نظر امام خمینی (ره) درباره ممیزی کتاب
طبق نظر فقهی امام خمینی (ره) ، جلوگیری از گمراهی جامعه از امور واجبه است، امام بر همین اساس، حتی فروختن کاغذ به کسی که مطالب گمراه کننده در آن کاغذها مینویسد را حرام میدانند، چه برسد به مجوّز نشر دادن به کتابهای ضد اسلام.
به گزارش پارس، حجت الاسلام سید کمیل باقرزاده از طلاب فعال در فضای مجازی، در صفحه شخصی اش در یکی از شبکه های اجتماعی، نوشت: دکتر حسن روحانی در مراسم افتتاح نمایشگاه کتاب به مسئله ممیّزی پیش از انتشار کُتب اشاره و گفته اند: « هیچ کس در ممیزی، بالاتر از وجدان افکار عمومی نیست؛ آنها می دانند به استقبال چه کتابی بروند و چه کتابی را در انزوا قرار دهند. صاحبان فرهنگ ما نیاز به ارشاد و گشت ارشاد ندارند» ! متأسفانه این جملات در تضاد کامل با احکام اسلام و دیدگاه فقهی امام خمینی (ره) است.
طبق نظر فقهی امام خمینی« ره» ، جلوگیری از گمراهی جامعه از امور واجبه است. امام بر همین اساس، حتی فروختن کاغذ به کسی که مطالب گمراه کننده در آن کاغذها می نویسد را " حرام" می دانند، چه برسد به مجوّز نشر دادن به کتابهای ضد اسلام! بر مبنای نگاه فقهی امام، کسی که به کتاب گمراه کننده و فاسد، مجوّز چاپ می دهد، زمینه را برای افساد جامعه فراهم می کند.
امام در کتاب " المکاسب المحرمة" می فرمایند: « إنّ دفع إضلال الناس من الأمور التی یهتمّ به الشارع الأقدس، فکیف یمکن القول بجواز بیع القرطاس ممّن یعلم أنّه یکتب فیه ضدّ الإسلام و ردّ القرآن الکریم. » یعنی: جلوگیری از گمراهی مردم، از اموری است که شارع مقدّس نسبت به آن بسیار اهتمام دارد. بنابر این چگونه می توان فروش کاغذ را به کسی که می خواهد در آن کاغذها مطالبی ضد اسلام بنویسد جایز دانست؟ ! (المکاسب المحرّمة، ج۱، ص۲۰۱)
مرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی شاگرد برجسته مکتب فقهی و اخلاقی امام خمینی« ره» در توضیح این فتوای امام فرمودند: « یک وقت خیال نکنید فقط مسئله فروش کاغذ است؛ نه، اینجا امام کاغذ را به عنوان مثال مطرح کرده است. بلکه هر نوع زمینه سازی برای نشر کتب ضد اسلام حرام است؛ چه کاغذ بفروشی، چه جواز نشر بدهی، چه چاپ کنی، چه توزیع کنی، چه خرید و فروش کنی، همه و همه حرام است. » (سلوک عاشورایی، ج۱، فصل هشتم)
بر اساس همین دیدگاه فقهی است که امام خمینی، ممیّزی پیش از نشر را یک ضرورت غیرقابل انکار دانسته و می فرمایند: « نوشته هایى که می خواهد طبع بشود، یک چند نفرى که می دانید، یقین دارید که آنها آدمهایى هستند که مستقیم هستند، و در راه مسیر ملت و کشور هستند و وابستگى به هیچ جا ندارند، آنها نوشته ها را مطالعه کنند، درست دقت کنند در آن، و بعد از اینکه دقت کردند در روزنامه یا در مجله نوشته بشود. این طور نباشد که یک وقت بنویسند و منتشر بشود، بعد بفهمند که این نوشته بر خلاف بوده است؛ این یک چیزى است که لازم است. باید کتابهایى که نوشته می شود، و همین طور چیزهایى که منتشر می شود، اینها باید درست توجه بشود. و افراد مطّلع، مدبِّر و کسانى که از مکتبها اطلاع دارند و مسیر آنها را می دانند، اینها توجه بکنند، و کتابها را مطالعه کنند قبل از انتشار. این، هم صلاح خود شماست و هم صلاح ملت است. » (صحیفه امام، ج۱۳، ص۴۷۴)
آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی در تبیین این مسئله می فرمودند: « آزادی بیان به طورِ مطلق را هیچ عاقلی نمی پذیرد؛ در یک جامعه اسلامی چه کسی باید آزادی را تحدید کند؟ اسلام باید تحدید کند. تشخیصش با کیست؟ با کارشناس اسلامی. دیدگاه اسلام این است. حالا تو می گویی اسلام زور گفته است؟ ! من از شما سؤال می کنم: اگر در جامعه ای که بُعد جسمانی مطرح است بگویند: « برای حفظ سلامتی مردم، پخش هروئین ممنوع است» . آیا این زورگویی است؟ ! چطور اینجا نمی گویی که این زورگویی است؟ ! »
حرف آقای رئیس جمهور به همان میزان غیرمنطقی است که بگوییم: هیچ چیز در جلوگیری از آلودگی جامعه به مواد مخدّر بالاتر از وجدان افکار عمومی نیست؛ مردم خودشان می دانند به استقبال مواد مخدّر بروند یا آن را در انزوا قرار دهند. جامعه ما نیاز به پلیس مبارزه با مواد مخدّر ندارد! ! لذا همان طور که وظیفه دولت جلوگیری از پخش مواد مخدر و مبارزه با اشاعه مواد غذایی فاسدی است که جسم افراد جامعه را بیمار می کند، عدم صدور مجوّز نشر کتابهای گمراه کننده و مقابله با انتشار مطالبی که روح افراد جامعه را بیمار میکند هم وظیفه ای است که دولت نمی تواند از زیر آن شانه خالی کند.
حجت الاسلام و المسلمین باقرزاده در ذیل این پست، همچنین کمی بیشتر به اظهارات مرجع عالیقدر حضرت آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی « رضوان الله تعالی علیه» در این باره پرداخته و از جمله آورده است:
بحث شب هشتم محرم سال ۸۰ حاج آقا مجتبی، وسط تُرکتازی جریان ضدفرهنگی دولت خاتمی، یک بحث داغ و انصافاً زیباست. به دوستانی که اهلش هستند توصیه می کنم متن کامل این یک جلسه را اینجا مطالعه کنند:
یک پاراگرافش این است به عنوان نمونه: « به قول ما طلبه ها « إن قُلت» ! اگر بگویی « من شبهه را در جامعه منتشر می کنم، تو برو جوابش را بده» ؛ إن شاء الله این حرف از خباثتت نباشه! از روی بی سوادی و نفهمیت باشه! بعد هم این آیه را بخوانی که « فَبَشِّرْ عِبَادِ، الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» ، این حرف مثل این است که کسی ایدز گرفته باشد و بگوید « من خونم را به مردم تزریق می کنم، تو هم برو مردم را معالجه کن» ! یا یک معتاد بگوید « من بین مردم هروئین پخش می کنم و معتاد درست می کنم، تو برو ضررهایش را به مردم بگو تامصرف نکنند یا اگر مبتلا شدند، مداوایشان کن» ! این منطق است یا مغالطه است؟ ! می گوید « من شبهه را القا می کنم، تو برو از ذهن مردم بیرون بیاور» ؛ این حرف، منطقی است؟ ! این جواب اوّل بود؛ ثانیاً تو به من بگو که شبهه را در ذهن چه کسی وارد کرده ای، تا من بروم و از ذهنش بیرون آورم؛ من چه می دانم که این کتاب گمراه کننده تو به دست چه کسانی افتاده است؟ ! من که نمی دانم این نشریه خبیث و کثیف و ضدّ اسلام تو که امام « ره» می فرماید اضلال است و ضدّ قرآن است به دست چه کسی رسیده است، تا بروم جوابش را بدهم. آن آیه « الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه» هم برای کسی است که صحیح را از سقیم و بلکه أصحّ را از صحیح تشخیص دهد و این را بفهمد که این حرفی که تو با لعاب شیرینی داری به او می دهی وسطش ویروس ایدز است و بیچاره اش می کند.
توی این سخنرانی، حاج آقا منشأ این ژست روشنفکری گرفتن ها را یک چیز می داند: حبّ جاه و قدرت طلبی. نعوذ بالله…
ارسال نظر