محسن پیرهادی؛
فتنه ۸۸ انحراف از انقلاب اسلامی
فتنه ی ۸۸ اگر در ابتدای راه چنین هدفی را دنبال نکرده باشد، به تصریح همه ی بازیگران داخلی و خارجی، در ادامه ی مسیر خود،انحراف انقلاب اسلامی از اهداف سال ۵۷ را نشانه رفت. شاید کمتر به تبعات این حادثه در لایحه های زیرین اجتماع توجه شده باشد.
متن یادداشت محسن پیرهادی درباره یوم الله نهم دی به شرح ذیل است:
"9 دی در تاریخ ماندگار شد" چرا که تنها یک رویداد سیاسی گذرا نبود. اگرچه 9 دی در واکنش به فتنه رخ داد، اما بعدها از خود فتنه مهم تر شد. هدف از این نوشتار، بررسی فتنه و ریشه هایش نیست، بلکه تشریح تبعات اجتماعی و اقتصادی آن و 9 دی به عنوان یک مرهم است.
مهم ترین داشته ی هر کشوری نه توان اقتصادی و نظامی بلکه اعتبار و حیثیت داخلی و خارجی است. نظام جمهوری اسلامی و به تعبیر وسیع تر، ملت و دولت ایران پس از 30 سال از انقلاب اسلامی توانسته بود به تثبیت کاملی دست یابد که ثمره ی خون هزاران شهید و فداکاری های عموم مردم بود. در واقع، اگرچه نارسایی ها و در پی آن نارضایتی هایی در داخل وجود داشت، اما عمده ی مساله آن بود که ایران اسلامی در داخل یکپارچه بود و در فضای بین الملل در حال توسعه ی اقتدار و هیبت منطقه ای و فرامنطقه ای خود بود. در این شرایط در پی یک انتخابات رقابتی و پرشور که نصاب کم نظیری از مشارکت در نظام های سیاسی دنیا را هم ثبت کرد، سران یک جریان که پیش از این بارها پیروزی در رقابت های سیاسی را تجربه کرده بودند، این بار شکست را نپذیرفتند و مردم را به خیابان ها کشاندند. این اتفاق تلخ دو پیامد ناگوار داشت که دودش مستقیم به چشم مردم رفت:
الف – اصل موضوع انتخابات خدشه دار شد و برای نظامی که در سی سال، سی انتخابات برگزار کرده بود و در نوع مردم سالاری خود کم نظیر بود، مساله ی دموکراسی و اعتماد عمومی زیر سوال رفت.
ب – دشمنان ملت ایران را به طمع انداخت و کشور از منظر هیبت بین المللی و فضای درونی به شدت لطمه خورد. آرامش داخلی و تثبیت بین المللی موقعیت ایران پس از سال ها و با هزینه ی فراوان حاصل شده بود و با مشکل مواجه شد. لطمه ای که پس از 8 سال از آن فتنه، هنوز هم هزینه هایی را به کشور تحمیل می کند. شکاف داخلی بهترین بستر برای دشمنان یک کشور است تا اهدافشان را دنبال کنند. شدیدترین تحریم های اقتصادی علیه ملت ایران در سال های 89 تا 91 به وقوع پیوست. تحریم هایی که حتی از تحریم های ناشی از تسخیر لانه ی جاسوسی آمریکا در سال 58 هم شدت بیشتری داشت.
نهال را می توان در همان اوایل رشدش به راحتی حالت داد و آن را خم یا راست کرد. این مثال برای رویدادها و مسایل سیاسی هم صدق می کند. از باب نمونه کافیست وضعیت کشور مصر را در 3 دهه ی گذشته مختصرا از نظر بگذرانیم:
نزدیک به 30 سال دیکتاتوری مبارک مردم را خسته کرده و نارضایتی عمومی که هم اعتقادی است و هم معیشتی، در اوج است.در کشور همسایه یعنی تونس که وضع مشابهی دارد، یک جوان میوه فروش در اعتراض به وضع معیشتش خود را آتش می زند، این خبر در فضای مجازی منتشر می شود و به مثابه جرقه در انبار باروت عمل می کند. پس از تونس، اولین کشوری که دومینو وار سقوط می کند مصر است. مصر یکپارچه آتش می شود. دیکتاتور سقوط می کند و بازداشت می شود. در یک انتخابات که همه ی طرف های فعال در صحنه تاییدش می کنند، محمد مرسی رییس جمهور مصر می شود. ریاست مرسی دوام ندارد و در پی یک درگیری ساده، ارتش کودتا می کند و رییس جمهور اخوانی را به زندان می افکند. فرمانده ارتش اعلام می کند که تنها تا آرام شدن اوضاع مسئول اداره کشور خواهد بود، اما سال بعد در یک انتخابات فرمایشی رییس جمهور مصر می شود و تقریبا نظام سابق حاکم می گردد. در همه ی این چند سال مردم مصر ناباورانه چرخش را می بینند و حالا دیگر خسته شده اند. آن امید و شور انقلابی مردم مصر، حالا جای خود را به هژمونی یاس و بی تاثیری اراده مردم در سرنوشت کشور داده است.
انقلاب اسلامی به عنوان یکی از بزرگترین رویدادهای سیاسی- اجتماعی قرن بیستم دائما احتیاج به مراقبت دارد. چرا که نابودی و یا انحراف آن علاوه بر آن که بازگشت به قبل است، مردمی که زمانی امید به بهبود اوضاع داشتند را سرخورده و ناامید می کند. از همین روست که امام خمینی (ره) پس از انقلاب فرمود : "اگر اسلام در ایران سیلی بخورد، بدانید که در همه دنیا سیلی خواهد خورد و به این زودی دیگر نمی تواند سرش را بلند کند."
فتنه ی 88 اگر در ابتدای راه چنین هدفی را دنبال نکرده باشد، به تصریح همه ی بازیگران داخلی و خارجی، در ادامه ی مسیر خود،انحراف انقلاب اسلامی از اهداف سال 57 را نشانه رفت. شاید کمتر به تبعات این حادثه در لایحه های زیرین اجتماع توجه شده باشد. فتنه اگر اهداف کلانی همچون براندازی نداشته باشد، حداقل آن است که نارضایتی عمومی و بی اعتمادی نسبت به حاکمیت ایجاد کرده، تفکر آنارشیستی را سکه رایج می کند و حتی دیوارهای بی اعتمادی بین شهروندان با یکدیگر را بالا می برد.
کافیست از باب نمونه به تاثیر وقایع سال 88 بر نخبگان جوان و دانشجویان نظر بیفکنیم، پدیده ای که از آن با عنوان فرار مغزها یاد می شود. یکی از درگیرترین اقشار جامعه در ارتباط با وقایع 88، قشر دانشجو و دانشگاهی بود. اگرچه پدیده ی مهاجرت نخبگان از سال ها پیش در کشورمان جریان داشته، اما با نگاهی به نمودار روند آن، جهشی معنادار در سال های 88 و 89 دیده می شود، به طوری که صندوق بین المللی پول (IMF) در گزارش خود در سال 2009 میلادی (88 شمسی)، ایران را در جایگاه نخست فرار مغزها معرفی کرده است. اما جالب تر علل کسب این رتبه است. IMF معمولا مواردی از قبیل بیکاری، سطح پایین درآمد نخبگان، نارسایی های اداری و کمبود امکانات تخصصی را به عنوان علل فرار مغزها از کشورهای مختلف معرفی می کند، اما در آن سال، بی ثباتی سیاسی و اجتماعی را به فهرست علل مهاجرت نخبگان از ایران افزوده است.
صندوق بین المللی پول تاکید می کند که اگر بخواهیم میزان خسارت وارده به ایران از این پدیده را کمی سازی کنیم، سالانه چیزی حدود 150 میلیارد دلار یعنی بیش از 600 هزار میلیارد تومان خواهد شد. این عدد بیشتر ملموس خواهد بود اگر بدانیم بودجه عمومی دولت جمهوری اسلامی در سال 96، 371 هزار میلیارد تومان و در لایحه بودجه سال آینده، 429 هزار میلیارد تومان خواهد بود.
برای امید به آینده شاخص های کمی فراوانی وجود دارد که هیچ یک قطعی نیستند، اما آن چه مبرهن است آن که بی ثباتی سیاسی و اجتماعی، امید به آینده را به ویژه در جوانان کاهش می دهد. امید سرچشمه و منشا تحرک است و نبود آن، علت العلل ضعف و انحطاط است. کاهش امید در جوانان در تحصیل، آینده ی شغلی، ازدواج، فرزندآوری و زندگی آن ها تاثیر مستقیم دارد. همه ی این ها وقتی بهتر درک می شود که بدانیم فتنه دو لایه دارد، یک لایه سیاسی که تند و پرصدا و به همان میزان زودگذر است. اما یک لایه ی اجتماعی و اقتصادی دارد که اتفاقا کند و خاموش است ولی اثر آن تا سالیان سال ادامه خواهد یافت.
شکاف اجتماعی ایجاد شده در پی فتنه 88، به کوچکترین واحد جامعه یعنی خانواده ها هم راه یافت. اختلافات خانوادگی میان والدین با هم، برادر و خواهر و به ویژه اختلاف میان والدین با فرزندان که از دو نسل متفاوت هستند، در سال 88 و 89 به شدت افزایش یافت. متاسفانه آمار و اطلاعات قابل استنادی در زمینه ی میزان همگرایی و واگرایی والدین و فرزندان نسبت به هم وجود ندارد و شاید در حوزه ی محققین روانشناسی و جامعه شناسی باشد. اما طبق آمار طلاق ثبت شده در هر سال در ایران که توسط مرکز ملی آمار ثبت شده در فاصله ی سال های 86 تا 90 (2 سال قبل از فتنه تا دو سال بعد از آن)، به این آمار می رسیم:
شاخص طلاق در سال 86 نسبت به سال قبل 5 درصد افزایش نشان می دهد، 87 نسبت به سال قبل از آن 11 درصد، 88 نسبت به سال قبل 5/13 درصد، 89 نسبت به سال قبل 10 درصد و سال 90 نسبت به سال قبل 4 درصد افزایش را نشان می دهد. نمودار طلاق در سال 88 یک نقطه ی اکسترمم و قله را نشان می دهد. موضوعی که تا به حال به آن توجهی نشده و مسلما حتی مسببین فتنه نمی دانند چه تاثییری بر پاشیدن بنیان بسیاری از خانواده های ایرانی گذاشته اند.
انقلاب گل لاله قرقیزستان، انقلاب نارنجی اوکراین و انقلاب گل سرخ گرجستان همانند حوادث سال 88 ایران اغلب از یک انتخابات شروع شدند. سران این انقلاب ها همه ادعای خشونت ستیزی و تظاهرات آرام داشتند. (اگرچه در برخی موارد مانند قرقیزستان به خشونت های شدید هم رسید) اما دقیقا مانند جنگ ها، اقتصادهای کشورشان را به شدت تضعیف کرده اند. فقط در اوکراین، در سال رخ دادن انقلاب رنگی نسبت به سال قبل، 10 درصد کاهش در شاخص رشد اقتصادی مشاهده می شود. بی ثباتی قطعا سرمایه گذاری را کاهش می دهد و از توان اقتصادی کشور می کاهد.
غیر از مسایل پیش گفته، مسایلی مانند پایین آمدن سطح مشارکت اجتماعی، پایین آمدن سطح نشاط اجتماعی، کاهش رونق اقتصادی در بازارها، کاهش توریسم و حتی کاهش ضریب امنیتی کشور از تبعات قطعی بی ثباتی است. فراموش نکنیم که دانشمندان هسته ای کشورمان در فاصله ی یک تا دو سال پس از وقایع 88 توسط جوخه های ترور به شهادت رسیدند.
کشور ما پس از خرداد 88، چند ماه درگیر ناآرامی و تلاطم سیاسی بود، تا آن جا که می رفت ابعاد اجتماعی آن همه گیر شود. امنیت تضعیف شده، فضای ناآرام، جامعه ی متلاطم و اقتصاد نامتعادل همه از تبعات ناآرامی های پس از انتخابات 88 بود. ناآرامی هایی که همراه با تحرکات خارجی، می رفت که نه فقط نظام بلکه ایران اسلامی را تا سال ها زمین گیر کند. در این میان 9 دی آبی بر آتش شد. مثل همیشه تاثیر عوامل اعتقادی و ارزشی بر مردم که پیش از این نیز بارها در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس دیده شده بود، مردم را به خیابان ها کشاند و قطاری که می رفت تا سالیان سال از ریل منحرف گردد را به مسیر بازگرداند. از همین روست که 9 دی فقط یک حماسه و حضور مردمی نیست، بلکه یک جراحی بزرگ است. 9 دی نماد یکپارچپی ملت است و باید وحدت آفرین بماند. هر تفسیری از حماسه 9 دی که حول محور وحدت نگردد مسلما مردود است.
اگر قرار بود روند قهقرایی فتنه همچنان ادامه پیدا کند، شاید تا به حال بسیاری از بنیان های اجتماعی و اقتصادی کشور از بین رفته بود. تصور کنید روند آسیب های اجتماعی و اقتصادی همچون طلاق، فرار از خانه، اعتیاد، کاهش نشاط اجتماعی، نا امیدی، فرار مغزها و ده ها مورد دیگر که آمار برخی از آن ها در بندهای قبل ارائه شد همچنان با شیب زیاد افزایش می یافت. مسلما نگه داشتن این قطار در معرض سقوط با اقدامات سیاسی و اجتماعی و امنیتی ممکن نبود و فقط یک ترمز بسیار قوی می توانست آن را نگه دارد. ترمزی که قدرتی به اندازه ی عزم و اراده ی یک ملت داشت. 9 دی همان تجلی بزرگ و بی نظیر اراده ی ملت بود و از خود ملت جوشید. از همین روست که «9 دی در تاریخ ایران ماندگار شد.»
ارسال نظر