لزوم تغییر سیاستگذاری در آمریکای لاتین
با نگاهی عمومی به حجم توجهات و رفتوآمدهای خارجی در دوره کنونی، عمق بیعدالتی نسبت به این منطقه در دولت «اعتدال» نمایان میگردد.
امیر تفرشی، دبیر اجرایی خانه آمریکای لاتین؛ نویسنده در این یادداشت، بر مبنای محورهایی که در ادامه ذکر میشود به بررسی لزوم خلع ید دولت در زمینه سیاستگذاری روابط جمهوری اسلامی با کشورهای منطقه آمریکای لاتین میپردازد. پیش از این در یادداشتی دیگر با عنوان «دولت یازدهم و آمریکای لاتین»، رویکرد دولت در خصوص منطقه مذکور مورد بررسی قرار گرفته است.
1- آمریکای لاتین آخرین مقصد جغرافیایی رئیس دستگاه دیپلماسی در آخرین سال دولت کنونی است. پیش از این و از آغاز دوره حاضر، هیچ یک از اعضای کابینه فعلی با هدف ملاقات از کشورهای آمریکای لاتین به این منطقه سفر نکردهاند.
با نگاهی عمومی به حجم توجهات و رفتوآمدهای خارجی در دوره کنونی، عمق بیعدالتی نسبت به این منطقه در دولت "اعتدال" نمایان میگردد. بیتوجهی به یکی از مهمترین مناطق جغرافیایی جهان که برخوردار از 30 کشور، بیش از 600 میلیون نفر جمعیت، منابع عظیم طبیعی و ظرفیتهای گسترده صنعتی و کشاورزی است، ناشی از هویت «شمالزده» دولت یازدهم و دستاندرکاران آنست. بدین معنا که در مخیله دولتمردان کنونی، روابط روابط خارجیِ ارزشمند، به تبادلات با حوزه غربِ شمالی در جغرافیای سیاسی محدود میشود. لذا در دوره اخیر، شاهد کاهش محسوس مناسبات جمهوری اسلامی با کشورهای حوزه جنوب یا اصطلاحا روابط «جنوب-جنوب» بودهایم.
2- توسعه روابط با کشورهای منطقه آمریکای لاتین، در گذشته و حال، مورد تاکید سکاندار نظام اسلامی بوده است. رهبر حکیم انقلاب با عنایت به ظرفیتهای بالقوه و بالفعل کشورها و ملتهای این منطقه، همواره خواستار افزایش ارتباطات و همکاریها با این کشورها در جهت «مقابله با سیاستهای سلطهجویانه» بودهاند. سیاستگذار اصلی نظام، «افزایش همکاریهای همهجانبه» با دولتهای انقلابی این منطقه را «تصمیم قطعی جمهوری اسلامی» خواندهاند.
این در حالیست که هر زمان صحبت از همکاریهای ضد استکباری شود، دولت «برجامخواه» و جریان فکری حامی آن در دانشگاهها و مراکز علمی، بر اساس چارچوبهای تئوریک غربِ شمالی خواستار «ارزشزُدایی» از سیاست خارجی جمهوری اسلامی میشوند و این تلاش را تحت عنوان "ایدئولوژیزُدایی" دنبال میکند. از نظر آنها، تلاش دولتهای غربی برای استقرار نُرمها و هنجارهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی نظام سرمایهداری در سراسر صحنه گیتی مجاز است، اما صحبت از ارزشهای عدالتخواهانه و اسلامی در سیاست خارجی ایران، ایدئولوژیزدگی محسوب میشود.
در چنین شرایطی واضح است که جامه عمل پوشاندن به این سیاست بینالمللی نظام و انقلاب اسلامی از خواست و توان دولت حاضر خارج است.
3- با عنایت به ظرفیتها و شاخصههای خاص آمریکای لاتین، موفقیت روابط با کشورهای این منطقه در گروی برخورداری از یک راهبرد منسجم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است که دولت «کدخُدا پذیر» نه تنها فاقد راهبرد ذکر شده، که مانع تشریک مساعی برای دسترسی به چنین مهمی است.
روشن است که هر گونه تحرک در حیاط خلوت سنتی کدخدا، موجبات خوشحالی وی را فراهم نخواهد کرد. چه آنکه این تحرکات از ناحیه بازیگری باشد که منبع الهام پیامهای تحولآفرین، استقلالطلبانه و ضدسرسپردگی است. از این رو، دولت کنونی به منظور اطمینان خاطر دادن به کدخدا و رفع نگرانیهای وی، فتیله روابط با آمریکای لاتین را تا حد ممکن پایین کشیده و سطح مبادلات اقتصادی با برخی کشورهای این منطقه را به «صفر» رساند.
علاوه بر این، دولت حاضر در چارچوب منطقی فوق، مخالف توسعه مناسبات فرهنگی با همپیمانان انقلاب اسلامی در آمریکای لاتین است و این موضوع را «حساسیتزا» تلقی میکند. همچنین در حالی که نیروها و پایگاههای نظامی ایالات متحده در منطقه غرب آسیا همچون حصاری مرزهای ایران را فراگرفتهاند، دولتمردان «برجامخواه» ایرانی حتی از صحبتی درِ گوشی در خصوص همکاریهای ابتدایی نظامی با دوستان جمهوری اسلامی در آمریکای لاتین پرهیز میکنند.
* نتیجه
با عنایت به رویکردهای فوق، قابل درک است که دولت کنونی از ظرفیت درونی لازم برای تامین منافع نظام جمهوری اسلامی در منطقه آمریکای لاتین برخوردار نیست و تداوم این شرایط، معادل تداوم ناکارآمدی و سُست شدن پایه نیروهای اجتماعی حامی ایران در این منطقه خواهد بود.
دولتی که نه علاقمند به توسعه روابط با این منطقه جغرافیایی است و نه انتظار میرود که راهبردی منسجم و همهجانبه در خصوص روابط با آمریکای لاتین را شکل دهد. شاید منطقیتر این باشد که بهرهگیری از این ظرفیت مهم به نهادهای چابکتر و انقلابی سپرده شود که قادر به تامین سیاستهای نظام و انقلاب اسلامی هستند و عملکرد موفق آنها در غرب آسیا از زبان دشمن نیز شنیده میشود.
این نهادها ضمن در بر داشتن ظرفیتهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، از انسجام کافی در این زمینه برخوردارند و سیاستگذاری واحد و منسجم آنها تاثیر به سزایی در نیل به موفقیت خواهد داشت. همچنین تجربه کارشناسی موجود در دستگاه سیاست خارجی و سفارتخانههای ایران در کشورهای آمریکای لاتین کمک موثری برای اجرای سیاستهای اخذ شده از سوی نهادهای مذکور خواهد بود و درک مناسبی از فعالیت ایران در آمریکای لاتین را ایجاد خواهد کرد.
ارسال نظر