میانگین  سنی مدیران اجرایی در کشور ما بالاست اما در کشورهای پیشرفته به کارگیری مدیران جوان یک اولویت است و طبعا دستاورد این موضوع ارتقاء راندمان کاری است. به عنوان مثال میزان کار مفید در ژاپن ۲۴۲۰، کره جنوبی ۱۹۰۰ و در چین ۱۴۲۰ ساعت است و اگر این ارقام را با ساعت کار مفید در ایران که 800 ساعت است مقایسه کنید آنگاه بیش از بیش به ناکارآمدی نیروی کار و ضعف مدیران خسته پی می برید. شاید یکی از دلایل عدم پیشرفت و توسعه کشور ما به همین مسئله به ظاهر ساده بازمی گردد. وقتی جریان چرخش مسئولیت در امور اجرایی اتفاق نمی افتد و اجازه نمی دهیم نیروهای جوان در پست های مختلف و حساس به آزمون و خطا بپردازند، آنگاه باید شاهد پیامدهای ناگوار این مسئله باشیم.

مدیران سالمند سالهای سال در کرسی های وزارتی و مدیریتی تکیه می زنند و بدون ریسک و نوآوری و یا به روز کردن شیوه های مدیریتی؛ تمایل دارند تنها به امر مدیریت پرداخته و انگیزه ای برای به کارگیری جوانان شایسته در خود احساس نمی کنند. 

امروزه این وضعیت صدای بسیاری از صاحب نظران و مسئولان تراز اول را درآورده است، آنها معتقدند سیستم اداری ایران به آخر خط رسیده چرا که به شدت فرسوده است و روش های مدیریتی منسوخ شده پاسخگوی اداره کشور نیست. ناگفته پیداست که مدیران کم تحرک دیگر قادر به تداوم راه و حرکت در مسیر توسعه نیستند و بهره گیری از چنین مدیرانی که اغلب در سنین بالا قرار دارند و به نوعی کهنسال به شمار می روند، باعث شده تا بحران های جاری کشور تشدید شود.

«بی توجهی برخی مسئولان به روش‌های مدیریتی جدید»

بد نیست در این رابطه گریزی به سخنان دکتر قالیباف بزنیم، او در قامت مسئولی که 12 سال ماموریت اداره پایتخت را برعهده داشته و توانسته به اذعان کارشناسان در امور شهری موفق عمل کند، با صراحت عنوان کرده است:«عدم توجه برخی مسئولان به روش‌ها و ابزارهای مدیریتی جدید و کهولت سن و بی‌تحرکی و بی‌حوصلگی به چیزی جز «حرف زدن صرف» یا «تردید در باورها وارزش‌ها» راه نمی‌برد».

با الهام از این سخن می توان گفت اتخاذ روش های قدیمی و کم بازده از سوی مدیران سبب شده تناسبی میان دستمزد کارکنان با کار وجود نداشته باشد و انگیزه نیروی کار به شدت دچار تنزل شود. طبعا در کنار این مسائل می توان به ضعف در مدیریت و نظارت و بهره گیری از فناوری‌های قدیمی سخن گفت و ادعا کرد همه این موضوعات در پایین‌بودن ساعات کار مفید سهم بالایی دارند.   

اما پرسش این است که به راستی با به کار بردن چه روش های می توان عملکرد بهتری داشت؟ آن طور که دکتر قالیباف مطرح کرده است «کشور ما نیاز به تحرک و اندیشه و نیروی خلاق و جوان دارد اما برخی می‌خواهند به هر قیمتی در قدرت باقی بمانند، ولو پذیرش ذلت برای کشور».

افراد نالایق در پست های مهم!

این سخن به روشنی حاکی از آن است که عده ای با پارتی بازی و تعلق به جناح سیاسی خاص تا سالهای سال بدون اینکه دغدغه کاری داشته باشند در ادارات و دستگاه های مختلف وقت گذرانی می کنند و حاصل این امر تحمیل خسارت به آن اداره یا دستگاه و کاهش میزان بهره وری سازمانی است. البته بماند که در این میان حق افراد شایسته ضایع شده و افراد نالایق پست های مهم را از آن خود کنند و چون مسئولیت پذیری و تخصص لازم را ندارند، دامنه چالش های اقتصادی را گسترده تر می کنند.

در این شرایط مشکل پرونده ها و مطالبات ارباب رجوع روی زمین می ماند و این سلسله مسائل به سایر قسمت ها ارجاع می شود و اینگونه است که ارباب رجوع پس از چندین ماه دوندگی به نتیجه نمی رسد و ماحصل این موضوع گسترش روابط به جای تکیه بر ضوابط و صلاحیت ها است و با این رویه دست یابی به توسعه و پیشرفت رویایی محال و دست نیافتنی است.

مسن ترین وزرا در دولت یازدهم

اگرچه در دوره های مختلف و با روی کارآمدن رئوسای جمهور متعدد همه بر مسئله کاهش میانگین سنی مدیران تاکید داشته اند اما در واقع این موضوع هیچ گاه به معنای واقعی کلمه محقق نشده است. در این میان اسحاق جهانگیری هم در قامت معاون اول رئیس جمهور در دولت یازدهم و دوازدهم گفته است: «به جهت سیاست‌گذاری برای جوانان عقب هستیم و متاسفانه مدیریت کشور تا حدی مسن شده است و شکاف نسلی در مدیریت زیاد شده و تا حدودی گرفتار پیری هستیم و باید پیرترها کنار روند و جوانان جایگزین شوند».  

این سخنان در شرایطی از سوی معاون اول مطرح شده است که حسن روحانی در نخستین دولت خود دارای مسن ترین وزرا بود و حتی مطابق بررسی های صورت گرفته سن این وزرا در مقایسه با کابینه شکل‌گرفته در سال 1388 حدود 10 سال پیرتر بوده است و در دوره فعلی هم میانگین سنی اعضای کابینه حدود 58 سال است و نمی توان گفت که دولت دارای مدیران و وزرای جوانی است بنابراین اظهارات مسئولان مبنی بر به کارگیری ظرفیت ها و نیروهای جوان اغلب در حد شعار و وعده باقی می ماند و کمتر رنگ واقعیت به خود می گیرد.

همان طور که پیش از این اشاره شد، در تمامی نظامهای پیشرفته و کارآمد دنیا، نیروی انسانی جوان بزرگتری سرمایه است و اساسا به این باور دست یافته اند که تحول در نظام اداری بدون بهره گیری از چنین نیروهایی امکان پذیر نخواهد بود زیرا سیاستگذاران در این جوامع اعتقاد دارند نیروهای جوان با توانی مضاعف این قدرت را دارند که سازمان و مجموعه تحت سیطره خود را به درستی رهبری و هدایت کنند.

آنان با اعتماد و اتکا بر جوانان این فرصت را به نخبگان جوان می دهند که با استفاده از فناوری و دانش روز و البته بهره گیری از شیوه های مدیریتی نوین به پیشرفت هرچه بیشتر کشور خود کمک کنند.