به گزارش خبرنگار سیاسی پارس ، علی لاریجانی، محسن رضایی، غلامعلی حداد عادل، علی اکبر ولایتی، محمد باقر قالیباف، سعید جلیلی، منوچهر متکی، مصطفی پور محمدی، یحیی آل اسحاق، محمد رضا باهنر، محمد حسن لبوترابی فرد، مهدی چمران، کامران باقری لنکرانی، پرویز فتاح، علی اکبر صالحی، علی نیکزاد، حمید رضا حاجی بابایی، غلامحسین الهام و چند نام دیگر، همه و همه برای رسیدن به یک پست تلاش می کنند، جالب اینکه همه یک بر چسب دارند: اصولگرا!

در نظامهای دموکراتیک، احزاب از جایگاه والایی برخورداند، به طوری که عموم مردم یا باید برای فعالیت سیاسی به عضویت احزاب در آیند و یا تا آخرین مراحل، مشارکتی در امور سیاسی نداشته باشند، و نظاره گر تصمیمات احزاب باشند، اتفاقی که در کشور ما چندان مرسوم نیست.

هرچند نظام سیاسی ایران یک جمهوری مردمی است و تقریبا تمامی پستهای کلیدی کشور با رای مستقیم و یا غیر مستقیم مردم انتخاب می شوند اما در طول بیش از سه دهه گذشته کشور، هیچگاه حزب به معنی واقعی خود را حس نکرده است. البته انتخابات حداقل به دو جبهه رقیب احتیاج دارد که در دو دهه اخیر جور نبود احزاب را راستها و چپهای دهه شصت و هفتاد و اصولگرایان و اصلاح طلبان امروز بر عهده داشته اند.

همانطور که از تفاوت اسمی حزب و جناح بر می آید نباید توقع داشت که هماهنگی ها و برنامه های مدون یک حزب در یک جناح سیاسی نیز مشاهده شود اما سوال اینجاست که چطور می شود در فاصله دو ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری یک جناح واحد بیش از بیست نامزد حاضر در عرصه داشته باشد؟

بحران در هر دو جناح

این روزها حال و روز دو جناح سیاسی کشور هیچ شباهتی به هم ندارد و در حالی که در صورت حذف نام خاتمی، اصلاح طلبان با بحران معرفی نامزد جایگزین مواجه خواهند شد. در بین اصولگرایان آنقدر نامزد بالقوه و بالفعل وجود دارد که برای بسیاری، تعداد دقیق آنها قابل محاسبه نیست. اصولگرایانی که سالهاست از ضرورت وحدت دم می زنند در انتخابات فعلی نیز با بحران پخش شدن آرا به دلیل واحد نبودن کاندیدای جناح خود دست به گریبان اند.

بد نیست نگاهی به وضعیت اصولگرایان در سالهای اخیر بیندازیم.

شاید نخستین شوکی که به اصولگرایان نشان داد در بینشان چندان هم وحدت رویه به چشم نمی خورد انتخابات خرداد و تیر ۸۴ بود. در حالی که اصولگرایان خسته از تحمل هشت ساله دولت رقیب تمام توان خود را بسیج کرده بودند تا این بار آنها باشند که به فاتحان پاستور ملقب می شوند، به وحدت مورد نظر نزدیک نشدند و بر خلاف انتظارشان داشتن دشمن مشترک به دوستی بدل نشد و در حالی که از ماهها قبل وعده حضور با کاندیدای واحد را می دادند در روز انتخابات و علی رغم کنار کشیدن ولایتی و رضایی همچنان با سه کاندید وارد عرصه شدند و جالب اینکه پیروز فردی بود که کمترین حامی را در بین هم جناح هایش داشت.

با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد، اختلافات دیدگاهی اصولگرایان خیلی زود رخ نمود تا آنها حداقل به دو جناح مخالف و موافق دولت بدل شوند. دسته بندی که اوج آنرا می توان در صف بندی انتخابات مجلس هشتم دید که به ریاست رسیدن علی لاریجانی به نوعی شکست دولتی ها تلقی شد.

همراهی چهار ساله مجلس هشتم و دولت مشخص کرد که اختلافات نه تنها رو به سوی حل شدن ندارد بلکه روز به روز عمیقتر می شود و در آستانه انتخابات مجلس نهم بر همگان مسجل شد خبری از لیست واحد نیست به خصوص که جناح تازه از راه رسیده پایداری نیز رسما از اصولگرایان اعلام انشعاب کرده بود. انتخاباتی که بسیاری آنرا مقدمه انتخابات حساس و تعیین کننده خرداد ۹۲ می دانستند.

در آستانه انتخابات

برخی می گویند عملکرد ضعیف دولت دهم به همه این دلگرمی را داده که کارنامه شان قطعا از دولت فعلی بهتر خواهد بود. بعضی دیگر معتقدند که اصولگرایان برای اعاده حیثیت به میدان آمده اند تا این بار طعم شیرین یک دولت تماما اصولگرای بدون انحراف را تجربه کنند و برخی نظر می دهند که این همه جنب و جوش در بین اصولگرایان تلاشی است برای جلوگیری از دوباره به قدرت رسیدن رقیب قدیمی. البته این روزها راستهای ایران تنها نگران رقیب سنتی خود نیستند چون باید با رقیبی تازه وارد نیز پیکار کنند. هر چه باشد اصولگرایان و اصلاح طلبان سالهاست در کنار هم به رقابت پرداخته اند تا حد زیادی از چند و چون شیوه های انتخاباتی رقیب مطلع اند. اما این بار نامزد سوم از دولتی می آید که همه اعمالش شگفتی ساز بوده، نامزدی که تا کنون هنوز نه نامی از آن برده شده است و نه از برنامه هایش خبری هست. همین امر شاید اصلی ترین دلیل نگرانی اصولگرایان است و اینکه نمی دانند چه کارتی در دست احمدی نزاد و یارنش است باعث شده با هر زنده باد بهاری که رئیس دولت و یار غارش بر زبان می آورند بر خود بلرزند.

قطعا اگر تفکر اصولگرایی به جای جناح، یک حزب واحد بود، چند ماه پیش از این نامزد مورد حمایت خود را معرفی کرده بود و در فرصت باقی مانده به معرفی او به مردم پرداخته بود و با استراتژی مدون به پیشواز رقبای انتخاباتی اش می رفت و اگر کسی قصد تبعیت از دستورات حزب را نداشت مجبور به اعلان نامزدی خود به طور مستقل می شد. اما در کشور ما چنین مسئله ای بسیار دور از ذهن است و راستها نیز مانند چپها نه مرام نامه مشخصی دارند، نه تصمیماتشان توسط یک مجمع رسمی هدایت می شود و نه حتی توان این را دارند که افراد را از زدن برچسب اصولگرایی به خود منع کنند.

به هر حال در صورتی که حتی ریش سفیدی اصولگرایان در کنار کشیدن به نفع همفکرانشان جواب دهد و حتی در صورتی که نامزد دولت را اصولگرا ندانیم، این جناح در انتخابات پیش رو حداقل سه کاندید خواهد داشت. نامزد مورد نظر ائتلاف ۲+۱، نامزد مورد نظر جبهه پایداری و نامزدی مستقل که شاید احتمال حضور محسن رضایی در بینشان از بقیه بیشتر باشد. در این بین افرادی مانند پور محمدی و یحیی آل اسحاق نیز حضور دارند که با توجه به اعلام رسمی نامزدی مشخص نیست کنار خواهند رفت یا خیر.

به هر حال به نظر می رسد پازل انتخاباتی اصولگرایان در فاصله دو ماه مانده به انتخابات چندان رو به سوی حل شدن ندارد و حتی روز به روز پیچیده تر می شود.