پایگاه خبری تحلیلی «پارس»، در هفته های اخیر موضوعی با عنوان استعفای رئیس جمهور به خاطر عملکرد ضعیف آن در مدیریت مشکلات و معضلات اقتصادی و معیشتی مطرح شده است.

شاید برای ایرانیان مساله استعفا یا عذرخواهی مسئولان موضوعی غریب و ناآشنا باشد و به همین دلیل زمانیکه از مسئول بلندپایه ای مانند رئیس جمهور یا وزیر درخواست استعفا از سوی گروه یا برخی از نیروها می شود، با تعجب به آن نگریسته می شود. این تعجب بیشتر از آن بابت است که توقع استعفا از مسئول بلندپایه، امر غیرعادی است که هرگز محقق نمی شود و مطرح کنندگان نیز خود را خسته می کنند.

یکی از دلایل عمده دیگر در جدی تلقی نشدن درخواست های استعفا، چسبندگی بالای مسئولان در ایران به قدرت است. این چسبندگی بالا یکی از موانع اصلی عدم گردش نخبگان در کشور محسوب می شود. برای مثال نمایندگانی در مجلس شورای اسلامی حضور دارند که بیش از 7 دوره در این نهاد به عنوان نماینده مشغول به فعالیت هستند یا بوده اند. هر رئیس جمهوری که پس از دو دوره از قدرت کنار می رود، مجدد قصد دارد تا بار دیگر نیز به طریقی همچنان سکان هدایت دستگاه اجرایی را در دست داشته باشد. به طوریکه در زمان پایان ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، پیشنهاد برداشتن محدودیت دو دوره برای رئیس جمهور مطرح شد. رئیس دولت اصلاحات بارها راغب بازگشت به قدرت بوده، محمود احمدی نژاد در یک دور تلاش کرد اسفندیار رحیم مشایی را به کرسی ریاست جمهوری برساند و در دور اخیر نیز خود راسا ورود کرد که رد صلاحیت شد.

به هر روی با گذر از این خصیصه سیاست قدرت در ایران میان نخبگان سیاسی، مطرح شدن استعفای حسن روحانی در هفته های اخیر بار دیگر نشان می دهد که یکی از راههای خروج از مشکلات ناکارآمدی در دستگاه اجرایی تعویض تیم مدیریتی است. دولت حسن روحانی نه تنها رقبای سیاسی بلکه اکثر حامیان خود را نیز ناامید کرده است. حامیانی که طیف های متنوعی را شامل می شوند و برخی از حامیان در آشوب های اخیر، نحوه کنش و عکس العمل روحانی و دولتمردان را خط بطلانی بر تمام امیدهایی می دانستند که به این دولت بسته بودند. ناامیدی سیاسی و اجتماعی از دولت بیشتر در میان حامیان دولت رقم خورده است.

اما مشکل اساسی که اکثریت جامعه ایران را درگیر خود ساخته، مشکلات معیشتی و اقتصادی است که هرچند نقط اشتراک سایر اقشار است اما اقشار متوسط رو به پایین با آن بیشترین چالش و درگیری را دارند. راه حل های دولت اعتدالی تا به امروز نتوانسته برخلاف وعده ها و شعارهای انتخاباتی چه در سال 1392 و چه در سال 1396، رکود اقتصادی را دور زده و وارد فاز رونق اقتصادی کند. این در حالیست که روحانی مدعی بود که ژنرال های اقتصادی و صنعتی را برای ایجاد رونق به کار گرفته ولی آنچه مشخص بود کهولت و سکون مدیریتی جدید در عرصه اجرایی کشور بود.

صحبت از ناکارآمدی در حل مشکلات اقتصادی و معیشتی در طول چندسال اخیر به تناوب صورت گرفته و حتی گله مندی مردم نیز از تریبون های مختلف اعلام شده است، چنین فضا و اتمسفری که در قبال دولت حسن روحانی شکل گرفته، باعث ایجاد فضای به مراتب خطرناکتری شده که به سمت ناامیدی از حل مشکلات توسط دولت پیش می رود. بسیاری از اقشار که به دولت در این زمینه اعتراض یا نقد دارند، بر این امر اذعان دارند که مشکلات وجود دارد اما این دولت توانایی حل آنها را با بسته های ناقص مدیریتی و تجویزی ندارد.

از این رو شاید شوک درمانی به جای گفتاردرمانی یکی از راههای باشد که می توان در زمان کنونی به کار برد. بر همین اساس است که برخی از گروه ها یا نیروهای سیاسی بحث استعفای رئیس جمهور یا حتی تشکیل دوباره کابینه را مطرح می کنند. هرچند به نظر می رسد با توجه به چسبندگی به قدرت چنین، پیشنهادهایی مورد قبول واقع نشود ولی به هر حال باید از یک جایی سنت استعفاء یا عذرخواهی به دلایلی چون ناکارامدی را شروع کرد.