به گزارش پارس به نقل از فارس، در بحبوحه نمایشگاه کتاب تهران کتابی رونمایی شد که بسیاری آن را ستودند و آن را کتابی در رد وهابیت و داعش خواندند؛ کتابی به نام «پسران دوزخ؛ فرزندان قابیل» نوشته «مجید پورولی کلشتری».

داستان کتاب، روایت شخصیتی به نام فاطمه یک مبلغ مذهب و مناظره‌کننده شیعه است که اینک در دست گروهی از داعشی‌های پیروی ابوبکر البغدادی گرفتار آمده است.

او اینک توسط یک دختر شکاک به نام «ام جمیل» مراقبت می‌شود؛ کسی که سوالاتی درباره مناظره بین فاطمه و «عمه حمیرا» دارد؛ مناظره‌ای که نهایت آن به خودکشی یا خودسوزی عمه حمیرا به عنوان یک چهره علمی اهل‌سنت منجر شده است.

«پسران دوزخ؛ فرزندان قابیل» اگرچه کتابی است که مدعی « نمایش چهره واقعی داعش» است اما مطالعه آن نشان می دهد بیش از آنکه در رد تفکر تکفیری و وهابی باشد در اکثر مباحث مطروحه بین فاطمه و ام‌جمیل به جز یک مورد بقیه مباحث در رد عقاید اهل‌سنت است.

* رد تفکرات اهل‌سنت به نام وهابیت در «پسران دوزخ؛ فرزندان قابیل»

نکته جالب در نگارش این کتاب آنجاست که نویسنده در اکثر جاهای کتاب به جای کلمه «اهل‌سنت» از کلمه ترکیبی «پیروان شیخین» استفاده کرده است.

او در بارها در کتاب خود چنین نوشته است:

«من و حمیرا از همین جا شروع کردیم؛ از تحقیق در کتاب‌هایی که تکیه‌گاه عقیدتی سلفی‌ها و وهابی‌ها و پیروان شیخین است!»(ص 62)

یکی از مهمترین فرازهای کتاب «پسران دوزخ؛ فرزندان قابیل» نقد کتاب صحیح بخاری یکی از کتاب‌های مطرح حدیثی اهل‌سنت است که در بین تمامی آنها مورد احترام است اما نویسنده برای اینکه به خیال خود این کتاب را به اهل‌سنت منتسب نکند از دو اصطلاح «عامه» و «پیروان شیخین» استفاده کرده است.

او چنین نوشته است:

... ادامه می‌دهد: «حالا من تمام کتاب‌های عقیدتی شیعه را از ذهن و فکرم کنار می‌گذارم و فرض می‌کنم هیچ‌کدام از آن‌ها قابل استناد نیستند! و تمام توجه و دقت و نگاه خودم را معطوف به کتاب‌های حدیثی شما می‌کنم! اولین سؤالی که در ذهن من شکل می‌گیرد و من این سؤال را از حمیرا هم پرسیدم این بود که چرا با وجود اینکه عامّه این همه کتابِ روایی و حدیثی دارند، فقط صحیح بخاری را مرکز توجه قرار داده‌اند؟! و چرا همه تبلیغات سَلفی‌ها و وهابیّت و پیروان شیخین باید حول این کتاب و اثبات حقانیّت این کتاب باشد؟! چه مرز و رازی در این کتاب نهفته است که در کتاب‌های دیگر عامّه نیست؟»

نمی‌دانم چه باید بگویم. نباید هم توقع داشته باشد که بدانم. آخر من تاریخ یا علم حدیث نخوانده‌ام. من به اندازه علاقه‌ام پای صحبت‌های مولوی‌ها نشسته‌ام و فقط همان‌قدری که شنیده‌ام می‌دانم. ادامه می‌دهد: «چرا احترامی که علمای شما برای کتاب صحیح بخاری قائل‌اند برای کتاب احمدبن حنبل یا کتاب حاکم نیشابوری قائل نیستند؟! این دو نفر هم از علمای بسیار بزرگ و معتبر و درجه یک عامّه‌اند و کاملاً هم‌عقیده و هم‌مسلک شما هستند! چرا فقط صحیح بخاری و فقط آقای اسماعیل بخاری باید مورد توجه قرار بگیرد؟»

شانه‌هایم را می‌دهم بالا.

- نمی‌دانم.

- جوابش خیلی ساده است! چون صحیح بخاری شاهکاری است که در آن ذره‌ای از محبت خاندان پیامبر و اهل بیت وجود ندارد و هیچ حدیثی در فضیلت ان خاندان نیست. درعوض، حاکم نیشابوری و احمدبن حنبل کتاب‌هایی دارند که آلوده است به ذکر فضایل اهل بیت و تبلیغ محبت این خاندان. من قبول دارم که اسماعیل بخاری برای نوشتن این کتاب غسل و وضو داشته و پیش از شروع کارش رو به قبله ایستاده و نماز خوانده، تردیدی در این نیست... اما این آقا بعد از هر نماز رو به قبله می‌نشست و خیلی هنرمندانه و استادانه و با مهارت خاص روایات مربوط به تاریخ اسلام و خلفا را جوری مهندسی می‌کرد و به نحوی آن‌ها را کنار هم می‌چید که وقتی مردم عامّه این کتاب را به‌دست می‌گیرند و مطالعه می‌کنند دل‌آزرده نباشند.(ص63 – 64)

***

این در حالی است که بارها فعالان جریان تقریب مذاهب اسلامی بر این نکته تاکید کرده‌اند که نباید به بهانه برخورد با وهابیت و اقدامات آنها علیه تشیع به مشترکات بین وهابیت و اهل‌سنت پرداخت.

چه اینکه برخورد اکثریت مردم و حتی بسیاری از خواص با آن، به خاطر تقدسی که دارند از سر احساسات و شور مذهبی است لذا باید سعی کنیم مسائل مشترک میان اهل‌سنت و فرقه وهابیت را مورد خدشه قرار ندهیم تا در عوام یا خواص اهل‌سنت برخوردی مشابه آنچه درباره زیر سؤال رفتن عقاید شیعه پیش می‌آید رخ ندهد.

* زیرسوال بردن تلاش‌های تقریبی و وحدت شیعه و سنی

بنابر این گزارش اما کتاب «پسران دوزخ؛ فرزندان قابیل» تنها به نقد اهل‌سنت اکتفا نکرده است و در بخشی از کتاب تلاش کرده ادعای وحدت بین مسلمانان را زیر سوال ببرد.

وی در بخش یازدهم از این کتاب وقتی که از زبان «ام‌جمیل» زن داعشی شیعیان را متهم به تفرقه‌افکنی می‌کند بدون اینکه پاسخ وی درباره توهین به صحابه را پاسخ دهد چنین آورده است:

***

... تنها دلیل گفتن این حرف این است که باور کنی آن تفرقه‌ای که تو ازش وحشت داری در ریشه مذاهب چهارگانه اهل سنّت هم وجود دارد و هیچ ارتباطی هم با شیعه و پیروان امیرالمؤمنین علی ندارد! یک روز امام مالک وارد شهری می‌شود و از شخصی سؤال می‌کند آیا در شهر شما نام ابوحنیفه برده می‌شود؟! شخصی که آنجا بوده می‌گوید: بله و امام مالک می‌گوید: شهری که نام ابوحنیفه در آن برده بشود شایسته سکونت نیست. خطیب بغدادی معتقد بوده در تمام اسلام فرزندی شوم‌تر از ابوحنیفه به دنیا نیامده. وقتی ابوحنیفه از دنیا رفت گفتند: خدا را شکر که ابوحنیفه مُرد! چو او اسلام را پاره‌پاره کرده بود. امام حنبل می‌گوید: حرف ابوحنیفه و فضله چهارپایان پیش من فرقی با هم ندارد و معروف‌ترین جمله‌ای که درباره ابوحنیفه گفته شده این است که اگر در میان انسان‌های زنده یک شراب‌فروش وجود داشته باشد، بهتر از این است که فردی از اصحاب ابوحنیفه در میان آن‌ها باشد. اگر قرار است کسی برای ایجاد تفرقه و جدایی سرزنش بشود، باید اول از خودتان شروع کنید. حالا همین ابوحنیفه جوری با امام صادق دشمن بود که در تاریخ آمده هر چیزی که امام صادق می‌فرمود، ابوحنیفه سعی می‌کرد برخلاف آن فتوا بدهد. یک بار پرسید: امام صادق در نماز وقتی که توی سجده است، چشم‌های خودش را باز می‌کند یا بسته؟ ازش پرسیدند: این سؤال برای تو چه اهمیتی دارد؟! گفت: می‌خواهم ببینم اگر امام صادق چشم‌های خودش را موقع سجده می‌‌بندد، من چشم‌های خودم را باز بگذارم... و اگر چشم‌های خودش را باز نگه می‌دارد... من چشم‌های خودم را ببندم...

لبخند تلخی می‌زند.

پس تفرقه در اسلام ارتباطی با تشیّع ندارد. بر فرض محال هم که شیعیان بخواهند به مذاهب چهارگانه نزدیک بشوند... به کدام مذهب باید نزدیک بشوند؟! چون به هر مذهبی که نزدیک بشوند از مذهب دیگر دور شدند.(ص 89 – 90)

***

این در حالی است که هیچ یک از مدعیان تقریب و وحدت، تقریب بین شیعیان و اهل‌سنت را به معنی کنار گذاشتن عقاید یک مذهب و نزدیکی عقیدتی به مذهب دیگر نمی‌داند و بارها در جوامع مختلف فکری و تقریبی این بحث به انحاء مختلف مطرح شده است که تقریب عبارت است از تاکید بر مشترکات فراوان.

تصور سطحی نویسنده از مساله‌ای که تا این حد مورد توجه ائمه اطهار و رهبر انقلاب بوده است جای شگفتی دارد؛ وی که نگرش تمدنی به مساله وحدت که همانا حفظ عزت و قدرت مسلمین در مقابل دشمنان است و به آیه «وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ» مستند است را فراموش کرده و صرفا از منظر تمایزات اعتقادی به آن نگریسته و چون تصور کرده که وحدت به معنای یکی شدن عقاید یا عقب نشینی فکری است به بن بست تاریک خود برخورد کرده است.

نکته دیگری که کتاب آن را به عنوان شبهه‌ای در ذهن خواننده نسبت به وحدت بین شیعیان و اهل‌سنت مطرح کرده و در توهینی آشکار وحدت را مخالفت با «عقل سلیم» خوانده و چنین آورده است:

... دیگر هر آدم عاقلی می‌داند که وحدت یک صفت پسندیده است. چه کسی از وحدت بدش می‌آید؟! خداوند هم وحدت مسلمان‌ها را دوست دارد. حالا چرا باید فاطمه نخواهد که ما وحدت داشته باشیم. همان‌طور که دستی بر پاهایش می‌کشد، می‌گوید: «وحدت ما یعنی نزدیک شدن ما به هم، درست است؟! یعنی اینکه تو یک قدم به من نزدیک بشوی! درست است؟»

- بله

- خوب... اگر حقیقتِ دینِ خدا و حقیقتِ ایمان درست پشت سرت باشد چی؟

متوجه منظورش نمی‌شوم.

- یعنی چه؟

- ببین! من الان دقیقاً جلوی تو نشستم، درست است؟

سرم را تکان می‌دهم.

- بله.

- و تو اگر بخواهی با من به وحدت برسی باید بیایی به طرف من. درست است؟

- بله.

- خوب... اگر حقیقتِ ایمان پشت سرت باشد چی؟! آن وقت تو هر چقدر که به منظور وحدت به من نزدیک می‌شوی، داری از پشت سرت فاصله می‌گیری! یعنی داری از «حقیقتِ ایمان» دور می‌شود.

نمی‌دانم چه باید بگویم. ادامه می‌دهد.

- رضایت خداوند در نزدیک شدن ما به «حقیقتِ دین» و «حقیقتِ ایمان» است! اگر من و تو با هم متحد بشویم و این اتحاد ما را از «حقیقتِ ایمان» دور کند، این اتحاد کمترین فایده‌ای ندارد! تو من را «کافر» و خارج‌شده از دین می‌دانی و اعلام کردی که همه عقاید تشیّع تحریف شده و دروغین است. حالا چه لزومی دارد که تو خودت را به من نزدیک کنی؟! در آن صورت تو هرچه به من نزدیک‌تر شوی از «حقیقتِ ایمان» و «ذات‌ِ دین» دور شدی و اگر از «حقیقتِ ایمان» دور شوی از «خشنودی خداوند» دور شدی! پس عقل سلیم حکم می‌کند که خشنودی و رضایت خداوند در این است که من و تو ابتدا «حقیقتِ ایمان»‌ را کشف و درک کنیم و بعد هر دو خودمان را به آن حقیقت نزدیک کنیم. حالا اگر یکی از ما دچار غفلت شد و نخواست خودش را به «حقیقتِ ایمان» نزدیک کند، این دیگر برعهده خودش است و دیگری نباید خودش و عقوبت و سرنوشتش را فدای آن کند! مرکز اتحاد جهان اسلام فقط یک چیز است و آن «حقیقتِ ایمان» است.(ص 99 – 100)

***

نویسنده که احتمالا منظورش از «حقیقت ایمان» حب اهل‌بیت(ع) است تصور کرده که اهل‌سنت از این حب به دور هستند و به احادیثی که از ائمه(ع) روایت شده که می‌گویند اگر کسی دشمن ما نباشد راه بهشت بر او بسته نیست بی‌توجهی می‌کند. ر.ک به (کافی ج دوم صفحات 42 - 45 مساله درجات ایمان)

البته این مساله عجیب نیست چون بخشی از کسانی که مخالف مساله وحدت هستند تصورشان این است که شیعه با این کار دست از اهل‌بیت بر می دارد و بخشی هم که می‌دانند چنین چیزی مطرح نیست عامدانه و برای هراساندن عامه شیعه از برادران خود این شبهات را مطرح می‌کنند! حال آنکه همه می‌دانیم که اتفاقا اهل‌بیت یکی از پایه‌های وحدت اسلامی هستند چرا که حب ایشان و احترام‌شان مساله مشترک همه مسلمانان جهان است و اهل‌سنت نیز تصریح می‌کنند که حب ایشان جزئی از ایمان‌شان است و اگر این حب را نداشته باشند ایمان‌شان ناقص است.

همچنین خداوند در آیه 46 سوره سبأ عمل و قیام لله را مقدمه تفکر و اعتقاد به رسول‌الله می‌داند و می‌گوید: «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم ..»(بگو من فقط به شما یک اندرز مى‏دهم که دو دو و به تنهایى براى خدا به پا خیزید سپس بیندیشید که صاحب شما کیست ...)

و این در حالی است که بزرگان دین یکی از توصیه‌های عملی خود که نوعی قیام لله است را وحدت و همزیستی با اهل‌سنت قرار داده‌اند؛ چه آنکه امام صادق(ع) شیعیان را به به حضور در مساجد آنان، عیادت از بیماران‌شان، شرکت در مراسم تشییع مردگان‌شان و رفق و محبت با آنان توصیه کرده و از طرح مسائل اختلافی پرهیز داده‌اند.

* توهین کتاب به مخالفان عزاداری برای محسن‌بن علی و کشته شدن قهرمان در روز عیدالزهرا

بنابر این گزارش، کتاب «پسران دوزخ؛ فرزندان قابیل» پا را از این فراتر گذاشته و به کسانی که به عزاداری برای محسن بن علی و برگزاری دهه‌های محسنیه در ابتدای ماه ربیع الاول انتقاد دارند، اهانت کرده و آنان که چنین تفکری را دارند را دارای تفکر وهابی خوانده است و نهایتا زمان مرگ قهرمان خود را 9 ربیع‌الاول (روز عیدالزهرا) قرار داده است.

وی نوشته است:

... خوب برای کسی که به حقیقت مقام و منزلت و عصمت حضرت فاطمه و امیرالمؤمنین علی پی نبرده باشد این مسئله مضحک و خنده‌دار خواهد بود، اما برای آن‌هایی که از داغ اهل بیت داغدارند این مسئله بسیار مهم و باارزش است! نطفه ذات مقدس حضرت محسن از وجود نورانی دو معصوم سرچشمه گرفته. کسی که برای وجود مبارک و به دنیا نیامده حضرت محسن ارزشِ حیات و قداست قائل نیست چطور می‌تواند برای عیسای نوزادی که در گهواره است ارزش قائل باشد؟! اگر این جنین به دنیا نیامده بی‌ارزش بود، فردای قیامت کرسی عدالت‌خواهی و دادخواهی قتل او برپا نمی‌شد! حضرت محسن سند مظلومیت حضرت فاطمه است. نادیده گرفتن او و عزای او نادیده گرفتن قسمت بزرگی از تاریخ مظلومیت شیعه است. فقط یک تفکر وهابی می‌تواند با بزرگداشت نام حضرت محسن عداوت داشته باشد!(ص 113)

این در حالی است که از جمله مخالفان برگزاری عزاداری و دهه محسنیه مراجع عظام تقلید بودند و نویسنده صرفا با نوشتن بیانیه‌ای اعتراضی سعی می‌کند تا تلویحا در مقابل برخی اعتراضات مراجع نسبت به ازدیاد عزاداری‌ها قد علم کند و همه مخالفان سخن خود را ناآشنا با جایگاه اهل‌بیت معرفی سازد!

* ارسال کتاب به بصره عراق با جمعیتی شیعی و سنی/ آیا مراکز ناظر نظارت دارند؟

به گزارش فارس، جدای اینکه چاپ این کتاب توسط انتشاراتی چون عمادفردا که آثار موفقی در عرصه‌های انقلابی داشته است جای سوال است، می‌توان انگشت سوال را به سمت کسانی که به این کتاب در وزارت ارشاد مجوز نشر داده‌اند برد.

سوال دیگری که اینجا مطرح است این است که آیا دستگاه‌های فراتری چون مجمع تقریب مذاهب اسلامی و معاونت امور ایران آن دقت کافی بر خروجی‌های مختلف ضدوحدوی داشته‌اند؟ خروجی‌هایی که اینک به جای دیپلماسی وحدت اسلامی دیپلماسی تفرقه را تقویت می‌کنند؟

چه اینکه این سوال همچنین متوجه سفارت ایران در عراق است که آیا با آگاهی از محتوای این کتاب « 600 نسخه از این رمان را در میان بانوان پارسی‌زبان بصره» توزیع کرده‌اند؟ و آیا سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و رایزنی فرهنگی ایران در عراق از این اتفاق مطلع بوده است؟

توزیع در شهری که سالیان سال است که شیعه و اهل‌سنت در کنار هم و در برادری تمام با هم زندگی می‌کنند و این کار می‌تواند موجبات تفرقه بین شیعه و سنی در این شهر را فراهم آورد!.

بنابر این گزارش، باید گفت کتاب «پسران دوزخ؛ فرزندان قابیل» نه تنها یک رمان ادبی نیست بلکه مجموعه‌ای از مناظرات اعتقادی است که این انذار را به ما می‌دهد که جریانات افراطی شیعه به دنبال قالب‌های زیبایی برای بیان تکراری ادعاهای افراطی خود هستند و باید مسئولان به آن توجه داشته باشند.