به گزارش پارس ، تسنیم به نقل از اندیشکده مؤسسه مطالعات خاورمیانه واشنگتن اظهار داشت: استیون دیتو، کارشناس مسائل ایران در این اندیشکده تأکید می کند که روحانی می کوشد تا بیش از پیش به اروپایی ها نزدیک شده و از این طریق آمریکا را به حاشیه براند تا بتواند از بن بست کنونی هسته ای خارج گردد.

در ماه آگوست دولت ایران سندی را منتشر کرد که در آن تمرکز بر استراتژی مذاکرات هسته ای خود را آشکار ساخت: به حاشیه راندن آمریکا با جدا کردن آن از دیگر اعضای گروه ۱+۵. آشکار شدن چنین استراتژی بر خلاف دعاوی تهران است که دست یافتن به پایانی « برد برد» را در مورد مسئله هسته ای، نوید می داد.

ظریف: « در هم شکستن هماهنگی موجود میان قدرت های بزرگ»

در ۷ آگوست، چهار روز پس از تنفیض حکم رئیس جمهور جدید، ظریف « برنامه وزارت امور خارجه برای دولت روحانی» را در خروجی های رسانه ای ایران منتشر کرد. اندکی پس از آن، سند مذکور روی سایت وزارت خارجه قرار داده شد.

در این سند ظریف « استراتژی کوتاه و میان مدت عملیاتی» برای مذاکرات هسته ای را تشریح کرد؛ وی همچنین قول داد با « در هم شکستن هماهنگی میان قدرت های بزرگ و ناکام گذاشتن تلاش های صهیونیستی آمریکایی برای ایجاد ائتلافی جهانی علیه ایران، فضای امنیت جهانی را تغییر دهد. » وی این نکته خود را دو بار دیگر تکرار کرد و تأکید نمود که « شرایط جهانی» استراتژی را مطالبه می کند که « فشار آمریکا و رژیم صهیونیستی بر دیگر کشورها و نهاد های بین المللی برای جبهه بندی علیه ایران را خنثی کند. »

بدون شک این سند آغشته به ادبیاتی دلگرم کننده نیز بود. به همراه مطرح ساختن طرح هایی برای « عادی سازی و بهبود بخشیدن به روابط» با کشورهای همسایه و « بازسازی روابط با شرکای سنتی در اروپا و آسیا» ، ظریف از « کاهش تدریجی خصومت با آمریکا و تبدیل کردن آن به توانمندی های مثبت» سخن گفته است. وی همچنین خاطر نشان ساخت که « به جای آنکه به آمریکا اجازه دهیم ابتکار عمل را در دست بگیرد» ، ایران باید « ابتکار عمل را در همه وجوه روابط دو جانبه در اختیار بگیرد. » اما از عادی سازی روابط با آمریکا حرفی زده نشده و مقاصد نهفته در پس این ابتکار عمل های مثبت جای سؤال دارد به ویژه با در نظر گرفتن ادبیات آزار دهنده دیگر بخش های این سند.

روحانی: « ایجاد شکاف در جبهه غرب»

نگاهی اجمالی به کتب و مقالات آکادمیک روحانی که در یک دهه گذشته منتشر شده است نیز از استراتژی ایجاد شکاف هایی قابل استفاده در ائتلاف بین المللی پرده برمی دارد. در یکی از مقالات وی که در دسامبر سال ۲۰۰۳ دو ماه مانده به مذاکرات ای یو ۳ (انگلیس، فرانسه و آلمان) منتشر شد وی می نویسد که « یکی از اصول اساسی در روابط ایران با آمریکا آن است که مانع سازگاری و اتفاق نظر میان آمریکا و دیگر قدرت های جهانی در مورد ایران شویم به ویژه با اروپا، روسیه و چین. » وی توضیح می دهد که هر چند هیچ یک از این « سه قدرت» نمی توانند به طور مستقل « در برابر آمریکا بایستند» اما به هر حال « یکجانبه گرایی» آمریکایی را نمی پذیرند. با این حال نفوذ « ثبات بخش» ایران در منطقه را پذیرا هستند. این مقاله همچنین نحوه اجرای این استراتژی توسط تهران را توضیح می دهد: « به منظور جلوگیری از شکل گرفتن این ائتلاف علیه ایران، مسئولیت بر عهده وزارت خارجه می افتد. با استفاده از توانمندی های دیپلماتیک و سفرای کارآمد ما قادر خواهیم بود علیه توطئه ها بایستیم. با ایجاد فاصله میان آمریکا و صهیونیسم و کشورهای تأثیر گذار، قادر خواهیم بود به راحتی علیه توطئه های آمریکا بایستیم. »

در یادداشتی به سال ۲۰۱۱ که مربوط به دورانی می شود که وی مذاکره کننده هسته ای ایران بود، روحانی از عبارت « ایجاد شکاف در جبهه غرب» برای توصیف استراتژی خود استفاده می کند که در اصل هدف آن این است که اروپارا از ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل بازدارد. وی در مبارزات انتخاباتی سال ۲۰۱۳ خود نیز از همین عبارت استفاده کرد. مهم این است که این عبارت نشان می دهد که وی به طور کلی چه نگاهی به مذاکرات دارد. او در کتاب خود که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد می نویسد که « دیپلماسی هنر درک یک منطقه و جهان، ارزیابی توان و جایگاه آن و یافتن فرصت های حیاتی برای بهره برداری، است. »

موضع تهاجمی روحانی نسبت به اتحادیه اروپا

از زمان روی کار آمدن روحانی، وی با چهار تن از رهبران شش کشور عضو گروه ۱+۵ دیدار کرده و نشان داده است که می کوشد میان اتحادیه اروپا و رویکرد استراتژیک واشنگتن شکاف ایجاد کند. در حاشیه آخرین نشست مجمع عمومی سازمان ملل وی با رهبران پنج کشور اروپایی دیدار کرد: فرانسه، ایتالیا، اسپانیا، اتریش و آلمان. این علاوه بر دیدارهای وی با مقامات روسی و چینی در نشست سازمان همکاری شانگهای در قرقیزستان دو هفته پیشتر از آن بود.

گزارش های خبری از جلسه سازمان ملل حاکی از آن است که اروپایی ها به طور فزاینده ای نسبت به دیپلماسی تهاجمی نرم روحانی واکنش مثبت نشان می دهند. برای مثال، آنجلا مرکل، صدراعظم آلمان نقش « میانجی گری» تهران برای حل دیپلماتیک بحران سوریه را ستود. یورش فزاینده روحانی به طور خاص در گفتگوی وی با نخست وزیر ایتالیا، انریکو لتا، آشکار شد و به طور آشکار از اینکه ایتالیا هیچ نقشی در گروه ۱+۵ ندارد در حالی که « پل میان ایران و غرب» به شمار می رود، اظهار تأسف کرد. در یک کنفرانس خبری به تاریخ ۲۸ سپتامبر روحانی به لتا پیشنهاد کرد که می توان گروه ۲+۵ را تشکیل داد و اعلان کرد که « همه آن کشورهایی که به نوعی درگیر برنامه هسته ای ایران هستند باید در مذاکرات مربوط به آن شرکت کنند که ایتالیا در صد این کشورها قرار می گیرد. برخی افراد تشکیل گروه ۲+۵ را نمی خواهند. بحث بحث فرمول و قاعده نیست. ایتالیا کشوری استراتژیک در اتحادیه اروپا است و می تواند سهم خود را در مسئله هسته ای ادا کند و اروپا را بیش از پیش وارد ماجرا کند تا منطقه ای عاری از تسلیحات هسته ای و تسلیحات کشتار جمعی داشته باشیم. » همزمان لتا هم اعلان کرد که هنگامی که ایتالیا ریاست دوره ای اتحادیه اروپا را در سال ۲۰۱۴ به دست گرفت « تمام تلاش خود را به کار خواهد بست تا روابط رم تهران تقویت شود. » همچنین روحانی تأکید کرد که ایران آماده است تا نیازمندی های انرژی ایتالیا را تأمین کرده و اضافه کرد که « از این طریق روابط دو جانبه می تواند گسترش پیدا کند. »

اگر اروپا در جایگاه ثانویه قرار دارد چرا روحانی در تلاش است تا روی آن متمرکز شود؟

به رغم توجهات اخیر به اتحادیه اروپا، روحانی آن را یک قدرت سیاسی ضعیف تلقی می کند که فاقد خودمختاری واقعی از آمریکا است وی در زمانی که مذاکره کننده هسته ای ایران بود این موضع را آشکار ساخته است. در یک کنفران خبری در سال ۲۰۰۴ وی اروپا را به « پیکان» و آمریکا را به یک « مرسدس» تشبیه کرد: « گفتگو با اروپا به تنهایی برای اهداف ما کفایت نمی کند… شما گاهی اوقات نمی توانید یک مرسدس بخرید، لذا یک پیکان میخرید… در این صورت به خوبی می دانید که باید چه انتظاری از یک پیکان داشته باشید و سطح انتظاراتتان را بر این اساس پایین می آورید. شما نباید در این باره شکایت و ناله بسیار کنید. شما نباید در مورد سرعت، کارآمدی و مصرف سوخت آن شکایت کند، چرا که می دانید خودروی شما پیکان است. شما این خودرو را بر اساس بودجه ای که در ابتدا داشتید، خریداری کردید. »

همچنین در مصاحبه ای در جولای سال ۲۰۰۵ با روزنامه ایرانی همزمان با کناره گیری از سمت مذاکره کننده هسته ای، مدعی شد که اروپا یک « قدرت درجه دو» است و اینکه « اولین قدرت» (آمریکا) به شدت درگیر عراق است: « ما یک قدرت دست دوم را برای مذاکره انتخاب کردیم. همه می دانند که اروپا اولین و توانمند ترین قدرت در عرصه جهانی نیست. اروپا یک قدرت دست دوم است و ما به خوبی بر این امر واقفیم. ما با دومین قدرت بزرگ جهان مذاکره می کنیم در حالی که اولین آن در حال ارزیابی و سنجش منافع خود است. »

تصور منفی روحانی از نقش جهانی اروپا مسائل بسیاری را در مورد رویکرد کنونی وی نسبت به اتحادیه اروپا مطرح می سازد. نگاه خوشبینانه این است که وی روابط بهتر با اروپا را به منزله پلی به سمت واشنگتن می بیند. اما تفسیری مشکوک تر این است که وی می خواهد از روابط با اروپا به عنوان ابزاری برای ایجاد خلل در سیاست گذاری آمریکا استفاده کند. این نگاه با آنچه که وی در مقاله آکادمیک خود به سال ۲۰۰۳ می نویسد تطابق دارد: « به رغم روابط نزدیک میان اروپا و آمریکا، در آن سوی پرده اختلافات اساسی میان ایشان وجود دارد. اروپا ممکن است برای آنکه روی پای خود به ایستد یک دهه فرصت لازم داشته باشد اما در شرایط کنونی قادر به ایستادن در برابر آمریکا نیست. »

نتیجه گیری

هم سند استراتژیک ماه آگوست ظریف و هم سخن پراکنی های اخیر و گذشته روحانی حاکی از آن است که مذاکرات جدید آمریکا ایران بسیار دشوار خواهد بود، که در آن تهران روی چگونگی دست یافتن به مزیت به جای یافتن حوزه های منافع مشترک متمرکز خواهد شد. به نظر می رسد تیم روحانی بر این باور است که کلید دست یافتن به یک توافق، ایجاد شکاف در گروه ۱+۵ و کنار زدن آمریکا است.

واشنگتن شاید بتواند با تعقیب گفتگمان یکجانبه در قبال ایران از طریق چارچوب کاری ۱+۵ و با متحد کردن نگرانی های اروپا به منظور حفظ وحدت جبهه بین المللی علیه برنامه هسته ای ایران، از این استراتژی پیشگیری کند. انجام چنین کاری نشان خواهد داد که تهران چقدر برای دست یافتن به یک توافق جدی است، تا از این طریق راه را برای دست یافتن به توافقی دائمی و معنادار باز کند در حالی که نقش برتر واشنگتن در مورد پرونده هسته ای ایران را حفظ می کند.