پارس بررسی می کند:
برجام تجربه ای بود تا چنین تعهداتی تکرار نشود/جنگ حقوقی علیه ایران تا پروژه نرمالیزاسیون مردم ایران
برای جلوگیری از فعالیت تقابلی، موجی غیر واقعی در داخل کشور ایجاد می کند تا افراد منتقد نسبت به اصل مسئله تغافل نموده و درگیر حواشی شود. این هوشیاری بایستی در جبهه انقلاب به وجود آید و از موضع کلان به مسئله نگاه شود و در فرعی سازی ها باقی درجا نزنند.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- امیر مسروری- یک: با پایان برجام و دسته بندی سیاسی جدید با عنوان موافقین و مخالفین برجام فضای سیاسی کشور را به سمت دو قطبی جدیدی سوق داد که رهبری نسبت به آن هشدار داد و سعی نمود به جای درگیری داخلی، افکار عمومی را با بدعهدی طرف مقابل آشنا سازد. گروهی سعی می کردند از برجام برای استمرار فضای دو قطبی خود استفاده کند و موجی که از فتنه 88 در داخل نظام نفوذ و موجب شکاف اجتماعی شد حالا با عنوان برجام زنده سازند. واژه سازی هایی همانند کاسبان تحریم، دلواپسان و ... در قالب سناریو شکاف اجتماعی برنامه ریزی و پیاده سازی شد و تا حدودی نیز در بدنه جامعه نفوذ کرد. از ابتدای بحث برجام رهبری سعی نمود تمام قوا و مشکلات را به صورت دقیق موشکافانه حل کند و به طرف خوش بین این هشدار را دهد که آمریکا با بدعهدی خود سبب بسیاری از مشکلات و نا بسانی های موجود است و از سمتی راهکار حل این موضوع را در تقویت اقتصاد داخلی با عنوان اقتصاد مقاومتی معرفی نمایند. گفتمان سازی و هدایت گری رهبری موجب شد تا افکار عمومی در قالب مطالبه گری از دولت و مسئولان بخواهند نسبت به موضوع اقتصاد مقاومتی و وضع معیشت جدی تر عمل کنند و کار را به وعده های نسیه دشمن حواله نکنند.
دو: بسیاری از تحلیل گران معتقد بودند دعوای برجام 2 و 3 و... بر سر موضوعاتی همانند سوریه و یمن و پرونده شفاف سازی اقتصادی (FATF) ادامه پیدا خواهد کرد و دو طرف به سمت دو قطبی اساسی تر پیش خواهند رفت. اما واقعیت این بود برجام بخشی از پازل مشغول سازی نظام به جنگ حقوقی نوینی است که متاسفانه دولت یازدهم خواسته یا ناخواسته مرتکب اجرای آن شد و در نهایت کشور را با درگیری حقوقی تحویل آیندگان می دهد. گروهی سعی میکنند کنش سیاسی را در سطح برجام یا موضوعات دیگر نگه دارند و اصل پازل یعنی تعهد سازی نقد از سوی ایران برای غرب نادیده انگاشته شود. در دیدار اخیر دولت با مقام معظم رهبری، ایشان به موضوعی اشاره کرد که بسیار حائز اهمیت است. ایشان در این مورد می فرماید: «اینکه حالا ممکن است که فرض کنید این دولت یا یک دولت دیگری در آمریکا یا در فلان کشور یک وعدهای به ما بدهد و یک حرفی بزند، به این وعده و مانند اینها هیچ نمیشود اعتماد کرد؛ مطلقاً. خیلیخب، او وعده میدهد، شما هم یک وعده بدهید. شخصی شعر گفته بود، پیغام داد، آمد پیش خلیفه و شعرش را خواند؛ خلیفه هم گفتش که مثلاً فلان قدر طلا -صد هزار دینار مثلاً طلا- به ایشان بدهید؛ [این مطلب را] نوشت روی کاغذ و داد به این شاعر و گفت برو بگیر؛ رفت پیش آن خزانهدارش، کاغذ را داد و گفت آقا صد هزار [بدهید]؛ گفت به چه مناسبت؟ گفت یک شعری گفتهام؛ گفت خب شعر گفتهای؟ تو یک شعر گفتی او خوشش آمد، او هم این را نوشت تو خوشت آمد، این به آن در؛ پاشو برو! یعنی اینجوری است. او یک حرفی میزند، وعدهای میدهد که ما خوشمان بیاید، ما هم یک وعدهای بدهیم او خوشش بیاید؛ امّا چیز نقدی به او ندهیم که بعد آنوقت در آن بمانیم که حالا او جواب خواهد داد به حساب خودش یا وام خودش را ادا خواهد کرد یا نه؛ نخیر. » اشاره رهبری به تعهدات نقدی است یکی پس از دیگری توسط دولت در حال اجرا است و می تواند برای آینده کشور خطرناک باشد. برجام تجربه ای بود تا چنین تعهداتی تکرار نشود اما متاسفانه دولت با پذیرش کنوانسیون هایی همانند حقوق کودکان، محیط زیست و... در حال ایجاد بار حقوقی جدیدی است که هر یک به دلیل پیچیدگی های حقوقی می تواند در نزدیک ترین فرصت ممکن آسیب زا باشد. تعهدات نقدی که دولت می دهد و در قبال آن نسیه دریافت میکند بخشی از موضوع مورد اشاره رهبری و تذکر ایشان به هیئت دولت بود.
به نظر می رسد جمهوری اسلامی ایران در پازلی قرار گرفته که بایستی با هوشمندی تمام از آن عبور کند و تصمیم بگیرد. از سویی قرار است دست ایران را در کاسه ای قرار دهند که معلوم نیست درونش چه باشد و تعهداتی بر گردن کشور قرار گیرد که آینده را به مخاطره می اندازد. پازل قدرت معارض به دنبال ایجاد چنین تعهداتی است و برای جلوگیری از فعالیت تقابلی، موجی غیر واقعی در داخل کشور ایجاد می کند تا افراد منتقد نسبت به اصل مسئله تغافل نموده و درگیر حواشی شود. این هوشیاری بایستی در جبهه انقلاب به وجود آید و از موضع کلان به مسئله نگاه شود و در فرعی سازی ها باقی درجا نزنند.
آنچه افرادی همانند سعید حجاریان از آن به عنوان نرمالیزاسیون نام میبرند و سعی میکنند این مقطع را دوران پیشا دمکراسی معرفی کنند در واقع هضم نظام استقلالی کشور در تفکرات غربی و وابسته سازی نظام به سیاست های آمریکا و طرف های مذاکرات 5+1 است. در کنار آن عباس عبدی دیگر تئوریسین اصلاحات می گوید: « فراموش نکنیم برجام شرط کافی برای اصلاح کشور نبود، بلکه شرط لازم بود. یعنی چه؟ فرض کنید میخواهید به کشور دوری سفر کنید. شرط لازمش این است که با وسیله نقلیهای مثل اتومبیل یا هواپیما بروید، ولی شرط کافی نیست، چون ویزا، پول و کلی چیزهای دیگر میخواهید. اگر هواپیما یا اتومبیل و جاده هم وجود داشته باشد لزوما سفر محقق نمیشود و بدون ویزا، پول و... نمیتوانید به سفر بروید. واقعیت این است که تحریمها و برجام شرط لازم بودند و شرط کافی نبودند. قبلش هم که تحریمها نبودند وضعیت اقتصادی ایران هیچ تحول و تحرک جدی که شایستهاش باشد نداشت. الان هنوز رفع تحریمها به معنای دقیق انجام نشده است. منظور از رفع تحریمها، عادیسازی روابط با جهان خارج عین سال ١٣٨٤ است و خیلی مانده است به آن سال برسد.» تاکید این دو تئوریسین اصلاحات بر عادی سازی روابط در واقع پذیرش معاهدات و حل مناقشه دو طرف با پیوستن های پی در پی به توافقات جدیدی است که در پیش روی جمهوری اسلامی ایران قرار دارد.
ان شخصیت المانی گفت هیچ سرمایه گزاری درایران انجام نمیگردمگرباشناختن رژ یم اشغالگرقدس یعنی فاتحه اسلام تعهد امضاکردن راه رسیدن به انچه خو استه کدخداو اسراییل است