پشت صحنه نظامی شکار « عبدالمالک ریگی»
رئیس پیشین ستاد کل نیروهای مسلح نحوه دستگیری ریگی را تشریح کرد.
یکی از عملیاتهای پیچیده اطلاعاتی که در زمان شما شکل گرفت، دستگیری «عبدالمالک ریگی» در آسمان بود. نقش ستاد کل در دستگیری مالک ریگی و ناگفتههایی که در این زمینه اگر فکر میکنید تاکنون به آن هنوز اشاره نشده را بفرمایید.
سرلشکر فیروزآبادی: مسئله عبدالمالک ریگی مسئله سنگینی برای کشور بود. خود من هم چندین مصاحبه راجع به او داشتم که مردم او را بشناسند. به آمریکاییها هم گفتم که به او اعتماد نکنند.
ریگی و جریان ریگی آغاز یک خط بیرحمانه خطر در جنوب شرقی کشور بود. برای درک خطر «مالک» بدانید که همان کارهای عبدالمالک را الان داعش و بقیه کروهگها تروریستی در سوریه و عراق انجام میدهند. به هر حال ماموریت به ما داده شد، به سپاه و وزارت اطلاعات گفته شد که روی این مسئله کار کنند.
این را هم بدانید اگر قرار بود خبر تعقیب و مراقبت مالک ریگی جایی منتشر شود مسئله و عملیات لو میرفت. خب این وسایل ارتباطی امروزه اعتبار زیادی ندارند. نه موبایل، نه رمزی و نه فیبر نوری و نه چیز دیگری قابل اعتماد نبودند و مطمئنا عملیات از این طریق لو میرفت. به ما برنامه برخورد با مالک ریگی ابلاغ شده بود؛ اما اینکه عملیات کِی و چگونه انجام بشود، اعلام نشده بود.
وزارت اطلاعات ریگی را از پاکستان تا دُبی تعقیب کرده بود. در دبی وقتی «مالک» بلیط هواپیما را گرفت و قطعی شد که میخواهد با آن هواپیما پرواز و عبور کند به ما خبر دادند که الان وقتش است. به من ساعت 11:30 شب گفتند هواپیمای ریگی ساعت 12:15 وارد آسمان ایران میشود، باید به زمین بنشانید. در ضمن نگفتند هم از کدام مرز وارد آسمان ایران میشود. بلافاصله پس از این اعلام، من دیگر فرصت اجازه گرفتن و تنظیم آن را نداشتم، به هرحال شرایط، شرایط اضطراری بود و در شراط اضطرار فرمانده اختیار دارد فوراً عمل کند. چون فرصت بسیار کم بود بلافاصله به فرمانده ارتش دستور دادم که همه پایگاههای پدافند هوایی در دورتادور مرزها را آماده باش داده و منتظر دستور من باشد تا بگویم از کدام مرز به سمت هواپیماهای ریگی بروند.
این را هم نگفتم که خودم این پیام را مستقیما به شما ابلاغ میکنم، گفتم: مختصات ابلاغ را به فردی میدهم که حضوراً برای شما بیاورد. ایشان هم آمادهباش دادند و فرماندهان پای کار آمدند و بعد از اینکه پیک به ما رسید، ما بلافاصله آن را به فرمانده ارتش رساندیم.
مرز بندرعباس برای فرمانده ارتش مشخص و قرار شد که هواپیمایی که از آنجا عبور میکند را بگیرند. هواپیما 12:20 وارد خاک ایران شد و بلافاصله جنگندهها را به سمت آن هواپیما رساندیم، خلبانان ما به آن هواپیما دستور دادند که فرود بیاید!. اما خلبان خارجی قبول نکرد و گفت از آسمان ایران عبور میکنم.
خلبان میدانست ریگی در هواپیمای او نشسته است؟ چون مقاومتش به هرحال عجیب بود.
سرلشکر فیروزآبادی: ما نمیدانیم که او میدانست و یا نمیدانست. خب البته وظیفه خلبان است که مقاومت کند و ماموریت خود را انجام دهد؛ او هم مسئولیتی دارد. اگر قرار شد هر کسی بالای سر خلبان بفرستند که بنشین و او هم بگوید چشم مینشینم که دیگر به او خلبان نمیگویند.
خلبان در صحبتهای اولیه گفت من فرود نمیآیم و مسیرم جای دیگری است. چون من دستور قطعی داده بودم که این هواپیما باید بنشیند، ارتش هم بر این اساس برنامهریزی کرده بود و گفته بود اگر فرود نیایی ما با شما برخورد میکنیم.
یعنی اگر خلبان نمینشست ارتش آن هواپیما را میزد؟ چون مسافر هم داشت.
سرلشکر فیروزآبادی: خب این که دیگر خیلی هیجانی میشود. (خنده)
بله، شلیک هم به سمت آن هواپیما شد؛ نه به خودش بلکه به هر دو طرف هواپیما. تا خلبان مطمئن شود که ارتش شوخی ندارد و او بالاخره قبول کرد که بیاید و بنشیند. این عملیات زیباییهای خاصی داشت و من آن را لطف خداوند میدانم.
اولاً دستور را که دادم میدانستم که اگر آن هواپیما را میزدند، فردای همان روز من را به دادگاه نظامی میفرستادند و میگفتند به چه حساب هواپیما را زدی؟ و به چه حقی مردم بیگناه را کشتی؟ و چرا اینقدر بیآبرویی در دنیا برای کشور درست کردی؟ ولی من دستور را دادم و تلفن را قطع کردم. ارتش هم باید دستور را اجرا میکرد. به هرحال هواپیما نشست و ریگی دستگیر شد و مردم از هواپیما بیرون آمدند.
ارسال نظر