به گزارش پارس به نقل از  تسنیم، سعی کرده ایم در این مقام طنز اکثر روزنامه های کشور را جمع کنیم تا دستکم در اینترنت گردی روزانه، لبخندی روی لب تان بنشیند.

**جام جم: فارغ التحصیلان فارغ از کار

یکی از رفقای تحصیلکرده (انتلکتوئل سابق! ) ، با یک قیافه سوزناکی به ما می گفت که: « پیش خودت بماند، ولی خیلی آدم می سوزد که مثلا از یک آدم بی سواد محترم بشنود که مگر بیکار بودی رفتی درس خواندی که حالا بیکار باشی؟ … »

خیلی ممنون که حرف خصوصی ما را پیش خودت نگهداشتی؛ کمرم گرفت! … (این مطلب را همین رفیق ما که ذکر خیرش رفت، با عصبانیت گفت و از اتاق خارج شد. می رفت و زیرلب غرغر می کرد که: صدرحمت به بعضی از روزنامه ها! )

خبر وارده: « علی ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی با اشاره به این که متاسفانه تعداد بیکاران فارغ التحصیل دانشگاه افزایش یافته است، گفت: افزایش تعداد دانشگاهیان به این معنی نیست که توانایی آنها بیشتر شده است. » به نقل از جراید پرکار

ملاحظه فرمودید؟ … حالا هی بعضی ها، به فکر اضافه کردن دانشگاه بیفتند. کار که نتوانستند درست کنند، لابد جویای کار که می توانند. قربان خدا بروم که اگر ابر و باد و مه و خورشید و فلک را درست کرد، از همان روز اول پیدایش، همه شان درکارند.

آن هم کاری مفید و اثربخش که نتایج خوبی هم دربردارد: « تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری» … و از این حرف ها که خیلی شنیدید. حالا ما بنده های خدا چی؟ … دانشجو تربیت می کنیم و به امان خدا رهایش می کنیم. خودش بگردد از زیر سنگ هم شده، یک کاری برای خودش دست و پا کند.

از سر بیکاری:

« بس بگردید و بگردد روزگار»

تا که دانشجو بیابد کار و بار

بسته پیشنهادی: هر چند ما هم فارغ التحصیل هستیم، اما خیلی بیکار نیستیم که به هر حال، طنزنویسی از بیکاری بهتر است اما این دلیل آن نمی شود که نسبت به سرنوشت و سرانجام دیگر دوستان فارغ التحصیل بیکار، حساس نباشیم و کک مان هم نگزد. فلذا عرایضی داریم:

۱ ترسیم اولویت ها: بعید می دانم الان کسی باشد که مدعی باشد مملکتمان دانشگاه و دانشجو کم دارد. مگر با ادله و اسناد، ثابت کند که کم دارد. آن وقت باید دانشگاه اضافه کرد که جبران کم بودن آن بشود. در غیر این صورت (یا حتی آن صورت) ، به نظر صائب ما از هر متقاضی تاسیس هر دانشگاهی خواسته شود که فعلا به عوض زدن دانشگاه، برود یک کارگاهی، شرکتی، چیزی راه بیندازد، بلکه بتواند هفشده تا دانشجوی دنبال کار را سر کار بگذارد. الان تاسیس کارگاه بر دانشگاه اولویت دارد.

۲ قابل توجه دولت: تا جایی که ما اطلاع داریم، سابق بر این، در مسیر تحصیل و اشتغال جوانان، سه گروه انجام وظیفه می کردند؛ یک گروه دانشگاه می زدند، یک گروه تحصیل می کردند، و گروه سوم نیز در کار ایجاد اشتغال بودند. الان متاسفانه مدت مدیدی است که گروه سوم کم کار شدند و انگار اصلا کم پیدا شدند و نیستند. دو گروه دیگر هم چون آدم های خوبی هستند، بدون هیچ گونه کارشکنی یا ناامیدی، دارند بکوب کار خودشان را می کنند. خدا قوت عزیزان!

**سیاست روز: عذاب وجدانی سخت تر از حبس در بند ۲۰۹

وقتی رییس یک دولت برای یک دانشگاه خلاف قانون ۱۶ میلیاردتومان بدون اجازه برمی دارد دولت پاک کجاست؟ …

جمله زیر از کیست؟

وقتی رییس یک دولت برای یک دانشگاه خلاف قانون ۱۶ میلیاردتومان بدون اجازه برمی دارد دولت پاک کجاست؟

الف) یکی از عوامل وابسته به سران فتنه

ب) یکی از بوق های استکبار جهانی

ج) یکی از ایادی امپریالیسم جهانی، شرق و غرب و در راس آن آمریکای جهانخوار

د) داوود احمدی نژاد (اخوی همان رییس جمهور سابق)

محسن رضایی: حداقل انتظار ما از غربی ها لغو تمامی تحریم ها علیه کشورمان است.

اگر" لغو تمامی تحریم ها" حداقل انتظار برادر محسن رضایی باشد" حداکثر" انتظار ایشان چیست؟

الف) اوباما شخصا بیاید و روی ماه ایشان را ببوسد و بگوید: محسن جون غلط کردم.

ب) اوباما شخصا بیاید و دست بیندازد گردن ایشان و بگوید: محسن جون حلالم کن!

ج) اوباما شخصا بیاید و یک کادوی گرانقیمت به ایشان بدهد و بگوید: جون میشل ازم دلخور نباش محسن جون!

د) اوباما شخصا بیاید ایران و دست ایشان را بگیرد و بگوید: محسن جون بیا و توی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شرکت کن قول می دم به نفعت کنار بکشم.

به نظرم همه تیم هایی که در جام جهانی حضور دارند تیم های خوبی هستند که به جام جهانی راه یافته اند.

نظریه فوق متعلق به کدام یک از نظریه پردازان زیر است؟

الف) خواجه نصیرالدین طوسی

ب) ژول ورن

ج) ژان پل سارتر

د) علی کفاشیان – رییس فدراسیون فوتبال –

رییس دیوان عالی کشور: این طور نیست که احکام محکومان پرونده فساد سه هزار میلیارد تومانی اجرایی نشود بلکه اجرای احکام به صورت علنی و آشکار صحیح نیست.

با توجه به فرمایش ایشان، کدام یک از گزینه های زیر صحیح است؟

الف) بعضی از متهمان به اشد مجازات رسیده اند اما برای آنکه مجازات آنان به صورت علنی و آشکار صحیح نیست به صورت صوری در کانادا به عیش مشغولند.

ب) بعضی از متهمان به طوری که معلوم نباشد اعدام شده اند و هم اکنون در انگلیس زندگی می کنند.

ج) بعضی از متهمان در دانمارک و سوئد دچار چنان عذاب وجدانی شده اند که از حبس در بند ۲۰۹ هم سخت تر و کمرشکن تر است.

د) هر سه گزینه بالا صحیح است.

**شرق: وانت: Wanted

وانت پیکان که حاصل ازدواج فامیلی پیکان بود و ناقص به دنیا آمده بود داشت راهش را می رفت که توی آینه چی دید؟ یک وانت نیسان. آن هم نه یک نیسان معمولی، اوه اوه، یک نیسان آبی، که چی؟ که مثل همیشه قاطی کرده و پاش را گذاشته روی گاز.

وانت پیکان تا نیسان را دید، زنگ زد خانواده و خداحافظی کرد. خانواده گفتند: چی شده وانت پیکان؟ داری جوونمرگ میشی یا باز داری جوون های مردم رو به کشتن میدی؟

وانت پیکان گفت: یه چیزی می گید ها. به جون خانواده من دیگه مراقب هستم. اما یه نیسان گذاشته دنبالم. این نیسان ها هم ول کن نیستند.

وانت پیکان وقتی از خانواده خداحافظی کرد، زنگ زد ۱۱۰ و گفت: کمک…

رییس پلیس راهنمایی و رانندگی نیروی انتظامی که توی ۱۱۰ نشسته بود گوشی را برداشت و گفت: تولید خودروهای پرتصادف مثل وانت پیکان و نیسان تا پایان سال متوقف می شود. (پانا)

وانت پیکان گفت: عمرا

وانت پیکان نگاه کرد تو آینه، دید نیسان بهش نزدیک نزدیک شده. از ترس چرخ های عقبش چسبیده بود به زیر فرمانش. توی آینه نگاه کرد دید نیسان رسیده به ۱۰سانتی، گفت: « اگر وانت بار گران بودیم و رفتیم» … که یهو نیسان فرمان را شکست و لایی کشید و از بغل وانت پیکان، پهلوبه پهلو و مویی رد شد.

وانت پیکان از تعجب کف کرد، پمپ آبش. گفت: « مگه میشه نیسان به آدم اینقدر نزدیک شه، اما نیاد رو؟ » برای نیسان بوق دمت گرم زد و گفت: داش نیسان… داش نیسان… با این سرعت کجا؟ چرا من رو زیر نگرفتی؟

نیسان یک نیش ترمز زد و گفت: مخلص وانت پیکان هم هستیم… شرمنده…

وانت پیکان گفت: جون داداش، چرا من رو زیر نگرفتی؟ تو عادت داری آخه.

نیسان گفت: ببین، این وانت جدید بود، هی فرماندهان نیروی انتظامی و مسوولان قوه قضاییه و مدیران استاندارد می گفتند ایمنی نداره و وسیله کشتارجمعیه… (به نقل از خبرگزاری ها و جراید)

وانت پیکان گفت: خب؟ تو که اون رو حریفی. میزنی لهش می کنی.

همین جا نیسان خورد به گاردریل و چپ کرد. وانت پیکان هم خورد به نیسان، در لحظات آخر گفت: اوه اوه… ببین پراید کجایی که نیسانت رو کشتن… بعد نگاه کرد توی آینه و دید که دیگر ندید، وانت پراید شتلق خورد بهش و پایان.

امان از این آقایان و آقازادگان

جانشین فرمانده ناجا با اشاره به تصادف های اخیر گفت: وقتی در چنین مواردی اطلاع رسانی می شود، از جاهای مختلف تماس می گیرند و می گویند چرا اطلاع رسانی شده و برخی آقایان کار را به جایی رسانده اند که ما باید از آنها عذرخواهی کنیم.

از سردار رادان خواهش می کنیم با توجه به اینکه ما مدت هاست گذاشتیم توی کار خودروسازان حواسش به کار ما باشد که ناغافل، نیسانی چیزی به ما نخورد. تنکیو.

**تهران امروز: من آدمی مُدرنم!

توی بهشت گه هوسِ سیب می کنم

در خُلد، آرزویِ « سراندیب» می کنم!

شیطان اگر نبود در آن لحظه روی فُر

او را برای وسوسه ترغیب می کنم!

پا در جهان نهاده و از صبح تا به شام

تحسین خویش از سر تحبیب می کنم!

سرکیسه می کنم همه ابنای دهر را

بس سودها که یکسره در جیب می کنم!

وقتی کلاه برمی دارم ز کلّه ای

آن را چو تاج بر سر خود زیب می کنم!

گه وصل می شوم به کسانی و زین طریق

خود را مصون ز آفت و آسیب می کنم!

جز خود هر آنکه جامعه را مبتلا کند

تشبیه او به میکروب و آمیب می کنم!

هرکس که تهمتم بزند از ره قضا

او را به حُکمِ محکمه تعقیب می کنم!

یک « راست» را ز بعدِ هرَس کردنی تمیز

با صد « دروغ» ، یک شبه ترکیب می کنم

صبحش اگر به سهوِ لسان گاف می دهم

ظهرش بدون دلهره تکذیب می کنم!

هر جا که لازم است بنا بر مصالحی

در صدق و اعتماد و وفا « بیب» (۱) می کنم!

هر جا که پای منفعتم بود در میان

آن را که مانعش شده، تخریب می کنم!

وجدان اگر که موی دماغم شود، سریع

او را عذاب داده و تأدیب می کنم!

چون نارفیق می روم آهسته پشت او

خنجر برون کشیده و تا « دیب» (۲) می کنم!

وجدان زخم خوردۀ خود را ز بعد آن

طومارپیچِ پنبه و تنزیب می کنم!

من آدمی مدرنم و اینگونه نفس را

با شیوه ای نوآمده تهذیب می کنم!

(۱) : بوقِ سانسور!

(۲) : دیب؛ در ترکی به معنای (ته)

**کیهان: طفیلی

گفت: یکی از مدعیان اصلاحات که در سال های گذشته مدیریت و سردبیری چند روزنامه زنجیره ای را به عهده داشت و به خاطر دروغ پردازی ها و تخلفات فراوان همه آنها را به توقیف کشانده بود، اخیرا مجوز انتشار یک روزنامه دیگر را گرفته است.

گفتم: همان که مطابق اسناد موجود برای ایجاد چالش در عرصه مطبوعات از آمریکایی ها کمک مالی دریافت کرده بود؟

گفت: آره، خودشه! … تازه گفته می شود از یک روزنامه نگار فراری و پناهنده به انگلیس هم برای همکاری با روزنامه اش دعوت کرده است.

گفتم: شخصی به میهمانی دعوت شده بود. وسط راه یکی از دوستان مفت خورش با او همراه شد و گفت؛ اگر صاحبخانه پرسید او کیست؟ بگو طفیلی. یکی دیگر هم اضافه شد و قرار شد بگوید قفیلی است. چند دقیقه بعد یکی دیگر از مفت خورها از راه رسید و گفت؛ درباره من نگران نباش، صاحبخانه خودش مرا می شناسد. وقتی صاحبخانه در را باز کرد، با تعجب پرسید؛ این دو نفر کی هستند؟ و یارو گفت؛ طفیلی و قفیلی. صاحبخانه به سومی اشاره کرد و با عصبانیت پرسید؛ این مرتیکه عوضی دیگه کیه؟ و یارو گفت؛ دیدی گفتم صاحبخانه مرا می شناسد؟ !