«محمد ایمانی»
افق ۱۴۳۷ چرا از نان شب واجبتر است؟
شأن نزول بیانیه اخیر رهبر انقلاب که افق ۱۴۳۷ شمسی (۲۰۵۹ میلادی) را نشانهگذاری میکند، چیست؟ بیانیه چه نسبتی با واقعیات دارد؟ و پشتوانه و تضمین آن کدام است؟
یادداشت
۱- بیانیه «گام دوم انقلاب»، همزمان با موقعیتشناسی با شکوه مردم در روز ۲۲ بهمن صادر شد. در روزی که ملت بزرگ ایران در بحبوحه طوفان فشارهای دشمن، مسابقه باریدن و جاری شدن با آسمان گذاشته بودند و زیر برف و باران، سرود سرزندگی میخواندند، حکیم انقلاب نقشه چهل ساله دوم انقلاب اسلامی را ترسیم میکرد. کدام هماهنگی میان امام و امت، از این آشکارتر، و کدام حجت برای مدیران، از این هماهنگی، مسئولیت برانگیزتر؟ رویشهای چند برابری در برابر ریزشها یک واقعیت است و به پشتوانه همین رویانندگی مدام انقلاب است که میشود چنان پیام مطمئنی را صادر کرد. حضور خیرهکننده مردم به ویژه جوانان در جشنی که دشمن وعده میداد هرگز برپا نخواهد شد، مجال بزرگی فراهم کرد تا رهبر انقلاب به پشتوانه همین مردم، از افق روشن و موفقیت قابل دسترس سخن بگوید. روح کلی بیانیه، تکیه به ظرفیتهای پایانناپذیر همین مردم به ویژه نخبگان و فناوران جوان به جای خوشبینی و اعتماد به دشمن است. مسیر بزرگراه تمدن اسلامی، حتماً از عرض تمدن ضد انسانی غرب میگذرد؛ مستکبران ما را راحت نمیگذارند و تمدن ما نیز، ستمناپذیر و استکبارناپذیر است.
۲- اغلب مردم ما در زندگی شخصی، آیندهفروشی را نمیپذیرند و حتی در سختترین شرایط اهل آیندهنگری و سرمایهگذاری بلندمدت هستند. این رویکرد درست، دقیقاً نقطه مقابل عمل برخی تکنوکراتمآبانی است که به عنوان مثال، ادعا میکردند با فروش بخشی ولو مهم از فناوری و توانمندی ملی، ۱۵۰ میلیارد دلار پول بلوکه شده را به انضمام ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایه خارجی به کشور میآورند اما در عمل، صندوق همیشه به راه «توسعه ملی» را خالی کردند و سهم صندوق از درآمدها در لایحه بودجه را از ۳۳ درصد (تکلیف قانونی) به ۱۰ درصد رساندند که با مخالفت رهبری روبرو شد. بنابراین، اتفاقاً در همین شرایط دشوار اقتصادی فعلی که ترکیب تحمیل دشمن و کوتاهی برخی مدیران است، باید مبتنی بر ظرفیت انقلاب، به آیندهنگری و راهبردنگاری اهتمام مضاعف کرد؛ آن هم به پشتوانه همین مردم کف خیابان که مردم باور دارند نسخه انقلاب در صورت التزام مدیران، هر بنبستی را میشکند.
۳- بیانیه، اشارتی به نظریه «نظام انقلابی» دارد. اما نظام انقلابی چه توجیهی دارد؟ طیفی از سیاستبازان همواره مدعی بودهاند انقلاب با پیروزی در گام اول و تأسیس نظام جدید تمام میشود و ادامه انقلابیگری، معارض نظم و قانون و روال عادی امور است. پراید ۴۵ میلیونی و گوشت ۱۲۰ هزار تومانی، حاصل به هم رسیدن طیفهایی است که میان «روحیه جهادی و انقلابی» یا «اشرافیگری و عرض و طول بخشیدن به میز و موقعیت خویش»، دومی را برگزیدند و از منطق انقلاب و الزامات دائمی آنجا ماندند. در تلقی «ائتلاف التقاط و اشرافیت»، انقلاب باید در ۲۲ بهمن ۵۷ تمام شده باشد! انگار آرمانها محدود به دوره اعتراض برای برکناری رژیم پهلوی بوده و پس از آن باید یک رژیم مشابه با بزک دموکراتیکتر درست کرد و در عین حال، به همان ارزشهای ضد انسانی، طاغوتی و وابستهگرایانه برگشت! چنین تلقی -یا تلقین- کردند که باید از دوره انقلابیگری عبور کرد و به نُرمالیزاسیون در حوزه سیاست و فرهنگ رسید.
۴- چرا باید انقلابی ماند و همچنان بعد از چهل سال، انقلابی عمل کرد؟ چون همان دشمنان زورگو و طغیانگری که انقلاب علیه استیلای آنها شکل گرفت، سرگرم معارضه هستند و دشمنیهای آنها به عنوان «خطر جاری»، نوبهنو در جریان است. به همین دلیل، باید انکارکنندگان دشمنی دشمن و افراد بیاعتقاد به مقاومت را مهار کرد. مقتدای حکیم انقلاب با وجود صبر و حلم بینظیر، نکته مهمی را ۱۴ بهمن ۹۴ در دیدار دبیر و کارشناسان دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی گوشزد کردند: «برخی تلاشها برای جابهجایی خطوط اصلی و روشن انقلاب در جریان است… از همان ابتدای پیروزی انقلاب، برخی تفکر انقلابی را قبول نداشتند و برخی هم با اینکه در داخل نظام بودند اما اعتقادی به مبارزه با استکبار نداشتند که باید در مقابل این جریان ایستاد». وقتی میشنویم مشاور فلان رئیسجمهور اسبق و یا عضو فلان حزب منحله، عیناً اظهارات پمپئو (وزیرخارجه آمریکا و رئیسپیشین سازمان سیا) و ساورز (رئیسوقت سرویس جاسوسی MI۶ و عضو سابق تیم مذاکرات هستهای انگلیس) را درباره ضرورت نُرمالیزاسیون انقلاب از طریق تبدیل توافق به روند «برجامیزاسیون» میکنند، متوجه میشویم نفی انقلابیگری، نه بدفهمی و تصادف بلکه برنامه دیکته شده است.
۵- صدراعظم آلمان پریروز در کنفرانس مونیخ و در واکنش به دعوت معاون ترامپ برای خروج اروپا از برجام تصریح کرد «آیا ملغی اعلام کردن تنها توافق معتبر با ایران، به هدف مشترک ما که همانا مهار نقش مخرب ایران است، کمک خواهد کرد؟ یا اینکه کمک بیشتر این است که همین اهرمی را که در اختیار داریم حفظ کنیم و به اهرم فشار در حوزههای دیگر تبدیل کنیم؟ … اختلاف ما و آمریکا تاکتیکی است». اظهار دشمنی از این واضحتر؟ در مقابل، برخی مدیران فاصله گرفته از منطق انقلاب، چنین القا میکردند که مذاکره و توافق، مقدمه شراکت اقتصادی و حتی امنیتی و منطقهای با دشمن است. همزمان، ظرفیتهای فنی و اقتصادی مهیا یا قابل فعال سازی در داخل را به تمسخر گرفتند و چند سال فرصت کارآفرینی و خلاقیت را در خدمت شرکتهای خودرو ساز و نفتی بدعهد غربی هدر دادند. با این رویکرد میشد اقتصاد را رونق داد و تورم را مهار کرد؟ آیا مثلاً خودروسازی تکیه داده به غرب بدعهد، باید حال و روزش چیزی جز همین باشد که میبینیم؟
۶- اسناد غیر قابل خدشهای وجود دارد که برخی سیاستزدگان، دانسته و ندانسته، و متأثر از تحمیل و تلقین دشمن در چند سال اخیر کوشیدند کشور را دچار خودتحریمی یا دستکم، فرصتسوزی و عدم استفاده از انبوه ظرفیتهای موجود برای مقابله با تحریم و جنگ اقتصادی دشمن کنند. آشفته بازار قیمتها که حالا ارگان احزاب اشرافی بزککننده دشمن برایشاشک تمساح میریزند، محصول همین نگاه معیوب و بیگانه از انقلاب میباشد، نگرشی که قائل به دست روی دست گذاشتن و قبول دیکتههای پایانناپذیر دشمن است. اگر کسی تردید دارد، بخشنامه صادره در خرداد ۹۶ را مرور کند که از چند بانک خواسته شده بود با افراد و نهادهایی که در فهرست تحریمهای وزارت خارجه و خزانهداری آمریکا قرار دارند، همکاری نکنند!! در این فهرست، سپاه پاسداران در کنار وزارت اطلاعات، وزارت دفاع، قوه قضائیه، صداوسیما، قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء و… قرار داشتنند. آیا این رسم مقابله با جنگ اقتصادی بود؟
۷- به زعم برخی محافل مغرض یا فاقد تحلیل عمیق، شرایط اقتصادی، جایی برای بلند همتی و دوراندیشی و راهبردنگاری باز نمیگذارد. آنها میگویند در شرایطی که قیمت پراید ۴۲ میلیون تومان و گوشت ۱۲۰ هزار تومان شده، واقعاً نمیتوان به تمدنسازی اندیشید. اما واقعیت، عکس این تلقی تحمیلی است. نقشه راه مبتنی بر چهارچوبهای انقلاب، اتفاقاً پاسخ معضلاتی نظیر نابسامانی بازار هم هست، اگرچه افقهای بلندتر و قابل دسترس را هدفگذاری میکند. از متن رویکرداشرافیت زده، نفوذ زده و مهجور از چهارچوبهای انقلاب است که بیکفایتی و گشودن دروازه واردات به سوی دولتهای زورگو و بدعهد به قیمت نابودی تولید و اقتصاد و توانمندیهای داخلی بیرون میآید، ۱۸ میلیارد دلار ارز کمیاب را در حلقوم رانت خواران مفسد میریزد و قیمت ارز را تا ۱۸ هزار تومان بالا میبرد، و سرانجام به «صندوق توسعه ملی» که پس انداز توسعه و پیشرفت ملی است، دست درازی میکند؛ پس از آن هم -مانند فرزند نااهل- تهدید میکند اگر سایر داراییها را برای فروختن به شروران شرخر ندهید، معیشت و روزگارتان از همینی که من برایتان درست کردهام، سختتر میشود (میکنم)! همین میشود که بی کفایتهای مسئول تأمین پوشک و پراید و پودر لباسشویی، به موشکسازان و ماهواره سازان و پاسداران امنیت ملی، طعنه و نیش و کنایه بزنند و بگویند هر چه میکشیم از دست انقلابیگری و موشک هوا کردن شماهاست! میبینید که نظریه «نظام انقلابی و عیار سنجی همه دستگاهها با معیار آن»، نظریهای کاملاً به روز و واجبتر از نان شب است؛ چرا که نان و خواب آرام شب هم منوط به برقرای روح انقلابیگری در کالبد مدیران است؛ وگرنه کالبد بیروح را باید دفن کرد.
۸- انسان ریشه دار و باورمند، سرشار از ایمان و امید و اراده است. منافقین هستند که مقهور صحنه آرایی و طبل و شیپور دشمن میشوند، آیه یاس میخوانند، دلها را خالی میکنند و در مقابل وعده نصرت الهی، تمسخر پیشه میکنند. خداوند در ماجرای محاصره مدینه (جنگ احزاب) خبر از همین روحیه منافقین میدهد «وَإِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ مَّا وَعَدَنَا الله وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا». وقتی پیامبر در بحبوحه محاصره دشمن، وعده پیروزی داد، منافقین و بیماردلان، وحی الهی را (وعده امام و رهبری که جای خود دارد) به تمسخر گرفتند و گفتند دلشان خوش است، کارشان در حال یکسره شدن است و با این حال، پیغمبرشان وعده فتح امپراطوری روم و ایران را میدهد! اما چهل سال بعد، چه خبر بود؛ آیا امپراطوریهای بزرگ، زیر پرچم اسلام درنیامده بود؟ ما در همین روزگار معاصر، تحقق بسیاری از وعدههای امام خمینی در پیام قطعنامه (تیر ۶۷) و سپس منشور برادری (اسفند ۶۷) درباره پیروزی جبهه اسلامی و هزیمت ابرقدرتها را دیدیم؛ و کور باد چشمانی که حقایق روشن را نبیند؛ که آن سوی انکار حقیقت، جز نابینایی نیست.
۹- در متن وعده هدایت و نصرت الهی، آنچه تضمین و پشتوانه «بیانیه گام دوم انقلاب» میباشد، خود مردم به ویژه انبوه جوانان به عنوان رویشهای نو به نو انقلاب هستند. به واسطه اهتمام برای اصلاح و ارتقای گفتمان عمومی است که میتوان به تغییر و ارتقای مسئولان امیدوار بود. این حرکتی همافزایانه است که با بسیجگری کلید میخورد، موج مطالبه اجتماعی برای تطبیق روالها با تراز انقلاب را به راه میاندازد، امکان عیارسنج مدیران را فراهم میسازد، و برای نظام بسط ید فراهم میکند تا بر شتاب پیشرفت به سمت عدالت و کرامت و عزت و استقلال بیفزاید. این به مفهوم هر چه صاحب اختیارتر کردن مردم و توانمند سازی در تراز مردمسالاری دینی است.
۱۰- رهبری به حرف بسنده نکردهاند، بلکه به ویژه در دو دهه گذشته فارغ از گرایش متنوع دولتمردان و مجلسیان، کاروان پیشرفت را با ترغیب و مطالبه و وقت گذاشتن برای کانونهای ایدهپرداز و فناور، پیش بردهاند تا امروز بتوان از تمدنسازی در افق ۴۰ سال آینده سخن گفت. همه آنها هم که میخواهند به پیام رهبری لبیک بگویند، باید همین دو بال متوازن نظریه و عمل، و عزم و اقدام را با هم به کار بگیرند. اکنون نوبت جوانان است. نباید منتظر ماند که آیا برخی دیوانسالاران، پیام را میگیرند و به جوانان میدان میدهند یا نه؛ هرچند که این تکلیف، بر دوش همه مدیران است. جوانان و جوانی در تراز انقلاب اسلامی، مایه حیات جمهوری اسلامی است. پیام رهبر انقلاب، فراخوان عمومی و بسیج جوانان برای دمیدن پیاپی روح نشاط و پشتکار و همت و حرکت در پیکره دیوانسالاری است. پیام اخیر، تداعی این بشارت است که رهبری با وجود روزمرگی و قصور و تقصیر برخی مسئولان، دیدبان مصمم ایمان و امید و اراده و آرمان و پیشرفت است؛ دیدبانی که نگاهی تجربه اندوز، آیندهنگر و دوراندیش دارد. گرفتار روزمرگیها و تلاطمهای دشمن ساخته نمیماند و ایمان به خدا و کفر به همه مظاهر طاغوت در گفتار و رفتار او مجسم است. این، مشق توحید، در روزگار هجوم توفنده «آیات شیطانی یاس» است.
ارسال نظر