پارس؛
فلانی احمدینژادی است، دیگری طرفدار روحانی/ بیاییم همین حوالی انقلاب کنیم
روابط خارجه با همسایه و فامیل و آشنا، سیاست داخلی خانواده، روابط بین الهمسایهای و مسائلی ازایندست در عرصه سیاست ایرانمان در حال فراموشی است.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- میلاد ترابی فرد- در به تصویر کشیدن صحنه سیاست در ایران در تمام این سالها همواره شاهد تصوراتی نخبگانی از انقلاب بودهایم، به بیان واضحتر در روایت انقلاب، همواره شاهد روایت خاطرات بزرگان، سیاسیون، اعاظم سیاسی و افراد مسوولیتدار در برهههای مختلف نظام بودهایم تا خواستیم انقلاب را روایت کنیم شروع کردیم به مصاحبه با بزرگان، مسوولان و شخصیتها، البته بخش بزرگی از تاریخ ما همینها بودند اما فراموش کردیم که این مردم ما بودند که انقلاب کردند؛ اینها بودند که جنگیدند و اینها بودند که خواستند که وضع تغییر کند، این خواست آنها برونداد بیرونی داشت و این برونداد مشارکت مؤثر آنها در عرصه فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی بود و این مشارکت آنها تاریخ ما را ساخت. حذف این قسمت تصویر، ضربهای مهلک به آرمانهای این انقلاب میزند چراکه نوع نگاه ما به سیاست درگیر یک سری کلانبینیها شده و در همانجا میماند، عرصههای خرد اجتماعی دیگر هویت خود را ازدستداده و کارکردی که باید در تکمیل فرآیند و خواست کلان داشته باشند ندارند. در این فضای بیهویتی و سایه انداختن سیاست کلان بر زندگی مردم است که حتی بنیانهای فامیلی هم دچار دوقطبیهای سیاسی میشوند، مثال بارز آن این است که در فامیل و آشنا میبینیم که به هم می گویند فلانی احمدینژادی است، دیگری طرفدار روحانی و این میشود منشأ اختلاف و دعوا حتی میان دو برادر.
با این دید به نظر مسأله اصلی فراموش میشود، مسأله اصلی منافع ملی و هویت ملی ماست و اگر به هویت من ضربه بخورد به هویت فامیل من هم ضربه خورده، اگر منافع من ضربه بخورد به قطع به منافع فامیل من هم ضربه خورده است، به نظر باید دیدمان را اصلاح کنیم، زمانه آن است که به این بیندیشیم که طرز تحلیل در میان محله، فامیل و جمع آشنایان با طرز تحلیل سیاست در عرصه جامعه رسمی و نخبگانی فرقهای اساسی دارد، این دو البته برهمکنش باهم دارند ولی باید طرز تحلیل و صحبت در جامعه غیررسمی فرق کند، باید بر اساس هویت مشترک جمعی، منافع ملی و جمعی تصمیم گرفت و تحلیل کرد. نباید گذاشت از ته داستانِ این جامعه تنها مسوولان قهرمان قصه شوند.
بر همین اساس باید گفت از لوازم کنش سیاسی در یک جامعه این هست که اولاً از صحنه کلان اجتماعی تحلیل داشته باشیم، اما اینهمه ماجرا نیست باید در ارتباط با جامعه خودمان و هم تحلیلی جدا داشته باشیم، تحلیلی در حد همین حوالی!
پایههای بحث سر این نوع تحلیل جدید را در طرز تفکر خاصی به نام انقلابی گری در همین حوالی مینامم، در این زمینه چند اصل را باید مدنظر قرار داد؛
اول؛ نه به لمس شدگی:
در محیط اطراف خودتان لمس و بیتفاوت نباشید، از یک آشغال که روی زمین ریخته تا گدایی که گدایی میکند، همه محل هم تأمل و هم عمل است، از هر کاری دریغ نکنید، ولو ریز و خرد.
دوم؛ مردمداری:
از اصول انقلابی گری در همین حوالی این است که از هیچ فرصتی برای خوشاخلاقی و مردمداری دریغ نکنید، سیاست کلان، بنیاد اعتماد را از جامعه ما از هم پاشانده، آن را ترمیم کنید.
سوم؛ نه به راحتطلبی:
بهطرف گفتند که وظیفههای اجتماعی اسلامیات رو چطور انجام میدهی؟! پاسخ داد: عکس پروفایلم را تغییر میدهم! باید اعتراف کرد که تلگرام انقلابیگریهایمان را شل و راحتطلبانه کرده.
چهارم؛ انقلابی گریتان انتخاباتی نباشد:
منتظر یک انتخابات یا یک اتفاق نباشید بلکه مسأله زندگیتان را بیابید و تا آخر یک مسأله را حل کنید، چهبهتر که در همین حوالی باشد دغدغهتان!
پنجم؛ به نتایج نگاه نکنید:
رویهها را دریابید؛ به این نگاه نکنید که چرا الآن همسایه من چنین وضعی دارد، به این بنگرید که چه شد او اینگونه شد، رویهها را عوض کنید.
ششم؛ سیاست را نیز در حوالی خود ببینید و رصد کنید:
روابط خارجه با همسایه و فامیل و آشنا، سیاست داخلی خانواده، روابط بین الهمسایهای و مسائلی ازایندست در عرصه سیاست ایرانمان در حال فراموشی است.
هفتم؛ اقتصاد را نیز حوالی خود ببینید:
نفع تو نفع همسایه و کاسب بغلی هم هست، ضرر او نیز...
بیاییم همین حوالی انقلاب کنیم.
ارسال نظر