به گزارش پارس به نقل از فارس، تحولاتی که در سفر پنج روزه رئیس جمهور ایران به نیویورک رخ داد، همچنان در مرکز توجهات محافل سیاسی و رسانه ای داخلی و خارجی است.

یکی از سوالات مهمی که در این خصوص مطرح است، این است که گفتگوی تلفنی رئیس جمهور آمریکا با رئیس جمهوری کشورمان تا چه حد می تواند حل کننده مسائل ریشه دار بین تهران و واشنگتن باشد و آیا مشکلاتی به این ریشه داری با چنین اقداماتی قابل حل و فصل اند؟

در این خصوص، « سید قوام الدین جلالی» ، دانش آموخته علوم سیاسی و کارشناس مسائل بین المللی بر این باور است که « سابقه اختلافات جمهوری اسلامی ایران و آمریکا به ۳۴ سال می رسد و دو کشور در این دوران عملا هیچ رابطه سیاسی با یکدیگر نداشتند و از طرفی مناقشات بین طرفین بسیار زیاد بوده و هنوز هم هست و در برهه هایی از زمان به نقطه بحرانی رسیده است. در چنین فضایی خوش بینی بیش از اندازه نسبت به اینکه تمامی این اختلافات با چنین اقداماتی حل شود، غیر منطقی است. اما می توان این طور به مسئله نگاه کرد که در چنین فضای پرتنشی، وقوع چنین اقدامی بالنفسه مثبت ارزیابی می شود و می تواند نقطه آغازی در مسیر مدیریت و کاهش اختلافات باشد. یقینا حل یا کاهش اختلافات مستلزم اقدامات عملی بیشتری است که با توجه به روندی که طرفین در پیش گرفته اند، در آینده امکان پذیر است. کاهش سه دهه تنش و اختلاف نیازمند ایجاد مقدماتی است و اقدام اخیر دو رئیس جمهور را می توان در چارچوب فراهم ساختن این مقدمات بررسی کرد. »

« پویا عارفی» ، کارشناس دیگر مسائل بین المللی در این خصوص باور خود را چنین طرح می کند: « فضای عمومی روابط دو کشور را می توان با دو رهیافت توصیف کرد. رهیافت واقع گرا که به عنوان رهیافت غالب در سیاست بین الملل نیز شناخته می شود بر این نظر است که محاسبات مرتبط با منافع و دستاوردهای عینی طرفین، آنان را در شرایطی قرار داده که دستیابی به اهداف ملی را از طریق همکاری توجیه می کند. طی این دیدگاه علی رغم بدبینی نسبی طرفین به یکدیگر از آنجا که کسب منافع مستلزم مذاکره و توافق است هر اقدامی جهت اجرایی شدن آنان گامی رو به جلوست. در مقابلِ رهیافت فوق، رهیافت « سازه انگاری» بر این اعتقاد است که آن چیزی که رفتار دولت ها را در محیط بین المللی شکل می دهد همان تلقی بازیگران از یکدیگر، منافع و ساختار نظام بین الملل است. بر اساس این دیدگاه، غایب اصلی در روابط ایران و آمریکا، اعتماد است پس هر عملی که در راستای اعتمادزایی طرح شود به شناخت بهتر طرفین از یکدیگر، تعامل بیشتر و در نتیجه به شکل گیری زمینه های تفاهم بیشتر در مسایل مختلف می انجامد. پس آنچه تاکنون مانع از حصول توافق شده بود درک خصمانه دو کشور از نیات یکدیگر بود. »

در همین حال، « محمد اولیایی» ، کارشناس ارشد مطالعات خاورمیانه می گوید: « صرف یک تماس تلفنی را نمی توان تحولی بزرگ در روابط دو کشور نامید بلکه می توان آن را سرآغازی برای تغییر دانست. روسای جمهور دو کشور اذعان داشته اند که نباید انتظار داشت که مسائل میان دو کشور در کوتاه مدت حل و فصل گردد. هر دو طرف ایرانی و آمریکایی منتظر اقدام و برداشتن گام های عملی از سوی طرف مقابل هستند که این نشانه ای از عدم وجود اعتماد متقابل است. به همین جهت حل اقدامات گام به گام و با طمانینه سیاسی در کنار پافشاری بر حقوق اساسی ملت می باید سر لوحه عمل مقامات ایرانی باشد. نکته ای که در تعامل با ایالات متحده می بایست مدنظر قرار گیرد، تعاملی هدفمند، موضوع محور با چارچوبی معین و بازه زمانی مشخص برای نیل به اهداف است. ایران نباید خود را درگیر تعاملاتی چند محوری و چند موضوعی با آمریکا نماید چرا که این امر منجر به پیچیدگی بیشتر روابط طرفین و عدم حصول نتیجه خواهد شد. با تمام این تفاسیر نباید انتظار داشت که با توجه به اقدامات خصمانه ایالات متحده نسبت به مردم ایران در تمام سال های پس از انقلاب، بنیان های فرو ریخته « اعتماد» میان طرفین در کوتاه مدت تجدید بنا گردد. »

در شرایطی که رئیس جمهور آمریکا تاکید دارد که در خصوص تعامل با ایران، با اسرائیل نیز هماهنگ خواهد بود، عارفی بر این باور است که: « از اهداف راهبردی آمریکا در خاورمیانه حفظ امنیت متحدان خود بالاخص اسراییل است. این ساده انگاری است که تصور شود ایالات متحده پرونده هسته ای ایران و سایر پرونده های منطقه ای را بی توجه به امنیت اسراییل پیگیری می کند، چرا که به باور مقامات آمریکایی از منظر واقع گرایی هیچ دلیل منطقی ای برای تضعیف اسراییل در منطقه وجود ندارد و چه بسا می بایست آن را تقویت نیز کرد. در کنار نکته فوق کاهش وزن اسراییل در خاورمیانه با مخالفت های شدید درون سیستمی در آمریکا همراه خواهد شد که تصمیم گیران سیاست خارجی را در موضع ضعف قرار خواهد داد. در نتیجه این گفته اوباما هم یادآوری اهداف راهبردی آمریکا است، هم اقدامی جهت مدیریت مخالفان داخلی وی در نهادهای پرنفوذی مانند کنگره. »

آقای جلالی نیز در این خصوص نظر خود را چنین بیان می دارد: « با توجه به حجم و نوع روابط آمریکا و اسرائیل، شنیدن چنین اظهاراتی از مسئولین آمریکا دور از ذهن نیست. اما تصور اینکه آمریکا با وجود تمایل و اقدامات ایران، تنها به دلیل موضع اسرائیل روند حل مناقشات را متوقف سازد، اشتباه به نظر می رسد زیرا آمریکا توانایی اقناع متحد خود در زمینه صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران را دارد. »

آقای اولیایی نیز در این خصوص افزود: « هدف اصلی ایالات متحده از اعمال فشارها و تحریم ها، مهار ایران و جلوگیری از پیشرفت برنامه هسته ای، برای تضمین امنیت اسرائیل و حفظ موازنه منطقه ای به نفع این کشور بوده است. ایالات متحده همواره امنیت اسرائیل را امنیت خود تلقی نموده است. اوباما در سخنرانی امسال خود در سازمان ملل عنوان داشت که آمریکا خود را به تامین امنیت اسرائیل متعهد می داند به همین جهت حفظ امنیت اسرائیل در راهبردهای امنیتی آمریکا دارای بالاترین اولویت هاست. منافع جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل تناقضات اساسی دارد و دو طرف بارها تا مرز جنگ پیش رفته اند و چند نبرد نیابتی علیه اسرائیل از جانب ایران مدیریت شده است. لذا منافع ایران و اسرائیل جمع ناپذیر به نظر می رسد به همین جهت نباید انتظار داشت که آمریکا حرکتی بر خلاف منافع اسرائیل و در راستای منافع ایران انجام دهد. »

با توجه به خوش بینی مفرطی که بعضا در جامعه در خصوص تعاملات ایران و غرب حکم فرما شده است، نظر کارشناسان را جویا شدیم. جلالی در این خصوص ابراز داشت: « اقدامات افراطی در این زمینه منطقی و پسندیده نیست. ما باید درک کنیم که دولت و دستگاه دیپلماسی ایران در ابتدای راه هستند و مسیر پیش رو پر پیچ و خم و دشوار است. دکتر ظریف وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران نیز به این نکته اذعان داشته و خواستار صبر و حمایت ملت ایران شده اند. در چنین شرایطی القای این موضوع به جامعه که مشکلات یک شبه حل خواهد شد اقدامی نادرست است. در این مسیر رسانه ها باید مردم را گام به گام از پیشرفت امور مطلع سازند نه اینکه با القای خوش بینی افراطی- با طولانی شدن احتمالی فرایند حل مناقشات- باعث کاهش میزان حمایت ها از دولت شوند. »

آقای عارفی در این خصوص تصریح کرد: « معمولا هر تحرک سیاسی که با هیجان و احساسات همراه باشد با ضریب خطای بالایی نیز توأم می شود. تصمیم گیری و تصمیم سازی در سیاست می بایست با تمرکز بر اصل موضوع مورد مناقشه و دوری از حاشیه ها باشد. اگر در مسأله ای دچار خوش بینی مفرط یا افسردگی شدیم باید در فهممان از سیاست و روش های تحلیلی خویش تجدید نظر کنیم. »

محمد اولیایی نیز تاکید کرد: « ساده انگاری و نادیده گرفتن تعمدی واقعیت های موجود را می توان علت خوش بینی افراطی برخی پیرامون رابطه با آمریکا دانست. عده ای مفتون فرهنگ و ارزش های غربی، همواره در حال تزریق این تفکر به جامعه هستند که تعامل با غرب حلال تمامی مشکلات موجود خواهد بود. قشر جوان نیز که همواره به دنبال اکسیری جادویی و نسخه ای طلایی برای حل تمامی مسائل خود در کوتاه ترین زمان ممکن هستند، تحت تاثیر این تبلیغات قرار گرفته و بعضا برخی اشتیاق زاید الوصفی را در این رابطه از خود نشان می دهند غافل از اینکه این اشتیاق که به دلیل القائات مغرضانه و هماهنگ برخی رسانه ها در داخل و خارج صورت می پذیرد در مواجهه با واقعیات در روابط طرفین دچار آسیب جدی خواهد گردید. فشار گروه های جنگ طلب داخل آمریکا، فشارهای متحدان منطقه ای این کشور و بی اعتمادی عمیق طرفین به یکدیگر به همراه « بی صداقتی رئالیستی» دولتمردان آمریکایی مانع از پیشرفت چشمگیر روابط دو کشور در کوتاه مدت خواهد شد. »