نگاهی به توافقات کاخ سفید
در واشنگتن چه میگذرد؟
چه معاملهای بین کاخ سفید و جریان ارتجاع عرب صورت گرفته که وجه المعامله عبارت بوده است از واگذاری بهترین، مهمترین و استراتژیکترین بخشهای سرزمینهای فلسطین به رژیم صهیونیستی؟
به گزارش پارس ، به نقل ازفارس، اعلام موافقت هیئت اعزامی اتحادیه عرب به ریاست نخست وزیر و وزیر خارجه قطر با مبادله سرزمینی و واگذاری بخش هایی از سرزمین های اشغالی سال ۱۹۶۷ فلسطین به اسرائیل که خود کیان تأسیس شده ای در سرزمین های اشغالی سال ۱۹۴۸ فلسطین بشمار می آید، و در واقع به معنای اعطای مشروعیت و قبول هویت اسرائیلی برای شهرک های صهیونیستی نشین و نیز رسمیت بخشیدن به تجاوزگری و قانون شکنی رژیم صهیونیستی است، با چه هدفی انجام گرفته است؟
چه معامله ای بین کاخ سفید و جریان ارتجاع عرب صورت گرفته که وجه المعامله عبارت بوده است از واگذاری بهترین، مهمترین و استراتژیک ترین بخش های سرزمین های فلسطین که توسط این رژیم و با پوشش شهرک سازی بر خلاف همه مقررات و اعراف بین المللی مورد اشغال مضاعف قرار گرفته و به جای آن که این رژیم به خاطر نقض مقررات بین المللی و تن ندادن به قطعنامه های سازمان ملل تحت تحریم و انزوای بین المللی قرار گیرد، اینک مورد تشویق قرار گرفته و بناست این سرزمین های مهم و مرغوب در اختیار آن قرار گیرد و در مقابل احتمالاً برخی از بیابان های لم یزرع صحرای نقب در محاذات غزه به فلسطینیان مظلوم واگذار شود، البته شاید!
چه معامله رخ داده است که در چارچوب آن حل بحران فلسطین با واگذاری بقیه خاک فلسطین به اسرائیل اولویت یافته است؟
در این زد و بند، اسرائیل در قبال این امتیاز قرار است چه ما به ازایی را بپردازد یا چه کاری را انجام دهد؟ در این بین آمریکا چه نقشی را بر عهده دارد که هیئت اعزامی اتحادیه عرب امتیاز واگذاری بخش های مهم خاک فلسطین به اسرائیل را تحت عنوان مبادله اراضی، در واشنگتن اعلام کرده اند؟ علاوه بر آن، نقش رئیس هیئت اتحادیه عرب اعزامی به واشنگتن یعنی نخست وزیر و وزیر امور خارجه قطر همزمان رهبری و زعامت سازش با اسرائیل را از یک سو، و سازماندهی تلاش ها برای سرنگونی نظام سوریه را از سوی دیگر عهده دار دارد، چیست؟
آیا این معامله اساساً با مسئله سوریه مرتبط است؟
برخی کارشناسان معتقدند که رژیم های عرب همپیمان با آمریکا و ترکیه اخیراً از سرنگونی نظام سوریه به دست گروه های مسلح تروریستی به رغم حمایت های چند ۱۰ میلیارد دلاری و ارسال انواع سلاح و نیروی انسانی برای آنها و پشتیبانی دیپلماتیک از آنها در سطح بین المللی و حمایت تبلیغاتی و روانی از این گروه ها، سخت نا امید و دست به دامن آمریکا زده اند که به هر نحو ممکن با دخالت مستقیم در جنگ با نظام سوریه، ایجاد منطقه پرواز ممنوع و ایجاد منطقه آزاد به سبک لیبی یا اشغال این کشور همانند عراق، یا حمایت از گروه های تروریستی با تجهیزات پیشرفته و آموزش های نظامی زیر نظر مستقیم آمریکا، یا انجام حملات هوایی همزمان به ایران و سوریه، و یا حمله اسرائیل به لبنان و حزب الله به اعتبار اینکه جریان مقاومت فاقد حمایت های مردمی گذشته و نابرخوردار از پشتیبانی لجستیکی تهران و دمشق به علت وضعیت کنونی سوریه است، توازن قدرت را برهم زده و وضعیت سوریه را یک سره و نظام آن را واژگون سازد.
در واقع واگذاری این بخش از زمین های فلسطین به رژیم صهیونیستی نوعی پیش پرداخت به واشنگتن و تل آویو برای اقدام آن ها برای نابودی سوریه و تحویل آن به آمریکا و اسرائیل است.
این کارشناسان به شیوه آمریکا طی سال های گذشته در دوران ریاست جمهوری بوش پدر در جریان حمله به عراق برای به اصطلاح آزادسازی کویت از اشغال عراق در دهه ۹۰ قرن گذشته و نیز در دوران ریاست جمهوری بوش پسر در جریان اشغال عراق به بهانه وجود سلاح های کشتار جمعی در اوائل دهه اول قرن جاری اشاره دارند که همواره پیش از حمله به منظور فضاسازی و بی طرف کردن ملت های عرب در باب ضرورت حل بحران فلسطین داد، سخن سر داده و پس از آن هم با برگزاری کنفرانس های بین المللی توافقاتی را به نفع اسرائیل و به زیان فلسطینیان از آن بیرون داده اند، لذا این معامله و رفت و آمدهای اوباما و وزیرخارجه اش جان کری به منطقه و وارد کردن ترکیه نیز به بازی دلالی برای سازش با اسرائیل و سفر سران و مسئولان کشورهای عربی و ترکیه به واشنگتن نیز در همین سیاق است.
البته این بار چون رژیم های عرب آبروی خود را در خطر می بینند و نگران شکست طرح خود مبنی بر سرنگونی نظام سوریه و ضربه زدن به جایگاه برتر مقاومت و محوریت آن بر ضد جریان استکبار و صهیونیسم و ارتجاع در منطقه هستند، لذا اقدام به پیش پرداخت به آمریکا و رژیم صهیونیستی برای دفع این دشمن مشترک کرده اند.
البته این ها گویا فراموش کرده اند که همواره دخالت های آمریکا و اسرائیل نه تنها بهره ای برای آنها نداشته است بلکه همواره این دخالت ها به قدرت گرفتن و وسعت یافتن حوزه جغرافیایی مقاومت و جریان بیداری اسلامی منجر شده و عرصه را هرچه بیشتر بر آنها تنگ تر کرده است.
از سوی دیگر، آنچه از فتنه که در سوریه و لبنان و در کل منطقه جریان دارد، در واقع توسط آمریکا و اسرائیل طراحی و مدیریت می شود و قطعاً جریان مقاومت ترجیح می دهد که به جای مقابله با عوامل وابسته به آمریکا و اسرائیل، با خود آنها مواجه شده و مقابله کند، لذا در انتظار چنین روزی که آمریکا و اسرائیل مستقیماً وارد معرکه شوند، ولی به نظر نمی آید که آمریکا و اسرائیل به رغم دریافت امتیازات از اعراب تن به طرح های مورد نظر آنها داده و یکبار دیگر دست به ماجراجوهایی زنند که نتایج آن را قبلاً تجربه کرده و از تکرار آن به اصطلاح توبه کرده اند. هر چند توبه گرگ مرگ است.
ارسال نظر