سعدالله زارعی طی یادداشتی نوشت: همکاری نظامی ایران و روسیه در نبرد با تروریست‌ها، یک نقطه عطف بسیار مهم تلقی شده است. این موضوع آنقدر آمریکایی‌ها را نگران کرد که معاون سابق سازمان سیا - مایکل مورل - گفت ماموران مخفی سیا در سوریه باید هر شهروند ایرانی و روس را در سوریه به قتل برسانند و نیز برای رژیم صهیونیستی آنقدر خطرناک بود که از آن به «تحولی بسیار مهم»، «آغاز تغییرات ریشه‌ای» و «آغازی بر ساختار جدید در خاورمیانه»  یاد کند. کما ‌اینکه سعودی‌ها و دولت‌های عرب وابسته به آن، این اقدام را «چالشی بزرگ برای آمریکا و عربستان»، «نقطه عطف بی‌سابقه»، «پیام سیاسی صریح به آمریکا»، «اقدامی استراتژیک از درون یک ائتلاف واحد» و «برهم‌زننده» تعادل در منطقه یاد کردند. درخصوص این موضوع چند نکته اساسی به چشم می‌خورد:

 

1- توافق ایران و روسیه برای استفاده محدود جنگنده‌های روسیه از پایگاه هوایی همدان برای مقابله با تروریست‌های داعشی در دیرالزور و الرقه، خود به خود یک اقدام فوق‌العاده به حساب نمی‌آید و از آنجا که پیش از این نیز هواپیماهای جنگی روسیه  و سیستم موشکی آن علیه تروریست‌ها فعال بودند، استفاده از پایگاه همدان نباید استراتژیک تلقی شود اما هم آمریکایی‌ها، هم صهیونیست‌ها و هم سعودی‌ها آن را استراتژیک معرفی کرده‌اند. چرا؟

 

این قلم نمی‌خواهد اهمیت همکاری نظامی ایران و روسیه در سوریه و استفاده اخیر هواپیماهای نظامی روسیه از پایگاه شهید نوژه را انکار کند و یا آن را کم‌اهمیت جلوه دهد، سؤال این است که یک اقدام نظامی که سطح گسترده‌تر آن پیش از این بین ایران و روسیه انجام شده و از آغاز آن 10 ماه می‌گذرد، چرا باید برای جبهه آمریکا تا این حد مهم باشد که از آن به آغازی بر ساختار جدید خاورمیانه و یا برهم‌زننده تعادل منطقه‌ای و آغاز تغییرات ریشه‌ای یاد نمایند؟ آمریکایی‌ها، اسرائیلی‌ها و سعودی‌ها از چه چیزی خبر دارند و یا از چه چیزی خبر می‌دهند که با این ظاهر نمی‌خواند؟

 

تاکنون پنج مرحله اقدام‌پروازی بمب‌افکن‌های «تو 22 ام3» و «سو 24»  از مبداء همدان به مناطقی در دیرالزور انجام شده است و خبرهای منتشره بیانگر آن است که حدود 100 نفر از داعشی‌ها در این حملات کشته شده‌اند.

 

پس کاملا واضح است که استفاده از پایگاه همدان برای جنگ با داعش صورت گرفته است و احیانا دامنه این توافق خاص به مناطق دیگر نمی‌رسد و البته بین روسیه، ایران و سوریه توافقات دیگری درخصوص سایر مناطق عملیاتی سوریه وجود دارد ولی آنچه پیداست این توافق اخیر در مورد مبارزه با داعش صورت می‌گیرد و محدوده آن هم از شرق سوریه فراتر نمی‌رود.

 

آمریکا تا همین دو روز پیش وانمود می‌کرد که با روسیه در سوریه بر سر جنگ حلب و بمباران شبه‌نظامی نظیر جیش‌الفتح اختلاف‌نظر دارد و این را کمک به داعشی‌ها می‌داند چرا که به هر حال برای آنها «حاشیه امن» فراهم می‌کند در این ماجرا آمریکا وانمود می‌کرد که داعش را تروریزم بد دانسته و بر مبارزه و ریشه‌کن کردن آنها تاکید دارد. حالا ایران و روسیه با تحلیل خاص خود تصمیم گرفته‌اند که همزمان با عملیات علیه جبهه‌النصره، محیط نسبتا امن داعش را بهم بزنند خب آمریکایی‌ها، سعودی‌ها و صهیونیست‌ها که تا دیروز می‌گفتند جنگ با النصره را رها کنید و به جنگ داعش بیایید باید از این توافق استقبال و آن را گامی در جهت محو داعش ارزیابی می‌کردند اما آنان این اقدام را بسیار خطرناک و یک چالش مهم بین آمریکا و روسیه ارزیابی کردند، صهیونیست‌ها آن را اقدامی خطرناک و آغازی بر خاورمیانه‌ای مطابق با مدل ایرانی-روسی خواندند و سعودی‌ها- آنچنان که روزنامه‌ الریاض نوشت - این اقدام را مایوس‌کننده نامیدند!

 

از آنچه روی داده است می‌فهمیم که نه تنها شعار تروریستی خواندن جبهه‌النصره از سوی آمریکا اصالت ندارد، حتی تروریست بد خواندن داعشی‌ها هم اصالت ندارد و آمریکا نه تنها داعش را یک تهدید تلقی نمی‌کند بلکه آن را یک فرصت برای خود و تهدید برای مخالفان آمریکا - ایران و روسیه - ارزیابی نموده و بر حفظ آنان تاکید دارد. پیش از این بعضی از تحلیلگران معتقد بودند آمریکایی‌ها می‌خواهند به ظاهر جنگ با داعش را در دست خود بگیرند و در باطن با داعش  مذاکره کنند و به توافق برسند. پایه این توافق به رسمیت شناختن و حمایت آنان از سوی آمریکا و شعله‌ور نگه داشتن درگیری  سنی-شیعی از سوی داعش است. آنچه این روزها از آمریکایی‌ها، صهیونیست‌ها و سعودی‌ها شنیدیم در واقع از روی نیات واقعی و اهداف استراتژیک آمریکا پرده برداشت و از این روست که ما هم علیرغم آنکه توافق اخیر ایران و روسیه در ناامن کردن محیط داعش در شرق سوریه را استراتژیک نمی‌دانیم اما از نظر اینکه بر هم زننده یک طرح خونین آمریکایی- داعشی علیه امنیت منطقه است آن را «فوق استراتژیک» تلقی می‌نمائیم.

 

2- از عبارات آمریکایی‌ها، صهیونیست‌ها و سعودی‌ها بخوبی در می‌یابیم که طی هفته‌های اخیر نگرانی‌های عمیقی آنان را در میان گرفته است. پس از شکست کودتای ترکیه و تیرگی شدید روابط آنکارا با غرب و آشکار شدن گرایش حل مسایل با همسایگان از سوی ترکیه که در جریان سفر هیئت‌های ایرانی، روسی و ترکیه‌ای به سه پایتخت مهم منطقه یعنی تهران، مسکو و آنکارا صورت گرفت، توافق ایران و روسیه در حمله هوایی به داعش با استفاده از پایگاه هوایی همدان و همراهی ترکیه با این توافق - بعنوان عضو ناتو- توافق یاد شده یک ضربه استراتژیک به آمریکا و سعودی‌ها و صهیونیست‌ها به حساب می‌آید. این ضربه استراتژیک نقشه حساس آمریکا و بخصوص حزب دموکرات آن را به شدت دچار مشکل می‌کند.

 

آمریکایی‌ها در یکی - دو سال اخیر تلاش گسترده‌ای کردند تا وانمود شود سرنخ تحولات دست ایالات متحده است و آنچه در دوره ریاست جمهوری ریگان، بوش اول، کلینتون و بوش دوم بصورت یک آرزو درآمده بود و انقلاب ایران مهمترین مانع تحقق آن بود، هم اینک محقق شده است از این رو هیئت حاکمه آمریکا دنبال این بود که با استناد به مواردی مثل توافق هسته‌ای ایران، طرحی که برای به قدرت گولن در ترکیه داشت، تلاش گسترده‌ای که برای رساندن سوریه به یک طرح سیاسی ناظر به حذف اسد از قدرت داشت و نیز تلاشی که برای به نتیجه رساندن مذاکرات 90 روزه! کویت که طی آن قرار بود انصارالله و انقلاب یمن را از میان بردارند و آن را اولاً خلع سلاح و سپس حذف سیاسی نمایند، داشت، درصدد بود تا از یک سو قدرت فروپاشیده آمریکا در منطقه را تا حدودی بازسازی نماید و از سوی دیگر انتخابات آبان ماه ریاست جمهوری آمریکا که همه پیش‌بینی‌ها از کاهش شدید مشارکت مردمی در این انتخابات حکایت دارد را به نفع حزب دموکرات رقم بزنند. وضعیت فعلی در واقع همه این سرمایه‌گذاری را با مخاطره جدی مواجه کرد. در این میان اگرچه ممکن است در انتخابات ریاست جمهوری آینده، کلینتون بر رقیبش پیروز شود اما با شرایط فعلی بازسازی قدرت فروپاشیده آمریکا در منطقه امکان‌پذیر نخواهد بود. از این روست که بی‌بی‌سی عربی، همکاری ایران و روسیه را یک چالش بزرگ- نه برای داعش بلکه- برای آمریکا ارزیابی می‌کند و «ریاض» آن را بر هم زننده تعادل می‌خواند و روزنامه لبنانی النهار- وابسته به نوکران آمریکا در بیروت- آن را «پیامی ویرانگر برای کاخ سفید» تلقی می‌کند.

 

یک نکته کلیدی در این ماجرا این است که آمریکایی‌ها در آستانه انتخابات آبان ماه به شهروندان خود می‌گفتند ما به آرامی و بدون هزینه یا بدون دادن امتیاز در حال بازگشت به تهران هستیم و دور نیست زمانی که ما دوباره از طریق تهران و مرزهای ایران بر منطقه غرب آسیا مسلط شویم آمریکا درصدد بود که از طریق فعال‌سازی روابط سیاسی ایران و اروپا و در عین حال تداوم فشار اقتصادی به منظور دامن زدن به عطش دولت ایران در برقراری روابط سیاسی با غرب، آرام آرام بساط گذشته خود را در ایران پهن کند و با استناد به تن دادن ایران به تحمیلات برجام به شهروندان آمریکایی‌ می‌گفت ما برای رسیدن دوباره به ایران موانع را برداشته‌ایم و در دولت جدید - پس از برگزاری در پایان سال 2016- ایران را به چنگ می‌آوریم. اما در واقع آنچه که شهروندان آمریکایی در تصاویر تلویزیونی و مخابراتی مشاهده می‌کنند چیز دیگری است. کودتای آمریکایی در ترکیه شکست می‌خورد و آمریکا زمزمه انتقال پایگاه هوایی خود از اینجرلیک به خاک یک کشور اروپایی را سر می‌دهد و ایران در حال توسعه روابط حساس خود با کشورهای آسیایی است. در این میان ترامپ هم روی اعصاب هیئت حاکمه آمریکا و حتی رهبران حزب جمهوری‌خواه رفته و دولت کنونی آمریکا را پرورش دهنده داعش معرفی می‌کند که این حتی از نظر سران جمهوری‌خواه یک جرم استراتژیک برای ترامپ محسوب می‌شود.

 

اما آنچه در کاخ سفید پخت و پز می‌شود، چه به بازار برسد و چه نرسد واقعیت این است که در منطقه موسوم به خاورمیانه- که کانون اصلی قدرت آمریکا به حساب می‌آید- قدرت و توافق دیگری در حال شکل‌گیری است و ایران بعنوان پابرجاترین و مقتدرترین دشمن آمریکا در کانون این توافق قرار دارد و توافقی که حتماً سایه سنگین و ویرانگر آن بر سر رژیم صهیونیستی و رژیم سعودی پهن خواهد شد.