خط بطلانی بر فریب دو قطبی سازی
بنا نیست روش و شیوهای در نزد افکار عمومی مورد نقد قرار گیرد بلکه با ایجاد یک نزاع کاذب، اصولاً شناخت از مبنای رأیدهی حذف میشود.
عباس سلیمینمین رییس دفتر مطالعات و تحقیقات تاریخ معاصر نوشت: بهرغم گذشت زمانی درخور از تمهید و تدبیر رهبری انقلاب برای جلوگیری از تنش در فضای سیاسی کشور در آستانه انتخابات بهار 96، متأسفانه کمتر در مقام تبیین این مهم برآمدهایم که بناست کدام تهدید پشت سر گذاشته شود. برخی نویسندگان و سخنوران، دو قطبی شدن را به دو نوع خوب و بد تقسیم کردهاند و عنوان میکنند که بناست مانع شکلگیری شرایط برای نوع بد آن شوند و گرنه دو قطبی شدن خوب، لازمه یک انتخابات پرشور است؛ بنابراین به نظر میرسد که در باب مضرات دوقطبی شدن فضای انتخاباتی و تفاوتهای آن با رقابت سازنده، تأمل بیشتری باید صورت گیرد. دست کم براساس تجربه تلخی که در سال 88 پشت سر گذاشتیم، در شرایطی جامعه دو قطبی میشود که هر یک از گرایشهای موجود در آن خود را نقطه پایانی نیکیها و فضایل و رقیب را، نقطه پایانی بدیها و رذایل ترسیم کند. باید توجه داشت چنین آرایش و صفبندیای شکل نخواهد گرفت مگر آن که دو طرف با ترفندهایی هدفمندانه همان گونه که هواداران را واله و شیدا میسازند، مخالف را نیز به معاند و متنفر تبدیل کنند.
ممکن است تشکیکی در این تبیین ایجاد شود که کدام سیاستپیشه عاقلی، مخالف معمولیاش را به متنفر جدی تبدیل میسازد؟ در پاسخ باید گفت کسانی که افزایش آرا و مشارکت احساسی را در فضای پرالتهاب ممکن میبینند لاجرم میبایست به تقابلها به صورت غیرمنطقی و ساختگی دامن زنند. قاعده ایجاد نزاعی کاذب، تحریک هواداران طرف مقابل را نیز طلب میکند؛ البته در رقابت سالم انتخاباتی چنین رفتارهایی قابل تصور نیست؛ زیرا هر دو طرف میکوشند با استدلال و منطق نه فقط اقشار غیرسیاسی جامعه بلکه حتی هواداران رقیب را جذب کلاننگری و برنامههای برتر خود کنند.
همان گونه که این نوع رقابت را برای کشور، سازنده و رشد دهنده افکار عمومی جامعه میدانیم، دو قطبی شدن فضای انتخاباتی را بسیار فاجعهبار و زمینهساز بحرانهای اجتماعی باید دانست. هرگز نباید فضای دوقطبی را به معنای رقابت دو حزبی و دو جناحی تلقی کرد بلکه آنچنان که از نام آن برمیآید، دو قطبی مثبت و منفی همواره متنافرند و تضادها را به نمایش میگذارند تا اشتراکات را. تقابلها در فضای سیاسی این دوقطبی شدنها، کاملاً متظاهرانه و طراحی شده و با هدف فریب افکار عمومی است؛ به عبارت دیگر بنا نیست روش و شیوهای در نزد افکار عمومی مورد نقد قرار گیرد بلکه با ایجاد یک نزاع کاذب، اصولاً شناخت از مبنای رأیدهی حذف میشود.
بر این اساس، دو قطبی شدن جامعه را میبایست در سه سطح 1-اجتماعی 2- نخبگی و 3-اجرایی مورد توجه قرار داد. در سطح اجتماعی، رو در روی هم قرار گرفتن قشرهای مختلف و در پیش گرفتن رفتارهای متضاد محور میشود و در انتخابات، مقولهای که از دور خارج میشود، عقل و منطق است. در این حالت دیگر ذهن جامعه قدرت پذیرش منطق را از دست میدهد و رفتار دهنکجی گونهای را در آرایشها و صفبندیها حتی در انتخاب رنگها به خود میگیرد. در سطح نخبگی، شیوههای سلبی بر شیوههای ایجابی کاملاً غلبه مییابد. همچنین روشهای متصلبانه جای استنتاج و استدلال را میگیرد و در نهایت نگاه زاویهدار و تکبعدی بر نگاه چندوجهی و استراتژیک برتری پیدا میکند. در سطح اجرایی، تولید شر مطلق از یک سو و مظلوم مطلق از سوی دیگر در دستور کار قرار میگیرد؛ به عبارت دیگر ترسیم یک مصلح اجتماعی به ظاهر در مظلومیت قرار گرفته، به یک دشمن جدی ظاهری نیاز دارد که در مقابلش هل من مبارز میطلبد.
از آن جا که در این زورآزمایی همه صحنه، آرایش یافته و ظاهری است حتی حریف نباید نابود شود؛ زیرا بقای یک طرف این قطببندی در قدرت با بقای طرف دیگر رابطه تنگاتنگی دارد. بیجهت نیست که در انتخابات سال 92 وقتی بازی دو قطبی با رد صلاحیت آقای مشایی به هم میخورد، وی به آقای روحانی رأی میدهد تا جریانی که از آن برای تحریک احساسات جامعه بهره میگرفتند، تضعیف نشود. در زورآزماییهای دو قطبی از آن جا که حریف به عنوان یک «شاخص صرف» مطرح است لذا نباید کمرنگ شود؛ از این رو متقابلاً در سال 93 آقای تاجزاده -که تغذیهکنندگانی چون وی از فضای تنش دو قطبی، از آقای احمدی نژاد بهره بسیار بردند- میگوید: «فعال شدن آقای احمدی نژاد علاوه بر این که حق شهروندی او به شمار میرود، در مجموع و در بلندمدت به سود چند صدایی، باز شدن فضای سیاسی و افزایش قدرت انتخاب مردم است... اصلاحطلبان باید با بالابردن هوشیاری و انسجام خویش آقای احمدی نژاد را برای ورود به انتخابات سال آتی تشویق کنند.» (انتخاب، 26/12/93، کد خبر 190181)
تشویق آقای احمدی نژاد برای بازگشت به قدرت به بهانه دفاع از حقوق شهروندی تا حدودی میتواند میزان واقعی بودن نزاعها را مشخص سازد. لذا مجدداً باید تأکید کرد که جدال در فضای دو قطبی، جدالی کاذب و مردمفریب است. برخلاف تصویری که هر دو طرف این صفآرایی کاذب در نزد هواداران خود ایجاد میکنند، به شدت تداوم رفتارها و حتی بقای پرقدرت طرف مقابل را میطلبد تا بتوانند قدرت را در فضای غبارآلود بین دو جریان سخت نیازمند به تنش، دست به دست کنند. میتوان اذعان داشت که عرصه سیاستهای عرفی دارای پیچیدگیهایی است که صرفاً در آرامش قابل کشف است؛ اقدام پیشگیرانه اخیر رهبری برای جلوگیری از تنشی که این بار میخواستند قبل از انتخابات ایجاد کنند، حتی موقعیت کسانی که در سال 88 بعد از انتخابات، فضای سیاسی کشور را بحرانی کردند را بیش از پیش کمرنگ خواهد ساخت. احساس وظیفه برای دفاع از حقوق شهروندی تا حدودی این ادعا را تقویت میکند که چگونه تنشآفرینان دو سر قطبهای متنافر، در بقای یکدیگر میکوشند.
خیر. شما از دو قطبی می ترسید و از آن بدتان می آید لهذا آن را انکار می کنید. حال آنکه
اولا دو قطبی چیز خوبی است اگر حقیقی باشد. مثل یعنی حق باطل در طول تاریخ. که تجلی آن در جنگ فقر و غنا یا مسضعف و مستکبر است. انکار این دو قطبی انکار اسلام و بعثا انبیا است. آری. قطعا انبیا کارشان ایجاد دو قطبی و جنگ انداخحتن بین مستضعف و مستکبر بود. به این ترتیب است که انسانها غربال می شوند و استعدادهایشان شکوفا می شود.
ثانیا: انتخابات سال 88 دقیقترین و خاصترین شکل دو قطبی در دنیا بعد از قیام 15 خرداد 42 بود. در یک طرف احمدی نژاد به نمایندگی از همه محرومان و مستضعفان و مومنان بود و در طرف دیگر طیف رنگین کمانی مترفان و مرفهان و مستکبران و سکولارها و قوم لوط و بهایی ها و وهابی ها و قس علیها.
احمدی نژاد دقیقا در سال 88 نقش فاروق را داشت. یعنی جداکننده حق از باطل. اساسا مومن واقعی باید فاروق باشد. برای همین است که امیرالمومنین علی علیه السلام فاروق اعظم است.
فاروق بودن یعنی دو قطبی.
اما اما آنچه رهبری گفت به خاطر بی ظرفیتی ملت ایران و مسوولان آن است که تحمل فتنه دیگری را ندارند. در واقع فتنه گران 88 میوه و ثمره آشوبشان را دیروز چیدند. درست شبیه همان خوارج نهروان که شمشیر گردن امامشان گذاشتند و گفتند بگو مالک برگردد!
و در واقع مصلحت در آن لحظه از جنگ با قطب اشرافیت و معاویه تغییر پیدا کرد به حفظ جان امام.
پس قاطی نکنید. این وحدت به خودی خود ارزشی ندارد و صرفا عملی از ناچاری است. برای آنکه الان کشور تحمل تنش را ندارد و ناگزیر باید یک قطبی باشد. اما چون نمی شود به روحانی دستور داد که کنار بکشد ناگزیر باید احمدی نژاد حذف شود.