پارس بررسی می کند:
معمای الویری و «فرقان»/ ارتباط الویری با گروه فرقان واقعاً قطع شده بود؟
آقای الویری در اولین دیدار با آیتالله مطهری جزوات گروه فرقان را ارائه میکند که در واقع بنا به گفته های ایشان در ان مقطع ،منابع آموزشی گروه فلاح هم بوده است. یعنی، در اولین جلسات با آقای مطهری آنچه مورد بررسی و نقد آقای مطهری قرار میگرفته عقاید خود آنها بوده است.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- حسین قاسمی- مرتضی الویری، براساس آنچه خود بارها بیان نموده است، مسئولیت اصلی در برخورد با گروه فرقان را بعد از شهادت شهید مطهری برعهده گرفته است. صرفنظر از ادعاهای حمید نقاشیان و مرتضی الویری درباره فرماندهی عملیات شناسایی و برخورد با فرقان، شاید کمتر کسی از ارتباطات سابق آقای الویری و گروه فلاح با فرقان آشنا باشد.
در این یادداشت به بررسی روابط فوق میپردازیم و در پایان چند نکته و پرسش مطرح میکنیم:
آقای مرتضی الویری در گفتگو با مجله «چشمانداز ایران» (شماره 53 دی و بهمن ماه 1387) استفاده از کتابها، جزوات و منابع آموزشی گروه فرقان را در گروه فلاح اینگونه شرح داده است:
«بعدها باخبر شدیم که تفسیرهایی از قرآن در حال انتشار است و دست به دست میگردد ازجمله تفسیر سوره کهف و بخشهایی از سوره بقره و... که این تفسیرها نگاهی نو به قرآن داشت.
وقتی اینها را خواندیم برایمان بسیار جالب بود و احساس میکردیم قرائت دیگری از اسلام درحال مطرحشدن است. به نظر میرسید این دیدگاهها مترقیتر و نوتر از دیدگاه دکتر شریعتی بود.
این مسئله برایمان جالب بود و احساس میکردیم این دیدگاه جدید که گرایش بسیار پررنگی با مسائل اجتماعی دارد میتواند در جریان مبارزاتی به کارمان بیاید و به درد ما بخورد...
ما در گروه فلاح برنامههای آموزشی مذهبی و اسلامی داشتیم. وقتی با طرز تفکر گروه فرقان روبرو شدیم، تصمیم گرفتیم این را هم در گروه خودمان بررسی کرده و برای اعضا ارائه و توزیع کنیم...»
آقای الویری در گفتگو با کتاب ماه فرهنگی تاریخی «یادآور» (سال سوم، شمارههای ششم الی هشتم، پائیز و زمستان ۱۳۸۸ و بهار۱۳۸۹، صفحات ۱۲۶-۱۲۱) درباره حمایتهای مالی و تجهیزاتی و پشتیبانی از فرقان اظهار داشته است:
«آشنایی من با گروه فرقان از اوائل سال ۱۳۵۵ آغاز شد. ماجرا از این قرار بود که ما با کمک دوستان گروهی به نام «فلاح» را تشکیل داده بودیم. این گروه فیالواقع در زندان متولد شد. در سال ۱۳۵۲ که من با محمد و حسن منتظرقائم در زندان اوین بودم، بحثهایی جدی درباره وضعیت کشور و راههای حاکم کردن ارزشهای اسلامی بر جامعه مطرح شد.
البته من در آن موقع یک سابقه همکاری با مجاهدین خلق را هم داشتم و خود این به من کمک میکرد که بر مبنای اشتباهات و انحرافاتی که در مجاهدین میدیدم، به این نتیجه برسم که باید برای تشکیل یک گروه اسلامی و به دور از انحراف، اقدام کرد.
گروه «فلاح» تقریبا در سال ۱۳۵۲ در زندان اوین متولد شد و تا سال ۱۳۵۷ به کار خود ادامه داد. اوایل سال ۱۳۵۵ و پس از آزادی از زندان بود که ما باخبر شدیم که گروه دیگری هم به نام «فرقان» وجود دارد و نشریاتش به دست ما میرسید.
گروه فلاح از طریق یکی از دوستان با گروه فرقان مرتبط شد. امکانات آنها محدود بود و ما سعی میکردیم در نشر و نگهداری و انبار کتابهایی که منتشر میکردند به آنها کمک کنیم. ما در زیرزمین باغی در دماوند، فضایی را درست کرده و یک دستگاه پلیکپی در آنجا گذاشته بودیم و برخی از کتابها و نشریات را هم در آنجا نگهداری میکردیم.
گروه فرقان از ما خواستند که در نگهداری کتابها به آنها کمک کنیم که ما مقداری را در منزلی در تهران نو نگهداری میکردیم و مقداری را هم به دماوند میبردیم. به این ترتیب کتابها و تفاسیر اینها به دستمان میرسید. اگر اشتباه نکنم تفسیر سوره کهف آنها در قالب کتابی درآمده بود. غیر از تفاسیر، نشریاتی را هم با صفحات محدود منتشر میکردند.»
آقای الویری در ادامه ضمن اشاره به نظر منفی خود به شهید مطهری در مقطعی به روابط بعدی خود با ایشان اینگونه اشاره کرده است:
«در نجف، در سه ملاقات طولانی که در خدمت حضرت امام بودم، تمام مسائل مبارزاتی و شرایط ایران را برای ایشان مطرح کردم و پرسیدم چه باید بکنیم؟ امام نسبت به مبارزات مسلحانه نظر مثبتی نداشتند و تأکید کردند که روی آگاه کردن مردم و کار فرهنگی متمرکز شوید.
نکته دومی که سرنوشت ما را رقم زد، این بود که من به ایشان گفتم ما که نمیتوانیم همیشه نزد شما بیاییم و سئوالاتمان را بپرسیم. در داخل ایران به چه کسی مراجعه و نظرات شما را دریافت کنیم؟ امام گفتند آقای مطهری! جواب ایشان کمی برای من ثقیل و عجیب بود!
[یادآور] : چرا؟
[الویری:واقعیت این است که احساس میکردم آقای مطهری خیلی انقلابی نیستند... چهرههای متعددی بودند و برایم کمی ثقیل بود که ایشان چرا ما را به آقای مطهری ارجاع دادند؟ ولی با توجه به ارادت ویژهای که به امام داشتم، پذیرفتم و به ایران برگشتم. من تا آن موقع مطلقاً با آقای مطهری ارتباط نداشتم، ولی با آقای امامی کاشانی زیاد ارتباط داشتم و از طریق ایشان ارتباط ما با آقای مطهری برقرار شد. فکر میکنم شهریور ۵۶ بود. من هر هفته در روزی معین و ساعتی مشخص نزد آقای مطهری میرفتم و ایشان را در جریان فعالیتهای گروه «فلاح» قرار میدادم و نظرات ایشان را دریافت میکردم. یکی از کارهایی که در اولین جلسات ملاقات با آقای مطهری انجام دادیم، دادن جزوات فرقان به ایشان بود...
هر بار که به دیدن ایشان میرفتم، اولین مطلبی که باب آن را باز میکرد، جزوات گروه فرقان بود. فراموش نمیکنم که بعضی جاها را خط میکشید و توضیح میداد که این عبارت و این طرز تلقی سرانجام به کجا خواهد انجامید.
من در آن موارد با آقای مطهری بحث میکردم، چون از طرفی میخواستم مطلب را دقیق و درست بفهمم و از طرف دیگر چون با «فرقان» ارتباط و همکاری داشتیم، دلم میخواست که قضیه ختم به خیر شود.»
آقای الویری در گفتگو با روزنامه «ایران» (چهارشنبه، ۴ دی ۱۳۹۲) درباره نوع نگاهش به شهید مطهری میگوید:
«البته برای ما این انتخاب امام عجیب بود چرا که ما فکر میکردیم شهید مطهری یک چهره زندان رفته انقلابی و تشکیلاتی نیست و بیشتر به عنوان یک نظریهپرداز اسلامی مطرح بود.»
آقای الویری در جای دیگر (خاطرات مرتضی الویری، انتشارات حوزه هنری، چاپ اول، ۱۳۷۵، صفحه ۴۹) درباره شهید مطهری میگوید:
«در زندان من جزوه شناخت سازمان مجاهدین خلق را به بحث گذاشتم و دربارهاش قدم به قدم پیش رفتم و اشکال گرفتم. مسعود رجوی و موسی خیابانی هم به اشکالهایم پاسخ میدادند... در اوائل زندانی شدنم نسبت به دیدگاههای آقای مرتضی مطهری با دیده تحقیر مینگریستم. گاه به خود میگفتم خوب است آقای مطهری بیاید این جا تا مسائل درسهای شناخت را به او بیاموزم.»
آقای مرتضی الویری در گفتگو با «چشمانداز ایران» (شماره 53، دی و بهمن 1387) درباره ادامه ارتباط با گروه فرقان میگوید:
[چشمانداز ایران]: «تا چه زمانی همکاری با گروه فرقان را ادامه دادید؟»
[الویری: «این همکاری تا نزدیکی پیروزی انقلاب ادامه داشت و با آیتالله مطهری هم ارتباط داشتیم، ولی تعریضهایی که ایشان به دیدگاههای فرقان داشت و بحثهایی که در گروه فلاح در این زمینه صورت گرفت کار را به جایی رساند که ارتباطمان با گروه فرقان قطع شد، یعنی دیگر برای توزیع و یا نگهداری کتابهای آنها آمادگی نداشتیم. به یاد دارم چند صد هزار کتاب باقی ماند که چون هیچ ارتباطی با هم نداشتیم کتابها را معدوم کردیم.»
آقای الویری در گفتگو با روزنامه «ایران» (چهارشنبه، ۴ دی ۱۳۹۲)، در پاسخ به این پرسش که «میگویند فرقان به اسلام منهای روحانیت معتقد بود»، میگوید: «این امر مشهود بود. حتی قبل از انقلاب در جزوههای اینها این مورد ذکر شده بود.»
۱- بنابر آنچه آقای الویری در این دو مصاحبه گفتهاند، بخشی از منابع آموزشی و مذهبی و اسلامی گروه فلاح از کتب و منابع گروه فرقان تأمین میشد.
۲- گروه فلاح در چاپ و نشر و تکثیر و نگهداری و انبار کردن کتابهای گروه فرقان به آنها کمک میکرد. مجدداً تأکید میکنم نه تنها نگهداری بلکه «نشر» آثار گروه فرقان را هم برعهده داشت.
۳- به گفته آقای الویری، همکاری گروه فلاح با گروه فرقان «تا نزدیکی پیروزی انقلاب ادامه داشت» و در این زمان به دلیل «تعریضهای» آیتالله مطهری به عقاید انحرافی گروه فرقان «قطع شد». و کمتر از سه ماه بعد از پیروزی انقلاب گروه فرقان شهید مطهری و قرنی را ترور می کند؟
۴- اکبر گودرزی، طلبهای که گویا رهبری گروه فرقان را به دست داشت، متولد ۱۳۳۸ است یعنی در زمان تشکیل گروه فرقان (۱۳۵۵) هفده ساله بود. در مقابل، مرتضی الویری متولد ۱۳۲۷ است یعنی یازده سال بزرگتر از گودرزی و در سال ۱۳۵۵ از دانشگاه صنعتی آریامهر (شریف کنونی) فارغالتحصیل شده.
اکبر گودرزی، نوجوان ۱۷ ساله، فاقد تجربه و سوابق مبارزاتی و زندان بود ولی آقای الویری ۲۸ ساله سابقه فعالیت و چند بار دستگیری توسط ساواک و زندان سیاسی و همکاری با سازمان مجاهدین خلق داشت و، طبق اظهارات خودش، در زندان جزوه درون سازمانی «شناخت» مجاهدین خلق را با مسعود رجوی و موسی خیابانی مباحثه میکرد. آیا چنین فردی میتواند چنان تحت تأثیر نوشتههای یک نوجوان هفده ساله قرار گیرد که او و دوستانش آموزشهای گروه خود را بر جزوات گروه فرقان مبتنی کنند و در تکثیر و نشر و نگهداری جزوات گروه فرقان به آنها کمک کنند؟
آیا این فرض منطقی نیست که گودرزی هفده ساله تحت تأثیر الویری بیست و هشت ساله بوده و نویسنده جزوات فرقان کسی است غیر از اکبر گودرزی ۱۷ ساله؟
۵- آقای الویری در اولین دیدار با آیتالله مطهری جزوات گروه فرقان را ارائه میکند که در واقع بنا به گفته های ایشان در ان مقطع ،منابع آموزشی گروه فلاح هم بوده است. یعنی، در اولین جلسات با آقای مطهری آنچه مورد بررسی و نقد آقای مطهری قرار میگرفته عقاید خود آنها بوده است.
۶- همانطور که الویری گفته است، گروه فرقان به «اسلام منهای روحانیت» معتقد بود و به گفته ایشان «این امر مشهود بود [و] حتی قبل انقلاب در جزوههای اینها این موارد ذکر شده بود.»
گودرزی و فرقانی که تز «اقتصاد منهای نفت، اسلام منهای روحانیت» را مطرح میکند و تعبیر «آخوندیسم تبهکار» را به کار میبرد، چگونه میتواند برای آقای الویری آنقدر جاذبه داشته باشد که تا آستانه پیروزی انقلاب به حمایت تدارکاتی از آن بپردازد و جزوات فرقان را به منابع آموزشی گروه فلاح تبدیل کند و در عین حال مدعی ارادت به امام خمینی و تأثیرپذیری از نقدهای آیتالله مطهری باشد؟
۷- آیا محق نیستیم این پرسش را مطرح کنیم که آیا ارتباط آقای الویری با گروه فرقان واقعاً قطع شده بود یا، به دلیل مواضع آیتالله مطهری علیه تفکر «فرقان»، مخفیانه ادامه داشت؟ و آیا دلیل اینکه آقای الویری و دوستانش عملیات شناسایی و ضربه به گروه فرقان را به دست خود گرفتند ان نبوده تا سرنخهای ارتباطات گذشته وروابط انها کشف نگردد؟
عجب قضایایی پشت پرده بوده و هنوز هم هست !!!!!