با خیلی چیزها جنگیدم، زندگی کرده‌ام و همیشه فکر می‌کنم زندگی از مرگ سخت تر است. سر و کله زدن با آدمها و اتفاق‌هایی که سر راه زندگی سبز می‌زند که بعد از مرگ وجود ندارند. سعی می‌کردم با این فکرها خودم را آرام کنم، ولی طول کشید با این حس که در وجودم ریشه کرده بود، کنار بیایم. وقتی مهران شهید شد هم نتوانستم پسرم را در آغوش بگیرم و هنوز حسرتش به دلم مانده است

مادرت

مادر عزيزم:

ميدانم زحمت ما را زياد كشيده اي و هر چند از اين فرزند حقيرت بركتي نديدي امّا برايت سخت است كه خبر شهادت مرا بشنوي ليكن از شما مي خواهم كه همان گونه كه تا به حال در مقابل مشكلات زندگي تك و تنها ايستاده اي و آنها را گذرانده اي، در مقابل اين بظاهر سختي نيز با قامتي بلند، استوار و محكم بايست، و خم به ابرو نياور و با ياد خدا و توكل بر او اين سختي زود گذر دنيوي را نيز، سپري كن. برشما مژده باد ديدار با فاطمه الزهرا (سلام الله عليها) در دار بقاء و هم جواري با اين بانوي عزيز.

قسمتی از وصیت نامه شهید علی (مهران) بلورچی