بیانیه سازمان بسیج در خصوص سالگرد شهادت شهید چمران و روز بسیج
سازمان بسیج اساتید کشور طی بیانیهای در خصوص سالگرد شهادت شهید چمران و روز بسیج اساتید اعلام کرد: متأسفانه امروزه به دلیل گذشت زمان و فراموشی آثار و پیامدهای دوره طاغوت و حاکمیت استعمار بر کشور عزیز اسلامی مان، به تدریج برخی در حقانیت مبارزه با نظام سلطه و مقاومت در برابر آن، تشکیک میکنند.
سازمان بسیج اساتید کشور طی بیانیهای اعلام کرد: متأسفانه امروزه به دلیل گذشت زمان و فراموشی آثار و پیامدهای دوره طاغوت، به تدریج برخی در حقانیت مبارزه با نظام سلطه و مقاومت در برابر آن، تشکیک میکنند.
سازمان بسیج اساتید کشور طی بیانیهای در خصوص سالگرد شهادت شهید چمران و روز بسیج اساتید اعلام کرد: متأسفانه امروزه به دلیل گذشت زمان و فراموشی آثار و پیامدهای دوره طاغوت و حاکمیت استعمار بر کشور عزیز اسلامی مان، به تدریج برخی در حقانیت مبارزه با نظام سلطه و مقاومت در برابر آن، تشکیک میکنند.
متن بیانیه بدین شرح است:
31 خرداد امسال سی و هفتمین سالگرد عروج ملکوتی استاد فرهیخته و عارف، شهید دکتر مصطفی چمران است این روز در تقویم رسمی کشور ما به «روز بسیج اساتید» نام گذاری شده است. یقیناً در پس این نام گذاری حکمتی نهفته است چرا که قطعاً میتوان از شخصیت شهید چمران به عنوان یک الگوی برتر برای اساتید بسیجی یاد کرد. اما به واقع، وجه الگو و اسوه شدن این شهید برای جامعه دانشگاهی ما چه بوده است؟ چه شاخصه ها و ویژگی هایی شهید چمران را به یک الگوی برتر برای استادان و بسیجیان تبدیل کرده است؟ آنچه از مطالعه زندگینامه این شهید در می یابیم می توانیم به ویژگی ها و خصائصی همچون: تلاش و جهد علمی، تقوا و پرهیزگاری، احساس مسؤولیت اجتماعی و انقلابی در کنار اخلاص و بی ادعایی به عنوان اصلی ترین ویژگی های او اشاره کنیم.
او هیچگاه زندگی خود را صرفا از نگاه تأمین رفاه برای خود نمی دید بلکه به دنبال رفع مشکلات علمی، عملی و اجتماعی جامعه بشری بود. نمود این شاخصه ها در وی را در مهاجرت او از امریکا به فلسطین و لبنان علی رغم مخالفت جدی همسر امریکایی اش می توان دید. هنگامی که احساس کرد رزمندگان فلسطینی به کمک امثال او نیاز دارند و موقعی که امام موسی صدر را نیازمند یاری دید صرفاً به جهت انجام وظیفه اجتماعی و انقلابی خود از همه تعلقاتش گذشت و در حالی که مدرک دکتری فیزیک پلاسما را داشت و می توانست مرفه ترین زندگی ها را در مرفه ترین کشور دنیا داشته باشد همه را پشت سر گذاشت تا به وظیفه اسلامی، انسانی و انقلابی خود بپردازد و هنگامی که در ایران، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید بار دیگر تمامی تعلقات خود را رها کرد و به ایران آمد تا در کنار یاران انقلاب و نهاد تازه تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به پاسداری از کیان نظام نوپای جمهوری اسلامی که مورد هجمه گروهکهای ضد انقلاب در کردستان قرار گرفته بود بپردازد.
بعد از آن هم، زمانی که صدام به خاک کشور عزیزمان تعرض کرد او بود که به همراه دیگر نیروهای مردمی، گروه جنگهای نا منظم را تشکیل داد و به حراست از این مرز و بوم پرداخت. تا این که سرانجام در 31 خرداد 1360 در جبهات جنگ تحمیلی به درجه رفیع شهادت دست یافت. آری او مرد علم، عمل، تهذیب، جهاد و تکلیف بود نه مرد حرف و عافیت طلبی. براستی چمران نمونه کامل یک استاد بسیجی بود بلکه اسوه و الگوی برجسته ای برای تمامی اساتید بسیجی کشورمان. و چه شایسته، روز شهادتش که استادِ در تراز جمهوری اسلامی بود، روز بسیج اساتید نام گرفت. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
متأسفانه امروزه به دلیل گذشت زمان و فراموشی آثار و پیامدهای دوره طاغوت و حاکمیت استعمار بر کشور عزیز اسلامی مان، به تدریج برخی در حقانیت مبارزه با نظام سلطه و مقاومت در برابر آن، تشکیک میکنند و اسفبارتر از آن، بعضی حتی توصیه به پذیرش وضع موجود و تمکین در مقابل خواست و اراده قدرتهای مسلط جهانی و هضم شدن در نظم موجود طراحی شده به وسیله آنان، بلکه پذیرش طوق وابستگی به آنان میکنند. این تفکر اینگونه استدلال می کند که مقاومت در برابر قدرتهای سلطه گر جهانی، علاوه بر آن که آب در هاون کوبیدن است و نتیجه نمیدهد، هزینه های بسیاری بر ملتها و دولتهای مبارز و مقاوم تحمیل میکند. در این میان شاهد مصاف دو رویکرد سازشکار غربگرا و مقاومتگر انقلابی از ابتدای انقلاب تا کنون هستیم.
جریان نخست که میتوان آن را رویکرد واقعگرای غربگرا نامید، دارای طیف بندی های گوناگونی است، لکن در یک نگرش کلی بر این نظر استوار است که باید در عرصه بین المللی و منطقه ای واقعگرا بود؛ یعنی قدرتهای جهانی همانند امریکا و اروپا را به عنوان یک واقعیت غیرقابل انکار مورد توجه و محاسبه قرار داد. از نظر آنان واقعیت این است که هیچ تصمیم و اقدامی بدون هماهنگی با این قدرتها بخصوص امریکا که بزرگترین اقتصاد و بزرگترین ارتش و قوی ترین هم پیمانان سیاسی را در جهان دارد، به سرانجام نخواهد رسید. لذا باید راه مقابله و مقاومت را کنار گذاشت و راه اعتمادسازی و همراهی را دنبال کرد.
برخی از اینان پا را از این هم فراتر گذاشته، مبتنی بر تئوری وابستگی این ایده را مطرح میکنند که برای پیشرفت کشور باید به دنبال وابسته شدن به قدرتهای جهانی بود و از توهم استقلال طلبی و خروج از یوغ بیگانگان خارج شد؛ اینان الگوی ژاپن و کره جنوبی را که براساس آن، این دو کشور با نزدیک شدن به امریکا از پیشرفت و توسعه بهره مند شدند، به عنوان الگوی مورد نظر خود برای توسعه یافتگی مطرح می کنند. در میان این گروه که عمدتاً تحصیل کردگان غرب می باشند، برخی بر این نظرند که غرب، یک کلیت به هم پیوسته است که باید همه آن را با هم پذیرفت. لذا باید برای رسیدن به پیشرفت و توسعه- همانگونه که در سیاست و اقتصاد سرمایهداری حل میشویم، در فرهنگ و تمدنش نیز به طور کامل محو شویم.
در نقطه مقابل این دیدگاه، دیدگاه واقعبین مقاومتگر قرار دارد. براساس این دیدگاه، غرب، توسعه و پیشرفت خود را بیش از هر چیز، مرهون چپاول، استعمار و استثمار ملل محروم شرق و جهان اسلام در طی چند قرن اخیر می داند و این امر را تاریخ چند صد ساله استعمار افریقا، هند، کشورهای اسلامی، ایران، عراق و... گواهی می دهند. این گروه از صاحب نظران در مقابل دسته اول که ژاپن و کره جنوبی را به عنوان الگوهایی از توسعه یافتگیِ متأثر از وابستگی ذکر می کردند، به این نکته اشاره میکنند که اگر امریکا و غرب به توسعه اقتصادی این دو کشور کمک کردند، دلیلش مقابله و رقابت با چین کمونیست و کره شمالی بوده، اما در جهان اسلام که بدیل و رقیبی برای غرب در منطقه وجود نداشته، وابستگی کشورها، جز خرابی، ویرانی و عقب ماندگی دستاورد دیگری نداشته است. ضمن اینکه توسعۀ نسبی این کشورها در محدودهها و عرصههای خاصی است و این کشورها هیچگاه نمیتوانند به محدودۀ ممنوعه قدرتهای جهانی وارد شوند.
از نظر این دیدگاه، اگر مقاومت و مبارزه با قدرتهای بزرگ، هزینه دارد، هزینۀ سازش و اعتماد به آنان به مراتب بیشتر است. کشورهای عربی و سازمان آزادی بخش فلسطین(ساف) که از 40 سال پیش با اعتماد به غرب و امریکا مسیر سازش و همراهی را طی کردند، نهایتاً چه توشهای از این راه به دست آوردهاند؟! در مقابل آن، حزب الله لبنان، حماس و جهاد اسلامی علی رغم محدودیتهای بسیار از ابتدای قرن جدید، پشت سر هم با پیروزیهای چشمگیر همراه بودهاند. آزادی جنوب لبنان در سال 2000، جنگ 33 روزه در سال 2006 ، جنگ 22 روزه و 8 روزه در غزه در سال 2008 که همگی علی رغم نابرابری فاحش با پیروزی جریان مقاومت همراه گردید.
در منطقه خودمان نیز شاهد این هستیم هنگامی که ما با امریکا و ناتو در جنگ علیه القاعده و طالبان در افغانستان در 2001 همراه شدیم، نه تنها هیچ دستاودی به چنگ نیاوردیم و هم اکنون در آن کشور از نفوذ اقتدار درخور توجهی برخودار نیستیم، که حتی مردم افغانستان نیز همچنان در آتش تروریسم، جنگ داخلی و کشتار از سوی نیروهای امریکایی می سوزند. اما در عراق، شاهد نتایجی کاملاً برعکس هستیم؛ عراقی که به وسیله امریکا و ناتو، شاهد سقوط صدام بزرگترین دشمن ایران بود، نه تنها به دست امریکا نیفتاد، بلکه با سیاستهای مستقل ایران هم اکنون به اصلیترین متحد جمهوری اسلامی در منطقه تبدیل شده است چرا؟! برای اینکه جمهوری اسلامی در عراق برخلاف افغانستان با ائتلاف غربی به اصطلاح ضدداعش همراهی نکرد و خود به تنهایی محور یک ائتلاف شد که روسیه را هم با خود همراه نمود و جبهه جدیدی را در منطقه گشود که هم اکنون در دو قدمی پیروزی کامل قرار دارد.
در حوزه مسائل داخلی نیز آنگاه که به دست دیگران چشم دوختیم، دست خالی ماندیم و آن گاه که خود دست به کار شدیم، موفقیتهای چشمگیری را به دست آوردیم. شاهد این مدعا پیشرفتهای علمی و فناوری در عرصه های مختلف نظامی، هستهای، ماهواره، نانو، سلولهای بنیادی، پزشکی، صنایع سد سازی، صنعت نفت و بسیاری از عرصه های دیگر است. در مقابل، هرگاه که تصور کردیم با مذاکره و معامله با امریکا میتوانیم برمشکلات فایق آییم و به آنان اعتماد کردیم، ناکام ماندیم. زندهترین شاهد این مدعا نیز- علاوه بر بدعهدی های متعدد و مکرر امریکا در دورۀ معاصر- مسأله برجام است.
تصور اولیه برخی از مسئولان این بود که با وارد کردن امریکا به فرایند مذاکرات هسته ای، پروندۀ هستهای به نتیجه مطلوبی خواهد رسید و در اولین روز انعقاد قرارداد، همه تحریمها اعم از مالی، بانکی، هستهای و غیر آن برداشته خواهد شد، اما هم اکنون که بیش از دو سال و نیم از اجرایی شدن این قرارداد میگذرد، به اذعان همه صاحب نظران و حتی مقامات مسئول، وضعیت تحریمها از قبل از برجام نیز بدتر شده است؛ زیرا اولاً در این دوره، جمهوری اسلامی با تحریمهای جدیدی همچون تحریم معامله با دلار مواجه شده و برای مبادلات ارزی و حتی پرداخت حقوق نمایندگان سیاسی خود در خارج با مشکل جدی مواجه است و ثانیاً به دلیل بسته بودن سوئیفت عملاً از 137 میلیارد دلار ارز بلوکه شده در سیستم بانکی خارجی تاکنون چیزی کمتر از 7 میلیاردِ آن وصول شده است و این در حالی است که جمهوری اسلامی در همان روز اول اجرایی شدن برجام، خوشبینانه بلکه سادهلوحانه به همه تعهداتش عمل کرده و انجام هیچ تعهدی را منوط به انجام تعهد طرف مقابل ننموده است و هم اکنون که امریکا از برجام خارج شده هیچ حربه ای برای مقابله با آن در دست ندارد.
این رویکرد خوشبینانه در یک اشتباه دیگر، در پی آن است که با سیاستهای امتیازدهی به اروپا تلاش کند تا اروپا را ترغیب به پایبندی به برجام نماید. بر همین اساس، با وجود آن که فرانسه در جریان مذاکرات برجام بدترین مواضع را داشته، به اولین شریک تجاری جمهوری اسلامی تبدیل شده و در شرایط جدید نیز اهرم فشاری برضد ما و به نفع امریکاست، لکن بعضی دیگر از اعضای 5+1 که نسبتاً در کنار ما بوده و هستند؛ چنانکه باید مورد عنایت و توجه قرار نگرفتند. این رویکرد که به امید بهبود روابط با غرب، تمام تخم مرغهای خود را در سبد برجام چیده بود، هم اکنون که با ناکامی و ناکارآمدی مطلق این توافق مواجه شده، نه تنها در پی عذر خواهی از ملت شریف ایران به دلیل ایراد این خسارت عظیم به کشور نیست بلکه با فرا افکنی و شانه خالی کردن از مسئولیت خود در تحمیل برجام بر جمهوری اسلامی به دنبال تحمیل برجامهای دیگری به نظام و ملت قهرمان ایران است.
در همین راستا همزمانی دو اقدام از این اردوگاه، مشکوک به نظر می رسد؛ از یک طرف شاهد آن هستیم که درست پس از اعلام ترامپ مبنی بر خروج امریکا از برجام به یک باره قیمت سکه، طلا، ارز و مسکن با افزایش نامتعارف و چشمگر مواجه می شود و بر خلاف انتظار، همانند دو سال انتهایی دولت دهم از سوی این دولت نیز شاهد اقدامات و اهتمام جدی برای مقابله با آن نیستیم تا شاید این باور را متبادر به ذهن کند که بدون غرب و امریکا نمی توان هیچ کاری را از پیش برد؛ و از سوی دیگر نیز شاهد نامه نگاری برخی از مدعیان اصلاحات هستیم که باز هم حرف از مذاکره، آن هم با ترامپ که حتی همپیمانانش او را غیر قابل اعتماد و غیر معقول می دانند می زنند. آیا این هماهنگی، حکایت از اجرای یک طرح مشترک غرب و امریکا با همپیمانان داخلی شان در آماده سازی افکار عمومی برای فشار به نظام جهت پذیرش شرایط جدید که از آن به برجام موشکی و برجام منطقه ای یاد می شود نیست؟
در مقابل این نگاه واقع گرای سازشکار، رویکرد واقعبینانۀ مقاومتگرا بر آن است که راه پیشرفت و موفقیت کشور را در همه عرصهها با اتکا به توان نیروها و منابع داخلی دنبال کند. براساس این دیدگاه، اگر جمهوری اسلامی در پی آن است که اهداف داخلی، منطقهای و خارجی خود را محقق کند، باید در پی افزایش قدرت اقتصادی و نظامی خود باشد؛ زیرا آنچه در عرصه جهانی موجب پذیرش یک سخن حق و هژمونی آن میشود؛ علاوه بر اتقان آن، «رژیم قدرت» و توان و اقتداری است که در پشتِ آن نهفته است. بر همین اساس است که مقام معظم رهبری پس از دو سال متوالی، نامگذاری سال به عنوان «اقتصاد مقاومتی» امسال را به نام «حمایت از کالای ایرانی» می نامند.
بر همین مبناست که نظریه «توسعه دانش بنیان» مطرح میشود. (العلم سلطان)؛ یعنی توسعه و پیشرفتی که پایههای اصلی آن دانش، علم و فناوری دانشمندان و متخصصان میباشد. خوشبختانه کشور ما در این خصوص با توجه به سرعت رشد 13 برابریاش نسبت به رشد علمی دنیا به اندازه کافی دارای ظرفیت بالنده هست. هم اکنون بررسیهای میدانی حکایت از آن میکند که مشکل عمده جمهوری اسلامی در حوزه صنعت، علم نیست، بلکه فنّآوری است. این عرصه، همان عرصههای است که در آن، نقش استادان و اعضای هیئت علمی دانشگاهها و مراکز علمی اهمیت مییابد. آنچه در این فرآیند از اهمیت مضاعفی برخوردار است، حوزه علوم انسانی و اجتماعی است که ضمن تولید علم بومی در این حوزه، این علوم را در خدمت ادارۀ بهتر و بهینهتر کشور قرار دهد. اگر ما به دنبال توسعه و پیشرفت کشورمان هستیم، قاعدتا آن را باید متکی بر نظریههای بومی یعنی اسلامی- ایرانی جستجو کنیم. در این خصوص نیز نقش اساتید متعهد و انقلابی و به عبارت دیگر بسیجی و سازمان بسیج اساتید از اهمیت مضاعفی برخوردار است. ایده عملی بسیج اساتید در این خصوص ایجاد اندیشکده های دانشگاهی با رویکرد حل المسائلی است.
سازمان بسیج اساتید کشور با عنایت به تأکید رهبر فرزانۀ انقلاب حضرت امام خامنه ای «دامَ ظِلهُ العالی»، بر مقولۀ تربیت و شاگرد پروری و آماج بودن جوانان ما در تهاجم فرهنگی در دانشگاه ها، چتر راهنمائی استاد راهنما بویژه در مقطع کارشناسی علاوه بر مسائل آموزشی به حوزۀ مسائل فرهنگی-تربیتی نیز گسترش یابد و استادان محترم در کسوت پدر معنوی در تکمیل شخصیت دانشجویان به عنوان سرمایه های کشور نقش مؤثرتری ایفا نمایند. البته تحقق این مهم تا حد زیادی به کاهش دغدغه های معیشتی و صنفی اساتید محترم مربوط است که باید مورد توجه متولیان امر قرار گیرد.
همچنین لزوم جهاد اقتصادی در کسوت اقتصاد مقاومتی و درون زا همگام با جهاد علمی و مدیریتی، اعتماد و میدان دادن به نقش آفرینی جوانان، اجرای نقشۀ جامع علمی و سیاست های کلی علم و فناوری، اجرای دقیق اصل 44 و مردمی کردن اقتصاد، اصلاح نظام بانکی و حذف سلطه دلار بر مبادلات تجاری و اقتصادی، حمایت از تولید داخلی و برنامه ریزی برای افزایش صادرات غیر نفتی، توسعه کشاورزی و شرکت های دانش بنیان و توجه به آموزه های اسلامی و تجارت برکت محور از جملۀ ضرورت ها برای توسعۀ اقتصادی در تراز جمهوری اسلامی و پیش برنده برای احراز اقتدار ملی و بین المللی است، مورد انتظار بسیج اساتید کشور ما است.
ارسال نظر