از صفحه اجتماعي عمار ذابحی
شهید که شد هم تشنه لب بود هم بی دست
والله ان قطعتمو یمینی، انی احامی ابدا عن دینی.....!!!
یه دستش قطع شده بود اما دست بردار جبهه نبود. بهش گفتند:«با یک دست که نمی تونی بجنگی برو عقب.» می گفت: «مگه حضرت ابوالفضل با یک دست نجنگید؟
مگه نفرمود: «والله ان قطعتمو یمینی، انی احامی ابدا عن دینی».
عملیات والفجر 4 مسؤول محور بود. حمید باکری بهش مأموریت داده بود گردان حضرت ابوالفضل رو از محاصره دشمن نجات بده با عده ای از نیروهاش رفت به سمت منطقه مأموریت.
... لحظه های آخر که قمقمه را آوردن نزدیک لبای خشکش گفته بود:« مگه مولایم امام حسین عليه السلام در لحظه شهادت آب آشامید که من بیاشامم.»
شهید که شد هم تشنه لب بود هم بی دست.......
هدیه به روح شهید شاپور برزگر گلمغانی
ارسال نظر