به گزارش پارس ، به نقل ازفارس، با نزدیک شدن سال ۲۰۱۴، سالی که نیروهای خارجی افغانستان را ترک می کنند و سالی که دور سوم انتخابات ریاست جمهوری برگزار می شود، نگرانی‏ هایی از سوی برخی حلقات غربی مطرح شده است که نمی توان از تأثیر آن بر افکار عمومی غفلت کرد.

تا کنون تحلیل ‏ هایی که در این زمینه ارائه شده، بیشتر حالت توصیفی و انتزاعی داشته است، بنابراین باید تلاش کرد تا این مسئله را مبتنی بر واقعیت‏ های عینی و واقعی در زمینه امنیتی، ثبات سیاسی و اقتصادی تحلیل و بررسی کرد.

آنچه به عنوان یک فرضیه و یا پیش بینی برای سال ۲۰۱۴ در افغانستان از سوی رسانه‏ های خارجی و به تعقیب آن از جانب برخی تحلیل گران و رسانه‏ های داخلی این کشور مطرح شده، تأکید بر این مسئله بوده است که پس از خروج نظامیان خارجی از افغانستان، نا‏ امنی در این کشور افزایش یافته، کمک‏ های اقتصادی این کشورها کاهش خواهد یافت، انتخابات برگزار نخواهد شد و مهم تر از همه این که جنگ داخلی دهه ۱۹۹۰ دوباره آغاز خواهد شد.

سؤال این است که آیا در واقع چنین تهدیداتی در افغانستان وجود دارد و زمینه برای آن آماده است؟ یا این گونه مسائل برای رسیدن به اهداف خاصی به عنوان پروژه ‏ ای از قبل طراحی شده، جهت تغییر در افکار عمومی عملیاتی شده است.

برای این که این مسائل بی طرفانه بررسی شود، بهتر است مروری جداگانه بر مسائل مختلف داشت و برای روشنی بیشتر مطلب، تأثیر حضور نظامیان خارجی در افغانستان را در تأمین امنیت این کشور به صورت عینی و برگرفته از رفتار، عملکرد و تجربه ‏ های بیش از ۱۰ سال گذشته در این کشور، ارزیابی کنیم.

کارنامه نیروهای خارجی در افغانستان

شکی نیست که حضور نیروهای خارجی، سبب براندازی حکومت متحجر و سیاه طالبانی در افغانستان شد و به منزله رنسانسی بود که به دوران سیاه قرون وسطایی حکومت بنیادگرای مذهبی طالبان، بصورت شکلی آن پایان داد، اما ایده طالبانی بصورت یک آنتی ‏ تز در بدنه جامعه افغانستان، همچنان ریشه ‏ های خود را حفظ کرد.

مهم این است که این تحول، پس از گذشت بیش از ۱۰ سال، چه تأثیری بر زندگی مردم افغانستان داشته است و مهم تر از آن این که در آینده این مسیر به کجا منتهی می ‏ شود، آیا کشورهای غربی و در رأس آن آمریکا که با شعار مبارزه با تروریسم و بنیادگرایی وارد افغانستان شدند به این هدف دست یافتند و یا این که اکنون خود در حال مذاکره با تروریسم بوده و به آن در عرصه بین المللی مشروعیت سیاسی می‏ بخشد.

مهم ‏ تر از همه این است که رابطه طالبان و آمریکا پس از مذاکره چگونه خواهد بود؟ آیا طالبان پس از کسب مشروعیت بار دیگر به عنوان محور و پناهگاه ظاهری بنیادگرایان تبدیل خواهد شد؟ آیا مذاکره ای که میان طالبان و آمریکا از سال‏ ها قبل آغاز شده بود، در انتظار سرنوشت نظامیان آمریکا در افغانستان است و از طالبان به عنوان اهرم فشار استفاده می ‏ شود؟ یا این‏ که واقعاً آمریکا در مقابل طالبان به زانو در آمده است؟

تأثیر حضور نظامیان خارجی بر وضعیت امنیتی افغانستان

بدون تردید، همه تلاش‏ هایی که مقامات امنیتی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در یک کشور، بخاطر تأمین هرچه بیشتر نیازهای مردم است.

محور، ملاک و معیار اصلی برای کاربرد و تأثیرپذیری تصمیم ها و اقدامات کشورها، افکار عمومی و قضاوت مردم است، نه تحلیل و توصیف از رویدادها.

تجزیه، تحلیل و پیش بینی اوضاع سیاسی، به خصوص در هنگام بحران، یکی از دغدغه ‏ های اصلی علوم سیاسی است و دانشمندان این علوم برای این که بتوانند، علت بروز پدیده‏ های اجتماعی را دریافته و یا اوضاع سیاسی را از قبل پیش بینی کنند، الگوها و رهیافت‏ های متفاوت را در پیش گرفته اند که یکی از آن‏ ها « الگوی رفتارگرایی» است.

الگوی رفتارگرایی، یکی از نظریه ‏ های رایج در علم سیاست از اواسط قرن بیستم در غرب بود که در تکوین علم سیاست مدرن نیز نقش بسزایی داشته است.

رهیافت رفتارگرایی در حقیقت نشان دهنده پیوند دانش سیاسی با رفتار کارگزاران سیاسی است. رفتارگرایی موضوع علم سیاست را عینی، واقعی و در بستر روزمره دولت ‏ ها کشاند، یعنی به جای شناخت سیاست از طریق ارزش‏ ها و یا نهاد‏ ها، باید خود رفتار ملموس، محسوس، واقعی و عینی آدم ‏ ها مورد ارزیابی قرار گیرد.

جامعه شناسان سیاسی بر این باورند که اندیشه انسان ‏ ها، رفتار آنان‏ را شکل داده و حاکم بر عملکرد آنان است، بدین معنی که عملکرد انسان بازتاب دهنده نیات او است که از طریق مطالعه رفتار انسان می‏ تواند به نیات و تصمیم ‏ های او دست یافت.

رفتارگرایان در پی پاسخ دادن به این سوال اند که چرا مردم به شکلی رفتار می ‏ کنند که رفتار می ‏ کنند؟ چگونه ما می ‏ توانیم به چرایی عمل آنان به بهترین وجه پاسخ دهیم؟

از این رو گردآوری اطلاعات، داده‏ های آماری، تجربی و کمی درباره رفتار سیاسی مهم ترین شیوه و روش پژوهش در سیاست تلقی می‏ شود.

باید گفت که این الگو و رهیافت اگر نتواند انعکاس دهنده و ارزیاب همه واقعیت ‏ ها باشد، به جرأت می‏ توان گفت که در یک نگاه حداقلی به آن، این الگو بخشی از واقعیات عینی جامعه سیاسی را انعکاس می‎ دهد.

بنابراین عقلانی تر خواهد بود تا رفتار و عملکرد نظامیان خارجی را در بیش از ۱۰ سال گذشته، به خصوص در ماهای اخیر بر اساس این الگو و رهیافت مورد ارزیابی قرار دهیم و از طرفی هم نظریات و دیدگاه های مردم را نسبت به تأمین امنیت از سوی نظامیان خارجی که عملکرد آنان به شمار می‏ رود به بررسی بگیریم.

میزان تأثیر حضور نظامیان خارجی در افغانستان

برای پرداختن به وضعیت عملکرد نیروهای خارجی چند سؤال ضروری را باید مطرح کرد؛ اول این‏ که با افزایش نظامیان خارجی در افغانستان، گراف خشونت و ناامنی به کدام مسیر رفته است؟ عملکرد و رفتار نظامیان خارجی، تا چه حد در راستای تأمین امنیت مردم افغانستان صورت گرفته است؟ از براندازی حکومت طالبان تا امروز، نقش سیاسی، اجتماعی و نظامی این گروه چگونه بوده است؟

آیا مردم افغانستان، زمانی که خود را در کنار نظامیان خارجی و یا نظامیان خارجی را در کنار خود می بینند، احساس امنیت می ‏ کنند؟ آیا مردم می ‏ توانند برای پاسخ گویی به نیازمندی‏ های امنیتی، به نظامیان خارجی مراجعه کنند؟ آیا نظامیان خارجی جرأت ایجاد رابطه مستقیم و بی واسطه با مردم را دارند؟ و آیا زمانی که نظامیان خارجی خود را در میان جمعی از مردم می ‏ بینند احساس امنیت می‏ کنند؟

از پاسخ به این سؤالات ما می‏ توانیم سیاست، عملکرد و نقش نظامیان خارجی در تأمین امنیت و ثبات سیاسی افغانستان را مشخص کنیم.

به یقین و بدون شک، پاسخ همه این سؤالات منفی است، مردم افغانستان، نه تنها از حضور نظامیان خارجی در کنار خود احساس امنیت، نمی‏ کنند، بلکه از حضور آنان چه در محافل عمومی، چه در کوچه ‏ ها و خیابان ‏ ها احساس ناامنی می ‏ کنند.

از طرف دیگر نیروهای خارجی نیز جرأت تماس مستقیم با عامه مردم افغانستان را ندارند بلکه از مردم عامه بی نهایت در هراس اند.

از این رو است که هنگام عبور نظامیان خارجی از جاده ‏ ها و خیابان‏ ها، مردم تلاش دارند، از آنان دوری جویند، در مقابل نظامیان خارجی نیز به هیچ فردی اعم از نظامی و غیرنظامی اجازه نزدیک شدن به خود را نمی‏ دهند و بارها هنگامی که مردم عادی به آنان نزدیک شده اند، به ضرب گلوله از پای در آمده اند.

همچنان هنگامی که هواپیماهای جنگی نظامیان خارجی بر فراز روستاهای افغانستان به پرواز در می‏ آیند، خاطرات تلخ کشتار غیرنظامیان توسط این پرنده ‏ های وحشی، در اذهان مردم زنده شده و رعب و وحشت همه جا را فرا می ‏ گیرد.

از جانب دیگر، زمانی که اوباما در آمریکا برای اولین بار به کرسی قدرت نشست، تعداد نظامیان این کشور را در افغانستان افزایش داد و ۳۰ هزار نیروی نظامی با پیشرفته ترین تجهیزات و تکنولوژی جنگی را به افغانستان فرستاد.

با افزایش این نظامیان، نه تنها هیچ گونه تغییری در اوضاع امنیتی افغانستان مشاهده نشد، بلکه بر تعداد حملات طالبان، بنا بر اظهارات مقامات نظامی آمریکا در افغانستان، افزوده شد.

نیروهای افغان توانمندتر از نیروهای خارجی

با عملیاتی شدن روند انتقال مسئولیت ‏ های امنیتی از نظامیان خارجی به نیروهای افغان، به شدت این روند از سوی مردم افغانستان استقبال شد و مردم در سراسر افغانستان از این روند حمایت کردند.

در این رابطه بارها، هم مردم افغانستان و هم مقامات امنیتی این کشور، اذعان کردند که با انتقال مسئولیت‏ های امنیتی از نظامیان خارجی به نیروهای دولتی افغانستان، بهبود قابل ملاحظه ای در وضعیت امنیتی آن مناطق مشاهده شده است.

همه مردم افغانستان از این روند به گرمی استقبال کردند، در برخی از مناطق که این روند اندکی به تعویق افتاده بود، مردم با راه اندازی تظاهرات خواهان اجرای فوری این روند شدند که نمونه بارز آن را می توان در ولایت « میدان وردک» و یا « هلمند» یاد آور شد.

از ا ین رو به جرأت می ‏ توان گفت که خروج نظامیان خارجی از افغانستان هیچ تأثیر بر وضعیت امنیتی در این کشور نخواهد داشت، چنانچه تاکنون نداشته است و این مسئله را خود نظامیان خارجی نیز به خوبی درک کرده اند.

هم اکنون امنیت بیش از ۹۰ درصد خاک افغانستان از سوی نیروهای امنیتی خود این کشور تأمین می‏ شود. بنا بر ادعای مقامات امنیتی این کشور، ارتش و کماندوهای نظامی افغانستان، اکنون قادر به اجرای عملیات‏ های نظامی شده اند.

از جانب دیگر تاکنون عملیات ‏ های نظامی و شبانه که از سوی نظامیان افغان راه اندازی و اجرا شده است، هیچ گونه تلفات غیرنظامیان را در پی نداشته است در حالی که اجرای این گونه عملیات‎ ها از سوی نظامیان خارجی همواره با تلفات غیرنظامیان همراه بوده است.

دولت افغانستان نیز بارها به مردم این کشور اطمینان داده است که نیروهای امنیتی این کشور، توانایی تأمین امنیت افغانستان را دارند و از وقوع هرگونه مشکلات در سال ۲۰۱۴ به مردم افغانستان اطمینان داده است.

این بود ارزیابی کوتاهی از عملکرد و رفتار نظامیان خارجی در بیش از ۱۰ سال گذشته در افغانستان که مبتنی بر واقعیات عینی و رفتار نظامیان خارجی بصورت تجربی، در این کشور استوار است.

دلایل کشورهای خارجی برای بحرانی نشان دادن اوضاع افغانستان

با توجه به موارد فوق باید دید در صورتی که خروج نظامیان خارجی هیچ تأثیری بر وضعیت امنیتی افغانستان نمی ‏ تواند داشته باشد، چرا تلاش می‏ شود تا سال ۲۰۱۴ را بحران زا و نگران کننده وانمود شود و خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان را مساوی با وقوع بحران‏ ها در این کشور، جلوه می دهند.

آمریکا و کشورهای غربی به این هم بسنده نکردند، بلکه در این اواخر گامی دیگر نیز فراتر گذاشتند.

واگذاری پایگاه های نظامی که این نظامیان به منظور جلوگیری از تهدیدات تروریستی در مرز با پاکستان ایجاد کرده بودند و افشاگری‏ های سازمان « سیا» در مورد کمک نقدی به کاخ ریاست جمهوری، از مواردی است که به منظور تحت فشار قرار دادن دولت افغانستان و تسلیم شدن به خواسته ‏ های آمریکا و کشورهای غربی صورت می‏ گیرد.

کشورهای اروپایی در افغانستان هم که نخواستند از قافله عقب بمانند، از این رو سفیر سابق فرانسه در کابل نیز اعلام کرد که دولت افغانستان اشتباهاتی را مرتکب شده است.

وی چندی قبل در آخرین روز مأموریت خود در کابل بیان داشت که افغانستان در مسیر درستی حرکت نمی کند.

این دیپلمات فرانسوی تصریح کرد که مقامات افغانستان نیز به ملت این کشور وفادار نیستند.

علاوه بر تنش بین کابل و واشنگتن، لحن پاکستان نیز در برابر افغانستان تندتر شده است و گفته می‏ شود که برخورد مقامات پاکستانی در نشست ۳ جانبه در « بروکسل» علیه افغانستان بسیار تهدیدکننده بوده و « اشفاق کیانی» فرمانده ارتش پاکستان خطاب به کرزی گفت که « مواظب باش فصل جنگ در حال رسیدن است. »

در عین حال چندی پیش حامد کرزی، رئیس جمهور افغانستان در نشستی با اعضای مجلس سنای این کشور گفته بود که آمریکایی‏ ها دیگر از افغانستان خارج نمی‏ شوند، زیرا در گذشته آنان خواستار واگذاری ۳ پایگاه نظامی بودند و اکنون این درخواست به ۱۲ پایگاه افزایش یافته است که این خود نشان دهنده ماندگاری آمریکا در افغانستان است.

با در نظر داشت آنچه که مطرح شد، حقیقت این است که آمریکا با طرح این مسائل می‏ خواهد چنین وانمود کند که دولت و نیروهای امنیتی افغان، به پختگی لازم نرسیده اند تا بتوانند امینت این کشور را پس از خروج نظامیان خارجی، تأمین کنند.

بنابراین حضور نظامیان آمریکایی پس از سال ۲۰۱۴ نیز در کنار مردم این کشور برای جلوگیری از هرگونه بحران نیاز است.

از سوی دیگر، طرح این گونه مسائل دولت افغانستان را به موضوعات حاشیه‏ ای مشغول می‏ کند، تا تحت فشار روانی قرار گرفته و از پرداختن به مسائل اصلی و حیاتی که چگونگی حضور نظامیان خارجی در افغانستان و آمادگی برای برگزاری انتخابات شفاف و عادلانه است، دور نگه دارد.

پس هدف اصلی تلاش برای حضور دائمی این نظامیان در افغانستان است و از مطرح کردن منافع ملی و تأمین امنیت مردم افغانستان به عنوان یک ابزار مشروعیت ساز و حقانیت بخش استفاده می ‏ شود، در غیر این صورت پرچم داران حقوق بشر و دلسوز مردم افغانستان، در دوران سیاه طالبان که همه روزه صدها تن مردم بی گناه از سوی این‏ گروه به رگبار بسته می‏ شدند، کجا بودند.

سران کشورهای غربی نیز بارها اعتراف کرده اند که آنان در افغانستان به خاطر تأمین امنیت، شهرهای « نیویورک» ، « لندن» و یا « پاریس» می ‏ جنگند، به این معنا که افغانستان یک عقبه استراتژیک برای این کشورها به شمار می ‏ رود.

آنچه مسلم می نماید این است که حضور نظامیان آمریکایی پس از سال ۲۰۱۴ به عنوان نیروی نظامی در جبه‏ ۷های جنگ نخواهد بود، بلکه در پایگاه های نظامی به عنوان نظاره ر بر وضعیت منطقه و افغانستان اهداف خود را دنبال خواهند کرد و این مسئله نه تنها، نفعی به حال مردم افغانستان نمی ‏ تواند داشته باشد، بلکه روابط این کشور با کشورهای همسایه را نیز تنش آلود خواهد کرد.

تحولات اخیر در مرزهای افغانستان با کشور همسایه پاکستان می‏ تواند نمونه بارز و گواهی بر این مدعا باشد.

بنا بر این، نگرانی ‏ های اخیر که از سال ۲۰۱۴ مطرح شده است، نه بخاطر آینده مردم افغانستان و این کشور بوده، بلکه بیشتر مبتنی بر ادامه حضور نظامیان خارجی در این کشور است.

مسئله دیگری که همواره غربی ‏ ها در مورد سال ۲۰۱۴ مطرح می‏ کنند، تکرار رویدادهای دهه ۱۹۹۰، یعنی از سرگیری جنگ ‏ های داخلی است که با طرح این مسئله می ‏ خواهند خاطرات تلخ دوران جنگ‏ های داخلی را در اذهان مردم زنده کرده و دیدگاه مردم را نسبت به سران احزاب و رهبران جهادی تغییر دهند.

آنان می‏ خواهند به مردم افغانستان چنین القا کنند که در صورت عدم حضور نظامیان خارجی، رهبران جهادی بار دیگر دست به قتل عام مردم و ویران کردن افغانستان خواهند زد.

جای تأسف در این است که برخی از افراد و حتی رهبران جهادی در داخل افغانستان ناخواسته با فرافکنی‏ های غرب در افغانستان همراه شده و آن را تأیید می‏ کنند که در صورت نبود نظامیان خارجی، این کشور بار دیگر بسوی بحران خواهد رفت و بار دیگر جنگ ‏ های داخلی از سر گرفته خواهد شد.

شکی نیست که دولت نوپای افغانستان نیاز به همکاری کشورهای خارجی، اعم از غربی و شرقی دارد، اما این همکاری مستلزم حضور آنان در افغانستان نبوده و نیست، زیرا تنها دولت افغانستان است که به رفاه، آسایش، امنیت و بازسازی در این کشور می‏ اندیشد.

آنچه که به عنوان یک اصل در سیاست خارجی کشورها مطرح است، این است که هیچ کشوری، دوست و یا دشمن دائمی ندارد، بلکه آنچه دارد منافع دائمی است؛ بنابراین تازمانی که منافع کشورهای غربی تقاضا می‏ کند، افغانستان را ترک نخواهند کرد.

از طرف دیگر افغانستان به عنوان یک جزیره جدا افتاده نمی تواند باشد، بلکه همسایه‏ های دائمی و منافع دائمی دارد که این منافع باید توسط دولت این کشور تعریف و تأمین شده و بدست آید.

از این رو است که رسیدن به منافع ملی افغانستان تنها در سایه تقویت دولت افغانستان امکان پذیر است، زیرا هیچ فردی دایه مهربان تر از مادر نمی‏ تواند باشد و زمانی دولت افغانستان می ‏ تواند به منافع ملی خود دست یابد که از توانمندی و قدرت بیشتری برخوردار باشد، زیرا منافع ملی از نظر سیاست خارجی، رابطه مستقیمی با توانایی آن کشور دارد.

همچنین توسعه و نوسازی تنها می ‏ تواند توسط خود مردم افغانستان صورت بگیرد و هیچ زمانی از سوی دیگران نمی‏ تواند تحمیل شود.

بنابراین تنها راه نجات دائمی مردم افغانستان از هرگونه بحران و نابسامانی، تقویت دولت و نیروهای امنیتی این کشور است، نه حضور دائمی کشورها و نظامیان خارجی.

پیام هیولاسازی سال ۲۰۱۴ توسط غرب این است که دولت افغانستان و رهبران جهادی و یا احزاب جهادی، عامل اصلی این بحران خواهند بود و برای این که بتوان از این بحران احتمالی نجات یافت، باید به حضور دائمی نظامیان خارجی در این افغانستان تن داد.

سؤال مهم این است که اگر نظامیان خارجی، در بیش از ۱۰ سال گذشته، با بیش از ۱۳۰ هزارنظامی مجهز با پیشرفته ترین تجهیزات نظامی و داشتن پایگاه در تمام نقاط افغانستان نتوانست امنیت را در این کشور تأمین کند، چگونه می ‏ تواند با ایجاد چند پایگاه محدود نظامی امنیت را به این کشور باز گردانند.

اکنون از ارزیابی و تحلیل عملکرد و رفتار اخیر نظامیان خارجی در افغانستان این نتیجه حاصل می شود که غربی‎ ها تلاش دارند تا با وانمود کردن تهدیداتی مانند طالبان، رهبران جهادی و پاکستان به عنوان خطراتی بالقوه و جدی برای افغانستان به حضور خود مشروعیت بخشند.

باید گفت که هم پاکستان، هم طالبان، هم رهبران جهادی و اپوزیسیون دولت افغانستان نباید در دام فریب سیاست کشورهای غربی افتند، زیرا هر عملکرد و رفتاری که باعث تضعیف دولت افغانستان، ایجاد شکاف میان رهبران سیاسی و مردم و تنش با کشورهای همسایه شود، باعث حضور دائمی آمریکا در این کشور خواهد شد.