چرا نباید سازمان مدیریت احیا شود؟
وقتی چند سال پیش، محمود احمدینژاد دستور داد سردر سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور را پایین آورند و به جای آن بنویسند «معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی رئیسجمهور» ، هیچ گاه کسی فکرش را هم نمیکرد که بعد از گذشت هفت سال، طرحی یکفوریتی در مجلس تصویب شود با نام «احیای سازمان مدیریت» !
به گزارش پارس به نقل از مشرق، دکتر عبدالمجید شیخی که خود را از شاگردان مرحوم دکتر حسین عظیمی معرفی می کند، می گوید: از زبان خود دکتر عظیمی بارها شنیدم که می گفت این سازمان فقط بلد است چوب لای چرخ نظام برنامه ریزی بگذارد…
گزیده این گفت وگو در پی می آید:
* شنیده ام که با روی کار آمدن رسمی دولت آقای روحانی، سازمان مدیریت احیا خواهد شد. من دلیل این کار را نمی دانم ولی فکر می کنم دلیل اعظم اجرای چنین تصمیمی برمی گردد به مسائل سیاسی. تحلیل من این است عده ای که قصد احیای سازمان مدیریت را در شرایط کنونی دارند، به مسائل بیش از اندازه سیاسی نگاه می کنند. برای اقدام در خصوص چنین تصمیمی باید همه جهات را بررسی کرد. قصد ما از احیای این سازمان چیست؟ اصلا چرا این سازمان چند سال پیش تبدیل وضعیت شد؟
* انحلالی صورت نگرفته است. فقط یک تبدیل وضعیت ساده انجام گرفته است؛ سازمانی به معاونت تبدیل شده و البته مقداری هم وظیفه و شکل محتوایی کارها تغییر کرده است. این ها اتهاماتی است که شاید بعدها مشخص شود.
* اگر به گذشته سازمان مدیریت نگاه کنید، متوجه می شوید دلیل اصلی تبدیل سازمان مدیریت به معاونت، صرفا به دلیل ناکارآمد شدن و طولانی شدن گردش نظام برنامه ریزی، از طراحی تا مرحله اجرای برنامه ها و قوانین بودجه های سالانه بوده است. یکی دیگر از دلایل ناکارآمدی این سازمان، سنتی بودن آن بود. گردش کار بین دستگاه ها، با فرض وجود استقلال بین دستگاه ها، خود عامل طولانی شدن کار است. نکته بعد درباره سازمان مدیریت سابق، پاسخگو نبودن این سازمان به فرد یا مرجعی مشخص است. این سازمان هیچگاه گزارش خاصی از نحوه فعالیت خود ارائه نمی داد. قدرت این سازمان در گذشته به قدری بود که مدیرکل این سازمان، از یک وزیر هم بانفوذتر بود.
* بنده سال ها سر کلاس درس دکتر حسین عظیمی مرد برنامه ریزی ایران حضور فعال داشتم. ایشان در این سال ها، بارها از نظام برنامه ریزی کشور انتقاد می کرد و می گفت سازمان مدیریت یک نهاد سنتی ناکارآمد شده است که جز چوب لای چرخ گردش نظام برنامه ریزی گذاشتن، کاری انجام نمی دهد. نکته دیگر عدم درک درست سازمان مدیریت از شرایط روز اقتصاد ایران بود. متاسفانه مدیران سازمان مدیریت، هیچگاه درک درست و جدیدی از شرایط پس از انقلاب نداشتند و با همان عینک سیاسی و سنتی قبل از انقلاب به قضایا نگاه می کردند.
* وضعیت اقتصادی کشور ربطی به بود و نبود سازمان مدیریت ندارد. آنهایی که این حرف ها را می زنند عینک سیاسی دارند و به موضوعات با دید سیاسی نگاه می کنند. مگر در این ۶۰-۷۰ سال که به عناوین مختلف، سازمان مدیریت وجود داشت، وضع اقتصادی و شرایط نامناسب اقتصادی نداشته ایم؟ من تعجب می کنم از کسانی که این حرف ها را می زنند. ما در شرایط وجود سازمان مدیریت و برنامه ریزی در کشور، شاهد تورم ۵۰ درصدی بودیم. جالب اینکه ما زمانی تورم ۵۰ درصدی در اقتصاد ایران را تجربه کردیم که سازمان برنامه قدرت زیادی در این کشور داشت.
* بنده در تدوین سه برنامه توسعه حضور داشته ام و به صراحت می گویم هیچ تغییری در روند سه برنامه توسعه و حتی بودجه های سالانه کشور، قبل و بعد از تغییر نام سازمان، صورت نگرفته است. مشکلات اقتصاد ایران از گذشته تا کنون ناشی از بی برنامگی نبوده، بلکه ناشی از عدم اجرای برنامه هاست. این مشکلات ناشی از عدم درک علل چالش های اقتصادی کشور است. ما همیشه برنامه داشته ایم اما این برنامه ها را یا درست اجرا نمی کردیم یا این برنامه ها به درد اقتصاد ایران نمی خوردند.
* متاسفانه عمده نسخه های صادره و نوشته شده در سال های اخیر برای اقتصاد ایران، عمدتا مکانیکی و لیبرالی بوده اند و بومی نشده اند. مثلا برای حل معضل تورم، فقط از ابرازهای پولی و مالی استفاده می کنند و متاسفانه در کاهش تورم، عوامل انسانی را نادیده می گیرند و فقط دید مکانیکی به قضایا دارند.
* اعتقاد دارم استقبال کنندگان از طرح احیای سازمان مدیریت همان کسانی هستند که به شدت تفکرات لیبرالی را دنبال می کنند. همان کسانی هستند که بارها دم از استقلال بانک مرکزی می زنند. اگر به تفکرات این دوستان نگاه کنید، متوجه می شوید که اینها از افکار پوسیده غربی پیروی می کنند. همین دوستان بارها مهم ترین مشکل مملکت را فقدان سازمان مدیریت دانسته اند اما سوال این است که در زمان وجود سازمان مدیریت، دولت ها چند درصد از برنامه و قوانین برنامه را اجرایی می کردند؟
ارسال نظر