یک نمای دیگر از «خودمرکزگرایی» هاشمی
هاشمی دیروز موضعی گرفت که مجددا بازتاب همین روانشناسی بود. وی گفت در انتخابات سال ۹۲ قبل از حمایت من از روحانی، وزن اجتماعی او سه تا چهار درصد بود و با حمایت من به بالای پنجاه رسید.
به گزارش پارس به نقل از تسنیم، پرویز امینی در مطلبی نوشت: در تحلیلهای مفصلی که پیشتر داشتم، به شخصیت شناسی جناب هاشمی پرداختم و «اگوسنتریسم» یا «خودمرکزگرایی» را به عنوان ویژگی اصلی شخصیتی وی تبیین و تحلیل کردم. یکی از تاثیرات این نوع روانشناسی منطبق کردن واقعیات با انتظارات خود، به جای منبطق شدن خود با واقعیات است. در حقیقت، واقعیت آن چیزی نیست که واقعا رخ داده است بلکه واقعیت آن چیزی است که یک فرد خودمرکزگرا میخواسته که رخ بدهد.
مثلا در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 با اینکه واقعا احمدی نژاد در رقابت با هاشمی، انتخابات را برد و روی این مسئله اجماع وجود داشت اما هاشمی معتقد بود که در انتخابات تقلب شده است و پیروز انتخابات اوست. مدعایی که هاشمی به تنهایی داشت در حالیکه برگزار کننده انتخابات دولت خاتمی و جریان اصلاحات بود که خواهان پیروزی او و شکست احمدینژاد بود و فاصله رأی حدود هفت تا هشت میلیونی با وی داشت. اما هاشمی هیج وقت قبول نکرد که واقعا شکست خورده است.
اما در انتخابات سال 92 که اتفاقا برگزار کننده، دولت احمدینژاد بود که وی معتقد بود در سال 88 نیز با تقلب رئیسجمهور شده است و نظارت نیز به عهده شورای نگهبانی بود که وی در سال 84 و 88 نیز به آن شدیدا معترض بود خصوصا این که صلاحیت وی را نیز در انتخابات 92 احراز نکرده بود و فاصله رأی لازم برای رئیسجمهور شدن نیز کمتر از حتی یک درصد بود، اما چون پیروز انتخابات کسی بود که او میخواست رئیسجمهور شود، آن انتخابات را دموکراتیک و... قلمداد کرد.
هاشمی دیروز موضعی گرفت که مجددا بازتاب همین روانشناسی بود. وی گفت در انتخابات سال 92 قبل از حمایت من از روحانی، وزن اجتماعی او سه تا چهار درصد بود و با حمایت من به بالای پنجاه رسید. بنده چون بنا به علایق و دغدغههای جامعهشناسی سیاسی، انتخابات را به طور متمرکز و تحولات در آن را رصد میکردم، برایم روشن است که این حرف هاشمی منطبق بر واقعیت نیست بلکه انطباق واقعیت با انتظارات خود است.
روحانی در ماقبل مناظره سوم (مناظره سیاسی) حدود 10 درصد در نظرسنجیها پایگاه رأی داشت که تقریبا غیر از قالیباف و حداد و غرضی، مابقی نیز مانند جناب عارف در همین رنج بودند. با تحولی که در مناظره سوم به نفع روحانی و عمدتا به ضرر قالیباف شکل گرفت، آراء روحانی از دیگران پیشی گرفت و با کنار رفتن عارف این روند شتاب بیشتری پیدا طوری کرد به طوری که روز سه شنبه برتری قالیباف بر وی نیز شکسته شد و روحانی بین 25 تا 30 درصد آراء را در روز سه شنبه و ماقبل حمایت هاشمی از وی داشت در حالیکه روند آراء وی نیز روند صعودی داشت. در واقع زمانی هاشمی حمایت خود را از روحانی اعلام کرد، که روحانی پیشتاز انتخابات و پدیده اجتماعی انتخابات شده بود. مضافا که روحانی هیچ گاه در طول دوران تبلیغات انتخاباتی حتی در روزهای اول، آرایی 3 تا 4 درصدی نداشت.
آنچه در درجه اول اهمیت، روحانی را رئیسجمهور و پیروز انتخابات کرد، توان سیاستورزی وی و تیم همراهش و در درجه دوم نابلدی سیاسی رقبایش خصوصا قالیباف بود. همین بلدی سیاسی بود که اصلاحات را مجاب کرد که از نامزد اصلاحطلب خود به نفع روحانی بگذرد. حمایت اصلاحطلبان، کنار رفتن عارف و تکثر نامزدها در جریان رقیب، در کنار حمایت هاشمی از روحانی، در مرتبه بعدی اهمیت در پیروزی روحانی در انتخابات بودند.
بنابراین همانطور که قبلا گفته بودم یک رقابت تصریح نشده بین روحانی و هاشمی در انتخابات خبرگان وجود دارد و این ادبیات جناب هاشمی که با نوعی تحقیر نسبت به روحانی توأم است، این رقابت را تشدید کرده است. روحانی اگر صاحب برتری نسبت به هاشمی در انتخابات خبرگان بشود، در افکار عمومی میتواند خود را از زیر منت هاشمی رها کند اما باید توجه داشته باشد که روانشناسی خود مرکز گرای هاشمی اجازه نمیدهد او واقعیت را آنچنانی که هست قبول کند و شاید تأثیری در نگاه کنونی وی که معتقد است او بود که روحانی را رئیسجمهور کرد، نداشته باشد.
ارسال نظر