پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- هنوز یادمان نرفته 16 آذر 83 را. دانشگاه ملتهب بود. مجلس از دست چپِ اصلاح طلب خارج شده بود و نیروهای اصلاح طلب با مشکلات مختلف مردم دست و پنجه نرم می کردند. جنبش دانشجویی فهمیده بود اسیر سیاست زدگی گروهی شده و در 13 آذر خروشید. خاتمی در آن روز در برابر دانشجویی که گفت «یک لحظه صبر کنید... اصلا اینجا نمی شود حرف زد» و سپس شعارها پاسخ داد: «می گویند خاتمی شعار داد و به آن شعارها عمل نکرد» 

همه حوادث 83 تمام شد. خاتمی آن روز فهمید دیگر وقت رفتنش است. خاتمی با اداره دو دولت وقت رفتنش فرا رسید و دیگر جایی در سیاست انتخاباتی نخواهد داشت.مردم هم با نه به اصلاح طلبان در انتخابات 84 شخصی را برگزیدند که تصور میکردند مخالف جریان اصلاح طلبان است.

حضور دکتر روحانی آن هم پس از چند روز در معدن یورت آزادشهر نشان داد، او زوتر باید سرنوشت خاتمی را تَکرار کند و دولت را تحویل هر آنکسی دهد که به وضع موجود انتقاد داشته باشد. شعارها، دردها و حرف های مردم حتی آن معدنچی که می گفت : «بگذارید حرف بزنم» نشان میدهد تاریخ تکرار شده و دولت در وضعیت بدی قرار دارد. 

به واقع ماندن اقای روحانی در مسند ریاست جمهوری میتواند تهدید امنیتی باشد. مردم و قشر مستضعف به ویژه کارگران دیگر تحمل وضعیت اقتصادی و معیشتی حاضر را ندارند. کما اینکه در حرم امام شعار « عزا عزا است امروز » دادند و به حال خود گریستند. نهایت امر هم با تهمت آنکه اینها کارگر نبودند، معدنچی نبودند، ما تحمل داریم رانده شدند. تحمل داشتند و یا تحمل نداشت یک مسئله است، مشکل معیشت مردم یک مسئله مهم و اولویت مند. دولت باید برای آن فکری کند. 

به واقع دولت در وضعیت بدی قرار دارد. وقتی واردات برای یک دختر وزیر آن هم با سرمایه اولیه 200 میلیونی مظلومانه معرفی می شود نشان میدهد، ماندن این  دولت در راس کشور با چنین تفکری لرزه بر امنیت ملی و امنیت داخلی وارد میکند و می تواند کشور را در معرض چالش های اساسی قرار دهد. به ویژه در مناطق مختلف کشور شاهد اعتراضات اقتصادی و حتی زیست محیطی بودیم.