به گزارش پارس نیوز، 

رئیس جمهور آمریکا که اردیبهشت با اعلام خروج کشورش از برجام، مسیر جدیدی را در مقابل ایران آغاز کرده بود؛ در روز‌های اخیر چند بار وعده بازگشت ایران به مذاکره در آینده نزدیک را داده و نیز از آمادگی برای دیدار و مذاکره با مقام‌های ایران «در هر زمان» و «بدون هرگونه پیش‌شرطی» سخن گفته است.

موضعی که اگرچه برای برخی غیر منتظره بود، اما طول عمرش آن قدر طولانی نبود و دو ساعت بعد از آن، پمپئو سه شرط برای مذاکره با ایران گذاشت که تقریباً خلاصه ۱۲ شرط قبلی وی بود که در بنیاد هریتیج مطرح کرده بود. شاید فهم این دوگانگی در رفتار و گفتار آمریکا نیازمند برخی نشانه شناسی‌ها باشد.

یکی از نشانه‌ها، مکانی است که پمپئو جنگ روانی خود را در آن کلید زد؛ اندیشکده «هریتیج» (The Heritage Foundation) بنیادی که در زمره ۵ اندیشکده ارشد آمریکا در عرصه سیاست خارجی است و اگرچه ترامپ به صورت کاملاً متمایزی نسبت به نظرات آن اعتنا می‌کند تا جایی که برخی آن را عقل منفصل ترامپ نامیده‌اند، اما سابقه آن به جنگ سرد قبلی آمریکا باز می‌گردد، این موسسه، اتاق فکر هدایت کننده سیاست‌های آمریکا در در دهه ۱۹۸۰ علیه شوروی دانسته می‌شد.

هریتیج از حدود دو سال پیش از انتخابات ۲۰۱۶ از ترامپ پشتیبانی می‌کرد. هنوز چندان کسی احتمال اقامت ترامپ در کاخ سفید را جدی نگرفته بود که این اندیشکده در گزارشی خطاب به دولتمردان آینده آمریکا، «۷ فرمان مسیر مقابله با جمهوری اسلامی» را برای بعد از برجام ارائه داد. مفادی که ستون اصلی مواضع انتخاباتی ترامپ در موضوع ایران را تشکیل داد و همان گام‌هایی است که ترامپ پس از استقرار در کاخ سفید، یک به یک برداشته است. فرمان اول، دولت آمریکا را دعوت می‌کرد به فوریت همه تحریم‌های تعلیق شده توسط برجام را احیا کند و نیز با تعامل با کنگره تحریم‌ها را افزایش دهد.

فرمان دوم خواستار بازسازی بنیه نظامی تضعیف شده آمریکا برای ارسال علائمی به ایران برای آمادگی جهت «حمله پیش دستانه نظامی» بود. سومین فرمان تقویت رژیم اشغالگر قدس و ایجاد ائتلافی نظامی میان اعضای شورای همکاری خلیج فارس با رژیم صهیونیستی در برابر ایران توصیه می‌کرد. به عنوان گام تکمیلی، فرمان چهارم تقویت سپر دفاع موشکی در کشور‌های منطقه که هم پیمان آمریکا هستند را ضروری می‌دانست.

فرمان پنجم تضمین آمریکا برای تأمین امنیت کشور‌های عربی منطقه در برابر تهدیدات را خواستار شده بود و فرمان ششم، توصیه‌هایی برای امکان حذف نفت ایران از بازار جهانی را در دستور داشت. فرمان آخر، توصیه به توافق با ایران می‌کرد، توافقی که سخت گیرانه‌تر از برجام باشد و همه زیرساخت‌های هسته‌ای همچون فردو، نطنز و تاسیسات آب سنگین اراک را از بین ببرد.

این همان مسیری است که ترامپ به خوبی آن را تا امروز پیموده است و به ظاهر برای برداشتن گام آخر تلاش می‌کند. شروط دوازده گانه پمپئو در نطق اندیشکده هریتیج نیز منبعث از همین فرامین بود. ترامپ برجام را در یک نمایش پر هیجان یک ساله، سرانجام لغو کرد، بودجه نظامی را افزایش داد تا جایی که افکار عمومی آمریکا را برای اعلام مخالفت با جنگ جدید و جدی گرفته شدن این تهدید از سوی ایران تحریک کرد، در یمن ائتلاف عبری – عربی را تشدید کرد، حجم زیادی سلاح و سامانه دفاع موشکی به عرب‌های منطقه فروخت و ... برای به صفر رساندن فروش نفت ایران فعالیت خود را تشدید کرد و در همه حال، ادعای آمادگی برای مذاکره با ایران را داشت. تا جایی که همگان بگویند او در عالم سیاست، از روش اقتصادی افزایش فشار برای انجام معامله خود گرته برداری کرده است.

اما واقعیتی دیگری نیز قابل انکار نیست؛ آنچه این نوع اندیشکده‌ها بر روی خروجی خود قرار می‌دهند، «سیاست‌های اعلامی» است که قرار بر اجرای علنی آن‌ها است. طبیعتاً «سیاست‌های اعمالی» همیشه منطبق بر اجزای آن نیست و حتی ممکن است در مواردی ۱۸۰ درجه متفاوت از سیاست‌های رسانه‌ای شده باشد.

او به خوبی دریافته است که توان آمریکا برای مقابله با ایران، با آنچه ادعا می‌کند فاصله دارد. او دیده است که نفت عربستان هنوز وارد عرصه جبران تحریم ایران نشده، دچار مشکل چگونگی صدور شده است و با تعطیلی مسیر باب المندب از سوی عربستان به دلیل حمله یمن به نفت کش‌ها و اعلام آمادگی ایران برای بستن تنگه هرمز، خیال حذف ایران از بازار نفت دست نایافتنی است؛ به ویژه در شرایطی که او دلنگران اثر افزایش قیمت بنزین در آمریکا بر انتخابات کنگره در پاییز پیش رو است.

او اگر از آسیب پذیری زیاد اشغالگران قدس مقابل ایران هم آگاه نبود، بعد از پاسخ موشکی جولان به خوبی واقعیات را درک کرد.

در کنار این موارد، او از خطرات بالقوه ناپایدار کننده داخلی آمریکا به خوبی آگاه است؛ می‌داند که یک شوک اقتصادی با افزایش نفت تا بالای ۲۵۰ دلار چه بلایی سر ایالات متحده خواهد آورد و نیز می‌داند کدام ایالت‌ها، در تلاش برای جدایی طلبی هستند. رخدادی که اگر با کالیفرنیا آغاز شود؛ هم شوک اقتصادی غیرقابل جبرانی خواهد بود و هم آغاز یک دومینوی فروپاشی اتحاد ستارگان نقش بسته بر پرچم آمریکا که از پیروزی دونالد ترامپ تا کنون صدای استقلال طلبی‌شان را به گوش جهان رسانده‌اند.

به نظر می‌رسد دونالد ترامپ هنوز این عبارت کلیدی را که سه دهه قبل در کتاب «هنر معامله گری» درباره چگونگی انجام مذاکرات برنده نوشته است، قبول دارد: «بدترین کاری که ممکن است در یک معامله انجام دهید این است که ناتوان از موفقیت به نظر برسید. این باعث می‌شود بوی خون به مشام طرف مقابل برسد و سپس شما می‌میرید.»

روزنامه عکاظ عربستان که از آن به عنوان نیویورک پست عربی یاد می‌شود، بر اساس چنین شناختی سران عرب را شماتت کرد که چرا از پیشنهاد مذاکره ترامپ در مورد ایران غافلگیر شده‌اند و به آن‌ها یادآوری کرد که اساساً، افزایش تنش لفظی و سپس مذاکره برای دست یابی به بیشترین دستاوردها، شیوه اصلی ترامپ در برخورد با پرونده‌های مهم همچون کره شمالی، چین، مکزیک، اروپا، ناتو، روسیه و ترکیه بوده است. این روزنامه با اطمینان به اعراب گفت: «ترامپ هیچگاه، هیچ روزی در اندیشه حمله به ایران نبوده و نیست؛ در حقیقت، ترامپ به دنبال آن است که با گشودن دری به روی ایران، کشورش را از بحران خارج کند.».

اما به نظر می‌رسد دولت آمریکا به خوبی می‌داند که ایران، با بسیاری از کشور‌های دیگر متفاوت است و با تشر‌هایی از این دست، نمی‌توان آن را بر سر میز مذاکره کشاند؛ از این رو هدف اصلی ترامپ در شرایط فعلی را شاید بتوان اثر گذاری بر فضای داخل کشور دانست. در شرایطی که آمریکا به خوبی از نقاط ضعف خود در رویارویی با ایران آگاه است، چنین می‌نماید بیش از آنکه قصد رویارویی داشته باشد قصد اعمال فشار روانی با بزرگنمایی قدرت خود در تحریم و نیز دو قطبی کردن فضای سیاسی و در مرحله بعد، ایجاد تنش اجتماعی را دنبال می‌کند. قرار گرفتن ایران در چنین شرایطی، نقاط ضعف آمریکا را پوشش خواهد داد و راه را برای کشاندن ایران به سوی مذاکره‌ای که منافع آمریکا را تأمین کند، هموارتر خواهد کرد. با این حساب، مواضع متناقض نمای امروز دولت آمریکا بخشی از گام بعدی ترامپ مقابل ایران و تلاش برای ایجاد آشوب با برجسته سازی نارضایتی‌ها، به خیابان کشاندن مردم، کشته سازی، امنیت زدایی و ... است.

پدافند این موضوع چندان دشوار نیست، نگاهی به تغییر لحن و زمین بازی ترامپ پس از پاسخ مقتدرانه سردار سلیمانی و نیز نمایش یکپارچگی سلایق گوناگون مقابل زیاده خواهی‌های آمریکا که در آینه رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی قابل رویت است، نشان می‌دهد که چاره کار چیست؛ راهکاری که در طول چهار دهه گذشته سرمایه اجتماعی مشارکت عمومی را نیز به میدان آورده است. رهبر معظم انقلاب اسلامی با بلندنگری در متن تنفیذ دکتر روحانی - که اینک سالگرد آن است- با شناخت همین موضوع بود که متذکر شدند: «مطمئن باشند که ملّت غیور و شجاع، خدمتگزاران کشور را در دشواری‌ها و در مقابله با زورگویی‌ها و زیاده‌خواهی‌های استکبار تنها نخواهد گذاشت.»