دیپلماسی متزلزل دولت
در کتاب آقای روحانی آمده است: از آنجا که بخشی از تحریمها و محدودیتها از سوی آمریکا وضع شدهاند، اگر آمریکا آمادگی رفع این موارد را نداشته باشد، طرف اروپائی توان تأمین تمامی نظرات ایران را ندارد.
سیدمسعود میرکاظمی وزیر اسبق نفت و نماینده مردم تهران در مجلس نهم طی یادداشتی به بررسی تطبیقی روند مذاکرات هستهای کشورمان با استناد به نوشتههای آقای روحانی در کتاب «امنیت ملی و دیپلماسی هستهای» پرداخته است که متن کامل این یادداشت به این شرح است:
بیشتر بخوانید:
اولین ورود روحانیت به سیاست بعد از آشنایی ایرانیان با غرب
سابقه مذاکرات هستهای با دولتهای غربی در بررسی رفتار آنها در سنوات گذشته با جمهوری اسلامی ایران حاوی درس های آموزندهای است که مطالعه آن به عموم مردم و بخصوص صاحبنظران توصیه میگردد.
با شروع دولت یازدهم همواره شاهد بودیم که حل هرگونه مشکل معیشتی و اقتصادی مردم به مذاکرات هستهای و مذاکره با آمریکا (که از آن به کدخدا تعبیر میکردند) گره میخورد و آنچنان شیفته و ذوق زده مذاکرات شدند که از پرداختن به عوامل داخلی مؤثر در اقتصاد غافل شدند.
قبل از دولت یازدهم بیان میشد که 70 تا 80 درصد مشکلات اقتصادی به داخل و سوء مدیریت برمیگردد و تحریم سهم بسیار کمی داشت ولی به یکباره با بکار آمدن دولت یازدهم همۀ مصائب به تحریم و مذاکره با آمریکا گره خورد.
در این مقطع زمانی همگان اشراف بر اقدامات عجولانۀ دولت در توقف هستهای کشور و عدم دستیابی به تعهدات طرف مقابل دارند و نیز با خروج آمریکا از برجام و (تعبیر کدخدا به مزاحم) شاهد چرخش جدید و ادامۀ مذاکرات با اروپاییهائی هستیم که تجربۀ تلخی از آنها طی سالهای 82 تا 84 و عواقب بعد از آن را در خاطر داریم که لازم است نسل جوان که آیندۀ خود را بعضاً به قولهای دولت و مذاکرات خارجی پیوند زده، نسبت به آنها آگاهی پیدا کند.
در حقیقت بایستی از خلال تجارب کشور روشن شود تیم مذاکره کننده که همین تیم فعلی برجام هستند در طی آن سالها چرا اروپا را برای مذاکره انتخاب و چرا تعلیق غنیسازی و تعطیلی چرخۀ ساخت زنجیرۀ غنیسازی هستهای صورت گرفته و انجام هزاران نوع بازرسی از مراکز ایران و حتی نظامی انجام شد بدون آنکه اقدام مؤثری از طرف اروپاییها صورت گیرد.
در آسیبشناسی دبیر شورای امنیت وقت و رئیس جمهوری فعلی مینگارند که با اینها (اروپاییها) نمیتوان به نتیجه رسید و بایستی با رئیس اینها مذاکره کرد.
سؤال اساسی این است این همه نوسان و تزلزل در سیاستهای مذاکره به چه دلیل است؟
در دوران اصلاحات یک دوره با اروپاییها مذاکره شروع و به دلیل سایه آمریکا بر مذاکرات آنها و ناتوانی اروپاییها در مذاکرات و عدم انجام تعهدات آنها تصمیم به قطع مذاکره گرفته میشود و مجدداً با طرح برجام مذاکره با آمریکا و رئیس اروپاییها شروع و عجولانه همۀ اقدامات زیربنایی برای حذف چرخۀ غنیسازی در ایران انجام و میلیاردها دلار هزینه و یا سرمایههای کشور معطل مانده و بخصوص صدمه به سرمایه با ارزش نیروی انسانی هستهای را نیز به همراه داشته و دارد و نیز شاهدیم آمریکا، به ناگاه بدون انجام هیچگونه تعهدی از طرف خود و غرب و با اهانت به ملت ایران از برجام خارج میشود و جای تعجب بیشتر آنکه با یک ارتجاع سیاسی مجدداً مذاکره با اروپاییها به عنوان داروی درد معیشتی مردم در دستورکار قرار گرفته و اعلام میشود!
فارغ از همۀ این فرصتسوزیها طی پنج سال گذشته و اوضاع نابسامان اقتصادی حاصل از خطای محاسباتی دولت در حل مشکلات اقتصادی در این نوشتار میخواهیم به استناد صرفاً نوشتههای آقای روحانی در کتاب «امنیت ملی و دیپلماسی هستهای» تحلیلی از عملکرد اروپاییها در آن زمان داشته باشیم.
هر چند از طرف صاحبنظران نقدهایی بر این کتاب وارد است و برخی حقایق در آن دیده نشده و به نوعی نگارنده خواسته عملکرد خود را مطلوب ارائه دهد، ولی با این حال درسهای فراوان در آن نهفته است که میتواند نشان دهد که در برجام اروپائی جز اتلاف زمان و بدقولی و تداوم تعطیلی هستهای نه تنها چیزی نصیب کشور نمیشود بلکه با غفلت از عوامل مؤثر در اقتصاد، دورنمای روشنی برای بهبود معیشت مردم قابل تصور نخواهد بود.
در این نوشتار با استنادبه مطالب کتاب مذکور چگونگی انتخاب اروپاییها برای مذاکره، زمان و چگونگی پذیرش پروتکل الحاقی و تعلیق هستهای و تعطیل کردن چرخۀ ساخت قطعات تجهیزات هستهای و ... و قولهایی که اروپاییها داده بودند که هیچگاه تحقق پیدا نکرد را بررسی اجمالی و آسیبشناسی می کنیم تا به روشنی برای نسل جوان مشخص گردد که آیا میتوان به اروپاییها اعتماد کرد یا این اروپاییها نیز همچون آمریکا غیر قابل اعتماد هستند و نیز اگر با اروپاییها به توافق نرسیم چنانچه در گذشته همینطور شد، عکسالعمل اروپاییها در زمان خروج از برجام چگونه خواهد بود؟
در واقع آمریکا بدون هزینه از برجام خارج شد و کسی به او تعرضی نکرد و شاید بهترین زمان برای واکنش قاطع و آتش زدن برجام از طرف ایران بود ولی آیا در آینده برای خروج از برجام میتوانیم بدون هزینه بعدی خارج شویم؟
برای روشن شدن این مطلب میتوان با مراجعه به اسناد به عکس العمل اروپاییها در هنگام شکستن تعلیق داوطبانه که ایران در اواخر زمان اصلاحات اتقاق افتاد دقت نمود.
در آن زمان انواع تهدیدها و حتی ارسال پرونده ایران به شورای امنیت را به همراه داشت. علیرغم وجود اسناد فراوانی که در این زمینه وجود دارد ولی تلاش گردیده در این نوشتار صرفاً به استناد نوشتههای آقای حسن روحانی دبیر شورای امنیت وقت بسنده کرده تا بهانهای برای جمعبندی باقی نماند.
مذاکره با اروپا و تیم مذاکره کننده
آنچه از سوابق و مستندات بدست میآید و بطور خلاصه میتوان بیان نمود، از یک طرف به دلیل فشارهای بینالمللی و اقتصادی که از جانب غرب یعنی آمریکا و اروپا و نیز هشدارهایی که از طرف کشورهایی چون روسیه و چین و حتی ژاپن داده میشد و از طرف دیگر فشار تندروهای داخلی، مذاکره با غرب را در دستور کار قرار داد و اینکه چرا در اوایل دهۀ 1380 مذاکره با اروپا به جای آمریکا در دستور کار قرار گرفت.
جای تأمل است آقای روحانی در صفحۀ 151 در این باره مینویسد:
«در مورد مذاکره با آمریکا در زمینۀ هستهای هم بحثهایی وجود داشت که در نهایت مورد موافقت قرار نگرفت. استدلال موافقان این بود که در ماجرای افغانستان و عراق، با آمریکا مذاکره کردهایم- درست است که با حضور نماینده سازمان ملل بود - پس سومین مورد آن هم میتواند موضوع هستهای باشد و از آنجا که اروپاییها قدرت دست دوم جهان هستند، لذا ممکن است راحتتر بتوانیم با آمریکاییها به توافق برسیم.
استدلال مخالفان نیز این بود که به صداقت آمریکا نمیتوان اطمینانی داشت؛ چه اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره علیه نظام فعال بوده است.
در جلسه سران هم این موضوع مورد بحث قرار گرفت، اما در نهایت گزینه اروپا تصویب شد».
با توجه به تصمیم انجام مذاکره توسط دولت اصلاحات و سپردن مسئولیت آن به دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی، کارگروههایی برای انجام مذاکره که عمدتاً از دستگاههای اجرائی کشور بودند تشکیل شد.
در صفحۀ 346 مطلب اینگونه بیان شده است:
«در پی شروع مذاکرات با سه کشور اروپایی بر مبنای توافق پاریس، شاهد تحولات نسبتاً مثبتی در بخش سیاسی و اقتصادی بودیم؛ گرچه در زمینۀ هستهای مذاکرات با مشکلات فراوانی مواجه بود.
دراین مذاکرات، مسئولیت کارگروه سیاسی ـ امنیتی بر عهدۀ دکتر خرازی وزیر امورخارجه بود و ایشان نیز آقای روانچی سفیر وقت ایران در سوئیس را به عنوان مسئول مذاکره تعیین کرده بود.
این کارگروه تا حدّی دارای موفقیت نسبی بود. مسئول کارگروه اقتصادی مهندس جهانگیری وزیر صنایع بود. ایشان نیز آقای دکتر ماجدی معاون اقتصادی وزیر امور خارجه را به عنوان مسئول مذاکره تعیین کرده بود. این گروه نیز نسبتاً حرکتی رو به جلو داشت، ولی کارگروه هستهای که مسئول آن مهندس آقازاده رئیس سازمان انرژی اتمی بود و ایشان آقای ناصری را به عنوان مسئول مذاکره تعیین کرده بود، پیشرفتی نداشت.
مسئولیت کامل کارگروهها بر حسب نوع وظیفه به عهده وزرای امور خارجه و صنایع و رئیس سازمان انرژی اتمی بود. مسئولیت کمیته راهبری هم بر عهده من بود که آقای دکتر ظریف (نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد) را به عنوان مسئول مذاکره تعیین کرده بودم. ضمناً ایشان رئیس تیم مذاکراتی نیز بود».
ملاحظه میشود که ترکیب و مسئولیت تیم مذاکره کننده مشابه و بهتر بگوئیم تیم مذاکره کننده فعلی برجام، هستند که تجربۀ کامل مذاکرات و بدعهدیها را دارند و جای بسی تعجب است که از یک سوراخ چگونه میتوان دوباره گزیده شویم.
اقدامات اعتمادساز ایران
آنچه از مستندات و از شواهد امر پیداست در آن زمان جمهوری اسلامی ایران و بهتر بگوییم دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی که مسئولیت مذاکره را به عهده داشت اقداماتی یکجانبه را قبل از شروع مذاکرات انجام داد بدون اینکه طرف مقابل حتی یک قدم مؤثر برداشته باشد.
این اقدامات در وهلۀ اول ناشی از فشارهای بینالمللی بخصوص از سمت غرب و در مرحلۀ دوم تحلیلهای داخلی بخصوص از دستگاه دیپلماسی ودولت وقت بود. از جملۀ این اقدامات میتوان به تعلیق هستهای، امضاء پروتکل الحاقی، تعطیل شدن چرخۀ ساخت قطعات تجهیزات هستهای، ارسال اطلاعات دانشمندان هستهای، انجام بازرسیهای گسترده حتی از مراکز نظامی و ... اشاره کرد، مشابه آنچه در برجام شاهدِ آن بودیم.
در صفحۀ 147 کتاب در این مورد را بیان میکند:
«اگر وامی میخواستیم یا پروژه مهمی داشتیم، انجام آن منوط به این میشد که پروتکل الحاقی را بپذیریم.
وزرای اروپائی به وزیر امور خارجه ایران گفته بودند اگر پروتکل را نپذیرید، روابط اقتصادی ما با ایران متوقف میشود. ژاپنیها به صراحت اعلام کرده بودند که پرداخت وام و اجرای طرحهای نفت و گاز را متوقف میکنند. روسیه و چین به طور جدی به ما توصیه میکردند که پروتکل را بپذیریم. روسها به ما گفته بودند اگر پروتکل را نپذیرید، نمیدانیم همکاریهای ما در بوشهر با چه سرنوشتی مواجه خواهد شد؟»
تجربه نشان میدهد هرگاه این تحلیلهای با محاسبات غلط داخلی برآمده از یک نگاه لیبرالی در دستگاهی دیپلماسی صورت گیرد بایستی منتظر آسیب رسیدن به سایر دستگاههای اجرائی و کشور باشیم.
به همین دلیل یکی از اقداماتی که در آن زمان اتفاق افتاد تعلیق هستهای یعنی قطع گاز به سانتریفیوژها آنهم به عنوان داوطلبانه بود تا به زعم آقای روحانی مقدمهای برای مذاکره با سه کشور اروپائی انگلیس، فرانسه و آلمان گردد و از جمله اقدامات دیگر امضای پروتکل الحاقی بود که مرتباً از طرف کشورهای غربی و حتی شرقی دنبال میشد.
آقای روحانی در صفحۀ 169 اینگونه بیان می نماید:
«البته وزرا (منظور وزرای سه کشور اروپائی است) هم پیغام داده بودند که اگر ایران حاضر به پذیرش تعلیق در هیچ سطحی نیست بهتر است سفر انجام نشود.
کارشناسان وزارت امور خارجه هم معتقد بودند چون قطعنامه، تعلیق کامل را از ما خواسته است، نمیتوان بحث تعلیق را به طور کلی کنار گذاشت، بنابراین، به ناچار باید اصل تعلیق را ولو به صورت محدود و موقت بپذیریم.
پروتکل را هم میتوانیم بگوییم بعداً امضاء میکنیم که البته در نهایت، پروتکل مزبور در دسامبر 2003 توسط نماینده ایران در آژانس امضاء شد».
از جمله اقدامات ایران در آن زمان نیز میتوان به تعطیل کردن زنجیرۀ ساخت قطعات سانتریفیوژ و تجهیرات غنیسازی اشاره کرد در این مورد در صفحۀ 245 آمده است:
«در 4 اسفند 1382 با امضای توافق، قول دادیم که از 20 فروردین 1383، یعنی حدود 45 روز پس از این توافق، قطعهسازی را تعلیق کنیم».
همۀ این اقدامات که در جای جای کتاب مذکور به آن اشاره شده حاکی از اقدامات یک طرفه از سوی ایران در مقابل اروپاییها بود که آنها (و از جمله روسیه و چین) قول رونق و گشایش اقتصادی را داده بودند و حتی قولهایی هم در زمینۀ هستهای داده بودند از جمله در صفحۀ 245 آمده است:
«قرار بر این بود که در این مذاکرات اروپا قول یک نیروگاه آب سبک به ما بدهد و این آغازی باشد برای روابط جدید با اروپا»
که متأسفانه هیچکدام از آنها جامه عمل نپوشید.
**خواستۀ اروپاییها در مذاکره
پذیرش پروتکل الحاقی از جمله خواستههائی بود که از جانب غربیها و نیز از جانب چین و روسیه و حتی ژاپن در مقابل هر اقدام اقتصادی مرتب مطرح میشد، هر چند که تحقق هم پیدا نکردند.
نکته دیگری که اروپاییها دنبال آن بودند توقف مطلق غنیسازی و یا تعلیق طولانی مدت بود که در بخشهای مختلف کتاب به آن اشاره شده که ناشی از ثبت مذاکرات و مکاتبات سطوح مختلف مسئولیتی اروپاییهاست. از جمله میتوان به مطلب صفحه 573 اشاره کرد:
«هدف اول اروپا، تعلیق، سپس گسترش دامنۀ تعلیق و بالاخره طولانی کردن زمان تعلیق و هدف نهائی آنها توقف و یا تعلیق بلند مدت برنامه غنیسازی بود. ما نیز از هدف آنها بخوبی آگاه بودیم».
نکته دیگری که بایستی به آن توجه کرد این است که حتی در آن زمان، صرف مسائل هستهای هدف اروپاییها نبوده و به موضوعات غیر هستهای به انحاء مختلف نیز پرداختهاند، بطور مثال و نمونه در صفحۀ 347 آمده است:
«در مذاکرات بروکسل فرانسویها و آلمانها با صراحت صحبت کردند. دوویلپن وزیر امور خارجه فرانسه گفت هدف ما تنها مسئله هستهای نیست».
در جریان مذاکرات و جلسات با وزرای خارجۀ اروپایی به مسائل دیگر غیر هستهای از جمله امنیت منطقهای و غیره نیز اشاره شده که در بخشهائی از کتاب به آنها پرداخته شده است.
آنچه در این مورد میتوان به طور خلاصه به جمعبندی رسید این است که اروپاییها صرفاً مسئله هستهای را با ایران نداشته و ندارند و آن بهانهای بیش نیست و تا رسیدن به اهداف خود هیچ اقدام مؤثری در ارتباط با حل مشکلات اقتصادی ایران از جانب آنها قابل تصور نیست.
**سایه آمریکا بر مذاکرات
آنچه از بررسی اسناد مذاکره در آن زمان و مطالب کتاب دیپلماسی هستهای بر میآید همواره سایه آمریکا بر سر مذاکرات بوده و اروپاییها هیچگونه اختیاری برای تصمیمگیری نداشتهاند. در بخشهای مختلف به این موضوع اشاره شده است که به دلیل اهمیت به عنوان نمونه به چند مورد آنها میپردازیم.
در صفحۀ 349 آمده است:
«اما در حوزۀ کلان، برخی اعضای تیم هستهای از ابتدا معتقد بودند مسئله هستهای بدون ورود آمریکا به حل و فصل نهایی نمیرسد و اروپاییها نمیتوانند به تنهایی آن را حل کنند. انگلیسیها هم از ابتدا میگفتند در نهایت امر، روزی که مسئله بخواهد به صورت نهایی حل و فصل شود، باید آمریکا هم وارد بحث شود. البرادعی هم میگفت باید آمریکا را وارد کنیم».
یا در صفحۀ 366 در مورد تحریم آمریکا آمده است:
«رفع تحریمها و محدودیت های معامله با ایران؛ از آنجا که بخشی از تحریمها و محدودیتها اصالتاً از سوی آمریکا وضع شدهاند، اگر آمریکا آمادگی همراهی و رفع این موارد را نداشته باشد، طرف اروپائی توان تأمین تمامی نظرات ایران را در مذاکرات ندارد».
علاوه بر آن اروپاییها خود در خلال مذاکرات تصریح میکردند که ایران بایستی مشکل خودش را با آمریکا حل کند.
در صفحه 376 آقای روحانی میگوید:
«در ضمن، اروپاییها میگفتند بر فرض اینکه این تحریمها را برداریم، شما باید مشکلتان را با آمریکا نیز حل کنید، برای اینکه در شرایط تحریم آمریکا، شرکتهای ما با شما کار نمیکنند».
خود آمریکا نیز در تداوم سیاست چماق و هویج دخالت مستقیم و غیر مستقیم خود را همواره داشته است.
به عنوان نمونه در صفحۀ 391 آمده است:
«آمریکاییها سیاست یکی به نعل و یکی به میخ را در پیش گرفتهاند، به عبارتی، در عین حمایت از دیپلماسی و مذاکره، همزمان تهدید میکنند که ایران باید برنامه غنیسازی را کنار بگذارد».
روحانی در بارۀ جلسهای که با پوتین داشت بیان میکند که او گفت بزودی با بوش ملاقاتی خواهد داشت و اگر ایران پیامی دارد بگوئید که منتقل کنم.
وی در صفحۀ 395 اینگونه ادامه میدهد:
«گفتم پیام خاصی ندارم ولی شما از قول خودتان بگوئید از این فشاری که به اروپا وارد میکنند تا مذاکرات ایران و سه کشور ناموفق باشد، چیزی عاید آنها نخواهد شد».
ناتوانی اروپاییها از نظر تیم مذاکره کننده ایران هم قابل توجه است. در صفحۀ 427 کتاب آمده است:
«ما در مذاکرات، به اروپاییها میگفتیم شما نمیتوانید بدون آمریکا اقدام مهمی انجام دهید. البته این بحث بین خودمان هم مطرح بود، به ویژه آنکه در بحث تحریمها و کالاهای دو منظوره، بدون موافقت آمریکا کاری از آنها ساخته نبود».
اعمال فشار پیوسته از طرف آمریکا، مذاکرات برای اروپاییها را با دشواری روبرو کرده بود.
در صفحۀ 428 آمده است:
«مذاکرات با اروپاییها به دلیل اعمال فشار مداوم از سوی آمریکا، با سرعت اندکی پیش میرود».
و در ادامه این بخش میگوید:
«راه حلهایی که از سوی این کشورها پیشنهاد میشود، نشان دهندۀ آمادگی آنها در تلاش برای آن است تا آمریکا را گام به گام، به پذیرش راه حلی قابل قبول سوق دهند. در عین حال برای اروپاییها، «زمان»، عاملی تعیین کننده است. اگر بر راه حلی فوری و سریع اصرار کنیم، به دلیل سختی موضع فعلی آمریکا، اروپا توان پذیرش آن را ندارد».
عدم قبول چرخه سوخت هستهای از طرف آمریکا و اسرائیل از نکات دیگری است که به نوعی ناتوانی اروپاییها را در مذاکرات و رسیدن ایران به اهداف خود نشان میدهد.
آقای روحانی در صفحۀ 459 بیان میکند:
در واقع طرف اصلی دعوای هستهای ایران، آمریکا و پشت سر آن اسرائیل است. روشن است که این دو به به سادگی به چرخۀ سوخت هستهای ایران تن نخواهند داد».
روحانی در جلسات با وزرای امور خارجه و سایر مسئولین اروپایی به جمعبندی میرسد که آنها اختیار تصمیمگیری ندارند و باید از آمریکا اجازه بگیرند.
او پس از مذاکره با آقای شرودر صدراعظم وقت آلمان در صفحۀ 420 آورده است:
(روحانی خطاب به هیئت همراه:) ظاهراً مذاکره با اینها فایدهای ندارد، ظاهراً باید با رئیس اینها مذاکره کنیم».
و به همین دلیل بود که ایشان بحث کدخدا را در برجام و مذاکره مستقیم با آمریکا را مطرح کرد. موارد دیگری دال بر این مطلب وجود دارد که اروپاییها توان مقابله با آمریکا و تحریمهای آنرا نداشته و مذاکرات با آنها جز اتلاف وقت و گرفتن زمان از جمهوری اسلامی ایران منفعت دیگری به همراه ندارد و جای تعجب است چرا تیم مذاکره کننده بر این امر اصرار دارد و جای تعجب بیشتر آن است که همین تیم در آن زمان مذاکره کرده و ناتوانی در تصمیمگیری و بی عملی اروپاییها را به عینه مشاهده کرده است.
**بدقولی و کارشکنیهای اروپا پس از تعلیق هستهای ایران
بعد از اقدامات ایران از جمله تعلیق هستهای اروپاییها به انحای مختلف از انجام تعهد خود طفره میرفتند و علاقمند به گذر زمان بدون هیچگونه نتیجه برای ایران بودند. از همان شروع کار که قرار بود کارگروههائی تشکیل شود ولی اروپاییها علاقمند به تشکیل کارگروههائی با اعضای سطح پایین بودند که به مطول نمودن زمان کمک میکرد.
بدون هرگونه توضیح به مطلبی که در صفحه 374 آمده است اشاره میکنم:
«بر سر اینکه مسئولین گروههای کاری در چه سطحی باشند، کمی بحث شد.
به آنها گفتم مسئولیت این کارگروهی از طرف ایران به وزرای مربوطه واگذار شده است، آنها پاسخ دادند که تعیین مسئول در سطح وزیر برای آنها امکانپذیر نیست و ناچارند مسئولین کارگروهها را در سطح مدیر کل قرار دهند.
بحث دیگر من این بود که جلسات کارگروهها، هفتگی باشد، اما آنها مشکل داشتند و میگفتند مطالب کافی برای دستورکار جلسات هفتگی وجود ندارد. در نهایت، با برگزاری دست کم یک جلسه در هر ماه و اینکه گروه راهبردی هم پس از هر سه ماه تشکیل شود، توافق شد».
به همین دلیل کارگروهها پیشرفت قابل توجهی نداشتند که این موضوع در صفحۀ 384 چنین آمده است:
«به دلیل عدم پیشرفت مطلوب کارگروههای سهگانه، در نهایت در جلسه 23 مارس 2005، کمیته راهبری به اروپاییها اعلام کرد که هیچ یک از این کارگروهها به نتیجه مطلوب نرسیدهاند و بدین ترتیب فعالیت کمیتهها (کارگروهها) را ناموفق اعلام کرد».
یکی دیگر از حربه اروپاییها، طولانی کردن مذاکرات و خسته کردن تیم ایرانی بود و این در حالی بود که چرخۀ سوخت هستهای به حالت تعلیق درآمده و بازرسیهای گسترده صورت میگرفت و زنجیرۀ ساخت قطعات تجهیزات چرخۀ سوخت هستهای تعطیل شده بود.
روحانی در صفحۀ 303 مینویسد:
«اروپاییها به ما میگفتند اختلاف ما با شما بر سر زمان است. ما میخواهیم کاری کنیم که شروع غنیسازی را عقب بیندازیم».
مسئولین ایران همواره در مصاحبهها و نشستها تذکر میدادند که به هیچ وجه وقت کشی را نمیپذیرند و تعلیق برای چند ماه قابل قبول است ولی اروپاییها به آن وقعی نمینهادند.
اروپاییها به دلایل مختلف و غیر منطقی از برگزاری جلسه کمیته راهبردی طفره میرفتند، از جمله بد بودن حال پدر شِفر که در صفحۀ 496 چنین آمده است:
«لندن، یعنی برای مدت یک ماه و شش روز، کمیته راهبری جلسهای نداشت و ما هم فشار میآوردیم که سه کشور سریعتر جلسه بررسی طرح ایران را برگزار کنند، بنابراین، در اینکه اروپاییها چندان فعال نبودند، شکی نبود.
ما خواهان برگزاری جلسه بودیم و آنها به هر بهانهای، جلسات کمیته راهبری را به تعویق میانداختند. برای نمونه، حتی یک بار گفتند حال پدر شِفر مدیر کل وزارت امور خارجه آلمان، بد است، پس باید جلسه را به تأخیر بیندازیم».
یا زمانی که اروپاییها طرح 100 سؤال در کارگروه هستهای را مطرح کردند که کاملاً مشخص بود که هدف آنها وقت گذرانی است.
در صفحۀ 485 در این مورد آمده است:
«به نظر میرسد پس از طرح 100 سؤال از طرف اروپاییها در مورد طرح چهار مرحلهای در جلسه کارگروه هستهای 30 فروردین 1384 اکثر مسئولین نسبت به دستیابی به توافق سریع با اروپا مأیوس شده بودند و میگفتند به کارگیری این گونه شیوهها برای اتلاف وقت است».
همچنین در نامه روحانی به البرادعی مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی وقت در مورد اتلاف وقت در صفحۀ 583 بیان شده است:
«پس از گذشت بیش از سه ماه مذاکره بعد از موافقتنامه پاریس، آشکار شد که سه کشور اروپایی خواهان تطویل مذاکرات و احتمالاً عدم دستیابی به نتیجه مطلوب هستند و بنابراین نمیخواهند در برابر حق غیر قابل انکار ایران برای ازسرگیری فعالیت غنیسازی تسلیم شوند».
از جمله مشکلات دیگر اروپاییها ناهمگون بودن این کشورها از نظر اقتدار و درجۀ وابستگی به آمریکا و قدرت تصمیمگیری آنهاست که نتیجهگیری را مشکل میکند.
در این رابطه روحانی در صفحۀ 478 میآورد:
«مواضع سه کشور، علیرغم تطابق در هدف کلی، در جزئیات یکسان نیست. فرانسه نیل به راه حل طی دورۀ زمانی محدود را دنبال میکند و منتظر اجازۀ آمریکا نیست. انگلستان حدود یک سال فرصت میخواهد و توان حل مسئله بدون تأیید آمریکا را ندارد و آلمان در وضعیتی بینابین قرار دارد، ولی در نهایت بیشتر به سمت فرانسه گرایش دارد تا آمریکا».
با توجه به مطالب مطرح شده آنچه مسلم میتوان بیان کرد این است که سه کشور اروپایی گذشته از سایه آمریکا که قدرت تصمیمگیری را از آنها گرفته است و تزلزل و ناهمگونی آنها، ارادهای برای ادامۀ غنیسازی و اقتدار جمهوری اسلامی ایران نداشته و قطعاً چنانچه درگذشته نیز بیان شد از انواع کارشکنیها در جهت تطویل زمان مذاکرات و تعطیلی هستهای استفاده خواهند کرد.
** شکستن تعلیق هستهای و ارسال نامه به البرادعی
با توجه اقدامات گسترده و یکجانبه ایران در تعلیق زنجیرۀ غنیسازی در جهت اعتمادسازی و گذشت بیش از 20 ماه متأسفانه با بدعهدیهای اروپاییها روبرو شد.
از آنجائیکه به اواخر دورۀ اصلاحات نزدیک میشدند، نظام تصمیم میگیرد در مقابل عهدشکنی آنها مجدداً غنیسازی را در UCF اصفهان از سر بگیرد، لذا آقای حسن روحانی در مقام دبیر شورای عالی امنیت ملی در آن زمان نامهای را خطاب به آقای البرادعی مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی وقت ارسال میکند که در واقع هدف اعلام شکستن تعلیق هستهای و فعال کردن مجدد چرخۀ غنیسازی در کشور بود.
متن این نامه در صفحۀ 580 بطور کامل آمده است. در این نامه کلیه اقدامات ایران از جمله تعلیق غنیسازی، تعطیلی زنجیرۀ قطعهسازی، انجام یک هزار نفر روز بازرسی گسترده و ... بیان گردیده و در مقابل به ذکر بدعهدیهای اروپاییها پرداخته است و در ادامه اینگونه بیان میکند:
«متأسفانه، در مقابل اگر نگوییم هیچ، ایران، مابهازای بسیار اندکی دریافت کرد و بارها اقدامات اعتمادساز خود را افزایش داد و تنها در عوض آن، با قولهای انجام نشده و درخواستهای بیشتر روبرو شد. قولهای اکتبر 2003 سه کشور اروپائی در بارۀ همکاری هستهای، امنیت منطقهای و منع گسترش، هنوز حتی بررسی هم نشدهاند».
و بدین ترتیب در روزهای آخر دولت هشتم رسماً شکست مذاکرات با اروپاییها اعلام و شروع تنشها رقم میخورد.
** عکسالعمل غرب و اروپاییها بعد از شکستن تعلیق
به گفته دولت، برجام یک تعهد بینالمللی بود و توافق بین چند کشور، ولی آمریکا به راحتی از آن خارج میشود و به ایران اهانت میکند و کسی او را تهدید و یا برخورد بینالمللی و ارجاع پرونده به شورای امنیت نمیکند.
حال اگر ایران خارج میشد، فکر میکنید چه اتفاقی میافتاد؟ با مطالعه سوابق شکستن تعلیق در سال 84 و بررسی رفتار کشورها و نهادهای بینالملل (صرفاً با استناد به نوشتههای آقای روحانی در کتاب خود) میتوان جواب روشنتری برای پاسخ به سؤال فوق پیدا کرد. تعلیقی که داوطلبانه انجام شده بود و تعهد و توافق بین چند کشور و قطعنامۀ بینالمللی را نیز به همراه نداشت.
آنچه از اسناد بدست میآید حاکی از آن است که بعد از شکستن تعلیق هستهای و متعاقب آن نامههای متعدد سه وزیر اروپائی به دبیرخانه شورای امنیت ایران ارسال و تشکیل جلسات متعدد با آنها صورت گرفت که در همۀ موارد از سیاست چماق و هویج استفاده میکردند. تیم اروپائی پیشنهادهای مشوقانه و هم تهدید کننده را مطرح میساختند که در بخشهای مختلف کتاب به مشروح مذاکرات اشاره شده است.
بطور مثال در نامهای که وزرای امور خارجه سه کشور اروپائی، آلمان، انگلیس و فرانسه بعد از شکستن تعلیق و ترزیق گاز به سانتریفیوژ ارسال کردند، در یکی از بندهای آن در صفحۀ 589 آمده چنین اشاره میکند:
«این اقدام ایران باعث برهم زدن توافق پاریس و مذاکرات از سوی ایران خواهد شد؛ نیازی به تشریح عواقب این اقدام وجود ندارد».
این درگیریها و تنشها بعد از شکستن تعلیق از اواخر دولت اصلاحات شروع شد. اروپاییها در نامهای رسمی به آمریکا متعهد شده بودند که اگر ایران تعلیق را یک جانبه بشکند از ارجاع پرونده به شورای امنیت حمایت کنند و آمریکاییها هم گفته بودند این نامه را به ایرانیها هم بدهید. (روحانی: صفحۀ 429)
و همین کار را انجام دادند که در زمان دولت نهم اتفاق افتاد و متأسفانه با کمال بی تقوایی همه را ربط به دولت نهم دادند در صورتی که انصاف بود منشاء درگیری و تنش که بعد از شکست تعلیق اواخر دولت هشتم بود برای مردم بازگو شود و عدهای که خود متهم بودند نقش طلبکار به خود نگیرند.
** رفتار روسیه و کشورهای منطقه در هستهای ایران
دانستن رفتار روسیه و کشورهای منطقه در زمان مذاکرات با اروپاییها میتواند مفید باشد. در مذاکرات اروپاییها به مطلبی اشاره کرده بودند مبنی بر اعمال فشار از طرف کشورهای منطقه در مورد مسئله هستهای ایران.
در صفحۀ 539 اینگونه بیان شده است:
«اروپاییها یکی دو بار به کارشناسان ما گفته بودند کشورهای منطقه فشار زیادی بر ما وارد میآورند و مرتب به آمریکائیها نیز پیام میدهند که برنامه هستهای ایران برای ما خطرناک است و لذا لازم است شما به نحوی آنها را ساکت یا قانع کنید».
یا در جلسهای که روحانی با روسیه دارد، پوتین در مورد شکستن تعلیق به ایران تذکر میدهد.
در صفحۀ 396 چنین از قول ایشان بیان شده است:
«میدانید اگر در کوتاه مدت تعلیق را بشکنید، پیامد ناگواری برای کشورتان خواهد داشت.گفتم این تعلیق، داوطلبانه و برای اعتمادسازی است. هدف ما این است که نسبت به اینکه مسیر هستهای ایران منحرف نخواهد شد، اعتمادسازی کنیم و در این مسئله هم صادق هستیم، ولی غنیسازی حق ما است و بیشک آن را آغاز خواهیم کرد. پوتین در این زمینه اصرار زیادی کرد که شکستن تعلیق را به تأخیر بیندازیم. او گفت پیامدهای این مسئله سنگین است و ما هم نمیتوانیم کمک چندانی به شما بکنیم».
و در جای دیگر روحانی میگوید مواضع روسیه تندتر از اروپاست. در جلسه دعوت از وزرای سه کشور اروپائی به تهران برای مذاکرات نامهنگاریهائی بین آنها انجام گرفت، از جمله در مرداد سال 82 وزیر امور خارجه روسیه نیز نامه مشابهی نوشته بود.
روحانی در صفحۀ 170 میگوید:
«به نظر من نامۀ وزیر امور خارجه روسیه تندتر از نامۀ سه وزیر اروپایی بود. اثر آن نامه در ذهن مسئولین این بود که حساسیت روسها در زمینۀ غنیسازی در ایران از اروپاییها هم بیشتر است و از طرفی ایجاد هماهنگی هم سختتر بود».
رفتار کشورهای مذکور در گذشته حاکی از آن است به هر دلیل چه صنفی و منفعتی، چه سیاسی و ... علاقمند به ارتقاء غنیسازی ایران نیستند یا بهتر بگویم علاقمند به توقف کامل غنیسازی بوده و هستند بخصوص کشورهای غربی در عین حال هدفهای بالاتر از موضوع هستهای را در ایران دنبال میکنند، لذا شواهد امر بر این است اگر منافع ملی ایجاب میکند بایستی با روحیۀ انقلابی و جهادی ارتقاء فناوری در کشور را رقم بزنیم و امید به اروپا و روسیه و ... نبندیم.
**جمعبندی و هشدارها
با توجه به آنچه در این نوشتار به طور خلاصه مطرح گردید میتوان چنین نتیجه گرفت که با خروج آمریکا از برجام یا بعبارتی برجامی که برای ما خاصیتی نداشت اکنون دیگر برجام کاغذ پارهای بیش نیست و مردهای است که قابلیت احیاء آن با اروپاییها وجود ندارد، زیرا اصولاً اروپاییها و حتی روسیه و چین نیز همانند آمریکا راغب نیستند؛ چه از نظر صنفی و یا سیاسی ایران به یک قدرت هستهای تبدیل شود و در ثانی مشکل اساسی غرب با ایران اصولاً نظام جمهوری اسلامی است و به دنبال تغییر نظام هستند و هستهای و مسائل منطقهای و ... بهانهای بیش نیست و این واقعیتی انکارناپذیر است.
سیاستی که یک روز با اروپا مذاکره شود برای مقابله با آمریکا و روز دیگر آمریکا را بزک کنند برای اینکه مذاکره با وی را شروع و برجام راه بیندازند و روز دیگر کدخدا را مزاحم تلقی کرده و مجدداً مذاکره با اروپا را در دستور، قرار دهند، ناشی از یک دیپلماسی متزلزل و ضعیف است و راه به جائی نمیبرد و تضمین کننده منافع ملی نیست.
لذا بهتر بود با خروج آمریکا از برجام ایران نیز خارج میشد زیرا در آینده که با بد عهدی اروپا بدون شک روبرو میشویم به راحتی به ایران اجازه خروج نمیدهند، همانطور که در گذشته چنین کردند و حتی نسبت به ارسال پروندۀ ایران به شورای امنیت حمایت جدی داشتند و در عین حال در تحریمها علیه ایران مشارکت کامل داشته و دارند.
در هر حال با مطرح شدن ادامه برجام با کشورهای اروپائی و حذف کدخدای مزاحم بایستی هشدارهای زیر جدی گرفته شود:
اصل 110 قانون اساسی سیاستهای کلی نظام را از وظائف رهبری برشمرده، لذا بایستی به گونهای عمل شود که سیاستهای اعلامی مقام معظم رهبری بخصوص در مورد مذاکرات که بحق خردمندانه و با شناخت کامل از غرب ترسیم شده پیگیری و دستگاههای نظارتی در این مورد بی تفاوت نباشند تا آسیبی به کشور نرسد.
هدف اصلی غرب از مذاکره هستهای واقعاً هستهای نیست و به تعبیر مقام معظم رهبری مقابله با جمهوری اسلامی را دنبال میکنند و مطمئناً علاقمندند که امیال آمریکا از جمله تسلیحاتی، منطقهای، حقوق بشر، تروریسم و ... را مطرح تا خلاء وی را پر کنند زیرا تا آخر سایۀ آمریکا بالای سر مذاکره وجود خواهد داشت.
در ادامۀ مذاکرات از پرداختن به مشکلات اصلی اقتصاد که بخش عمدۀ آن ریشۀ داخلی دارد همچون گذشته غفلت نشود.
عدم علاقمندی کشورهای مذاکره کننده به برخورداری ایران از فناوری هستهای بایستی جدی گرفته شود؛ این علاقمندی اگر نگوییم در برخی کشورها سیاسی است، در برخی دیگر خوشبینانه اگر بگوییم صنفی است.
تزلزل و ناهمگونی در قدرت تصمیمگیری و درجۀ وابستگی کشورهای طرف مذاکره به آمریکا (بخصوص در کشورهای اروپائی) نتیجهگیری در کوتاه مدت را با مشکلاتی روبرو میکند که بایستی قبل از شروع مذاکرات برای آن اندیشیده شود.
حجم مبادلات اقتصادی کشورهای مذاکره کننده با آمریکا قابل مقایسه با حجم مبادلات آنها با ایران نیست، لذا دلیلی وجود ندارد که منافع اقتصادی خود را برای حمایت از ایران به مخاطره بیندازند. بدیهی است در این مورد نباید به حرفهای آنها در مذاکرات بسنده نمود.
با فرض توافق و حذف تحریمها از طرف اروپاییها، شرکتهای اروپائی و حتی شرکتهای سایر کشورها توان مقابله با تحریمهای آمریکا را ندارند لذا اثری در اقتصاد ایران نخواهد داشت.
به نفوذ دشمن در تیم مذاکره کننده و تصمیمسازی در کشور بایستی توجه جدی شود.
تجربه نشان داده در صورتی که ایران غنیسازی را فعال نگه داشته، مذاکرات، نسبت به زمانی که متوقف بوده پیشرفت بهتر و بیشتری برای ما داشته و رفتار اروپاییهای کاملاً گویای این مطلب است، لذا بایستی تلاش گردد حتی برای مذاکره هم که شده تعلیق هستهای ایران به سرعت خاتمه یابد.
برخی تندروهای سیاسی داخل که اصولاً اعتقادی به هستهای نداشته و آنرا صرفاً هزینه برای کشور قلمداد میکنند و علناً جاده صاف کن آمریکا شدهاند، بایستی مدیریت شوند که در تصمیمسازیها دخالت نداشته باشند، زیرا سوابق نشان میدهد در گذشته هم حرکات آنها کمک به آمریکا و غرب بوده است.
نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی بایستی رفتار انقلابی خود را باز یابند و از نفوذ لیبرالها در تصمیمسازی در مجلس جداً جلوگیری کنند، و نظارت جدی بر نحوۀ اجرای مصوبات خود در حوزه مذاکرات خارجی و برجام را داشته باشند.
احزاب و گروهها و جبهههای مردمی با حضورشان، نبایستی اجازه دهند دستاوردهای چندین سالۀ هستهای بار دیگر دچار بازیهای سیاسی گردد. لذا حضور آنها بایستی پر رنگتر شود.
به گونهای عمل نشود که مسئولین هر روز یک چیزی بگویند خلاف آنچه در گذشته با آب و تاب آنرا مطرح میکردند این طرز رفتار توهین به شعور مردم بوده و خدای ناکرده دلزدگی آنها از نظام را به همراه دارد که خواست دشمن همین است.
ارسال نظر