پارس؛
در جستجوی الگوی شیخ زکزکی در بحرین/ معترضان بحرینی چه ارتباطی با انقلاب اسلامی ایران دارند؟
ین تجربه در سال 1956 حاکی از این است که زمانی که عرصه بر نظام تنگ شود، نظام آلخلیفه به مذاکرات متوسل میشود، این نظام از مذاکرات برای فریب مردم استفاده میکند. در آن هنگام اعتصاب سراسری صورت گرفته بود و شرایط بحرانی بود، آنها به مردم وعده دادند تا آنها را آرام کنند.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- حجتالاسلام ایمان نوروزی- استاد عبدالوهاب که از نخستین کسانی بود که در انقلاب 14 فوریه بحرین از صبح زود در صف اول تظاهرکنندگان به میدان آمده و جوانان را ابتدا به ایجاد تظاهرات برای اصلاحات تشویق کرده بود. استاد در سخنرانی خود در روز اول در جمع مردم اعلام کرده بود: «ما اصلاحات را طلب خواهیم کرد ولی اگر حکومت خون کسی را بریزد تنها خواسته ما «اسقاط نظام» خواهد بود».
پس از حمله شبانه حکومت به مردمی که خواهان اصلاحات بودند و شهادت چهار نفر در روز 17 فوریه، استاد بهصراحت از تغییر نظام در بحرین سخن گفت و در برابر برخی صحبتها ـ مشخصا صحبتهای جریان الوفاق ـ که معتقد به سلطنت مشروطه و اصلاح بودند، اعلام موضع کرد. او در سخنرانی روز چهارشنبه، 23 فوریه در میدان شهدا تاکید کرد: «مذاکرات بدون فضای انقلابی، قطعا شکست خورده است».
نگاهی به انقلاب 1956
عبد الرحمن الباکر ـ از برادران سنی مذهب و از مخالفان بحرینی ـ در کتاب «از بحرین به تبعیدگاه» که در آن تجربه انقلاب 1956 بیان شده است، میگوید که در آن هنگام تظاهرات و اعتراضهایی صورت گرفت، در پی این اعتراضها نظام موضوع مذاکره با مخالفان را مطرح کرد؛ وی مینویسد: «مذاکراتی میان من و نمایندگان انگلیس در بحرین بهعنوان کسانی که نقش میانجی را میان نظام و مخالفان ایفا کردند، انجام شد؛ نظام آمادگی خود را برای مذاکره پیرامون بسیاری از مسائل اعلام کرد و من نمیدانستم که این امر نقشهای از پیش برنامهریزی شده برای خریدن زمان است، اما آنها نیتهایشان را بعدا نشان دادند چراکه در وزرات خارجه انگلیس طرح نابودی ما ریخته شده بود و قرار بود این طرح در زمان مناسب اجرا شود. من در جریان مذاکرات فریب خوردم؛ چراکه نیت نظام بحرین و انگلیس را نمیدانستم. میانجیها هم همانند من فریب خوردند و از این امر تعجب کردند که حاکم بحرین و مشاور وی در حل اوضاع بحرانی کشور اهمال میکنند. موضع نظام نیز از صلابت به اهمال کاری تغییر کرد، ما نمیدانستیم که این طرح برای این است که در زمان مناسب به ما ضربه زده شود».
گویی که در این کتاب رخدادهای کنونی به تصویر کشیده شده است. این تجربه در سال 1956 حاکی از این است که زمانی که عرصه بر نظام تنگ شود، نظام آلخلیفه به مذاکرات متوسل میشود، این نظام از مذاکرات برای فریب مردم استفاده میکند. در آن هنگام اعتصاب سراسری صورت گرفته بود و شرایط بحرانی بود، آنها به مردم وعده دادند تا آنها را آرام کنند.
آلخلیفه باز هم، مردم را فریب داد!
در همین انقلاب اخیر و درست بعد از گذشت حدودا 20 روز از انقلاب و در همان هفتههای آغازین که آلخلیفه در حال سقوط بود، برای فروکش کردن اعتراضهای و در دست گرفتن اوضاع، پیشنهاد صلح و مذاکره به انقلابیان را داد، ولی آلخلیفه در همین دوره صلح و مذاکره، باز هم خیانت کرد و ارتش عربستان را وارد بحرین کرد. پس از این بود که سرکوب دیوانهوار مردم، اعم از پیر و جوان و کودک، زن و مرد آغاز شد و پیشبینی استاد عبدالوهاب باز هم مانند گذشته، درست بود.
بعد از آن دور دستگیری انقلابیون و نیز موج دستگیری رهبران انقلاب درست پس از گذشت 40 روز از انقلاب آغاز شد و رهبران یکی پس از دیگری دستگیر و روانه زندان و تحت شکنجه قرار گرفتند.
بازی همه تا نقض آن!
بعد از فوت ناگهانی پادشاه بحرین در سال 1999 و ترس غرب از اختلاف افتادن میان خاندان آلخلیفه بر سر قدرت ـ که سابقه آن در دهه 80 وجود داشت ـ و نیز جلوگیری از اوج گرفتن انقلاب مردم بعد از به حاکمیت رساندن حمد پسر عیسی با فشار وارد کردن بر خاندان حاکم در بحرین بهمنظور حفظ منافع خود در خلیجفارس و نهایتا در خاورمیانه، اصلاحات سیاسی صورت گرفت و حتی پادشاه از منشوری تحت عنوان آشتی ملی سخن راند و از مردم فرصتی یکساله خواست که این منشور نوشته شود و در سخنرانی گفت: «نه تنها قانون اساسی 1973 را قبول داریم بلکه قانونی بهتر از آن خواهیم نوشت و انتخابات مجلس را برگزار میکنیم و علاوه بر آن همه زندانیان سیاسی را آزاد و همه تبعید شدگان حق ورود به کشور را دارند».
در 14 فوریه منشور به همه پرسی گذاشته شد و با رای 98. 4 درصدی به تایید مردم بحرین رسید. تاسیس مجلس منتخب، تفکیک قوا، استقلال قوه قضائیه، حمایت از حقوق سیاسی زنان و آزادیهای مدنی در این منشور به رسمیت شناخته شده بود.
اما بعد از آرام شدن اوضاع و تثبیت پایه حکومت، یک سال بعد، در 14 فوریه 2002 در سالگرد همه پرسی منشور آشتی ملی پادشاه برخلاف آنچه صورت گرفته بود قانون اساسی جدیدی را اعلام کرد که تمام شئون مملکت اعم از اختیارات سه قوه، عزل و نصب وزرا، قضات و فرماندهان نظامی و نمایندگان و رئیس مجلس شورا (سنا) در اختیار پادشاه است.
از تحریم تا تغییر مشی
بعد از نقض شدن منشور آشتی ملی توسط پادشاه، جمعیت الوفاق ـ بزرگترین جمعیت سیاسی آن زمان محسوب میشد ـ که توسط رهبران انقلاب دهه 90 و نیز برخی از فعالان تاثیرگذار بحرین تشکیل شده بود، انتخابات سال 2002 را تحریم کردند. اما با گذشت زمان اختلافنظرهایی در جمعیت پیدا شد و با غالب شدن جریان محافظهکار به این نتیجه رسیدند با توجه به شرایط جغرافیایی و نیز جوابگو نبودن اعتصابات بهدلیل ساختار اداری و کمبود جمعیت و نیز بهدلیل غیر بحرینی نبودن اکثریت افراد ارتش، باید شیوه مبارزاتی را تغییر داد و با رسمیت شناختن حکومت فعلی، با تمام چارچوبهایش، و با ورود به مجلس، به مبارزه ادامه داد. هرچند جریانی دیگر با توجه به ساختارهای موجود و ساز و کارهایی که حکومت در کنار مجلس منتخب نظیر «مجلس شورای اقدام» که همه اعضای آن توسط پادشاه منصوب میشوند و در واقع انتصابی و فرمایشی است و با توجه به اینکه همه اختیارات دست پادشاه است، عملا آب در هاون کوبیدن است و برای مبارزه همهجانبه این عمل نوعی فرصت سوزی بیش نخواهد بود و نهایتا منجر به تضعیف جریان اصیل مبارزه خواه شد. و از دل آن با توجه به تجربیات قیامهای گذشته، حکومت حتی هیچگونه امتیازی به مردم نخواهد داد. این امر ـ شرکت الوفاق در انتخابات سال 2006 ـ باعث جدایی و انشعباتی درون این گروه شد.
ورود الوفاق به بازی سیاسی
بعد از آنکه الوفاق بدون همراهی و نظر رهبران اصلی و موسسان اولیه خود وارد ساز و کار سیاسی شد و این امر منجر به جدایی رهبران تاثیرگذار اولیه آن، نظیر استاد عبدالوهاب حسین، استاد شیخ حسن مشیمع، دکتر سعید الشهابی، پرفسور سینگس و برخی از اعضای آن شد. و گروهایی دیگر مثل جنبش حق و وفا اسلامی شکل دادند. بعد از این مسئله، گروههای سیاسی و بهخصوص الوفاق به این باور رسیدند که مردم نیز از رویکرد انقلابی خود خسته شدهاند و بهدلیل هزینههای بالای آن دیگر نمیخواهند رویارویی مستقیم با حکومت داشته باشند.
انقلاب 14 فوریه در بحرین غلط بودن تئوری گروههای اصلاحطلب را، که خود را صاحب اکثریت در بحرین میدانستند، نشان داد. و ثابت کرد گروههای انقلابی معارض که تاکنون حکومت و قانون اساسی جدید اعلامی سال 2002 را مشروع نمیدانستند و در فرایند انتخابات و ساز و کار سیاسی نیز وارد نشده بودند از بدنه مردمی خوبی برخوردارند و توان کشاندن مردم به خیابانها را دارند. این امر تئوری سخت بودن و غیر ممکن بودن انقلاب در بحرین را به دلایل مذکور رد کرد که منجر به دخالت مستقیم آمریکاییها و وارد شدن ارتش سعودی به این کشور شد.
سیاست آمریکاییها در بحرین
آمریکا با مهار انقلاب بحرین بهدنبال تقویت جریان اصلاحات و گروههای حامی این جریان در درون معارضین بحرین است و میخواهد حکومت آلخلیفه را نیز مجبور به دادن امتیازات بیشتر جهت بازگشت ثبات به این کشور کند. از اینرو برنامهریزی شده بود که کسانی که سرنگونی نظام را میخواهند دستگیر و تحت شکنجه قرار گیرند و کسانی را که خواهان اصلاح نظام و دنبال مذاکره با حکومت آلخلیفه هستند به روی کار بیایند و تریبون پیدا کنند و با مردم صحبت کنند و در میتینگها شرکت کنند یا برای تظاهراتشان مجوز صادر شود بدون کوچکترین درگیری و زخمی شدن فردی. اما از آن طرف کسانی که خواهان اسقاط آلخلیفه بودند نه تنها هیچ مجوزی برای راهپیمایی نداشتند بلکه در راهپیماییها به آنان گلوله و گازهای سمی کشنده شلیک کردند و تعدادی را هم دستگیر و در زندان شکنجه کردند.
حتی تلویزیون بیبی سی حاضر میشود از انقلاب مردم بحرین گزارش تهیه کند و به شیخ علی سلمان، دبیر کل جمعیت وفاق ـ که در آن مصاحبه بدون لباس روحانیت بر صفحه تلویزیون حاضر میشود ـ فرصت گفتوگو و حضور در استودیو داده میشود.
الوفاق و الوفاء
نگاهی به مواضع چند سال شیخ علی سلمان نشان میدهد وی نه تنها معتقد به انقلاب اسلامی و راه امام خمینی (ره) نیست بلکه میتوان گفت قبله آمال او غرب و آمریکا بهعنوان یک ابر قدرتی است که الگو دموکراسی و حقوق بشر در دنیاست. مواضعی همچون بهدنبال حکومت اسلامی نبودن و بهدنبال دموکراسی و حقوق بشر بودن، دیدار و نشستهای مکرر با سفیر آمریکا و انگلیس از سال 2005 به بعد و بهخصوص بعد از سال 2011، محور دانستن عربستان در منطقه، سفر نکردن به ایران بهعنوان محور مقاومت، مواضع وی در جواب سفیر آمریکا در مورد حجاب و شراب فروشی در بحرین مبنی بر اینکه حجاب امری شخصی است و شراب فروشی هم میتواند وجود داشته باشد و هر کس نمیخواهد استفاده نمیکند و مسائل نظیر این که هیچگاه از سوی ایشان و وفاق تکذیب نشد و برخی مسائل دیگر هم در رسانههای مختلف بیان شده و چیز پنهانی هم نیست.
اما گروه «وفاء اسلامی» که معتقد به اسقاط و سرنگونی نظام حاکم در بحرین است و معتقد است آمریکا شیطان بزرگ و شر مطلق است و نمیتوان با شیطان بر سر یک سفره نشست. وفاء در مرامنامه و اساسنامه خود ترویج تفکرات امام خمینی (ره)، شهید «صدر» و شهید «مطهری» و مقام معظم رهبری را آوردهاند و از حیث نظری نزدیکترین گروه به انقلاب اسلامیاند. افراد این گروه کسانی امثال استاد عبدالوهاب حسین، علامه آیتالله عبدالجلیل مقداد، حجتالاسلام شیخ «سعید النوری»، شیخ حبیب مقداد، شیخ زهیر عاشور و دهها نفر دیگر که امروز در زندان محکوم به حبس ابد هستند!
بحرین و نیجریه و عبرتها!
تفکر و خط اصلاح و مذاکره از سر ذلت چه نتیجهای داد و به کجا منتهی شد؟! نتیجهای جز به انحراف بردن مسیر انقلاب و حتی نابودی انقلاب، تعطیلی دفاتر الوفاق و حتی دستگیری خود شیخ علی سلمان و نهایتا سلب تابعیت و جسارت به مقام یک عالم دینی در بحرین نداشت.
از آن طرف دیگر، مواضع انقلابی و عاشورایی شیخ زکزکی را میبینیم که ایشان با همین حربه و مقاومت، موفق به گسترش اسلام ناب در غرب آفریقا بدون هیچ حمایتی جدی مادی شده است. بهعنوان مثال تهدید حمله بوش در سال 81 به ایران و تهدید شیخ زکزکی از بوش که در صورت حمله به ایران تمام منافع آمریکا در غرب آفریقا به خطر خواهد افتاد. شاید قدرت آن روز شیخ هنوز به این گسترش با 15 میلیون پیرو نبود. و یا اعلام اینکه ما در نیجریه بهدنبال حکومت اسلامی هستیم و دهها موضع دیگر. خط مقاومت و الگوی مقاومت در نیجریه در کمتر از 20 سال گذشته منجر به گسترش اسلام ناب، نه تنها در نیجریه، بلکه در بیش از 10 کشور آفریقایی در غرب آفریقا شده است. ولی در بحرین و در ایران هر روز شاهد دادن امتیازاتی بودهایم که هیچ دستاوردی بجز از بین رفتن فرصتهای تاریخی، حاصل دیگری نداشته است.
ارسال نظر