به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، اشراق نوشت: به مناسبت سخنان اخیر رهبری در جمع اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی برآن شدیم تا تحلیلی از عملکرد و تأثیر این نهاد فرهنگی را ارائه کنیم انچه می‌خوانید یادداشتی از دکتر عطأءالله بیگدلی‌ محقق و پژوهش‌گر فقه و حقوق می‌باشد:

چرا شورای عالی انقلاب فرهنگی کارنامة قابل قبولی در بین متدینین و معتقدین به انقلاب اسلامی ندارد و نتوانسته است عموم نخبگان فعال در عرصة فرهنگ را راضی نگاه دارد؟ چرا شورای عالی در اجرای روشن‌ترین مأموریت‌های خود تا این حد ناکام است(نمونة مشهور آن سند مهندسی فرهنگی است که ده سالی هست قرار است فقط نوشته شود!) و…

نگاه حقوقی: نظام حقوقی ایران از منظر فورم اقتباسی از نظام بروکراسی فرانسوی است که در آن سلسله مراتب و «چارت» مهم هستند و هویت نهادها و به خصوص قدرت مصوباتوابسته به جایگاه آن‌ها در سلسه مراتب حقوقی و اداری است، در این نظام، مصوبات باید در قالب و فرم‌هائی درآید تا فهم شود، «قانون»، «بخشنامه» و آئین نامه سه مفهوم شناحته شده هستند و آن‌چه ضمانت اجرا دارد که توسط مجلس(قانون) یا دولت(آئین نامه و…) صادر می‌شود و فرایند آن روشن و ضمانت‌اجراها قطعی هستند. اما وضعیت خاص حقوقی ایران منجر به ایجاد نهادهائی شده است که در سلسله مراتب بروکراسی قرار ندارند و با منطق فرمیک و چارتی نظام اداری منظم جور در نمی‌آیند و به همین دلیل نظام اداری و قضائی ما بیشتر از باب رودربایستی و تعارفات این مصوبات را اجرا می‌کنند و البته در حد امکان این مصوبات را مورد شناسائی و اجرا قرار نمی‌دهند. مصداق بارز این نهادها شورای عالی انقلاب فرهنگی است. مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در نظام حقوقی ایران عملاً و نظراً مورد شناسائی قرار نمی‌گیرند، هیچ دادگاهی آن‌ها را نمی‌شناسد و دولت نیز در مواقعی که اجرای مصوبات را قصد ننماید، عملاً آن را اجرا نمی‌نماید، دیوان عدالت اداری نیز شناسائی و بطلان این مصوبات را به سختی در حوزة صلاحیت خود می‌داند و عملاً مجلس نمی‌داند می‌تواند این مصوبات را نسخ نماید یا خیر و… این وضع منجر به ناکارآمدی حقوقی شورا شده است، روشن است که این ناکارآمدی با توصیه و حتی امر مسئولان عالی نظام قابل تصحیح نیست زیرا نظام حقوقی ایران باید به صورت شکلی این مصوبات را مورد شناسائی در ساختار و هرم قوانین خود قرار دهد که تا کنون این امر محقق نشده است.

عملاً مجلس نمی‌داند می‌تواند این مصوبات را نسخ نماید یا خیر
نگاه اداری: 
نقش شورا به عنوان یک «ستاد» در فرهنگ کشور از سوی «صف» فرهنگی مورد تأیید و وجاهت نیست، تجربة تعامل نهادهای صفی دولت(وزارت فرهنگ) نهادهای وابسته(سازمان فرهنگ و ارتباطات، سازمان تبلیغات اسلامیی و..) نهادهای حاکمیتی(صدا و سیما، سپاه) نهادهای دینی مستقل(حوزة علمیه) و به خصوص نهادهای مردمی فرهنگ(مساجد، هیأت‌ها، کانون‌های فرهنگی، بسیج‌ها و…) با شورا همگی نشان از عدم اهمیت مصوبات و تصمیمات و سیاست‌های کلی این نهاد برای این نهادها دارد. شورا هیچ ابزار عملی و ضمانت اجرا و هیچ توانائی مالی و اداری و به عبارتی هیچ اختیار و امکانی از منظر قواعد اداری برای پشتیبانی یا جلوگیری از اقدامی ندارد. یعنی از منظر اداری وجود و عدم شورا بالسویه است و نظام اداری ایران تمایلی به شناسائی این شورا ندارد.

شورا هیچ ابزار عملی و ضمانت اجرا و هیچ توانائی مالی و اداری و به عبارتی هیچ اختیار و امکانی از منظر قواعد اداری برای پشتیبانی یا جلوگیری از اقدامی ندارد

نگاه نیروی انسانی:
از منظر افراد، از آن رو که هیچ یک از اعضای این شورا عضو دائمی نیستند و اصولاً عضویت شورا شغل محسوب نمی‌شود هیچ گاه این شورا قوام نگرفته است. برخلاف مجلس که عضویت در آن شغلی دائمی است، عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی مانند عضویت در شورائی عالی مانند خبرگان تلقی می‌شود و گوئی اعضا کار خاصی ندارند و تشکیل هر از چند گاه شورا این وظایف اندک را سر و سامان می‌دهد، لذا اعضا هماره نوعی واگرائی نسبت به شورا دارند و هویت سازمانی و تشکیلاتی در آنان نسبت به شورا ایجاد نمی‌شود. از این منظر وجود نخبگان علمی و دانشگاهی خود مخل این شورا شده است زیرا بحث‌ها را به تعارفات نزدیک می‌نماید، ضمن این‌که ایجاد گفتگوی عمیق و دیالوگ بین اعضای نخبه مشکل‌تر است و به زمان و بسترهائی نیاز دارد که تا کنون محقق نشده است.

برخلاف مجلس که عضویت در آن شغلی دائمی است، عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی مانند عضویت در شورائی عالی مانند خبرگان تلقی می‌شود و گوئی اعضا کار خاصی ندارند و تشکیل هر از چند گاه شورا این وظایف اندک را سر و سامان می‌دهد

نگاه مبنائی:
اما همة این سخنان ظاهری است که دلالت بر باطنی دارد، عموم فعالان فرهنگی مردمی و واقعی انقلاب اسلامی هیچ گاه این شورا را نمی‌شناخته و نمی‌شناسند، شورا با دربند بروکراسی نمودن خود به اعمال تشریفاتی و بی‌فایده‌ای اقدام می‌کن که خود می‌داند تأثیرات بسیار اندکی در جریان واقعی فرهنگ انقلاب اسلامی دارد. گوئی انقلاب در عرصة فرهنگ زود و ظاهری بوده است و شورا می‌خواهد با ثبات اداری و سیاسی در فرهنگ انقلاب کند و این خود متناقض شده است. در پیام اخیر رهبری به این شورا بر بازگشت به گروه های خودجوش فرهنگی مردمی تأکید شده بود، چیزی که انقلاب فرهنگی قطعاً از دامان آن خواهد جوشید، اما آیا شورا از منظر جایگاه اداری و حقوقی و توانائی‌های انسانی و تاریخی قادر به چنین رجوعی هست؟ آیا شورا می‌تواند اتاق فرماندهی عملیات‌های فرهنگی در تهاجم به فرهنگ کفرآمیز متجدد باشد و آیا می‌تواند جبهة حق را در برابر آن جبهة متحد، متحد سازد؟ آیا شورا می‌تواند ساده‌ترین ارتباطات واقعی خود را با فرهنگ‌سازان واقعی انقلاب در دل مساجد و تکایا برقرار نماید؟ آیا شورا می‌تواند دوباره مردمی و نه اداری و تشریفاتی باشد و فعالان فرهنگی انقلابی شورا را مرجع فکری و پشتیبانی نظری و عملی خود ببینند؟ این کارها امکانات و اختیارات و ساختاری و بینشی می‌خواهد که فعلاً شورا فاقد آن است و البته کسب آن جز با نگاه جهادی به عرصة فرهنگ و حضور دائمی و متمرکز اعضا در شورا محقق نخواه شد، گوئی زمانة ما سر یاری بر انقلاب در فرهنگ را ندارد و این مجاهده‌ای می‌خواهد تا مأموریت‌های غیر ممکن را ممکن سازد.

شورا با دربند بروکراسی نمودن خود به اعمال تشریفاتی و بی‌فایده‌ای اقدام می‌کن که خود می‌داند تأثیرات بسیار اندکی در جریان واقعی فرهنگ انقلاب اسلامی دارد. گوئی انقلاب در عرصة فرهنگ زود و ظاهری بوده است و شورا می‌خواهد با ثبات اداری و سیاسی در فرهنگ انقلاب کند و این خود متناقض شده است.