گفتار هاشمی رفسنجانی درباره شبهای قدر و شهادت علی (ع) :
شباهت متحجران و خشکهمقدسها به خوارج کوفه
آیتالله هاشمی رفسنجانی در گفتاری پیرامون شبهای قدر و شهادت مولای متقیان علی (ع) ، متحجران و خشکهمقدسهای امروز را همان خوارج دیروز کوفه توصیف کرد.
به گزارش پارس به نقل از ایسنا، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در این گفتار، با بیان اینکه" متحجران و خشکه مقدس ها مدل امروزی خوارج کوفه اند" ، تاکید کرد: پیامبر اکرم (ص) جامعه منظم مدینه را ساختند و عروج کردند معمولا در چنین شرایط میراث خوار زیادی پیدا می شود در همه انقلاب ها این گونه است و آن وضع برای حضرت علی (ع) پیش آمد که مظلوم شدند.
گزیده روایت وی از شبهای قدر که پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی آن را منتشر کرده، بدین شرح است:
- یکی از مواردی که حضرت علی شکوه می کند، می فرماید: « الدهر انزلنی، ثّم انزلنی حتی قیل علی و معاویه» یعنی « دهر آن قدر مرا پایین آورد که باید با معاویه مقایسه شوم. من زمانی با کسانی مقایسه می شدم که در تاریخ اسلام افتخارات فراوانی داشتند و الان با ایشان مقایسه می شوم. » داستان روایات جعلی هم در دوره معاویه خیلی عجیب بود. یعنی یک فن و تکنولوژی شده بود که کسانی اخبار و روایتی را جعل می کردند و جا می انداختند و جایزه می گرفتند که بیشتر در جهت مخالفت با حضرت علی (ع) بود.
- یک وقت انسان می جنگد که یا شهید می شود یا نمی شود. ولی یک موقع می بیند معارف و مبانی آسیب می بیند، کسی مثل حضرت علی (ع) در این مسایل خیلی مشکل دارد.
- حضرت علی (ع) گفتند: « فزت برب الکعبه» اما فضای پشت سر ایشان اندوهبار است. بعد از شهادت کوفه و خانه ایشان آن نور مقدس را ندارند. تأثر بیشتر این است که به خاطر نگرانی از تحرکات دشمنان، قبر ایشان هم معلوم نبود. در جایی دفن شده بود که کسی نداند. با این کار می فهمیم که چه شرایطی در آن فضا حاکم است. کسانی که تحت حمایت و در سایه حضرت علی (ع) بودند، تازه می فهمند که چه اتفاق مهمی با این شهادت افتاده است. فکر می کنم جزو تلخ ترین ایامی است که کوفه در آن زمان به خود دید. وضع خانه حضرت علی (ع) از وضع کوفه شدیدتر بود. چون شرایط سختی برای شیفتگان علی (ع) پیش آمده بود. از این نظر باید جزو تلخ ترین شب های تاریخ باشد. ولی اگر آن شب برای شیعیان شب قدر بود، مشغول راز و نیاز با خدا بودند و دلشان را با دعا گرم می کردند.
- قضا و قدر طولانی ترین بحث مشاجرات دنیای اسلام است. از زمان پیامبر (ص) تا الان اهل کلام و دیگران درگیر هستند و نظرات هم مختلف است. شیعه نظر مشخص تری دارد و امر بین امرین می گوید. یعنی هرچه را که حساب کنید، انسان سهمی در تحقق آن دارد و سهمی را هم خداوند ایفا می کند. مثال روشنی می زنم که در قرآن در سوره واقعه هم هست. باغ را در نظر بگیرید. باغبان، زمین را شخم می زند، بذر می پاشد، آبیاری می کند، هرس می کند و برداشت می کند که باغ محصول و نتیجه زحمات باغبان است. ولی این در شرایطی حاصل می شود که خداوند خاصیتی را در نور، ظلمت، زمین، هوا، آب، حرارت، برودت، بذر و قانون حاکم بر کشت و کار قرار می دهد. اگر هرکدام عمل نکنند، به جایی نمی رسد. بنابراین اختیار ما در کارهایی که به ما مربوط می شود، مؤثر است و قرآن می فرماید: « لیس للانسان الّا ما سعی» یعنی « ما نتیجه زحمات خود را می گیریم» بقیه لطف خداست، یعنی سرمایه ای است که خداوند در اختیار ما گذاشته است. اختیار ما سلب نیست. مثلاً می توانید نماز بخوانید یا نخوانید. می توانید کار زشتی را انجام دهید یا ندهید. هر تصمیمی را خود انسان می گیرد. خداوند زمینه را فراهم کرد و مسبب الاسباب است. خودمان سبب ها را فراهم می کنیم و خداوند قدرت سبب را به ما داده است.
- ما بیشتر روایات خود را از ائمه (ع) می گیریم که از پیامبر (ص) گرفتند. اهل سنت هم از صحابه می گیرند که صحابه هم از پیامبر (ص) گرفتند. در زمان خودتان هم اگر در جلسه ای نباشید و کسانی بخواهند از مباحث جلسه برای شما نقل کنند، می بینید اقوال مختلف است. حتی در زمانی که ثبت و ضبط می شود و صدا و تصویر موجود است. تا چه برسد به زمانی که همه سخنان شفاهی بود و سینه به سینه منتقل می شد. در زمان پیامبر (ص) حرفهایی از این گونه را نمی نوشتند و حتی عمر و دیگر خلفا مدتی نهی کردند که کسی بنویسد. در صدر اسلام مقطعی داریم که چیزی نوشته نمی شد و سینه به سینه منتقل می شد. البته قرآن مستثناست. چون پیامبر (ص) کاتب وحی داشتند و خودشان و برخی از صحابه حفظ می کردند. این کار با قرآن شد و با روایات نشد. خیلی دلیل هست که این اختلافات بین ما طبیعی باشد. به خصوص منبع خبر برای کسانی که تفکرات مختلف و به کسانی عقیده داشتند، مهم بود. این اختلافات جریانی که الان می بینید، آن موقع هم بود و از افراد مختلف نقل می کردند. به همین دلیل دوگونه و حتی چندگونه روایات داریم. منتهی ما در علوم روایت، درایت و… خودمان که در حوزه ها تحصیل می کنیم، ملاک ها و راه هایی داریم که روایات صحیح و صحیح تر را انتخاب کنیم.
- یک تصور این است که خداوند چیزی را برای ما تقدیر می کندو آن برای ما پیش می آید. عیبی ندارد و در مواردی این گونه است. اما می توان معنایی درست کرد که با الفاظ و مبانی ما و هم با اختیار انسان همخوانی داشته باشد و همه جوانب را ببیند و آن، این است که به خاطر شرایطی که از لحاظ روحی، زمانی و مکانی برای ما فراهم می شود، آن شب خود را اصلاح می کنیم و تبدیل به انسانی می شویم که خالی از عیب و با اراده و نشاط جدید برای سال آینده وارد صحنه می شود. پس تقدیر و برنامه ریزی می شود، ولی در وجود خودمان است. یعنی نرم افزاری در وجود خودمان خلق می کنیم که در طول یکسال در زندگی ما کار می کند و اثر دارد. اگر با این تفسیر به شب قدر نگاه کنیم، شخصیت هایی مثل حضرت علی (ع) مصادیق بزرگ می شوند. چون ما تحت تأثیر ارشادات حضرت علی (ع) و انفاس قدسیة ایشان در زمانی که حضور داشتند و انسانها را تربیت می کردند، به سراغ شب قدر می رویم. یعنی ایشان در طول عمر خود کاری با انسانها می کردند که شب قدر می کند. همان کاری که از قرآن و جاهای دیگر انتظار داریم، حضرت علی (ع) برای پیروانشان خلق و انسانها را تربیت می کردند. بنابراین می توانیم در کانون مسئله قدر، تقدیر و سرنوشت، رهبری مثل علی ابن ابیطالب (ع) را مجسّم کنیم که در پیرامون او انسان های صالح خلق می شوند و وقتی خودشان نیستند، از انوار ایشان در روایات و نهج البلاغه (ع) و تربیت و بعدها از طریق شاگردانشان به تدریج به ما می رسد، در زندگی انتخاب می کنیم و الگو قرار می دهیم که برای زندگی انسانها تقدیر کننده و سرنوشت ساز است. اصولاً این روایات به ما شکل می دهد. در قرآن آمده است: « کل یعمل علی شاکله» عمل همه انسانها با شکلی که خودشان یا رهبران و معلمانشان برایشان درست کردند، تطبیق می کند. اگر این را معنا کنیم، حضرت علی (ع) یکی از کانونهای قدرساز است.
- از دید ما مسئله این گونه است که پیامبر اکرم (ص) جامعه منظم مدینه را ساختند و عروج کردند و امت اسلامی یک جامعه منظم را با اصول مرتب در شرایط مناسب تحویل گرفتند. در چنین شرایط میراث خوار زیادی پیدا می شود. در همه انقلاب ها این گونه است. آن وضع برای حضرت علی (ع) پیش آمد که مظلوم شدند. کاری را ایشان می بایست ادامه دهند، دیگران خواستند ادامه دهند و ایشان را منزوی کردند. فکر می کنم چند سالی که منزوی بودند، از لحاظ شخصی برایشان راحت تر بود. یعنی تا موقعی که مسؤولیت پذیرفت. موقعی سراغ حضرت علی (ع) رفتند که به بن بست رسیدند. یعنی شرایط به گونه ای شد که مردم مصر، مکه، مدینه و جاهای دیگر بر خلیفه وقت شوریدند و آن شرایط برای آن خلیفه پیش آمد و به در خانه حضرت علی (ع) آمدند. ایشان اگرچه محق بودند، ولی می دیدند که چه اتفاقاتی می افتد! با شرایطی که درست شده بود و سالها از مبدا وحی فاصله گرفته بودند، ایشان می بایست از نو شروع می کردند. لذا یکی از اولین خطبه ها که فکر می ک نم خطبه شانزدهم باشد، تعبیری دارد و می فرماید: « قدعادت کهیئتها یوم بعث الله نبیّکم» بار دیگر همانند روزگاری که خداوند، پیامبرتان را مبعوث داشت، در معرض آزمایش واقع شده اید.
- همه مشکلاتی که پیامبر (ص) تحمل کرد و جامعه را آنگونه تحویل داد. یکی از خطبه های نهج البلاغه این گونه شروع می شود. ایشان با آن همه مشکلاتی که در اداره حکومت بود، شروع کرد. رقبای فراوانی خلق شده بود. از پیش معین شده و پیامبر (ص) به ایشان گفته بود و خود ایشان هم می دانستند که سه گروه قاسطین، ناکثین و مارقین علاوه بر مشکلات فراوان داخلی در مقابل ایشان صف بندی خواهند کرد. این گروهها سه جنگ بزرگ را بر ایشان تحمیل کردند که حقیقتاً دوره سختی برای علی ابن ابیطالب (ع) بود. ایشان می خواست هم دوباره الگویی از جامعه اسلامی ارائه دهد و هم می بایست جنگ های داخلی کند. جنگ های خارجی برای حضرت علی (ع) مشکل نبود. ولی وقتی مسلمانان در مقابل هم قرار بگیرند، بسیار سخت است که می توان از کلمات ایشان فهمید. فکر می کنم مظلومانه ترین قطعه زندگی علی ابن ابیطالب (ع) از مکه تا مدینه همین دوره ای بود که در کوفه به صورت ظاهر خلیفه و حاکم بودند و این مسایل پیش می آمد. بعضی ها تفسیر می کنند که عبارت « فزت برب الکعبه» به معنای راحتی است. یعنی راحت شدم. شاید معنایش همین باشد.
ارسال نظر