چ ما را به حاتمی کیا بازگرداند
بی مقدمه تر بخواهم بگویم، این جوانان انقلابی با آن حاتمی کیا انقلابی، چند سالی بود که به خاطر برخی قضایا یکدیگر را کمتر درک می کردند؛ به ویژه پس از ساخت" گزارش یک جشن" . آیا قرار نیست تعارفات را کنار بگذاریم؟
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی پارس، محمد بدیعی در یادداشتی با عنوان « خ مثل خمینی، چ مثل چمران، ح مثل حاتمی کیا» نوشت:
بی مقدمه بخواهم بگویم، داستان " ما" و " حاتمی کیا" ، داستان دو برادری است که چندین سال بود یکدیگر را گم کرده بودند. این " ما" همان جوانان انقلابی پرشور و عاشق روح الله اند و این " حاتمی کیا" ، همان حاتمی کیای آژانس شیشه ای و بوی پیراهن یوسف و از کرخه تا راین است.
بی مقدمه تر بخواهم بگویم، این جوانان انقلابی با آن حاتمی کیا انقلابی، چند سالی بود که به خاطر برخی قضایا یکدیگر را کمتر درک می کردند؛ به ویژه پس از ساخت " گزارش یک جشن" . آیا قرار نیست تعارفات را کنار بگذاریم؟
نگارنده ی این سطور هنوز نتوانسته گزارش یک جشن را ببیند، اما به یاد دارد بر سر " موج مرده" (۱۳۷۹) ، " به رنگ ارغوان" (۱۳۸۳) و " دعوت" (۱۳۸۷) چه پیش آمد. " موج مرده" مدت زمان زیادی بر روی پرده ها نماند و با اعتراضات گسترده ای رو به رو شد. به رنگ ارغوان چهار سال در توقیف ماند و هنگام پخش دعوت نیز، بسیاری فیلم او را پایانی بر حاتمی کیای دفاع مقدس و آژانس شیشه ای خواندند! و اما گزارش یک جشن، انگار پتکی بود که پل های پشت سر را نیز خراب کرد! از نظر برخی، حاتمی کیا دیگر نه یک انقلابی بود و نه حتی یک فرد مکتبی؛ بنابراین خداحافظ ابراهیم!
اما چ و حواشی پیش آمده برای آن، باز هم نشان داد که جوانان انقلابی بنا بر طبیعت انقلابی و شور جوانی شان، حوصله ی کمی برای دیدن اطراف و اکناف به خرج داده اند! و اکنون که از سال ۹۳، به همان دعوت و به رنگ ارغوان و موج مرده نگاه میکنیم، می بینیم که عجبا! حاتمی کیا چه هنرمندانه دغدغه های امروزمان را، دیروزها گفته بود! و بیشتر به این حرف او ایمان می آوریم که فیلم های او را چند بار باید دید و بایستی زمان بگذرد تا ارزش فیلم ها و سوژه و داستان های منتخب او معلوم گردد.
این حرف ها نه از بهمن امسال، که چند سالی است ذهن را مشغول کرده، اما اینجا بهانه ای خوب و البته زمان کمی است برای نگارش و بازگو کردن. بازگو کردن اینکه حاتمی کیا هرقدر حرف هایش با جوانان انقلابی، در ظاهر متفاوت باشد اما حاتمی کیای اسکارپرست نیست. حاتمی کیا هرچقدر زاویه ی دیدش با برخی انقلابی های بیشتر منتقد فرق کند، روزنامه ها و قوچانی ها نمی توانند او را مصادره کنند. حاتمی کیا حتی اگر سلیقه اش با انقلابی ها در بعضی موارد متمایز باشد، پول ساخت فیلمش را، به گفته ی خودش، از سفارت کشورهای اروپایی نمیگیرد. حاتمی کیا، حاتمی کیای آوینی است؛ همان آوینی که با امام، تولدی دیگر یافت و همان آوینی که خطاب به جانشین خلف خمینی نوشت: " بسیارند کسانی که می دانند شمشیر زدن در رکاب شما برای پیروزی حق، از همان اجری در پیشگاه خدا برخوردار است که شمشیر زدن در رکاب حضرت حجت (عج) و نه تنها آماده، که مشتاق بذل جان هستند: سر ما و فرمان شما. " و الحق که آوینی، شمشیرزن قهاری را تربیت کرده.
و چه خوب شد که حاتمی کیا چ را ساخت؛ تا به ما نشان دهد که برای چمران خمینی، اولین راه صلح است و آخرین راه جنگ؛ اما اگر قرار بر جنگ باشد او جنگاورترین مردان است. تا به ما نشان دهد که چمران خمینی تا آخرین نفس و نفر، با خصم می جنگند؛ ولی نمیگذارد ناموس وطن در سایه ذلت دشمنان لگدمال شود. تا نشان دهد برای شهادت طلبی باید از تعلقات گذشت، حتی اگر به قیمت گذشتن از همسر و چهار فرزندش باشد. تا نشان دهد که جهاد، جغرافیا و مرز نمیشناسد و لبنان و ایران برای او فرقی نمیکند. تا نشان دهد که دست و نگاه و عصای خمینی کارستان می کند و گره گشایی.
این روزها، ما باز هم به هم رسیدیم… فاصله ای که غبار فتنه ها میان ما انداخته بود. حاتمی کیا این روزها از شیار ۱۴۳ می گوید؛ از گنگی روشنفکرمآبان هوچی گر میگوید که موفقیت های گیشه ای ده نمکی را نمی توانند تحلیل کنند؛ بیم می دهد که اگر هشدارهای آقا جدی گرفته نشود، فریاد خواهد زد؛ و مژده می دهد که داستان عملیات بیت المقدس را خواهد ساخت؛ الی بیت المقدس؛ فلسطین پاره ی تن ماست.
و این همه، از برکت خون چمران است که همواره در پی صلح بود و از برکت معلم چمران، خمینی کبیر است… ح مثل حاتمی کیا، چ مثل چمران، خ مثل خمینی.
ارسال نظر