در انداختن سفره و خريدها هم علاوه بر من و پسرم، چندين مغازه دار بازار هميشه پاي کار هستند و خدا را شکر تا به حال هيچ وقت، کارمان لنگ پول نمانده است. درباره سوپي هم که امشب توزيع شد، جالب است بدانيد که ظاهرا چند شب پيش صاحب يکي از رستوران هاي شهر سر سفره ما نشسته و اين جا در کنار مردم افطار کرده است. بعد هم تصميم گرفته است که تعدادي سوپ تقبل کند و هر شب از رستورانش براي ما سوپ را مي فرستد تا سر سفره افطاري به مردم بدهيم.
همراه با خادمان افطار در يک ضيافت ساده
مصطفي قاسميان- به مسجد «فاطميه» در حوالي بولوار امامت مشهد آمده ايم که سال هاست براي افطار ميزبان روزه داران است. حدود يک ساعت تا افطار باقي مانده که چند جوان و نوجوان، سفره ها را از کابينت آبدارخانه مسجد درمي آورند تا ببرند براي پهن کردن. آن ها خادم هاي افطاري هستند. سفره ها را پشت پرده اي پهن مي کنند و پنير و سبزي بسته بندي شده را روي آن مي گذارند تا زمان پذيرايي فرا برسد. چند دقيقه بعد کم کم نمازگزاران از راه مي رسند و با آستين هاي بالازده از پله هاي شبستان بالا مي آيند تا به صف هاي نماز برسند. لحظاتي تا اذان مانده که ديگ سوپ را هم مي آورند. دو نفر از جوان ها ديگ بزرگ را مي آورند به آبدارخانه. يک نفر بشقاب ها را مي آورد، ديگري بسته هاي بزرگ نان و يکي ديگر سيني پر از ليوان را. لحظه اي که اذان مي گويند و امام جماعت مسجد نماز را شروع مي کند، بلافاصله همه خادم هاي افطاري وسايل را رها مي کنند، درِ آبدارخانه را قفل مي کنند و به نماز مي ايستند. وقتي هم که نماز تمام مي شود، يک نفر پرده را کنار مي زند و نمازگزاران سر سفره ها مي نشينند. بلافاصله همه خادم هاي مراسم، پيش مي آيند و به سرعت، باقي مانده پذيرايي را ادامه مي دهند.
حالا چند دقيقه اي هست که مردم بر سر سفره، افطار مي کنند اما هنوز پذيرايي ادامه دارد. سيني هاي چاي يکي پس از ديگري مي آيند و مي روند. سبدهاي پر از نان و قدح هاي سرريزِ سوپ را چند نفر از جوان ها مي آورند و با راه رفتن در طول سفره، به مردم تعارف مي کنند. مهمانان جديدي که از راه مي رسند، از آبدارخانه بشقاب سوپ، نان و پنير و سبزي مي گيرند و با خود مي برند سرِ سفره.
نيم ساعت که از اذان مي گذرد، وقت افطار جماعتِ خادم است. مسجد خلوت شده است و خادم ها سر سفره مي نشينند و افطار مي کنند. افطارشان که تمام مي شود، هرکسي کار ديگري در پيش مي گيرد؛ يکي ظرف مي شويد، ديگري سفره ها را جمع مي کند و يک نفر ديگر فضاي مسجد را براي کلاس قرآن آماده مي کند. هم کلام مي شوم با آقاي «رضوي» عضو هيئت امنا و مدير اجرايي مسجد که کاسب است؛ چرا افطاري مي دهند؟ رضوي اين گونه پاسخ مي دهد: «زمان اذان مغرب، بعضي مردم و کسبه هستند که به دلايل مختلف، نزديک خانه خودشان نيستند. ما سعي مي کنيم براي اين افراد افطاري فراهم کنيم.» درباره خرج هاي مراسم مي پرسم. مدير اجرايي مسجد مي گويد: «مسجد فاطميه، مقداري از طريق اجاره زيرزمين ساختمان مسجد درآمد دارد و مقداري هم کمک هاي مردمي. ما براي کمک هاي مردمي اعلام نمي کنيم و مردم خودشان کمک مي کنند. بعضي از کمک ها نقدي ا ست و بعضي غيرنقدي. مثلاً بعضي ها چاي، قند و خرماي چند روز مراسم را تأمين مي کنند و يک نفر هم نان مراسم را هر سال براي ما مي آورد.»
گپي با سعيد بيابانکي درباره افطاري سالانه رهبر معظم انقلاب/ سالي که مرغ گران شده بود، مرغ ندادند
هر سال در شب تولد امام حسن(ع) رهبر معظم انقلاب ديداري با شاعران دارند. اين مراسم بيشتر از 20 سال است که برگزار مي شود. سعيد بيابانکي از جمله شاعراني است که بيشتر با اشعار طنزش در اين ديدارها شناخته مي شود. با او گفت وگويي درباره حاشيه اين مراسم افطاري داشتيم. تا به حال چند بار در اين مراسم افطاري شرکت کرده ايد؟ راستش زياد! اولين بار سال 73 يا 74 رفتم که سرباز بودم! از آن موقع تا حالا تقريباً هر سال رفتم. چه غذايي مي دهند؟ خيلي مفصل نيست. مثلاً پريشب پلومرغ بود. نان و پنير و سبزي هم بود به انضمام حلوا، والسلام. آب هم که البته هست! هر سال غذا همين است؟ هر سال معمولاً همين پلومرغ است. اما فکر مي کنم يک سال که مرغ خيلي گران شده بود، مرغ ندادند! به نظرم خورش قيمه يا شايد هم خورش سبزي بود.
ارسال نظر