پس از کسب اولین مدال طلای کاروان جمهوری اسلامی ایران در المپیک ریو توسط کیانوش رستمی قهرمان وزنه برداری کشورمان، وی در مصاحبه ای مدال خود را به مدافعین حرم تقدیم نمود.

پس از این اتفاق ارزشمند توسط قهرمان کشورمان، منافقین و ضد انقلاب در اقدامی ناجوانمردانه و غیراخلاقی به صفحه اینستاگرام کیانوش رستمی حمله ور شده و شروع به توهین کردند. اتفاقی که چندی پیش نیز برای شهاب حسینی بازیگر خوب کشورمان پس از اهدای جایزه خود در کن به امام زمان (عج) رخ داد.

پس از حمله ور شدن ضد انقلاب به صفحه قهرمان وزنه برداری کشورمان،  نفیسه کوهنورد، خبرنگار حوزه خاورمیانه بی بی سی، در یادداشتی فیسبوکی درباره ی حرکت ارزشمند کیانوش رستمی که طلای المپیک خود را به مدافعین حرم اهدا نمود، نوشت:

لحظه خوشحالی والیبالیستهای مملکت رو نگاه می کنم وقتی که کیانوش رستمی رکورد المپیک رو می شکنه… تنم کز کز می کنه از حس کردن اون هیجان… و بعد چیزی مثل پتک می خوره تو سرم که نمی ذاره اون لذت رو بیشتر بچشم و اون بحثی است که سر اینکه قهرمان کشور هدیه اش رو تقدیم به مدافعان حرم کرده یا نه…

بعضی ابراز تاسف کردن و بعضی حتی از تاسف هم فراتر رفتن… طرف دیگه گروهی به کرد بودن رستمی اشاره کردن و اون رو تبدیل کردن به موضوعی دیگه…

با خودم فکر می کنم واقعا خسته نمی شن از این نحوه برداشت؟ از این طرز تفکر؟ چرا نمی تونیم یه لحظه درست شادی کنیم؟ چرا زود دنبال حاشیه هایی می گردیم که جدامون کنه؟ چه چیزی عایدمون می شه؟ این یه بیماری نیست؟ ….

گیرم که تقدیم کرده باشه به مدافعان حرم… آیا مدافعان حرم ظلمی در حق مردم مملکت می کنن؟ چرا راحت بی اینکه حتی تصوری واقعی از معرکه سوریه داشته باشیم حمله ور می شیم؟ هیچ می دونید خیلی از کشورهای دیگه هم هزاران نیرو استخدام کردن اونهم در طرف غیر قابل قبولتر جنگ؟

چرا همه چیز رو قاطی می کنیم؟ اگر با [مسوولین مملکت مخالفتی داریم] این رو چه دخل به اونها که جانشون رو به هر دلیل کف دستشون گذاشتن و می میرن و یا چه دخل به اینکه کسی بخواد دست اوردش رو به اونها تقدیم کنه یا نه؟ چرا نمی بینیم که حالا قهرمانی داریم که اسمش بر سر زبان قهرمانهای کشورهای دیگه افتاده؟ چرا از اون لحظه که اسم مملکت با طلا نوشته می شه لذت نمی بریم؟ …. نه من واقعا هر قدر فکر می کنم اینها رو درک نمی کنم… اما می دونم خیلی ها هم مثل من خوشحالن از این موفقیت… مبارک همه مون باشه و به امید روزی که سه سوت مسایل رو با هم قاطی نکنیم و بتونیم در شادی همگانی بی حاشیه شریک شیم…

نکته: نوشتم و می دونم بعضی الان حمله ور می شن که برو صدا و سیما… اما مهم نیست… من اون چیزی رو که می بینم از نزدیک می نویسم. چه خوشایند گروهی باشه چه نه و کاش یک باز قبل از حمله فکر هم بکنن که شاید هم اشتباه می کنن…

پس از گذشت مدتی، به یکباره این خبرنگار با فشار مدیران بی بی سی مجبور به حذف پست فیس بوکی خود شد تا خبرنگاران این شبکه حتی در صفحات شخصی خود نیز نتوانند نظرات خود را بیان کنند. در گذشته نیز بسیاری از کارمندان بی بی سی از نبود آزادی بیان حتی در صفحات شخصی خود در شبکه های اجتماعی انتقاد می کردند که حاکی از وجود فضایی بسته در این مجموعه می باشد و چنانچه کوچکترین سخنی که در راستای منافع این شبکه نباشد با سانسور و حذف مواجه خواهد شد.