پايگاه خبري تحليلي «پارس»- ایمان مشعلچیان-بیتا موسوی-ماه صفر امسال رسانه ملی با پخش سریال «پرده‌نشین» موفق شد تجربه‌ای متفاوت را به ثبت برساند. تفاوت در اجرا، کارگردانی، موضوع و حتی طراحی صحنه و مکان‌های تصویربرداری باعث شده بود میزان استقبال مخاطبان از سریال افزایش یابد؛ سریالی که تلاش کرد بیش از آنکه روی نقاط تاریک سبک زندگی ما انگشت بگذارد، ارزش‌هایی را به یاد ما بیاورد که اندکی گرد فراموشی روی آنها نشسته است. از همين رو در ميزگردي با حضور عوامل سريال و همينطور حجت‌الاسلام محمدرضا زائري، كارشناس رسانه به بررسي موضوعي اين سريال پرداختيم.

* فكر مي‌كنم سريال بازخوردهاي خوبي داشته؛ برخلاف آثاري از اين دست كه پيش از اين يا از سوي مردم طرد مي‌شده يا از سوي قشر روحانيت.

حجت‌الاسلام محمدرضا زائري: 
من بعد از «زير نور ماه» در يادداشتي براي رضا ميركريمي، كارگردان فيلم نوشتم كه دست شما را مي‌بوسم كه به جاي حوزه و ديگران براي اين قشر كار مي‌كنيد. چنين كارهايي به‌طور منطقي بايد توسط يك نهاد مربوط به روحانيت انجام شود. يادم هست آن موقع انتقادها از كار او خيلي زياد بود.
حالا اگر به آقاي شعيبي و آقاي رضوي بگويم كه دست شما را مي‌بوسم فكر مي‌كنم خيلي موضوعيتي ندارد چون انگار براي اين‌كار كسي به شما ناسزايي نگفته يا انتقاد شديدي نداشته. لطف خداوند و تدبير و ملاحظاتي كه داشتيد و همچنين تحمل‌پذيري مخاطبي كه در اين چندسال اخير به بلوغي رسيده اند باعث شد كه «پرده‌نشين» با چنين اقبالي روبه‌رو شود.

بهروز شعيبي، كارگردان: 
البته من فكر مي‌كنم زباني كه ما براي گويش در يك اثر انتخاب مي‌كنيم خيلي مهم است و ما اين تجربه را در «دهليز» داشتيم. همه ما يك حرف مي‌زنيم اما انتخاب زبان براي بيان آن خيلي اهميت دارد.

سيدمحمود رضوي، تهيه‌كننده: 
اما اين به‌نظر من زبان نيست. اين زاويه ديد است كه مهم است. شما از ديد چه‌كسي اين موضوع را مي‌بينيد؟

شعيبي:

به عقيده من آنها كه فيلم‌شان با مخالفت روبه‌رو مي‌شود هم قصد بدي ندارند اما شايد زباني كه انتخاب مي‌كنند مناسب نيست.

رضوي:
اين مهم است كه شما از چه جايگاهي به اين موضوع نگاه مي‌كنيد.

شعيبي: 
يك فعال اجتماعي سر فيلم «دهليز» به من گفت كه حرفي كه ما در اين فيلم زديم همان بحثي است كه من 10سال پيش به‌خاطر آن بازداشت شدم. معتقدم كه هر دوي ما يك هدف داشتيم اما ممكن است زباني كه براي بيان موضوع انتخاب مي‌كنيم با يكديگر فرق كند؛ چراكه همه هدفمان اين است كه جايي را خراب نكنيم بلكه آن را بسازيم.

حجت‌الاسلام زائري:
اتفاقا حرف من هم همين است كه چه زاويه ديد و چه زبان به بلوغ رسيده است. شايد در گذشته حوزه علميه به كارگردان سينما اعتماد نداشت و ما به مرور زمان نياز داشتيم تا اين اعتماد به‌وجود آيد.
شايد اگر شما «طلا و مس» را بازي نكرده بوديد اين اعتماد به‌وجود نمي‌آمد. اگر شما نقش مثبتي در آن فيلم نداشتيد اين اعتمادي كه هم‌اكنون درباره شخص شما وجود دارد، نبود. اين قطعه‌ها بايد به‌گونه‌اي كنار هم چيده شود كه هم كار ديده شود و هم مورد استقبال قرار گيرد.

* حالا اين سؤال براي من پيش مي‌آيد كه چرا ما بايد اصلا سراغ زندگي شخصي و روابط خانوادگي اين قشر از جامعه برويم. اهميت زندگي روحانيت از كجا مي‌آيد.

شعيبي: 
فكر مي‌كنم بخش اول ورود به اين عرصه خصوصا در حوزه فيلمسازي برمي‌گردد به آگاهي و دانشي كه خود روحانيون دارند. بعد از «طلا و مس» هيچ‌كس به اندازه خود روحانيت من را تشويق نكرد ولي وقتي در اين حيطه كار مي‌كنيم قطعا با سختي‌هايي روبه‌رو مي‌شويم.
خود جامعه روحانيت مدام عنوان مي‌كنند كه بهتر است زندگي واقعي اين قشر از جامعه را نشان دهيم. اين قطعا به همان آگاهي آنها برمي‌گردد. اما بايد به اين موضوع توجه كنيم كه هرگز با غرض‌ورزي وارد اين حيطه نشويم.
ايجاد چنين فضايي باعث شده كه در جشنواره فيلم فجر سال گذشته، ما با چندين فيلم روبه‌رو شويم كه شخصيت اصلي آنها روحاني باشد. مانند «فرشته‌ها با هم مي‌آيند»، «ناخواسته» و... . اين موضوع به‌دليل همان استقبالي است كه خود روحانيت از اين موضوع مي‌كند.

* آيا خود مخاطب هم علاقه‌مند است تا زندگي شخصي اين قشر را در سينما يا تلويزيون ببيند؟

رضوي: 
ما در چنين آثاري درباره شخصيت‌هايي صحبت مي‌كنيم كه مردم وجوهات خود را به او مي‌دهند. براي مردم گاهي ممكن است سؤال شود كه اين وجوهات چه مي‌شود؟ يا ممكن است براي مردم اين سؤال پيش بيايد كه زندگي كسي كه از او تقليد مي‌كنند چگونه است.
ما در پرده‌نشين يك شخصيت روحاني را نشان داديم و با ورود به زندگي اين فرد به نوعي برخي از اين سؤالات را پاسخ داديم. ما تلاش كرديم در اين مجموعه به اين موضوع تأكيد كنيم كه فرقي بين معاش يك عالم با يك فرد عادي نيست بلكه تفاوت اين دو با هم در نگرش به دنياست.
اتفاقاتي كه در اين سريال براي حاج آقا شهيدي پيش آمد و نوع واكنشي كه او به اين اتفاقات نشان داد درست همان نگرشي است كه يك عالم ديني به دنيا و اطراف خود دارد كه ممكن است يك فرد عادي در چنين شرايطي اين رفتار را از خود بروز ندهد. همين نشان دادن رفتار يك عالم ديني در چنين شرايطي است كه مي‌تواند براي مخاطب جذاب باشد. روي اين بخش بايد تأكيد شود كه زندگي اين افراد چه چيزي دارد كه ما از آنها تبعيت مي‌كنيم.

حجت‌الاسلام زائري: 
روحاني فارغ از اينكه آخوند شيعه يا كشيش باشد، اساس كارش با مردم است. به همين دليل ارتباط روحاني با مردم بسيار مهم است، جدا از اينكه ما از چه دوره تاريخي‌اي يا در چه جو زمانه‌اي صحبت مي‌كنيم. در گذشته ارتباط مردم با روحاني خيلي نزديك بود. يك يا 2نسل قبل از ما بيشتر آخوند‌زاده بودند. از چند دهه پيش تا‌كنون با توجه به تحولات اجتماعي در جامعه اين ارتباط ديگر خيلي نزديك نيست.
در حال حاضر آگاهي و هوشمندي روحانيت به معني نهادروحانيت اقتضا مي‌كند كه اين موضوع را مطالبه كند. بدين معني كه چون ذات روحانيت ارتباط با مخاطب است پس بايد مردم او را بشناسند تا به وي اعتماد كنند تا به قول آقاي رضوي اين ارتباط از دست نرود؛ چون اگر اين ارتباط از دست برود هويت و جايگاه از دست مي‌رود؛ اما اگر از زاويه خود مردم نگاه كنيم، موضوع و سوژه مخصوصا در شرايط فعلي جذاب است. در شرايط فعلي ما در سال93، خوب است مردم كنار برخي روحانيون با خطبه‌هاي سياسي آتشين، كنار برخي كاراكترهاي اجرايي در كشور و... يك روحاني را در كسوت پدري و بزرگي يك شهر و محله ببينند.
در فيلم «بينوايان» هم كشيشي كه شما مي‌بينيد همين كاراكتر را دارد. امروز مخاطب برايش جذاب است كه ببيند يك آخوند چگونه عمامه مي‌پيچد، چگونه منبر مي‌رود.
يكي از دلايلي كه شخصيت براتعلي در سريال پرده‌نشين براي مخاطب جذاب است، همين واقعي بودن داستان او است. خصوصا اين عشقي كه او در داستان دنبال مي‌كند. در عين حال اين رابطه غلو شده و غيرطبيعي هم نيست. اين قطعا براي مخاطب جذاب است و مي‌تواند حتي شخصيت روحاني را در جامعه متفاوت نشان دهد. اتفاقا توجه به همين نكات باعث مي‌شود كه مخاطب شب‌ها پاي اين سريال بنشيند؛ چرا كه احساس نمي‌كند با يك تصوير شعاري روبه‌رو است و قرار نيست چيزي را به خورد او بدهند. اين نكته در آثار بسيار مهم است.
من احساس مي‌كنم درباره اين سريال از دوطرف اين ارتباط شكل گرفته است. يعني هم مخاطب دوست دارد اين سريال را ببيند و از زندگي شخصي روحانيون با خبر شود و هم روحانيت دوست دارد به مردم بگويد زندگي عجيب و غريبي ندارد. به‌طور نمونه آنها توسط چنين آثاري مي‌بينند كه همسر يك روحاني چگونه است. اين را من مي‌گويم كه فكر مي‌كنم همسرم در خيايان كنار من معذب است. چرا كه همه ما را نگاه مي‌كنند. چنين مسائلي هميشه براي مردم جذاب است.

* اما تناقضي در اين ميان مطرح است. شما عنوان مي‌كنيد كه ما در شرايطي زندگي مي‌كنيم كه ارتباط روحانيت در بخش‌هايي با جامعه كم شده است اما در پرده‌نشين ما روحانيت را در مركز جامعه مي‌بينيم. در اين جامعه‌اي كه در سريال به تصوير كشيده شده است، روحانيت در بازار، در خانواده، در تمام جزئيات زندگي افراد حتي نظر مي‌دهد. اين جامعه‌اي كه ما در اين مجموعه مي‌بينيم آيا متعلق به شرايط فعلي است يا يك جامعه آرماني است كه ما نياز داريم به سمت آن حركت كنيم؟ چون تصويرهايي كه شما در اين سريال ارائه مي‌‌كنيد خصوصا در معماري، انگار يك جاي ايزوله است. يك شهر آرماني است كه ما بايد به آنجا برسيم.شهر ما آنقدر خوش آب و رنگ نيست. اين كجاست؟

مهدي شيرزاد يكي از نويسندگان سريال پرده‌نشين: 
به عقيده من بايد ما تلاش كنيم در هر اثر نمايشي ايده‌آل‌هاي خود را به تصوير بكشيم. من شخصا با رئاليسم زاويه دارم و علاقه‌اي هم به آثار اينچنيني ندارم. وقتي قرار باشد ما ايده‌آل را به تصوير بكشيم شايد در ديد مخاطب ملموس نباشد ولي آن چيزي كه بايد باشد ساخته مي‌شود. كار فيلمساز به عقيده من اين است.
من يك مثالي در ارتباط با صحبت‌هاي آقاي زائري عنوان كنم. ما در خانواده‌مان روحاني داشتيم بسيار شبيه حاج آقا شهيدي در پرده‌نشين. تا وقتي او زنده بود حتي خيلي از نزاع‌هاي خانوادگي در خانه وي حل مي‌شد. در حال حاضر پسرش در همان شهر زندگي مي‌كند و اتفاقا پيش‌نماز است اما نفوذ پدر را لااقل در خانواده ما ندارد. نمي‌دانم دليل اين موضوع چيست و چقدر به شرايط جامعه بر مي‌گردد.
بخشي از مردم ما در حال حاضر ارتباطشان با روحانيت فقط از طريق تلويزيون است. بيشتر آنها يك كليشه‌اي مي‌بينند از روحانيوني كه در تلويزيون فقط صحبت مي‌كنند. به نوعي انگار فراموش كرده‌اند كه در گذشته اين افراد چه نقشي در جامعه داشته‌اند.

فكر مي‌كنم حتي اگر بحث مذهب و سؤالات شرعي را كنار بگذاريم، هر انساني در زندگي‌اش به يك مشاور معنوي احتياج دارد. متأسفانه اين بخش از كاركرد روحانيت در بخشي از جامعه فعلي منفك شده است. ما سعي كرده‌ايم در اين سريال ايده‌آل را نشان دهيم و تأكيد كنيم كه هنوز روحانيوني هستند كه چنين نقشي را در جامعه ايفا مي‌كنند.

حجت‌الاسلام زائري: 
به تعبير ديگر همان قدر كه ما با ديدن اين اتاق 5دري و حياط با حوض آبي‌رنگ احساس دلتنگي مي‌كنيم با ديدن اين كاراكتر هم در سريال احساس دلتنگي مي‌كنيم. آقاي شعيبي در چند مصاحبه به سينماي مرحوم علي حاتمي اشاره كردند كه چنين مولفه‌هايي را در كارگرداني لحاظ مي‌كردند.
در دهه‌هاي60و 70به دلايلي نقش روحانيت در سينما و تلويزيون تخريب شد. در قديم ما در آثار سينمايي حتي عاقد را روحاني مي‌ديديم اما در آن دوره كه عنوان كردم ما آخوند را فقط در خطبه‌هاي نمازجمعه مي‌بينيم. ناخودآگاه چنين تصويري در جامعه به‌وجود مي‌آيد كه روحاني در شرايط سخت زندگي و مشكلات هيچ نقشي ندارد و فقط در خطبه‌هاي نمازجمعه يا در روبان قيچي كردن‌ها حضور دارد. به نوعي بدون اينكه بخواهيم عنوان كرديم كه در مشكلات، اين افراد حضور ندارند. از آغاز دهه80ما به سمتي حركت كرديم و تأكيد داشتيم كه اتفاقا روحانيون بخشي از جامعه هستند كه نقش مهمي هم دارند و تمامي اين مشكلاتي كه در جامعه وجود دارد اتفاقا گريبانگير اين قشر از جامعه هم هست.
حالا در اين شرايط، سريال پرده‌نشين يك آرامشي را از همان شروع تيتراژ مي‌دهد. به نوعي همانطور كه احساس دلتنگي مي‌كنيم با نوستالژي‌ها« اتفاقا در همان بخش حضور يك پناه يا پدر هم حس مي‌شود كه همان آرامشگاه معنوي است.

* شايد هدف بيشتر يك تلنگر بوده است و اينكه از كجا آمده‌ايم و چه گذشته‌اي داشته‌ايم. شايد بيشتر از آنكه آرمانگرايانه باشد، نوستالژيك است.

رضوي: 
نمي‌شود عنوان كرد كه فقط يك تلنگر بوده است. اين بازخواني يك واقعيت است كه در حال فراموش‌شدن است. يك كم فكر كنيم اذان را وقتي فرزندمان به دنيا مي‌آيد چه‌كسي در گوشش مي‌گويد؟ حتي همان افرادي كه مذهبي نيستند عمدتا همه تلاش مي‌كنند اين اذان را يك روحاني در گوش فرزندشان بگويد. يا حتي در زمان ازدواج هم باز مردم تلاش مي‌كنند خطبه عقد را يك روحاني بخواند. نماز ميت را هنوز شخصيت‌هاي روحاني مي‌خوانند. پس اين نگاه هنوز وجود دارد و نمي‌توان آن را حذف كرد. ما فقط يك يادآوري كرديم.

* اين شهري كه شما به‌عنوان گلشن آباد در سريال به تصوير مي‌كشيد يا معماري‌اي كه در خانه‌ها ديده مي‌شود همان معماري دهه60خودمان است. يا انگار همان گمشده ماست.

رضوي:

ماعنصري از دهه60در سريال نداشتيم. انگار همين جامعه امروز است كه اينترنت هم در آن وجود دارد. ما مي‌خواهيم بگوييم اين جريان امروز وجود دارد، بهتر است ديد بازتري داشته باشيم و همين گونه زندگي كنيم. در همين شهرهاي مدرن حتي؛ اين نه آرماني است و نه غيرواقعي، حتي برگشت به عقب هم نيست.

زائري:
انگار اينگونه نيست. فيلم شما مي‌گويد مي‌شود اينگونه زندگي كرد.

رضوي: 
نه اتفاقا هست اما همه ما اين ديد را به زندگي نداريم. تمامي اين خانه‌هايي كه در سريال ديده مي‌شود و قصه در آنها مي‌گذرد در همين تهران است. در شهركاشان اين صحنه‌ها را نگرفتيم يا حتي آن را نساختيم. بيشتر يك يادآوري است.

زائري: 
اين بخشي كه به‌دليل برخي شرايط گاهي فراموش مي‌شود اين است كه عمق وجود مردم اعتقاد است. اتفاقا به عقيده من سريال پرده‌نشين روي خط پنهان دروني دل آدم‌ها قرار گرفته است. بايد اين موضوع را درنظر بگيريم كه بخشي از مخاطبين ما اهل تهران نيستند. ممكن است 70درصد از اين مخاطبين كه تهراني نيستند در كوچه و خيابان روحاني ببينند اما در همين تهران هم مردم نياز دارند. انگار ته وجودشان با اين لوكيشن، فضا و رابطه‌هايي كه در اين سريال ديده مي‌شود، ارتباط برقرار مي‌كنند.

شعيبي: 
از همان ابتدا كه قرار شد ما اين سريال را كار كنيم با آقاي رضوي و نويسندگان كار در اين‌باره صحبت مي‌كردم كه چقدر خوب است ما يك روحاني‌اي را به تصوير بكشيم كه هميشه در كودكي‌مان به ياد داريم؛ نه اينكه اينگونه افراد ديگر نيستند. بلكه آن طراوتي كه در حس كودكي وجود دارد انگار قدرت جذب را بيشتر مي‌كند.
هميشه به يك شخصيت روحاني فكر مي‌كردم كه وقتي با او صحبت مي‌كنيم انگار يك اخلاق خاصي همراه با خوشرويي دارد و بيشتر به تو توجه مي‌كند. من در وهله اول به‌دنبال به تصوير كشيدن چنين شخصيتي بودم فارغ از فعاليت‌هايي كه اين افراد دارند؛ چهره‌اي كه انگار با ديدن آن همه مخاطبين حس كنند كه به نوعي او را مي‌شناسند.
حقيقتا من دوست داشتم نتيجه خروجي اين سريال و شخصيتي كه نهايتا در ذهن مخاطب باقي مي‌ماند،حاج آقا شهيدي باشد؛ ميرزايي و يا شخصيت هدي نباشد. براي همين تمام انرژي خودمان را روي اين موضوع گذاشتيم تا يك تصوير صادقانه از شهيدي نشان دهيم كه بدون اغراق و به دور از شعار باشد.
درباره معماري و انتخاب لوكيشن‌ها هم اينگونه عمل كرديم. خانه آقاي شهيدي آخرين لوكيشني بود كه در آن كار تصويربرداري را انجام داديم. براي اينكه واقعا پيدا نكرده بوديم. واقعا آقاي رضوي و آقاي متولي مدير توليد پروژه خيلي براي پيدا كردن اين لوكيشن‌ها زحمت كشيدند. چون همه ما به اين موضوع اصرار داشتيم كه بايد به معماري‌اي در سريال برسيم كه حداقل حال خودمان با ديدن آن خوب شود.
براي اين كار واقعا احساس كردم بهترين مرجع من مي‌تواند مرحوم حاتمي باشد. وي هميشه روي زيبايي‌شناسي در آثار تأكيد داشتند.

* يكي از ويژگي‌هاي مهم اين سريال خانواده است. فكر مي‌كنم همه اين موارد زير مجموعه همان سبك زندگي است كه در كل مجموعه جريان دارد. در اين سريال از همان ابتدا سعي كرديد چه نگاهي را به خانواده داشته باشيد؟

شيرزاد: 
درام وقتي شكل مي‌گيرد كه نويسنده يك هدفي براي كاراكتر مشخص مي‌كند و بعد مانعي سر راه وي قرار مي‌دهد كه بايد آن را بردارد.
شخصيت هدي در اين مجموعه با اينكه خيلي با اطرافيانش چالش دارد اما مدام در حال گفت‌وگو كردن است. اين همان موردي است كه ما كمتر در روابط خانوادگي داريم. به همين دليل تشنج ايجاد مي‌كنيم.
ما بايد اين موارد را خصوصا در سريال‌هاي تلويزيوني بيشتر لحاظ كنيم. اينكه وقتي يك مشكلي در خانواده‌اي از بيرون شكل مي‌گيرد، اعضاي خانواده تلاش كنند با وحدت آن را حل كنند و به سرانجام برسانند نه اينكه در داخل به جان هم بيفتند. به نوعي دنبال مقصر نباشند. همه ما در شكل‌گيري اين مجموعه به اين موضوع توجه كرديم.

زائري: 
خانواده در اين سريال تقديس مي‌شود و اين خيلي مهم است. يكي از ويژگي‌هاي پرده‌نشين اين است كه من شخصا با ديدن آن دلم براي روستا و شهرستان تنگ مي‌شود. اين درست خلاف كارهاي معمول تلويزيون است كه بيشتر تلاش مي‌كند مخاطب را به تهران علاقه‌مند كند.
به عقيده من اين مجموعه در نمايش كاركرد خانواده به‌گونه‌اي عمل كرده است كه واقعا مخاطب بعد از ديدن آن احساس مي‌كند چقدر جمع خانوادگي شيرين است و بايد در حفظ آن كوشا باشد. خانواده‌اي كه ما در اين مجموعه مي‌بينيم همان چيزي است كه دلمان مي‌خواهد داشته باشيم.

* تنوعي هم اتفاقا در خانواده ديده مي‌شود. به‌طوري‌كه هر مخاطبي مي‌تواند خودش را جاي يكي از آنها بگذارد و همذات پنداري كرده و الگوبرداري كند. از همان ابتدا تنوع اين خانواده‌ها هم مدنظر شما بوده است؟

شعيبي: 
بله كاملا. بحثي كه اتفاقا من شخصا در فيلمنامه دوست داشتم اين بود كه آدم‌هاي قصه با وجود تمام اين مشكلات از يكديگر جدا نمي‌شوند. پسر از پدرش سيلي مي‌خورد اما دوباره به خانه بازمي‌گردد. يا زن و شوهر با هم اختلاف دارند از يكديگر فاصله مي‌گيرند اما جدا نمي‌شوند. اين اساس زندگي ايراني است كه متأسفانه در حال حاضر شكلش با چندگانگي فرهنگي تغيير مي‌كند.

چالش ديگري كه در اين مجموعه ديده مي‌شود موضوع پيشرفت و توسعه است كه اتفاقا در راستاي همين سبك زندگي است كه شما در اين كار به تصوير كشيده‌ايد. به عقيده من دغدغه همه كاراكترهاي پرده‌نشين پيشرفت است؛ پيشرفتي كه اتفاقا در جامعه ايراني هم وجود دارد و دغدغه‌اي است كه مردم هم در شرايط فعلي دارند. اين نگاه را شما قبول داريد.

رضوي: 
تصوير من از امام‌خميني‌(ره) بيشتر از تلويزيون است چرا كه 9سال داشتم وقتي ايشان به رحمت خدا رفتند. به همين دليل به‌خاطر دارم در تفسير ايشان از سوره حمد در بخشي عنوان مي‌شود كه انسان كمال‌طلب است و به‌دنبال آرمان و به كمال رسيدن است. اين عيب نيست. پيشرفت و ترقي هم عيب نيست. ما در دهه‌اي قرار داريم كه الگويمان پيشرفت است اما بايد حواسمان باشد در اين كمال‌طلبي دنيايي، كج حركت نكنيم.

شيرزاد: 
نمي‌توان هويت را فراموش كرد.
خانواده در جامعه ايراني نقش مهمي دارد و اگر بخواهيم روي آن پا بگذاريم قطعا عاقبتي مانند شخصيت ميرزايي سريال پيدا مي‌كنيم. به عقيده من دائم نگاه كردن به گذشته كمك مي‌كند تا مسير درستي را براي توسعه پيدا كرد.

زائري: 
سريال اين حس را به مخاطب القا مي‌كند كه مسير رسيدن به پيشرفت و جايگاه بالاتر نبايد مسيري باشد كه بنيان‌ها را تخريب كند. قرار نيست با پول مردم اين كار را بكنيم. الگويي كه ارائه مي‌كند در اصل، مسير درست پيشرفت را نشان مي‌دهد.

حجت‌الاسلام محمدرضازائري: 
روحانيت در جايگاه پدري؛ اينكه سريال توسط مردم ديده شد به عقيده من نكته بسيار مهم و ارزشمندي است. اينكه بخش پدري روحانيت در اين مجموعه يادآوري شده هم از نكات بسيار پراهميت است. تأكيد روي مفاهيم و ارزش‌هاي اخلاقي از ويژگي‌هاي بسيار خوب اين مجموعه به شمار مي‌رود. فكر مي‌كنم يكي از دلايلي كه باعث شده حتي روحانيت با اين مجموعه ارتباط خوبي برقرار كند و همدلي داشته باشد به‌دليل تأكيد روي جزئيات زندگي و رفتار اين قشر از جامعه است. تأكيد روي موضوعاتي همچون خمس، صدقه دادن، وقف، توكل باز هم از مواردي است كه به خوبي در اين مجموعه به آن پرداخته شده است.

بهروز شعيبي: 
نگاه ما عرفاني- مذهبي بود؛ در ليست منابع و مشاوران سريال اگر نگاه كنيد، متوجه مي‌شويد كه روانشناس يا جامعه‌شناس نداريم. ما به اصولي پايبند بوديم كه بخشي از آن نگاه عرفاني- مذهبي است. ما يك اصلي داريم كه اگر آن را حفظ كنيم حتي در مسير پيشرفت قطعا نتيجه خوبي به همراه خواهد داشت. شخصيت حاج آقا شهيدي در اين سريال در مقطعي با وجود كسوت و اتمسفري كه در اطرافش وجود دارد، پيشرفت و صلاح خودش را در اين مي‌بيند كه همه‌‌چيز را رها كند و در خلوت بنشيند. چون همان معرفت است كه مدام از او مراقبت مي‌كند. اين در اصل همان تلنگري است كه تأكيد مي‌كند همه جا به‌دست آوردن خوب نيست و بعضي از مواقع از دست دادن خيلي بهتر است.

سيد محمود رضوي: 
گروه هم عقيده و هم فكر؛ يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي چند پروژه‌اي كه من با شعيبي كار كردم، حضور يك گروه هم فكر و هم عقيده است كه سر يك موضوع دور هم جمع شدند. من و شعيبي ممكن است حتي در مسائلي اختلاف نظر داشته باشيم اما باز يكديگر را قانع مي‌كنيم. در اين سريال هم از نويسنده، بازيگر، گروه توليد و همه عوامل با هم همدل شدند تا يك اتفاق خوب بيفتد كه در صدر همه اينها آقاي شعيبي بوده كه با يك عقيده راسخ جلو آمد و توانست كار را به سرانجام برساند. واقعا اين را بيان كنم كه در برخي مواقع در شرايطي كار كاملا هدايت شده جلو مي‌آمد؛ چرا كه معتقد بوديم اين كار صاحب دارد و خودش درست مي‌شود كه نه من و نه شعيبي و نه سازمان صداو سيماست.

مهدي شيرزاد: 
شخصيت منفي نمي‌خواهم؛ من يك خاطره‌اي يادم آمد كه خيلي بي‌ربط به اين موضوعاتي كه در اين جلسه مطرح شد نيست. روزي سر نوشتن فيلمنامه ما نويسندگان با آقاي شعيبي جلسه داشتيم و اصرار مي‌كرديم كه بايد يك شخصيت خيلي منفي به سريال اضافه كنيم و وي مدام مقاومت مي‌كرد و تلاش كرد تا ما را قانع كند؛ چرا كه ما فكر مي‌كرديم اگر اين شخصيت وارد داستان نشود سريال مخاطبي نخواهد داشت. بهروز يك كلام ايستاده بود كه شخصيت منفي با آن چيزي كه در ذهن شماست نمي‌خواهم، مسئوليتش هم با خودم. اما حالا فكر مي‌كنم اگر ما آن روز به حرف بهروز گوش نمي‌داديم امروز در مسير همه سريال‌هاي ديگر مي‌افتاديم.