اینکه فیلم نوح یک روایت جعلی از تاریخی است که تمام ادیان توحیدی به تصریح، حقیقت آن را بیان کرده اند حرف تازه ای نیست. تحریف تاریخ به نفع اندیشه، سیاست و اقتصاد غرب یکی از راهکارهای سینما برای پیش برد اهداف مبتنی بر منفعت طلبی است.

فیلم سینمایی نوح سال 2014 در آمریکا و اروپا اکران شد. چند جایزه در فستیوال های مختلف هم دریافت کرد. اما اکران آن در برخی کشورهای اسلامی به دلیل جعل تاریخ و مضمون ضد دینی آن متوقف شد.

نوح داستان پیامبری است که در میابد  باید کشتی بسازد و از جانداران جفتی بردارد و آماده فرارسیدن عذاب خداوند شود. او کشتی اش را به کمک فرشتگان سنگی می سازد که هنگام هبوط آدم همراه او به زمین آمدند و به دلیل نافرمانی، توسط خداوند از نور به سنگ تبدیل شدند. توبال کین از فرزندان به جا مانده از قابیل است. که فرمانروایی انسان ها را به عهده دارد. بارش باران آغاز می شود سیل به را می افتد. اما نوح که با دیدن شرارت های توبال کین به این نتیجه رسیده است که خواست خدا این است  که نسل انسان منقرض شود هیچ یک از مردم را سوار کشتی نمی کند. اما خود توبال کین که به صورت پنهانی با  کشتی نوح همراه می شود. باران بند می‌آید و کشتی به ساحل می‌رسد در حالی که نوح توسط خانواده‌اش متقاعد شده که مانع تکثیر نسل انسان بر روی زمین نشود.

رابطه نوح پیامبر با خداوند در این فیلم بوسیله رویا، خواب  ودر حالت نشئگی  است. وحی و حتی الهام قلبی و یا یک رابطه محکم و قابل استناد  بین پیامبر و خدا وجود ندارد. نوح خوابی می بیند و با تحلیل خود از آن به این نتیجه می رسد که خدا بنا دارد عذابی نازل کند یا بواسطه پدربزرگش که گویا زمانی پیامبر بوده و حالا در غاری زندگی می کند مایعی می نوشد و به حالتی از خلسه و نشئگی می رود و باز در می یابد که باید کشتی بسازد تا از این عذاب در امان باشد. نکته جالب این که ما در این فیلم نوح نبی را هرگز در حالتی از عبادت  نمی‌بینیم . نوح حتی دعا هم نمی کند  و رابطه ی محسوسی با پرورگار ندارد.

همسر نوح از او می پرسد خدا با تو حرف زد؟ نوح در پاسخ به این سؤال سکوت می‌کند در جای دیگری فرشتگان سنگی نگهبان می گویند: ما به خدا التماس می کردیم اما خدا همیشه ساکت بود.

آنچه توسط نوح پیامبر، فرشتگان سنگی و توبال کین فرمانروای ظالم القا می شود این است که خداوند انسان را خلق کرده و بعد او را به حال خودش رها کرده است حال هریک از این سه گروه برای این سکوت خدا دلایل خود را دارند اما به هر حال نتیجه این است که خدا در سرنوشت انسان اثرگذار نیست.

منوشالح پدربزرگ نوح و پیامبر اسبق  می گوید همه چیز بر می گردد به نوح . او تصمیم می گیرد [که نسل انسان از بین برود یا باقی بماند]. یعنی او نیز قائل به فاعلیت خداوند نیست.

توبال کین پادشاهی ست که به خدا می تازد، او را به جنگ فرا می خواند و به نوح می گوید خداوند ما را فراموش کرده و به حال خودمان واگذاشته و هر چه هست حاصل اراده ی انسان است. قابل توجه است که توبال کین در این فیلم نماینده بدی‌ها نیست همچنان که نوح نماینده خوبی‌ها نیست . تصوری که توبال کین در ذهن بیننده نقش می بنند تصوری منفی نیست. حام پسر نوح پس از مرگ توبال کین می گوید: او بی گناه بود، خوب بود. توبال کین به حام نصیحت کرده بود که: یک مرد از بهشت فرمان نمی پذیرد، از اراده اش فرمان می گیرد. این جمله تمام پیامی است که ما در پایان، از فیلم دریافت می کنیم. یعنی پیام فیلم را از زبان ضد قهرمان می‌شنویم.

نکته دیگر اینکه در فیلم به ندرت از خدا نام برده می شود. هر چند از او و درباره او حرف های زیادی گفته می‌شود. کلمه خدا را به طرز مشخصی کمتر می شنویم. و به جای کلمه خدا یا اسماء دیگر خداوندی  از ضمیر استفاده می شود. چنان که مخاطب قادر باشد در ذهن خود هر موجود فرازمینی و متافیزیکی دیگری را به جای ضمیر متصور شود.

عروس نوح باردار است و پیامبر تصمیم می گیرد که اگر فرزند او دختر بود آن ها را بکشد که باعث ادامه نسل انسان نشوند. اما وقتی به دنیا می آیند عواطف نوح و اصرار همسر، عروس و پسرش باعث انصراف او می شوند. وقتی به ساحل می رسند، نوح مستِ نیم عریانی نشان داده می شود که خانواده اش او را طرد کرده اند و منزوی شده است.

فیلم، مانیفست تصویری اومانیسم در هزاره سوم است. خدا، اگر هم وجود داشته باشد  نقشی در زندگی انسان ندارد و اراده انسان فوق اراده خداست. انسان بر مدار عقل و عواطف در مرتبه ای فراتر از خدا قرار می گیرد. فیلم بیانیه ی انسان علیه خداست.  که هر گاه خدا در برابر عقل و عواطف انسان قرار گرفت انسان بنا به واسطه اراده خود می تواند در برابر اراده خدا عصیان کند.