نقد و بررسی دیدگاههای فرهنگی برخی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری
حاتم بخشی چند کاندیدا در حراج کردن فرهنگ
پارس به نقل از روزنامه جوان: مناظرات تلویزیونی میان نامزدهای انتخاباتی در ایران به خصوص کاندیداهای احراز پست ریاست جمهوری سابقه و دیرینه چندانی ندارد اما به رغم عمر کوتاه و به نوعی نوپا بودنش به خوبی بر همگان ثابت شده است که یکی از مؤلفه ها و فاکتورهایی که به شناسایی کاندیدای اصلح توسط مردم منجر می شود همین مناظرات تلویزیونی است. اوج تأثیرگذاری و تجربه برگزاری مناظرات بین کاندیداهای ریاست جمهوری مربوط به انتخابات سال ۸۸ می شود. در آن دوره از انتخابات که دهمین دوره آن بود بسیاری از مباحث کلان و خرد جامعه در اثنای انجام مناظرات بین نامزدها
رد و بدل می شد و هر کدام از نامزدها مدعاها و نوع نگاه نامزد دیگر را ضمن به چالش کشیدن مورد نقد و بررسی قرار می دادند که تا حدودی به تعیین و انتخاب گزینه اصلح و شایسته تر برای احراز پست ریاست جمهوری در اذهان مردم کمک و مساعدت قابل اعتنایی کرد.
یکی از عیوب بزرگ مناظرات تلویزیونی در دوره دهم حاشیه سازی، تسلسل و دور باطل در طرح مباحثی مانند دروغگو خواندن بالاترین مقام اجرایی کشور و به چالش کشیدن سابقه مسئولان قبلی کشور بود، در حالی که فرصت دفاع یا توضیح و توجیه به هیچکدام از آنها داده نشد و موجب شدکه فضای دو قطبی احساسی- هیجانی به دور از تعقل، منطق و تدبیر شکل بگیرد و به تبع آن فضا برای سوءاستفاده و به حاشیه بردن توان و انرژی آحاد مردم توسط عده ای از مخالفان و اپوزیسیون متشکل از جریان ها و نحله های معاند نظام مهیا و فراهم شود. در این دوره از مناظرات تجربیات چهار سال پیش و حواشی مترتب بر آن باعث شد که
مسئولان و تصمیم سازان رسانه ملی با گاردی بسته تر و با محافظه کاری عمل کنند، برنامه و طراحی مناظرات را با ملحوظ دانستن جمیع جهات و پیش بینی و بستن راه های سوءاستفاده از آنتن رسانه ملی تدوین و اجرایی کنند و این مناظرات که در سه دور و با محوریت مباحث اقتصادی، فرهنگی- اجتماعی و سیاسی (اعم از سیاست خارجی و داخلی) طرح ریزی شده بودند با فواصل چند روزه برگزار شدند. دور اول این مناظرات که ناظر بر حیطه مباحث اقتصادی و بایدها و نبایدهای اتفاقات این عرصه بود با حاکم شدن فضای محافظه کارانه هم از جانب رسانه ملی و هم کاندیداهای ریاست جمهوری باعث بروز و اعلام نارضایتی مردم،
نخبگان و خود نامزدها شد. بخش هایی از این مناظرات که بیشتر تداعی کننده مسابقه هفته با اجرای مرحوم منوچهر نوذری و به قولی مسابقه « از کی بپرسم» و همچنین آزمون های تست هوش روانشناسان بود، با اعتراض شدید به همراه تلقی توهین از جانب کاندیداها مواجه شد. در دور دوم مناظرات که به مباحث فرهنگی- اجتماعی می پرداخت با اعمال تغییراتی که مطلوب نظر کاندیداها بود با تأیید شورای نظارت بر مناظرات صدا و سیما حال و هوای جدی تر و چالشی تری به خود گرفت که به همین جهت فضایی شبیه به مناظرات جسورانه داشت و نیز برملاکننده مکنونات و برنامه های اصلی کاندیداها در حوزه مورد بحث بود. در
ابتدای مناظره فرهنگی- اجتماعی که با حضور هشت نامزد احراز پست ریاست جمهوری و در یک بازه زمانی بیش از چهار و نیم ساعته برگزار شد هرکدام از کاندیداها به طرح و بررسی برخی مشکلات
فرهنگی- اجتماعی و البته نکات مجملی از برنامه هایشان که به صورت کلی بیان می شد، آغاز شد. هر کدام از این آقایان با اشاره به برخی کاستی های شکل گرفته در این حوزه سعی می کردند ریشه های آنها را آنگونه که مد نظرشان بود (بر اساس اطلاعات دریافتی شان) بیان کنند. در اکثر این موارد کوتاهی و تصدی گری دولت را مهم ترین عامل به وجود آورنده آن معضلات و مشکلات اعلام می کردند که گاهی با بی انصافی یا یکسویه نگری مطلق همراه بود.
اولین نامزدی که در مناظرات مربوط به مباحث فرهنگی- اجتماعی پشت تریبون قرار گرفته و به بیان نظرات، انتقادات و برنامه هایش اقدام کرد محسن رضایی بود. رضایی در ابتدای حرف هایش با اشاره به اینکه یکی از مؤلفه های مهم و اصلی در انحراف جوانان و جامعه معضل و مشکل مسئله بیکاری و گرانی است، ریشه و پایه بروز فقر فرهنگی و اخلاق اجتماعی را در مباحث اقتصادی خلاصه کرد. این کاندیدای یازدهمین دوره ریاست جمهوری کاستی های اقتصادی و فقر را بدترین عارضه ای که به دنبالش فقر فرهنگی و شکل گیری اخلاق و رفتارهای نامناسب اجتماعی می آید دانست. نکته دیگری که وی در مباحثش مطرح کرد گفتن جمله
پرسشی بود که دارای بار استفهامی خاصی است او ضمن تقبیح تصدی گری دولت در حوزه فرهنگ و مشخصاً سینما گفت « دولت ها از فرهنگ و سینما چه می خواهند؟ » این بحث ایشان ناظر بر عدم دخالت دولت به صورت مطلق در برنامه ریزی و هدایت امور فرهنگی بالاخص سینماست، حال اینکه اگر نقش دولت در مباحث فرهنگی و مشخصاً سینما یک فضای دخالت آمیز و بی پایه و اساسی باشد که منجر به مستهلک کردن و به دنبال آن استیصال هنر و هنرمند در خلق آثار هنری و خوب باشد کلامی درست و منطقی است. اما آیا دولت و مشخصاً وزارت ارشاد در حالت کنونی اش صنوف مختلف و فعال در عرصه هنر و سینما را تحت فشار گذاشته و از
تبلور و تعین بخشیدن به بلوغ هنرمندانه صاحبان هنر جلوگیری می کند؟ یا اینکه ضمن ارائه پیشنهاد قانونی کردن صنوف و بخش های مختلف ذی مدخل در این عرصه، سعی در سپردن رشته مدیریت امور مربوطه به افراد مشمول در دایره تعرف و زیر مجموعه همان هنر است و صرفاً نقشی شبیه ناظری قانونی برای جلوگیری از بروز شیطنت ها و عبور از قانون و خطوط قرمز نظام از جنس اقدامات و موضعگیری های خانه سینما در جریان فتنه ۸۸ است؟ یکی دیگر از مباحثی که محسن رضایی در جریان برپایی این مناظره به آن به درستی اشاره کرد موضوع شکل گیری و به وجود آمدن معماری شهری بود که هیچ تناسب و سنخیتی با الگوی معماری
اسلامی- ایرانی ندارد. هرچند این اعتراض و تذکار رضایی قبلاً توسط مقام معظم رهبری به صورت گلایه آمیز و با استفاده از واژه « معماری وحشی» مطرح و گفته شده بود که این مسئله با توجه به جایگاه و اهمیتی که چنین مبحثی در ظاهر شهرها و همچنین تأثیر روانی و ایجاد جلوه و زیبایی بصری آن روی مردم، مؤلفه ای بسیار مهم و واجب است که مسئولان برای تغییر رویکرد و جلوگیری از ترویج چنین سبک های معماری تدبیر و چاره ای بیندیشند. یکی دیگر از مباحث مطرح شده توسط این کاندیدای ریاست جمهوری متعرض شدن به شورای عالی انقلاب فرهنگی بود که ضمن گلایه از خروجی ضعیف این شورا با مورد خطاب قرار
دادن اعضای آن، علت کوتاهی و ضعفشان در حوزه تولید و طرح ریزی برنامه های مدون و قابل اجرا در راستای تربیت نسل جوان و همچنین قصور در اشاعه و ترویج ارزش های دینی اخلاقی را مطالبه کرد. در رابطه با این موضوع هم باید گفت که شورای عالی انقلاب فرهنگی کشور یکی از بخش های الیت و تأثیرگذار در پیشبرد اهداف فرهنگی نظام است که موظف به طراحی و برنامه ریزی های مدقانه و دقیق در رابطه با مباحث و حوزه های متنوع فرهنگی در کشور است که باید پاسخگوی درخواست ها و نیز چنین مطالبات بحقی از جانب مردم و مسئولان باشد.
حسن روحانی دومین نفری بود که برای اعلام و نقد و بررسی طرح و برنامه هایش توسط دیگر نامزدها، به پشت تریبون رفت. اولین جمله ای که روحانی گفت این بود که « انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی بود» . این نامزد ریاست جمهوری نیز با تأسی به روال مسبوق انتقاد از عملکرد دولت متولی و در حال کار، همه اتفاقات مثبت و رو به رشد در حوزه فرهنگ را منوط به خروج دولت از این حیطه اعلام کرد و گفت تا زمانی که فرهنگ ما دولتی است اتفاقی نمی افتد! این در حالی است که روحانی منظورش از دولتی بودن فرهنگ را توضیح نداد و به نظر می رسد که او نیز فقط به دنبال استفاده مطلوب از اوضاع نسبتاً نامطلوب به وجود
آمده در مباحث فرهنگی به خصوص حوزه سینما و کسب رأی و همراه کردن افراد قابل احصا و تعریف در این دایره است؛ چه اینکه اگر غیر از این بود باید به شرح و بسط برنامه هایش در رابطه با رهایی بخشیدن فرهنگ از چنگال دولت اشاراتی انجام می داد. نکته مهمی که در این رابطه وجود دارد این است که افراد و کاندیداهایی که با تشبث و چنگ زدن به چنین مباحثی سعی در ارائه چهره و فضایی بسته و پر از خفقان در فضای فرهنگی و هنری کشور را دارند، باید تعریفشان از کیفیت و نحوه واگذاری و چگونگی نظارت بر امورات این عرصه به جهت رعایت قوانین و طرق مختلف برای جلوگیری از بروز عارضه عبور از خطوط قرمز (از نظر
قانون و نظام) را نیز اعلام کنند. چه اینکه صرف گفتن این جملات و بسنده کردن به تشریح ایرادات و نقایص موجود آن هم به صورت کلی، دال بر عدم آزادی فعالان فرهنگی نیست و همچنین این آقایان لازم است که نسبت به برخی تعارضات شکل گرفته (به رغم دولتی خواندن و تصدی گری دولت) توسط برخی از مراکز و صنوف فعال در مباحث فرهنگی اعلام موضع کنند تا اصل معتقدات و مکنونات ذهنی و قلبی شان هویدا و آشکار بشوند. نکته دیگری که در صحبت های حسن روحانی قابل توجه بود مدعای گرفتن (تصدی) کار فرهنگی از یک کارمند دولتی و واگذاری آن مقوله به افراد پیشکسوت بود. هر چند در نگاه اول این کار یک حرکت خوب در
راستای تکریم پیشکسوتان است اما آیا صرف تفویض کارهای فرهنگی تنها به دلیل پیشکسوتی افراد داخل در دایره تدبیر و منطق است؟ یا اینکه بهتر است از نیرو و انرژی جوانی در کنار پختگی پیشکسوتان به صورت توأمان بهره برد؟ مسئله درست و منطقی که این کاندیدا در جریان مناظرات به خوبی مطرح کرد اشاره به وظیفه دولت در ایجاد فضای امن و نیز شفافیت عملکرد قانونی در اجرای مقررات بود. چه اینکه اگر غیر از این باشد نباید توقع حرکت و تکاپوی فعال منتج به پیشرفت را مفروض دانست.
محمدرضا عارف دیگر کاندیدایی بود که صحبت هایش را با کم کردن تصدی گری دولت در عرصه فرهنگ آغاز کرد و مدعی سپردن رشته تدبیر و اداره امور فرهنگی به فعالان این حوزه با نگاه مبتنی بر اعتماد نسبت به آنها، شد. هر چند مراتبی که قبلاً درباره مجهول و نامعلوم بودن نحوه و جزئیات چگونگی کم کردن تصدی گری دولت گفته شد بر این مقال هم صادق و ناظر است. در بخش دیگری عارف مدعی شد که « با گذاشتن یک فرد فرهنگی در رأس وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نباید گمان کنیم که کارها درست می شوند» ! طرح این مسئله به نوعی ناقض تفکر سپردن سکان اداره امور فرهنگی به افراد فرهنگی است، بنابراین می توان
نتیجه گرفت که دوستان منظورشان از کاستن تصدی گری دولت در امور فرهنگی به منزله یله و رها کردن سررشته اداره و تدبیر امور فرهنگی به دست باد است! این کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری با مثال زدن تعطیلی خانه سینما آن را یکی از نشانه های تصدی گری دولت در امور فرهنگی و هنری دانست. این بحث در حالی چندین بار است که به دلیل نیات و اغراض معلوم! از جانب چند کاندیدا مطرح شده است که هیچکدام از این آقایان نمی خواهند به دلایل و علل انحلال این تشکل صنفی که به جهت انجام اقدامات غیرقانونی و ساختارشکنانه روی داده است کمترین اشاره ای بکنند. این مبحث هم دومین دلیل منطقی و مدللی است که
نشان می دهد بهره برداری از این اتفاقات به چه علتی است و منظور این دوستان از کاهش تصدی گری دولت و سپردن سکان تدبیر و اداره تشکل های اینچنینی چیست! یکی دیگر از نقطه نظرات تأمل برانگیز عارف پیشنهاد سفیر فرهنگی شدن کسی مثل شجریان است اما این نامزد محترم نگفت کسی که مردم و میهنش را برای به دست آوردن دل ضدانقلاب و کسانی مثل گوگوش و اکبر گنجی یا منحرف و مشرکی مثل عبدالکریم سروش به چوب حراج بی بی سی می سپارد و از کشور و نظامش اعلام برائت می کند، چگونه می تواند در قامت ناراست سفیر فرهنگی جمهوری اسلامی انتخاب شده و فعالیت بکند!
علی اکبر ولایتی نفر بعدی بود که باید ضمن تشریح برنامه هایش به سؤالات و اشکالات دیگر کاندیداها درباره برنامه هایش پاسخ می داد. ولایتی در صحبت هایش از لزوم اسوه اخلاقی و فرهنگی بودن مسئولان کشور به وجود برخی تبعیض ها و استفاده از پول و پارتی گریزی زد و آن را یک معضل فرهنگی دانست. این مباحث در حالی از سوی اغلب نامزدهای ریاست جمهوری اعلام می شد که هر کدامشان به نحوی در تصمیمات کلان کشوری و تدوین و برنامه ریزی های فرهنگی در بخش ها و مسئولیت های متنوعی مثل عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، عضو تشخیص مصلحت نظام و چندین و چند مسئولیت کلیدی دیگر حضور داشته و دارند اما اظهارات
ولایتی در سیاسی (دولتی) نکردن فرهنگ در حالی صورت می گیرد که کشورهایی مثل امریکا از هالیوود و فیلم های تولیدی اش به عنوان یکی از برنده ترین و راهبردی ترین سلاح های تسخیر ذهن و قلب یک ملتی قبل از حمله نظامی به آن، به شدت استفاده کرده و هیچ ابایی از این مسئله ندارد. چه اینکه در جریان مراسم رسواکننده اسکار همه دیدند که جایزه بهترین فیلم این آکادمی به فیلم موهن و خیالپردازانه ای مثل « آرگو» که برای ترمیم غرور جریحه دار شده دولت امریکا در مواجهه با کشورمان ساخته شده بود تعلق گرفت! آن هم از جانب همسر رئیس جمهور کنونی آن کشور که این اتفاق تثبیت و تأییدکننده نظریه
سیاسی بودن جایزه اسکار است اینکه هالیوود یکی از سلاح های ویران کننده امریکا به حساب می آید.
محمدباقر قالیباف هم پس از اشاره به یکسری مشکلات درباره فرهنگ در ادامه صحبت هایش گفت که فرهنگ اساس کار دولتش است و در دولت آینده برنامه بنده بر همین اساس است که می گویم و واقعاً فرهنگ در کشور ما مظلوم واقع شده است و اولین مظلومیتش این است که حق فرهنگی را ادا نکرده ایم یعنی نقش فرهنگ در سیاست، اقتصاد و مسائل اجتماعی رعایت نشده است. طرح مباحث فرهنگی از جانب برخی از کاندیداهای انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری در حالی صورت گرفت که تقریباً نیمی از آنها اصرار داشتند آنچه را که تصدی گری دولت در حوزه فرهنگ و هنر می نامیدند کاری نادرست و غیرمنطقی جلوه بدهند. این اصرار
در حالی اتفاق می افتد که دولت های اکثر کشورهای صاحب حرف و اثر در این حوزه سعی می کنند تا از توانایی و ظرفیت های این حوزه در مسیر انتفاع کشورشان اقداماتی را انجام بدهند. بهترین نمونه استفاده از مقوله فرهنگ و هنر در پیشبرد اهداف دولت ها می توان به سینما و فیلمسازی اشاره کرد که امروزه به یکی از کارآمدترین ابزار قدرت نرم در اختیار دولت ها برای نیل به اهدافشان تبدیل شده است. با این همه معلوم نیست که برخی از این دوستان بر اساس چه مبنایی چنین اظهارات و پیشنهاداتی می کنند. ضمن اینکه با فرض چنین اقدامی چه تضمینی برای در اختیار داشتن این حوزه بعد از چنین افتراقی وجود دارد؟
یا اینکه چه ابزار جایگزینی برای جبران و پرکردن خلأ یک چنین سلاح راهبردی و استراتژیکی در نظر دارند؟ به هر حال معقول و منطقی این است که دوستان قبل از اعلام هرگونه پیشنهاد اینچنینی نسبت به فرهنگ و هنر، به عواقب یا تعیین نیروی جایگزین همتراز و هم سطح برای پر کردن جای خالی آن فکری کرده باشند و ابزار جانشین را به مردم و نخبگان معرفی کنند.
ارسال نظر