مرعشی:مجلسی که امام گفتند در راس امور است، مجلسی بود که آقای هاشمی اداره میکرد
عضو ارشد و سخنگوی حزب اصلاحطلبان کارگزاران رسما اعلام میکند که برای حمایت از آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری ۹۶ سه شرط دارند که باید عملی شود.
مرعشی که از بستگان نزدیک خانم عفت مرعشی همسر مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی است، در دولت دوم ریاستجمهوری مرحوم هاشمیرفسنجانی از استانداری کرمان به دفتر وی آمد و ریاست دفتر ریاستجمهوری را بر عهده گرفت. ریاست بر سازمان میراث فرهنگی در دولت اصلاحات نیز در کارنامه سیاسی حسین مرعشی به چشم میآید.
پیش از درگذشت مرحوم آیتالله هاشمی پیگیر مصاحبه با مرعشی بودیم، اما هر بار اعلام میکرد که فعلا سکوت اختیار کرده، اما پس از درگذشت آیتالله هاشمی بالاخره مرعشی به درخواست مصاحبه ما پاسخ مثبت داد. در یک پنجشنبه برفی برای انجام مصاحبه تفصیلی با موضوعات مختلف از شایعات درباره مرگ هاشمی، وضعیت اصلاحطلبان و کارگزاران بدون حضور هاشمی، انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا و ... به دفترش در خیابان ستارخان تهران رفتیم.
حسین مرعشی در ابتدا و میانه مصاحبه تلاش میکرد طبق روحیه و عادت همیشگی خود مزاح کند، از جمله اینکه وقتی میبیند پایههای دوربین تصویربرداری در دفترش بسته میشود، میگوید «این بار فیلم میگیرید که نتوانیم تکذیب کنیم.»
مرعشی در این گفتوگو ضمن انتقاد از سیاستهای اقتصادی دولت در بخش یارانه میگوید: من به بسیاری از وزرای دولت روحانی گفتم که شما افراد محافظهکاری هستید و به همین علت نمیتوانید کشور را به یک جهش اقتصادی برسانید.
سخنگوی حزب کارگزارن در مدح شخصیت هاشمیرفسنحانی نیز میگوید او "مرد زمان بود" و مانند او تکرار نخواهد شد، شخصیتهایی مثل سیدحسن، روحانی و ناطقنوری انسانهای قابل احترامی هستند، اما نمیتوانند مانند هاشمی باشند.
اگر بخواهید زندگی ایشان را به دورههای مختلفی تقسیم کنید، چه نکاتی در این دورههاست که کمتر درباره آن گفته شده و شنیده شده است؟
هاشمی مرد زمان بود
-مرعشی: آقای هاشمی در واقع تعریف جامعی ندارد و در یک مصاحبه نمیتوان درباره ابعاد مختلف زندگی آیتالله هاشمی صحبت کرد. صحبت کردن درباره ایشان نیاز به دقت و مطالعه کافی دارد و نمیتوان در جملات کوتاهی، تحرک و فعالیتهای بسیار متنوع ایشان را بیان کرد، اما اگر بخواهم به صورت کلی از زندگی ایشان برداشتی داشته باشم، باید بگویم که آقای هاشمی از دوران نوجوانی و از زمانی که به حوزه علمیه قم رفتند تا روز رحلتشان «مرد زمان» بودند.
اگر بخواهیم این موضوع را بیشتر باز کنیم، باید بگویم که از ابتدای حضورشان در حوزه، در تحصیلشان بسیار جدی بودند، در تحصیل علوم دینی و مطالعه درباره مسائل منطقه و ایران هم جدی بودند.
در اسناد خاطرات زندگیشان داریم، زمانی که بخش مهمی از قرآن را حفظ کرده بودند، خدمت آقای بروجردی مورد امتحان قرار گرفتند که بر همین اساس آقای بروجردی دستور داد، شهریه آقای هاشمی را دو برابر کنند و این همان دورهای است که آقای هاشمی مهمترین مسئله خاورمیانه را مورد توجه قرار داد، کتاب سرگذشت فلسطین را چاپ و منتشر و در همان دوران همچنین عقبماندگیهای ایران و سرنوشت امیرکبیر را مطالعه و کتابی در این زمینه چاپ کرد.
برخی از بزرگان انتقاد میکردند چرا آقای هاشمی برای مبارزه کسب درآمد میکند؟
درست در زمانی که طلبههای هم سن و سال ایشان آن وقت مشغول تعلیم مباحث رایج طلبگی بودند، ایشان مشغول نگارش کتاب امیرکبیر بود. این همان دورهای است که ایشان از قم بلند شد و به تهران و جلسات علنی مجلس رفت و مباحث آن را گوش کرد و آنها را خدمت امام(ره) گزارش داد که حتی امام جایزه ایشان را پولی قرار دادند تا آقای هاشمی رادیویی بِخرند و با آن اخبار خارجی گوش کرده و خلاصه شده به امام ارائه کنند، یعنی مبارزه را در همان دوران تمرین میکردند.
زندگی آیتالله از همین دوران شروع شد. در دوران مبارزه، آقای هاشمی فقط یک انسان مقاوم در برابر شکنجه نبود، در کنارش تدبیر مبارزه هم داشت و تامین منابع مالی مبارزه هم بر عهده خودشان بود که این نشاندهنده درک آقای هاشمی از مسائل اقتصادی بود.
این را هم بدانید که آقای هاشمی کتاب سرگذشت فلسطین را با وجوهات و اعانه چاپ نکرد، با گرفتن حامی مالی چاپ نکرد، بلکه با پیش فروش چاپ کرد، یعنی با پول پیش فروش، کتاب را چاپ کرد.
میخواهم بگویم ایشان تامین مالی و اصول اقتصاد را خوب درک میکرد. بخش مهمی از هزینههای مبارزه را از طریق کسب درآمد انجام میدادند که همان وقت برخی از بزرگان انتقاد میکردند که چرا آقای هاشمی این کار را میکند؟
آقای هاشمی آدم زرنگ، دقیق، باهوش و مخلصی بود و در مبارزه مقاومت، گذشت و تدبر را با هم یکجا داشت. سندهای زیادی از دوران مبارزه وجود دارد که آقای هاشمی نقش کلیدی داشته است. یکی از دوستان تعبیر خوبی کردهاند که اگر امام را فرمانده و رهبر نهضت بدانیم، آقای هاشمی را باید رئیس ستاد بنامیم و کمتر از رئیس ستادی برای آقای هاشمی نمیشود چیزی قائل شد.
معمولا آدمهای مبارز خصوصیاتی دارند که به درد دوران مبارزه میخورد، فقط ستیز میکنند، فقط نفی میکنند و نمیتوانند کار اثباتی کنند. یکی از مشکلاتی که معمولا بعد از انقلابها به وجود آمده، این است که نیروهایی که انقلاب کردند، الزاماً نمیتوانند کارهای اثباتی کنند. آقای هاشمی در بخش دوم از تشکیل شورای انقلاب تا آخرین سِمَت که در مجمع تشخیص مصلحت نظام بودند، نقششان بسیار برجسته بود، در راه انداختن صنعت نفت کشور و اداره کشور و نهادهای قانونگذار و تشکیل یک مجلس نیرومند نقش بارزی داشتند.
آقای هاشمی، آقای بهشتی را برای ریاستجمهوری در نظر داشت
جملهای از امام است که وقتی بحثهای بنیصدر و ریاستجمهوری پیش آمد، آقای هاشمی، آقای بهشتی را برای ریاستجمهوری میگفتند، چون بحث این بود که یک روحانی رئیسجمهور شود که امام خطاب به ایشان گفتند شما این بحثها را رها کنید و بروید مجلس را محکم کنید.
آقای هاشمی گفت: «وقتی به همراه آقای روحانی به حلبچه رفتم تصمیم گرفتم امام را قانع کنم تا جنگ را تمام کنیم»
امام گفت جواب مردم را چه بدهیم؟ هاشمی گفت من را اعدام کنید
این روند ادامه داشت تا به دوران جنگ رسیدیم و به تبع آن به پایان جنگ؛ آقای هاشمی در اواخر عمرشان سفری به کرمان داشتند؛ در آن سفر، نمایندگان و مقامات که حدوداً 20 نفری میشدند دور ایشان نشسته بودند، ایشان خاطرات روزهای پایان جنگ را تعریف کردند که من خودم تا آن روز نشنیده بودم، آقای هاشمی گفتند وقتی رفتیم حلبچه! آن قدر صحنههای تکاندهنده در آنجا دیدم که همانجا تصمیم گرفتم و حتی آن را به آقای روحانی گفتم که میروم امام را قانع میکنم که جنگ را باید تمام کنیم.
آقای هاشمی در آن سفر گفت: من در حلبچه دیدم زنی بچهاش را بغل کرده که تا از پلهها به پناهگاه برود، اما همانجا در پلهها خشکش زده بود، تعدادی خانم را دیدم که به چشمهای رفته بودند تا دست و صورتشان را بر اثر سوختگی آب بزنند که همانجا خشکشان زده بود.
وقتی امام دید که آقای هاشمی تا این حد آمادگی دارد که مسئولیت جنگ را بپذیرد، میفرماید من خودم مسئولیت را میپذیرم؛ اگر شما این کار را کنید، اختلاف پیش میآید و کشور نباید دچار اختلاف شود.
ماجرای راهاندازی مترو تهران در زمان جنگ
سپس به دوره سازندگی میرسیم، البته بخش مهمی از دوران سازندگی آقای هاشمی به زمان جنگ برمیگردد. آن زمان که آقای محتشمی وزیر کشور بود، آقای هاشمی به وزیر کشور میگوید شما بروید متروی تهران را فعال کنید، چرا که اگر میخواستند در مجلس برای این کار رایگیری کنند، دو سوم نمایندگان مخالف بودند و اعتقاد داشتند که مترو کار فانتزی است، اصلا نمیتوانستند بفهمند که مترو برای طبقات متوسط و پایین جامعه است.
آقای هاشمی به محتشمی میگوید شما بروید مترو را راه بیاندازید که وقتی در دولت برای این موضوع بحث میکنند، دولت مهندس موسوی، شروع مجدد مترو را رد میکند. آقای هاشمی قانع نمیشود و به مهندس موسوی تلفن میکند که جلسه بعدی دولت خودم میآیم و دفاع میکنم و خود آقای هاشمی به عنوان رئیس مجلس میرود و در دولت از شروع پروژه مترو تهران دفاع میکند و مترو را راه میاندازد. این یک علامت است، آن هم در زمان جنگ که منابع کم بود و مشکل داشتیم یا اصلا خود تاسیس دانشگاه آزاد برای دوران جنگ است، پس ببینید در آن ایام چه کارهایی برای سازندگی صورت گرفته بود.
در دوره بعد از جنگ، آقای هاشمی در سیاست خارجی و داخلی، مسائل منطقهای و اقتصادی و در همه ابعاد واقعاً یک شور و نشاط و یک بسیج ملی برای کاستن از آلام ناشی از نقلاب و جنگ ایجاد کرد و هیچ دولتی هنوز نیرومندتر از دولت اول آقای هاشمی در ایران روی کار نیامده و اینها قابل مطالعه است؛ تک تک وزرا قابل مطالعه هستند که هیچ دولتی به نیرومندی و فراگیری و جامعیت دولت اول آقای هاشمی در ایران روی کار نیامده است.
تا آخر عمرش و تا دوران مجمع تشخیص مصلحت نظام هم همینطور بود، کار کارشناسی دقیقی در دوره ایشان در مجمع انجام شد، از جمله سیاستهای اصل 44، سیاستهای چشمانداز، سیاستهای اقتصاد مقاومتی، کارهای دقیقی بود که در مجمع انجام شد و آقای هاشمی تا آخرین روزهای زندگی به روز بودند.
هیچ وقت آقای هاشمی از مسائل روز جامعه و انقلاب و نظام عقب نبود و همیشه به هنگام بود. همین روز آخر هم جلسه کمیسیون نظارت برنامه را داشتند که پیگیر بودند که اگر برنامه ششم مصوب مجلس شورای اسلامی مغایرتی با سیاستها دارد، تذکر دهند تا اصلاح شود.
تا آخرین روز زندگیشان کار کرد و بالاخره بخواهم خلاصه بگویم، باید بگویم ایشان مرد زمان خودش بود و هیچ وقت از زمان عقب نیفتاد و مرد جبهههای متفاوت بود؛ از مبارزه، از تحصیل، از کار قرآنی عمیق، از تدبیر سیاسی، از تدبیر اقتصادی و از سیاستگذاری، در همه جبههها خوب درخشید و آقای هاشمی هر چه انجام داده با خودش برده و همه چیز نزد خداوند محفوظ است. ما باید واکاوی کنیم برای آموزش که چطور میشود کسی اینگونه موفق باشد؟ آقای هاشمی علاوه بر استعداد خداوندی، بسیار زحمتکش و پرکار بود، خیلی اهل مطالعه بود و خوب گوش میکرد و خوب یاد میگرفت.
هاشمی قهر نکرد، شکست را پذیرفت، اما هیچگاه جمهوری اسلامی را نشکست
در تاریخ ایران نهضتهای موفق زیادی داشتیم. مثلا نهضت ملی شدن صنعت نفت، نهضت موفقی بود و تا مادامی که مرحوم مصدق و آقای کاشانی با هم همراه بودند و مردم هم پشت سرشان از آنان حمایت میکردند، کارهای بزرگی برای ایران انجام شد، اما این دو بزرگوار با ناسازگاری که به وجود آوردند، این نهضت را شکستند، اما آقای هاشمی هیچ وقت جمهوری اسلامی را نشکست. خودش بارها شکست، شکست و شکستِ خود را تحمل کرد، اما کلمهای و قدمی برای تضعیف نظام بر نداشت.
اینکه آقای هاشمی را ردصلاحیت کردند ولو به عنوان کهولت سن، یک شکست برای آقای هاشمی بود، آقای هاشمی شکستن را پذیرفت، اما سیاست را رها نکرد، قهر نکرد، یک روز هم از انقلاب و نظام قهر نکرد و شکست خودش را پذیرفت، اما شکستن نظام را نپذیرفت و پای نظام ایستاد. این هنر آقای هاشمی بود و این را باید یاد بگیریم که هر وقت اختلافی با هم داشتیم کل را فدا نکنیم.
ما در کشوری زندگی میکنیم که به ما گفتند برای یک دستمال قیصریهای را به آتش نکشید، پس کسانی در ایران بودند که اینگونه بودند که به خاطر دستمال قیصریه به آتش کشیدند، حُکَما میگفتند این کار را نکنید، پس این ضربالمثل در ایران بدون دلیل وجود ندارد. آقای هاشمی واقعا یک آدم مخلص، دوستدار ایران، دوستدار مردم و نظام جمهوری اسلامی بود و پای نظام آبرومدانه ایستاد و با عزت هم دنیا را ترک کرد.
زمانی که آقای هاشمی در قید حیات بودند عدهای از مخالفان و معاندان نظام سعی داشتند آقای هاشمی را در مقابل رهبری و جدا از ایشان نشان دهند، نظر شما در این باره چیست؟
- مرعشی: روابط آقای هاشمی و مقام معظم رهبری چند جنبه داشت. یک بخشش روابط شخصی بود. من تاکنون هیچ دوستی یا رفاقتی را ندیدم که در یک دوره نزدیک 70 سال این قدر وفادار و علاقمند باقی مانده باشد و این یک واقعیت مثبت و خوبی است. درباره مسائل حکومتی و اجتماعی و سیاسی جاری و گذشته که همواره مطرح بوده، باید بگویم که خداوند هیچ دو نفری را مثل هم خلق نکرده، در دیدگاهها همیشه تفاوتهایی است، منتهی باید ببینیم نحوه بیان و نحوه تعامل چگونه است.
یک عده ممکن است این طور عمل کنند که وقتی رهبری نظری دارد همه تسلیم آن باشند و اساسا خودشان را کنار بکشند و نظرات خود را منطبق با نظرات رهبری نظام و رئیس نظام کنند و احساس کنند رهبری نظر دیگری دارند، نظر خودشان را پنهان میکنند و به نظر من نه رهبری این را مفید میدانند و نه کار عاقلانهای است.
عدهای دیگر در مقابل ممکن است بیایند و ستیز کنند، وارد چالش شوند و با سیاستهای مصوب رهبری و نظرات قطعی رهبری وارد درگیری و چالش شوند و این طبیعتاً کشور را به سمت تفرقه و تشنج میرساند. آقای هاشمی روش عقلایی در این زمینه داشتند و نظراتشان را خیلی صریح با رهبری به بحث میگذاشتند.
خاطرم هست که در دوران ریاستجمهوری، جلسات هفتگی با رهبری تشکیل میشُد، تا یک زمانی این طور بود که وقتی من رئیس دفتر بودم، یک هفته آقای هاشمی میهمان آقا بودند و یک هفته آقا میهمان آقای هاشمی بودند و شام در کنار هم بودند و بحث میکردند. یک اختلاف دیدگاههایی بود که ساعتها و چندین جلسه آقای هاشمی و آقای خامنهای با هم بحث کردند و نهایتا آقای هاشمی خطاب به رهبری اینگونه جمعبندی کردند که شما ولیفقیه هستید و من نظراتم را به شما میگویم، اما اگر جمعبندی شما چیز دیگری است، من جمعبندی شما را عمل میکنم و این همان مدل صحیح روابط بین هر یک از دستاندرکاران و هریک از مسئولان با رهبری میشود که نباید رهبری را از اطلاعرسانی، اظهارنظر، بحث برای تکامل اندیشهها و افکار و راهکارها محروم کرد، البته نباید هم ستیز کرد.
باید هر کسی هر چقدر که میفهمد نظرش را بگوید. رهبری هم استقبال میکند و در انتهای قضیه، باید آنچه که رهبری تصمیم میگیرند را به عنوان فصلالخطاب قرار داده و به آن عمل کنیم.
این مدل درستی است که مسئولان کشور و سران قوا در تعامل با رهبری نظراتشان را بیان کنند و رهبری هم استقبال کند، ولی تصمیم نهایی تصمیم رهبری است و آقای هاشمی این مدل را خوب عمل میکرد و تجریه خیلی خوبی از آن داشت، هم در دوره حضرت امام و هم در دوره رهبری این تجربه را داشتند و اقدامی خلاف آنچه که رهبری صلاح دانستند، انجام نمیداد، اما نظراتش را به راحتی و با صراحت بیان میکرد.
از همان لحظات اولیه فوت آقای هاشمی، شایعات مختلفی درباره علت مرگ ایشان مطرح شد، این شایعه هم بیشتر از سوی مخالفان نظام و انقلاب مطرح شده، اگر برای شما امکان دارد از آن روز برای ما بگویید، از آخرین لحظهای که ایشان را دیدید و یا به بالینشان در بیمارستان رسیدید، بفرمایید.
- مرعشی: این در صلاحیت من نیست که اظهارنظر کنم و خانواده ایشان در این زمینه اظهارنظر کردهاند و ابهامی در این زمینه به وجود نیامده، اما اصولا مرگهای ناگهانی سیاستمداران بزرگ همیشه شبهاتی را به دنبال داشته و چیزی جدیدی نیست و احمد آقای خمینی هم وقتی بر اثر ایست قلبی شبانه، دچار مرگ مغزی شدند، همین شایعات درباره ایشان هم مطرح شد. آقای هاشمی چون سرپا بود و از بیماری خاصی رنج نمیبرد و اطلاعاتی در این زمینه درباره بیماری آقای هاشمی منشتر نشده بود، غافلگیر و غفلتاً این اتفاق رخ داد و همین بستری را برای شایعات فراهم کرد.
گفته شده بود که ایشان بیماری قند داشتند و از انسولین هم استفاده میکردند؟
- مرعشی: بله، ایشان قند داشتند. اطلاعات آن موجود است و پزشکان درباره آن اظهارنظر کردند. از نظر ما شبههای نیست. من تقریبا ساعت 18:45 به بالین ایشان در بیمارستان رسیدم ولی بالاخره اتفاق ناگواری بود که وقتی من رسیدم این اتفاق افتاده بود.
در استخر ایست قلبی کردند؟
- مرعشی: بله، داخل استخر ایست قلبی کردند.
سهم خانواده آقای هاشمی در انتقادهایی که به ایشان میشُد را چقدر میدانید؟
- مرعشی: آقای هاشمی در مسائل رفتاری آدم متفاوتی بود و اهل دیکته کردن مطلبی به شخصی نبود. نه به خانواده و نه به دوستان سیاسی. مدیریت آقای هاشمی مدیریت اقناعی بود، یعنی علاقمند بود که افراد قانع شوند. خانواده آقای هاشمی خانواده آزادی هستند و ایشان هیچ وقت از فرزندانش گله نکرد، چرا مثل من موضع نمیگیرید یا چرا میگیرید، البته اظهار خوشحالی میکردند که همراهش هستند و همیشه هم همراهشان بودند و هیچ اختلاف سیاسی در درونشان نبوده، ولی خودشان متفاوت فکر میکنند و هر کدامشان فکر و اندیشه خودشان را دارند.
هاشمی بچههایش را آزاد بار آورد
آقای هاشمی بچههایش را آزاد بار آورد. به هرحال به عقاید فرزندانش احترام قائل بود، یعنی بین محسن آقا و فاطمه خانم و فائزه خانم تفاوت مشی و فکری ممکن بود وجود داشته باشد، ولی آقای هاشمی همه را مورد احترام قرار میداد و همه را هم به رسمیت میشناخت. در بیرون هم همینطور بود، هیچ وقت نشد که به ما کارگزارانیها در طول 22 سال از عمر این حزب به جز یک مورد که راهنمایی کردند، چیزی را دیکته کنند.
من خودم خیلی مصاحبه کردم و میدانم در خیلی از این مصاحبهها آقای هاشمی مخالف اندیشههای من بود، اما هیچ وقت ایشان من را تخطئه نکرد که این خوب نبود، این خوب بود، اما سوال میکردیم و ایشان همیشه مشورت میداد.
یک مورد مربوط به چه موضوعی بود؟
ما برای حمایت از آقای کرباسچی میخواستیم یک اجتماعی تشکلی بدهیم که آقای هاشمی هم نگفتند این کار را نکنید، ولی گفتند شما مطمئن هستید که میتوانید کسانی که میآیند آنجا شعار بدهند را کنترل کنید. گفتیم چطور؟ گفتند بنیصدر یک وقت 14 اسفند اجتماع برای خودش درست کرد، اما شعارهایش را نتوانست کنترل کند و از آنجا شعارهای تندی علیه امام در آمد و تا آخر عمر سیاسیاش جوابگوی آن روز بود.
ماجرای تجمع کارگزارانیها برای کرباسچی و نظر هاشمی در این باره
بعد گفتند برای حمایت از آقای کرباسچی میخواهید کار معینی کنید، ولی یک عده در جامعه ناراضی هستند و میآیند در اجتماع شما شعارهایی علیه دیگران میدهند. شما میتوانید مسئولیتش را بپذیرید؟ من دیدم حرف دقیقی است و ما آن برنامه را لغو کردیم، البته دستور ندادند، تذکر بود و ما هم گوش کردیم.
سوالهای مختلفی درباره آقای هاشمی داریم، اما اگر موافق باشید از این بحث عبور کنیم و به سراغ مسائل روز و جاری برویم، همانطور که اطلاع دارید چند ماهی به پایان کار دولت یازدهم باقی نمانده، دولت توان و یا اینطور بگوییم بخش زیادی از توان خود را از همان ابتدا صرف مذاکرات هستهای و رسیدن به یک توافق با آمریکا کرد، ما نمیخواهیم صرفا در زمینه برجام صحبت کنیم، دولت در زمینه رفع مشکلات معیشتی نیز شعارها و وعدههای مختلفی داده بود، از جمله اینکه در همان 100 روز اول بسیاری از مشکلات اساسی و معیشتی مردم را بر طرف خواهد کرد، اما مردم این طور فکر نمیکنند، یعنی اینگونه نشد، ارزیابی شما از کارنامه دولت در زمینههای مختلف از جمله مباحث اقتصادی و هستهای چیست؟
انتقادهای صحیحی ممکن است نسبت به برجام وارد باشد
- مرعشی: در حوزههای مختلف کارکرد دولت قابل بررسی است. در بخش سیاست خارجی کارنامه دولت را موفق میدانم، هر چند انتقادهای صحیحی ممکن است نسبت به برجام وجود داشته باشد، اما انجام این پروسه در کل کار درستی بوده است. در جزئیات همیشه حرفهای زیادی است و ممکن است که درست هم باشد، ولی بالاخره کشور در شرایط تحریمهای ظالمانه قابل اداره کردن نبود و باید حتما فضا تغییر میکرد و اتفاقات مثبت در این حوزه رخ میداد. آقای دکتر روحانی در این بخش کار بزرگی برای ایران کرد، هر چند میگویم ممکن است در پارهای از حوزههای عملی و جزئیات ممکن بود راهکارهای بهتری هم وجود داشته باشد.
- مرعشی: من کلی میگویم. به هر حال ایران با 6 قدرتی که یکی از این قدرتها هم اتحادیه اروپا است، نشست و تعامل کرد و نه تسلیم شد و نه کارشان به درگیری کشید، این اتفاق خوبی است، چون معمولا وقتی پرونده به شورای امنیت و ذیل فصل هفتم میرود، معمولاً سرنوشت خوبی را پیدا نمیکند و نمیتوانند آن را حل کنند، اما ایران اولین کشوری است که با گفتوگو توانست پرونده را از شورای امنیت برگرداند و از فصل هفتم خارج شود.
براساس برجام قطعنامههایی که علیه ایران بوده، چه قطعنامه شورای حکام و چه قطعنامههای شورای امنیت، همهشان توسط یک قطعنامه لغو شد. خود استحکام در این زمینه مهم بود که الان ترامپ با وجود اینکه دلش میخواهد برجام نباشد و یا آن را به هم بزند، اما نمیتواند؛ میداند مصوبه شورای امنیت است و امضای ایران تنها با 5 کشور و قدرت نیست. این مذاکراتی که نهایی شده حالا تبدیل به قطعنامه شورای امنیت شده، یعنی هیچ کشوری حتی آمریکا نمیتواند آن را به راحتی زیر پا بگذارد. این کار یکی از کارهای زیربنایی بود که باید در این دوره انجام میشد و این دستاوردی هم نیست که صرفا متعلق به دولت باشد و دستاورد نظام است.
در موضوع مذاکرات هستهای مقاومت نظام بسیار مهم بود و آنها فهمیدند ایران کوتاه بیا نیست
این نیست که فقط مذاکرهکنندگان ما خوب مذاکره کردند، نه! مقاومت نظام، در شکلگیری این فضا موثر بوده و آنها دیده بودند که اگر با ما راه نیایند ما کوتاه بیا نیستیم، یعنی مقاومت نظام، صلابت نظام، قاطعیت و تدابیر رهبری، پشتوانه چنین موفقیتی بوده است.
اگر ما از موضع ضعف میخواستیم گفتوگو کنیم، حتما نتایج مطلوبی نمیگرفتیم. کار اساسی و مهمی که انجام شده، حتما نواقصی داشته و دارد. حتما هم بدعهدیایی در طرف مقابل وجود داشته که آثار این موفقیت را کم میکند، اما بالاخره کشور از این مرحله عبور کرد و مثل داستان پایان جنگ است. ممکن است کسی به پایان جنگ انتقاد داشته باشد، اما بالاخره جنگ تمام شد، اینجا هم جنگ سیاسی ما با دنیا تمام شده و کمر تحریمها شکست. الان نفت ما به وضع قبل تحریمها برگشته و نزدیک 4 میلیون بشکه نفت تولید میکنیم، پول نفتمان در حال بازگشت است و این روانسازی در روابط ایران باعث شده اروپاییها در کار با ایران جدی باشند و سالهاست سیاستهای جمهوری اسلامی براساس رهنمودهای مقام معظم رهبری این بوده که ما با اروپا یا همان غرب منهای آمریکا مذاکره کنیم و این الان در دسترسمان است و تمام اروپا حتی انگلیس که در حال خروج از اتحادیه اروپاست پای قضیه همکاری با ایران ایستادند. این مسئله را میتوان از موفقیتهای خوب این دوره یازدهم نه دولت یازدهم که نتیجه توأمان مقاومت و مذاکره بوده، توصیف کرد.
دلیل ندارد که بگوییم مردم داوطلبانه انصراف بدهند؛دولت از اول باید قاطع برخورد و یارانهها را حذف میکرد و این انتقاد را به دولت دارم
به روحانی گفتم در دانشکده اقتصاد به من یاد دادند که تورم و شاخص رشد را همزمان مورد توجه قرار دهیم
با این شرایط اقتصادی کشور، سالی 40 هزار میلیارد تومان به عنوان یارانه توزیع کنید که چه شود؟
هر کسی پول ندارد باید فرم کمیته امداد را پر کند تا ادعایش ثابت شود
مردم باید ثابت کنند که بنیه مالیشان کم است
در یارانهها دولت ضعیف عمل کرد
در بخش اقتصاد و در کاهش تورم و انضباط مالی موفقیت نسبتاً بزرگی برای دولت حاصل شده است؛ بالاخره کاهش تورم از حدود 40 درصد به 8 یا 7/5 درصد دستاورد مهمی بود؛ منتهی در اقتصاد من خودم شخصا از همان اول استقرار دولت به آقای روحانی عرض کردم که در دانشکده اقتصاد به ما یاد دادند که باید به دو شاخص همزمان توجه کرد؛ شاخص رشد و شاخص تورم، یعنی هیچ وقت نباید تنها جلوی تورم را گرفت. باید به رشد هم توجه کرد. من خودم از کسانی هستم که به کاهش بیش از حد سریع تورم به زیر 10 درصد انتقاد دارم و معتقدم که این نگاه یک سویه دولت را به دنبال داشته و از حدود یک سال پیش موضعام این بود که حتما باید دولت برنامههای مربوط به رونق اقتصادی را قویتر کند. این انتقاد هم در کنار موفقیتی که داشتند، متوجه دولت است.
در حوزه بهداشت و درمان کار بزرگی شده و درمان کشور امروز برای مردم کم هزینه شده و این هزینهها در آینده ممکن است طوری باشد که قابل تامین نباشد.
در یارانهها دولت ضعیف عمل کرد و من معتقدم کاری که دولت قبل برای یارانهها کرد، کار سیاسی بود نه کار اقتصادی و هیچ نقطه مثبتی برای اقتصاد ایران نداشته است. در شرایطی که پرداختهای دولت بابت پروژههای عمرانی به پیمانکارانی که طلبکارند فوقالعاده عقب است و تخصیصهای عمرانی کم است و پیمانکاران طلب دارند و به تبع آن مصالحفروشها طلب دارند، کارخانجات طلب دارند، کارگرها طلب دارند، خب با این شرایط سالی 40 هزار میلیارد تومان توزیع کنید که چه شود؟ از همان اول معلوم بود که یارانهها فقط برای افراد تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی باید باشد، تمام. دولت باید قاطعانه میایستاد، هر کسی هم ضعیف بود، باید اثبات کند که بنیه مالیاش ضعیف است و دلیل ندارد که بگوییم مردم داوطلبانه انصراف بدهند و پول نگیرند. به نظر من پرداخت یارانهها سیاست اشتباه دولت بود و دولت از اول باید قاطع برخورد و یارانهها را حذف میکرد و این انتقاد را به دولت دارم.
در عرصه مدیریت داخلی کشور، دولت سیاستهای روشنی نداشته و خیلی دچار عدم یکپارچگی است. انسجام مدیریت دولت در عرصههای داخلی انسجام کافی نیست. نه مشخص است که این دولت، دولت تکنوکرات است، نه مشخص است که دولت سیاسی است. هیچ کدام از اینها نیست. میگوییم یک دولت سیاسی اصولگرا روی کار است، خب در این صورت قاطع تکلیفش مشخص است، خاستگاهش اصولگرایی است و اصولگراها را دعوت به همکاری میکند و اصلاحطلبها هم متوجه میشوند جایی در دولت ندارند و یا در حالت معکوس این شرایط، تکلیف اصولگرایان مشخص میشود و میروند زندگیشان را میکنند. حالا ممکن است که فرضاً دولت دیگری باشد با عنوان دولت تکنوکراتی و بگوید من نه به سیاسیون اصلاحطلب اصالت میدهم و نه به سیاسیون اصولگراها. من فقط فنگراها را به کار میگیرم و هر کسی قوی بود به دولت میآید.
دولت در مدیریت داخلی باید تکلیف خود را بین این سه مدل روشن کند و الان دولت التقاطی داریم؛ یعنی جاهایی از فنگرایی تبعیت میکند، جاهایی اصولگرایان هستند و جاهایی اصلاحطلبان. این دولت دولت یکپارچهای نیست و این عدم انسجام مشکلاتی را برای کشور درست میکند.
یعنی معتقد هستید دولت تمام یارانههایی که واریز میکند را باید قطع کند؟
- مرعشی: در تمام دنیا یارانه نقدی را کمکهای انتقالی میگویند. اینها حساب و کتاب دارد. آن کسی که ندارد باید اثبات کند که ندارد. حالا یکی ماشین خارجی خریده سریعاً یارانهاش را قطع میکنند! این چه کاری است؟ من اگر ندارم باید فرم کمیته امداد را پر کنم که ندارم، اما حاضر نیستم بروم زیر پوشش کمیته امداد. کشورداری که با تعلل و امروز و فردا کردن اداره نمیشود. شما در تامین 50 درصدی بودجه عمرانی ماندهاید! بعد میروید به حساب همه پول میریزید؟ کی گفته این کار را انجام دهید؟ در آمریکا همین است. آنجا هر کسی میخواهد از دولت کمک بگیرد باید فرمهایی پر کند که نشان میدهد او درآمد نداشته، شغل نداشته و باید به او یارانه داد.
یعنی وزرای اقتصادی دولت در سر و سامان دادن به وضعیت اقتصادی عملکرد موفقیتآمیزی نداشتند؟
- مرعشی: نکتهای درباره اقتصاد ایران باید توضیح بدهم. اقتصاد ایران یک اقتصاد نفتی است و امروز در دنیا حال هیچ اقتصاد نفتی خوب نیست و نباید از این غفلت کنیم. کشورهای نفتی یک سریشان مثل عربستان، کویت و امارات ذخائر کافی داشتند و درآمدهای سالهای گذشتهشان را در نفت 120 دلار ذخیره کرده بودند و در این سالهای اخیر مجبور شدند برداشت سنگینی از ذخائر خود داشته باشند تا اجازه ندهند اقتصادشان به رکود برود.
از طرفی کشورهایی مثل ونزوئلا ذخائر نداشتند و «راست روده» بودند، یعنی هر چه میخوردند فوری از هضم رابعشان میگذشت؛ اینها دچار بحرانهای بسیار سنگین شدند و حتی دچار تورمهای 400 درصد و 500 درصد شدند. اقتصاد ایران هم اقتصاد نفتی است که ذخائر کافی نداشتیم. چرا؟ چون همه پولها را به همان سبک ونزوئلا هزینه کردیم. ذخائر نداشتیم، اما بدون ذخیره طوری کشور را اداره کردیم که دچار بحران نشدیم، یعنی اقتصاد نفتی در شرایط امروز ایران با تورم زیر 10 درصد انصافاً خوب اداره شد، ولی با این حال مشکلات مردم گسترده است و بخش مهم مشکلات امروز مردم اشتغال است.
این اشتغال هم به دولت نهم و دهم برمیگردد که در طول این سالها یعنی 8 سال، خالص اشتغال کشور براساس آمار رسمی کشور ثابت مانده است. این عجیب است. خالص اشتغال در سالهایی که اشتغال درست میکردیم در بدترین شرایط 300 هزار شغل بود، متوسط سالانه 500 هزار شغل در کشور درست میشد؛ این مقدار را در 8 ضرب کنیم، میشود 4 میلیون شغل، یعنی باید در 8 سال 4 میلیون شغل ایجاد میکردیم، اما خالص اشتغال 8 ساله دولتهای نهم و دهم صفر بود، یعنی هر چقدر که بازنشست و از بازار کار خارج شدند به همان میزان هم جایگزین کردیم.
برای حل مشکل اشتغال، رئیسجمهوری از جنس هاشمی میخواهیم
تقریبا اگر بخواهم بگویم فاصلهمان با اشتغال ایدهآل چطور است، باید بگویم از 100 «10» هستیم و 90 تاش نیست
مثلاً بیش از 50 درصد صندلیهای دانشگاه پیامنور خالی هستند و دانشگاه آزاد هم 30 درصد از کرسیهایش خالی است. خب اینها الان دانشگاهها را طی کردند و این سونامی به بازار اشتغال رسیده است. خیلی کار سخت است، نه اینکه راهحل ندارد، ولی راهحلش سخت است و اگر کسی بخواهد راهحل بدهد، رئیسجمهوری از جنس و شجاعت آقای هاشمی میخواهد و در جغرافیای سیاسی ایران کسی را با این ویژگی نمیشناسم، یعنی کسی میخواهد که برود زانو به زانوی رهبری بنشیند و مسائل را با رهبری هماهنگ کند، رهبری و رئیسجمهور یک حرف را بزنند و با دنیا وارد گفتوگو شوند.
الان عددهای برنامه ششم هم مشخص شده است. در این برنامه برای رشد 8 درصدی 680 هزار میلیادر تومان در سال منابع لازم است. این رقم هم هر کدام برای بخشهای مختلف از جمله سرمایهگذاری خارجی، فاینانس، صندوق توسعه ملی، بازار سرمایه و ... تقسیم میشود، ولی بدانید از این عدد بیشتر از 100 هزار آن موجود نیست و عددهای خوشبینانه غیرواقعی در برنامه نوشتند، البته میشود به این رقم رسید، اما چطور؟ رئیسجمهور پای کار، جدی و هماهنگ با رهبری میخواهد که بایستد و بهترینهای ایران را هم در هر رشتهای صرف نظر از وابستگیهای سیاسی که شبیه به یک دولت تکنوکرات شجاع و پاک و پرکار جمع کنیم. تقریبا اگر بخواهم بگویم فاصلهمان با این وضع چطور است، باید بگویم از 100 «10» هستیم و 90 تای آن نیست؛ انسجام در قوا نیست، ارتباطات خوب با رهبری نیست، نیروها هر کسی یک گوشهای نشسته است.
از نظر من در شرایط امروز اقتصاد دنیا که اقتصاد پررونقی نیست و دنیا تحت کاهش رشد اقتصادی چین است، کشورهای نفتی هم دچار مشکل هستند. در این بین وضع ما وضع قابل قبولی است، ولی این وضع قابل قبول با مشکلات ناشی از بیکاری بچههای تحصیل کرده چند میلیون بیکار تناسب ندارد. «من مدلم تکنوکرات است، درست است که اصلاحطلبم، اما مدلم دولت اصلاحطلبی نیست، مدلم دولت تکنوکراتی است».
تسنیم: یعنی بین اصلاحطلبان کسی مثل هاشمی نیست؟
- مرعشی: من اگر گفتم مثل آقای هاشمی نیست منظورم شیوه و روش بود. من تاکید دارم روی این موضوع که باید بین نفر اول و نفر دوم هماهنگی وجود داشته باشد. ما اصلاحطلبان در سال 1392 نماینده ولیفقیه در شورای عالی امنیت ملی را مورد حمایت قرار دادیم و ایشان رئیسجمهور شد. آقای دکتر حسن روحانی از روز تاسیس شورای عالی امنیت ملی 24 سال نماینده رهبری در این شورا بودند. 16 سال از آن مربوط به دورههای آقای هاشمی و خاتمی است که دبیر بودهاند و 8 سال هم در دوره احمدینژاد که عضو بودند.
جز روحانی کسی در جغرافیای سیاسی ایران نیست که با رهبر انقلاب هماهنگ باشد
آقای روحانی در برخی مقاطع وقتی به بنبست میرسید، اوقات تلخی هم کرده است
با آدمهایی که میخواهند از جوی (جوب) بپرند تا پایشان خیس نشود، کشور را نمیتوان اداره کرد - دنبال آدمهای گرد بیخاصیت نگردیم
آقای دکتر روحانی یک اصولگرا بود. نماینده ولیفقیه در شورای عالی امنیتملی بود. بعد از آقای هاشمی که روابط ویژهای با آقای خامنهای داشتند، آقای روحانی تنها کسی بود که وقت ثابت با رهبری در طول 16 سال دبیری شورای عالی امنیت ملی داشته و تمام مصوبات را به آقا میبرده، بحثها را هماهنگ کرده و از تمام سلیقهها و زوایای نظری و فکری و سیاسی مقام معظم رهبری آگاه بوده است.
نکته بعدی در این زمینه اراده است. آقای رئیسجمهور وقتی اراده کرد که مسئله هستهای را حل کند، آن را حل کرد، پای کار ایستاد، مگر ما اطلاع نداریم آقای روحانی در برخی مقاطع وقتی به بنبست میرسید، اوقات تلخی هم کرده است. گله هم کرده است. مجلس را هم به کار گرفته! قوه قضائیه را همراه خود کرده، بنابراین در بقیه مسائل هم همین کار را انجام دهند، پس چرا به هم میپرند؟ در کشور این همه بیکار وجود دارد، پیمانکارانش طلبکارند، کشوری که چکهای مردم برگشت میخورد و کسب و کار خوب انجام نمیشود، اینگونه مسائل را باید کنار گذاشت.
ما رئیسجمهوری میخواهیم که با رهبری هماهنگ باشد، قدرت رهبری را پشت دولت بیاورد تا مشکلات مردم حل شود. قوا هم باید هماهمگ باشند. با آدمهایی که میخواهند از جوی (جوب) بپرند تا پایشان خیس نشود، کشور را نمیتوان اداره کرد. ما باید شجاعترین و پاکترین و تواناترین مدیران را به کار بگیریم تا کار کشور راه بیافتد.
به برخی از وزرای روحانی گفتم وقتی نان محافظهکاریتان را میخورید، برای جهش در اقتصاد ایران تصمیم نمیگیرید
به آنها گفتم نحوه اداره کنونی با واقعیتهای جامعه و انتظارات جامعه هماهنگ نیست
روحانی خط قرمزی برای برادر خود تعیین نکرده است
دنبال آدمهای گرد بیخاصیت نگردیم. یک روز به چند تن از وزرای آقای روحانی گفتم و شما هم الان که آخر دوره است میتوانید از من نقل کنید؛ گفتم شما وزارتتان نتیجه محافظهکاریتان است. شما نان محافظهکاریتان میخورید، معلوم است که وقتی نان محافظهکاریتان را میخورید، برای جهش در اقتصاد ایران تصمیم نمیگیرید.
در انتقال این مطلب من دقت کنید؛ من انتقاد نمیکنم، نمیگویم خوب کار نمیکنند، نه! زحمت میکشند و اقتصاد را هم خوب اداره کردند، ولی این نحوه اداره با واقعیتها و نیازهای جامعه و انتظارات جامعه هماهنگ نیست و برای عمل به انتظارات جامعه شجاعتی مثل پایان جنگ میخواهد.
روزی که جنگ تمام و آقای هاشمی کارش را شروع کرد، برق خاموشی داشت، نفت یک و نیم میلیون بیشتر نداشتیم، شهرهای جنگزده ویران بود، خارک و پایانههای صادرات نفت ویران بود، آب در شهرها نداشتیم، دانشگاهها و بیمارستانها ظرفیت نداشتند و خیلی مشکل داشتیم. در آن شرایط کالا نبود و آقای هاشمی دستور دادند ال سی باز کنند تا کالا وارد کشور شود؛ کالا که آمد، در بندرعباس کامیون نبود، کامیون هم بود لاستیک نبود، یعنی لاستیکی نداشتیم به کامیونها بدهیم تا از بندر کالا بیاورند. چه کسانی تلاش کردند تا گرهها باز شود؟ همین مدیران باز کردند، روحیه و انگیره حرف اول را میزد. آقای خامنهای و آقای هاشمی هر دو پای کشور ایستادند و میگفتند کشور باید راه بیفتد که راه افتاد آن هم با بیپولی. امروز الان بورس داریم و این امکانات را نداشتیم. بانکها گسترش پیدا کردند و زیرساختها درست شده است. تکنولوژی به کمک آمده است.
پس من 3 شرط برای بهتر کردن اوضاع در نظر دارم، یک: رئیسجمهوری هماهنگ با رهبری. دوم: هماهنگی قوا برای یک هدف مشترک در جهت خدمت به مردم و سوم: به کارگیری بهترین نیروهای کشور و توانمند و سالم. این را هم بدانید فساد آفت است و هیچ جناح و نهادی هر چقدر هم خودش را مقدس بداند از این فساد عاری نیست و همه آدمهای سالم را باید جمع و هم جهت کنیم تا با جسارت تصمیم بگیرند، اگر با جسارت تصمیم بگیریم اقتصاد ایران هم میتواند رشد 8 درصدی بدهد و اگر سه یا چهار سال این میزان رشد را داشته باشیم در این صورت مقداری از مشکلات مردم حل خواهد شد.
ما الان شاهد فسادهایی در برخی نهادهای وابسته به دولت هستیم، از جمله صندوق ذخیره فرهنگیان، اخیرا هم آقای جهانگیری گفتهاند که بدهی بانکی فساد نیست. آیا ارادهای در دولت برای مبارزه در این زمینه میبینید؟ یا همین موضوع پرونده آقای فریدون برادر رئیسجمهور که درباره آن صحبت شده است؟ اگر ارادهای در دولت برای این موضوع است چرا نباید درباره پرونده آقای فریدون صحبت شود؟
- مرعشی: رئیس قوه قضائیه باید اراده این کار را داشته باشد. ما که نمیتوانیم بگوییم مانع محاکمه کسی بشوید و تا الان هم آقای رئیسجمهور خط قرمزی تعیین نکردند، اما احمدینژاد دولت را خط قرمز اعلام کرده بود و قوه قضائیه هم صبر کرد تا دولت تمام شود و سپس سراغ پروندهها و نزدیکان احمدینژاد رفت، اما این بنده خدا (روحانی) که نگفته من خط قرمز دارم. ببنید مشکل در این است که بخشی از این مسائل را سیاسی میکنیم و این خیلی خطاست که فساد را سیاسی کنیم.
در همه جناحها ممکن است آدمهای فاسدی وجود داشته باشد، هیچ جناح و نهادی از فساد منزه نیست. باید از سیاسی کردن آن جلوگیری کنیم و بخواهیم که با قاطعیت به آن برسیم. الان اوضاع طوری شده که همه همدیگر را متهم میکنند! دولت قوه قضائیه را متهم میکند که در پرونده آقای بابک زنجانی پول دولت را پیدا نکرده و میخواهد قبل از اینکه پولها پیدا شود او را اعدام کند. قوه قضائیه هم دولت را متهم میکند که تو حقوق نجومی پرداخت کردی. او هم پاسخ میدهد که تو حساب نجومی داری! یکی هم پیدا میشود میآید میگوید آقا املاک نجومی! این کارها معنا ندارد! یعنی چه؟ این کارها چیست که با کشور میکنید؟
خروجی این جدلهای سیاسی بیارزش و شکننده است، نتیجه آن این میشود که مردمی که نگاه به این حکومت میکنند، فکر میکنند همه فاسد هستند. آیا این خوب است؟ کی گفته این خوب است؟ باید با دقت پرونده هر کسی که قصور دارد و فساد کرده را بررسی کنید، پرونده کنید، محاکمه کنید و اطلاعات را به مردم بدهید. سه سالِ پرونده بابک زنجانی مطرح شده، بالاخره که بلاتکلیف نمیماند، باید تکلیفش معلوم شود. بردار آقای رئیسجمهور یا برادر قوه قضائیه یا اصلا برادر من باشد، اگر خلاف کرده رسیدگی کنید. شما میآیید میگویید برادر رئیسجمهور این کار را کرده؛ هفته بعد میآیید میگویید هنوز هیچ پروندهای وجود ندارد و هیچ جرمی ثابت نشده است.
اگر ثابت شده چرا حرفتان را پس میگیرید. ببینید ما باید در یک صراط کاملا صحیح و مستقیمی برویم. هیچ کسی در کشور نباید از فساد حمایت کند. مردم به حامیان فساد هیچ عنایتی نخواهند داشت. آقای رئیسجمهور تا جایی که من اطلاع دارم هیچ خط قرمزی ندارد. موضوع هم روشن است و باید به دور از سیاسی شدن و به دور از تبلیغات به واقعیتها برسند و نتیجه را به مردم اعلام کنند.
به هر حال ما به عنوان یک گروه سیاسی و من به عنوان کسی که دوستدار کشورمان هستم فکر میکنم آفت مبارزه با فساد، سیاسی کردن آن است. من رقیبم را و رقیب من را متهم میکند و هیچ کدام از این پروندهها هم به انتها نمیرود و این بد است.
شما درباره آفت فساد صحبت کردید؛ در این بین موضوع همکاری و تعامل قوا برای مبارزه با فساد هم مطرح است؟ در دولت هم جلسات هفتگی ستاد هماهنگی مبارزه با مفاسد اقتصادی به ریاست آقای جهانگیری تشکیل میشود، چه دستاوردی از دل این جلسات بیرون آمده؟ با توجه به مباحث مختلفی که در بین افکارعمومی درباره پرونده برادر رئیسجمهور مطرح شده آنها این انتظار را دارند حداقل از سوی رئیسجمهور شفافسازی صورت بگیرد، اما اینگونه نشده است. صرف اینکه گفته شود من خط قرمز ندارم دلیل بر همکاری میشود؟
- مرعشی: در بخش قبلی گفتم فساد آفتی برای جمهوری اسلامی است که ما در گفتن زیاد میگوییم، در رسیدگی و ختم موضوعات کم عمل میکنیم. یکی از بزرگترین فساد که به نوعی میشود نام چپاول را روی آن گذاشت، 2.8 میلیارد دلار از پول نفت کشور را فردی برده فروخته و پول آن را پس نداده و الان هم 3 ساله در زندان است. بالاخره این پول چه شده؟ اعدامش چه ثمری دارد. دولت میگوید دست وزارت اطلاعات باشد که قوه قضائیه قبول نکرده است. فساد همه چیز را از بین میبرد. نظام سیاسی، نظام اقتصادی، همه ابعاد زندگی را از بین میبرد و هیچ فرد و نهادی هم نیست که بخواهد در معرض یک چنین مشکلاتی نباشد.
به سراغ انتخابات آتی و ریاستجمهوری دوره دوازدهم برویم. برخی از نظرسنجیهایی که صورت گرفته نشان میدهد وضعیت آقای روحانی ایدهآل نیست؟ آیا شما معتقدید که محبوبیت دکتر روحانی در این سه سال کاهش یافته؟ و با توجه به اینکه دیگر آقای هاشمی به عنوان یک پشتوانه بزرگ هم کنار دولت نیستند و همانطور که خودتان اشاره کردید وضعیت اقتصادی کشور وضعیت خوبی نیست، دولت ایشان یک دورهای شود؟
- مرعشی: انتخاب حق مردم است. ما خوشحال هستیم که مردم قدرت انتخاب داشته باشند. من اصولا به عنوان کسی که بیش از آنچه به افراد علاقمند باشم، به جمهوری اسلامی و ایران علاقمند هستم، از اینکه صحنه انتخابات صحنه بیرقیبی باشد خوشم نمیآید.
تسنیم: جناح رقیب، اصولگریان امسال برای نخستین بار جبههای تشکیل دادند و به نظر میرسد در این انتخابات درباره متحد بودن بسیار جدی هستند و قرار است یک نفر از دل این جبهه بیرون بیاید. چهرههای مختلفی هم حمایت کردند. به نظر میسد آقای روحانی بیرقیب نباشد، ضمن اینکه مردم معتقدند دولت و شخص رئیسجمهور به بخش بزرگی از وعدههای اقتصادی و معیشتی خود عمل نکرده و بخشی از افکارعمومی نیز معتقدند که برجام هم آن طور که قبل از توافق اعلام کرده بودند هر روز گشایش اقتصادی خواهد داشت، نداشته. مشخصاً سوالم این است که شما در کنار آقای روحانی فرد دیگری را نیز به صحنه انتخابات خواهید فرستاد؟
- مرعشی: این از محرمانههای کار ماست و نمیتوانیم این را بگوییم. به هر حال ما حتما از جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی رو دست نخواهیم خورد. ما برنامههایی داریم و اینکه چه میکنیم را نمیگوییم. ما دِینی نسبت به انقلاب اسلامی، نظام و کشور داریم که آن دِین حکم میکند که «تکبرگ» بازی نکنیم.
مطمئناً جناحی که میتواند بعد از ردصلاحیت آقای هاشمی، پیروز شود و همان جریان توانست بعد از ردصلاحیتهای همه چهرههای شاخصش در تهران همه 30 کرسی تهران را بگیرد و پیروز شود قاعدتا بسته بازی نخواهد کرد که از جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی شکست بخورد. ما حریف این جبهه هستیم و اگر اینها رقیب ما باشند حریفشان میشویم. ما رقیب نیرومندتری داشته باشیم، ممکن است زمینگیر شویم.
فرضا چه رقیبان نیرومندی؟
- مرعشی: برداشت من این نیست که جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی همه اصولگرایان را در بر میگیرد. در جبهه اصولگرایانی که قرار باشد علی لاریجانی و ناطقنوری نباشد، روحانیت مبارز با تمام طرفیتهایش نباشد و یا حتی خود آقای روحانی که از ظرفیتهای مهم اصولگرایی است، نباشد و اینها را کنار گذاشته شوند، چطور میشود؟ ما در جبهه خودمان یک نفر را هم کنار نمیگذاریم، اما اصولگرایان همه را یکی یکی کنار میگذارند و بعد یک عده را جمع میکنند که نمیشود.
آقای هاشمی بنیانگذار روحانیت مبارز بود و روحانیت مبارز زمانی که میخواست برای انتخابات 76 جانشین ایشان که رئیسجمهور بودند را تعیین کند، حاضر نبودند با آقای هاشمی مشورت کنند. وقتی شما ظرفیتهایتان را کنار بگذارید، خب از دستتان کار در میرود، ولی در مقابل روحانیون مبارز حاضر شدند با آقای هاشمی مشورت کنند و پس از آن انتخابات 76 را بُردند.
اصولگرایان جبهه نیرومندی هستند و ظرفیت خوبی دارند
آقای روحانی اصولگرا بود، اصولگراها او را رها کردند اما ما در خدمتش قرار گرفتیم
منتظر میمانیم تا جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی یک کاندید قَدَر معرفی کند
رقابتهای سیاسی در ایران باید برد برد باشد، یعنی در هر صورت رهبر و کشور برنده باشند
الان هم اصولگرایان جبهه نیرومندی هستند، ولی واقعا از نظر من به عنوان کارشناس مسائل سیاسی ایران میگویم بدون داشتن کل اصولگرایان نمیتوان کار را پیش برد. آقای روحانی برای شما بود و شما او را رها میکنید و ما میرویم در خدمتش قرار میگیریم.
الان مشکلی که در جبهه وجود دارد نیز همین است؛ ممکن است بگویند ما در خدمت جبهه مردمی هستیم و این در خدمت بودن تعارفی بیش نیست. اصولگرایان ظرفیت خوبی در کشور دارند، این را هم بگویم مادامی که رقابتهای سیاسی در ایران، رقابتهای برد برد نشود، یعنی اگر اصلاحطلبان پیروز شدند، کشور و رهبری برنده شوند و یا برعکس اگر اصولگرایان پیروز شدند باز هم رهبر و کشور برنده باشند تا به چنین فضای سیاسی سازمانیافتهای نرسیم منافع کشور ما حداکثری نمیشود. ما منتظر میشویم که انشاءالله جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی یک کاندید قَدَر جلوی روحانی بگذارد.
دموکراسیهای 51 به 49 بهترین دموکراسی است
عارف و پزشکیان با حضور روحانی کاندیدا نمیشوند
جهانگیری به روحانی وفادار است و کاندیدا نخواهد شد
محسن هاشمی آمادگی حضور در انتخابات شورای شهر را ندارد
امیدوارم جبهه مردمی نیروهای انقلاب رای خوبی بیاورد
این را هم بگویم دموکراسیهای 70 به 30 یا 60 به 40 دموکراسیهای خوبی نیستند. دموکراسیهای 51 به 49 خوب هستند و من امیدوارم اگر آقای روحانی هم قرار باشد رئیسجمهور آتی ایران شود، جبهه به عنوان رقیب، رأی قابل توجهی بیاورد و انسجام به جبهه اصولگرایی برگردد.
- مرعشی: نه! آقای عارف و پزشکیان با حضور آقای روحانی در انتخابات کاندیدا نمیشوند.
آقای مطهری؟
- مرعشی: من نشنیدم؛ فکر نمیکنم.
آقای جهانگیری؟
- مرعشی: آقای جهانگیری معاون اول آقای روحانی هستند و به ایشان وفادار میماند و کاندیدا نمیشود.
- مرعشی: هنوز وارد مصادیق انتخابات شوراها مطلقا نشدیم و روی اصول داریم کار میکنیم. هیچ بحثی راجع به سرلیستی آقا محسن نشده و فکر نمیکنم ایشان خودش هم آمادگی داشته باشد.
جدا از برخی وعدههایی که در دولت اجرایی نشده، برخی سیاسیون حسین فریدون را یک پاشنه آشیل برای دوران آتی آقای رئیسجمهور میدانند؟ شما پاشنه آشیل آقای رئیسجمهور را برای انتخابات در چه حوزه میبینید؟
- مرعشی: به نظر من نبودن رقیب.
اگر رقیب پیدا شد؟
- مرعشی: در این صورت آقای روحانی فرصت خوبی خواهد داشت تا از کارکردش دفاع کند. ببینید آقای رئیسجمهور هیچ وقت نگفته من خطر قرمز داشتم. یک فساد اگر اتفاق افتاده چرا شوخی میکنند؟ برخورد کنند و دست قوه قضائیه را مگر کسی بسته؟
آقای هاشمی به نوعی لیدر و همراه جریان اصلاحطلبی بوده، در نبود ایشان چه اتفاقی برای این جریان رخ خواهد داد؟
- مرعشی: آقای هاشمی لیدر اصلاحات نبوده، لیدر اصلاحات فرد دیگری است که اسمش را نمیتوانم بیاروم (با خنده). آقای هاشمی همانطور که در بین اصلاحطلبان دوست و یاران وفاداری داشت، در اصولگراها هم داشت، در سپاه داشت، در دولت داشت و اتفاقا در همه جناحها مخالفان سرسختی هم داشت، اما اصلاحطلبان در سالهای اخیر از ظرفیتهای آقای هاشمی بیشتر استفاده کردن، برخلاف اصولگرایان که حاضر به این کار نبودند و اگر آنها میخواستند آقای هاشمی مشکلی نداشت.
آقای ولایتی بعد از دوران آقای هاشمی میخواست کاندیدای ریاستجمهوری شود
برای انتخابات 76 اصولگراها 30 درصد رای داشتند و اصلاحطلبها 20 درصد، کارگزاران هم 30 درصد
هیچ کسی جای خالی آقای هاشمی را عجالتاً در عرصه داخلی سیاسی نمیتواند پر کند
هاشمی اتفاقا در همه جناحها مخالفان سرسختی داشت
در سال 1375 من نماینده مجلس بودم، آقا محسن رئیس دفتر بود و آقای ولایتی وزیر خارجه دولت آقای هاشمی بودند. در سفر آفریقایی آقای هاشمی که ما هم در خدمتشان بودیم و آقای ولایتی چون در آن زمان بعد از آقای هاشمی میخواست کاندیدای ریاستجمهوری باشد و خیلی حساس به بحث اخبار انتخابات داخلی بود و رصد میکرد که چه اتفاقی در ایران رخ میدهد، آمد پیش آقای هاشمی گفت که روحانیت مبارز فردا شب جلسه دارند که درباره کاندیداتوری آقای ناطقنوری تصمیم نهاییشان را بگیرند. آقای هاشمی هم مخالف آقای ناطق نبود و آقای هاشمی به محسن آقا گفت بگویید این جلسه را عقب بیاندازند و هفته آینده در دفتر من جلسه را بگذارند و من خودم در این باره حرف دارم، یعنی آقای هاشمی از راه دور کنترل کرد این جلسه تشکیل نشود تا به ایران برگردد.
آقای هاشمی که آمدند جلسه در دفتر ایشان تشکیل شد. ایشان تحلیلی کرد که ببینید شما 30 درصد آرای جامعه را دارید، شاخص را هم انتخابات مجلس پنجم که در آن آقای ناطقنوری 30 درصد آراء را آورده بود، قرار داد. سقف رای اصولگرایی همین 30 درصد بود که آن موقع راست میگفتند. چپ هم رای آقای بهزاد نبوی را ملاک قرار داد که 20 دصد آراء را آورده بود. برای میانه که فائزه خانم هاشمی این رای را نمایندگی میکرد آن هم 30 درصد آراء آورده بود. پس ترکیب سیاسی ایران آن زمان این طور بود که اصولگرایی 30 درصد، چپ 20 درصد و میانه هم 30 درصد رای داشتند. آرای میانه را کارگزاران نمایندگی میکرد. بقیه هم تصمیمگیری نکرده بودند و متناسب با شرایط تصمیمگیری میکردند. اینها صحبتهای آقای هاشمی در آن جلسه بود، بنابراین خطاب به اعضا گفت شما اگر با کارگزاران متحد شوید 30 با 30 میشود 60 و انتخابات را پیروز خواهید بود. اگر شما متحد نشوید و چپ با کارگزاران متحد بشود 50 و یک مقدار هم تلاش کنند انتخابات را میبرند.
هیچ کسی چیزی نگفت و همه سکوت کردند. آقای هاشمی فکر کردند متوجه بحث نشدند، لذا یک بار دیگر با جزئیات بیشتر توضیح دادند. باز مجدد همه سکوت کردند و آقای هاشمی گفت؛ پس شما تصمیمتان را گرفتید و دیگر بحثی برای من باقی نمیماند. خُب تصمیمشان را غلط گرفتند و رفتند و حاضر به ائتلاف هم نشدند. همان موقع بین کارگزاران و روحانیت مبارز بحث شد که روی آقای حبیبی و یا حتی دکتر روحانی تمرکز شود و یا اینکه بحث کنند درباره آقای ناطقنوری، البته کارگزاران با آقای ناطقنوری به خاطر فضای مجلس چهارم همراه نبود.
ببینید آقای هاشمی دقیقا به هر دو جناح مشورتهایی درست میداد و راهکارها را میداد. حالا یک جناح تصمیم گرفت از ایشان استفاده نکند، حقشان بود. واقعا آقای هاشمی دوستان زیادی در اصولگرایان داشت. خود آقای روحانی یا آقای ناطق نوری. جالب اینکه تا این افراد به آقای هاشمی نزدیک میشدند اصولگرایان اینها را کنار میگذاشتند.
آیا الان کسی میتواند جای آقای هاشمی را برای این طیف پر کند، حالا از برخی چهرهها مثل آقای سیدحسن خمینی، آقای روحانی و ناطقنوری نام برده میشود؟
- مرعشی: خیر، آقای هاشمی شخصیت استثنایی و یک موقعیت استثنایی در انقلاب و نظام و ارتباط با رهبری داشتند و هیچ کسی جای خالی آقای هاشمی را عجالتاً در عرصه داخلی سیاسی نمیتواند پر کند. همه افرادی که اشاره کردید محترم هستند، اما جا افتادگی و در صحنه بودن آقای هاشمی را ندارند. آقای هاشمی واقعا بینظیر بود. یک نفره خودش به اندازه همه احزاب مطلب تولید میکرد و حرف تولید میکرد، محکم بود.
الان هم رقابتی نیست و به نظر من یک کار جمعی چه در جبهه اصولگرایی و چه در جبهه اصلاحطلبی میتواند جای او را بگیرد. الان یک کار جمعی بین آقای روحانی، حسن آقا (سیدحسن خمینی) آقای خاتمی که شما میگویید رئیس دولت اصلاحات میتواند خلاء آقای هاشمی در جبهه ما را پر کند. در اصولگرایی من واقعا عرض میکنم آدم جامعتر و عاقلتر از آقای ناطق سراغ ندارم، حالا اینکه آقای ناطق را کنار میگذارند و بعد از او علی لاریجانی هم کنار گذاشتند و بعد از آن هم احتمالا ممکن است آقای باهنر را هم کنار بگذارد و بعد بروند سراغ آقای ابوترابی و خانم دستجردی یا آقای تقوی همکفری کنند که این اشکال است و ضعف. من توصیهام این است بزرگان اصولگرا با هم متحد و دور هم جمع شوند و واقعا عدم اتحادشان حیف است.
ارسال نظر