به گزارش پارس به نقل از مشرق، روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:‌‌

*************

 

سخن روز مطبوعات صبح کشور؛نگاهی به مدیریت گردش پول در بانک‌ها

روزنامه کیهان در بخش یادداشت امروز خود نوشت:‌

 

همه ما در خبر‌ها و اظهارات مختلف مسئولان، با این عبارت مواجه شده‌ایم که منابع ما برای فلان کار محدود است و نمی‌توانیم آن گونه که شایسته و بایسته است به مردم خدمت کنیم. به جز این اظهارات، در زندگی روزمره‌مان نیز عملا با این موضوع مواجه شده‌ایم و مثلا برای دریافت یک وام ساده و ناچیز مثل وام ازدواج، گاه کارمان به انتظارهای طولانی کشیده و در نهایت عطایش را به لقایش بخشیده‌ایم!

در همه موارد مذکور، ترجیع‌بند «کمبود منابع» همچون نواری اتوماتیک دائما تکرار شده و ما هم ظاهرا چاره‌ای جز باور و پذیرش این موضوع نداریم! اما در مقابل کمبود منابع چه پیشنهادی می‌شود؟ تامین منابع با استفاده از «استقراض و جذب سرمایه خارجی» با ادبیات و عناوین مختلف و در قالب عقودی که گاه استقلال ملی را به خطر می‌اندازد! نظیر همین قراردادهای جدید نفتی یا برخی دیگر از خرید‌ها که ایران و ایرانی را تا خرخره زیر بدهی می‌برد و کشور را همچون سال‌های دولت سازندگی و تعدیل اقتصادی، با میلیاردها دلار بدهی خارجی مواجه می‌سازد.

تردیدی نیست که کشور پهناور ایران با هزاران راه نرفته و طرح و برنامه و آرزوی بر زمین مانده، به هر میزان که فکرش را بکنیم، به منابع و سرمایه احتیاج دارد و نمی‌توان این منابع را محدود به توان داخلی دانست. این حقیقت، ضرورت استفاده از منابع معقول خارجی را موجه  می‌سازد. اما در کنار این ضرورت منطقی، دو نکته را نباید از نظر دور داشت نخست آنکه جلب سرمایه خارجی، برای آبادی ایران است و منطقا نمی‌شود قیمت آن، خدشه به استقلال و عزت ایران باشد! پس از هر راهی و به هر وضعی، نباید در پی آن بود. اما نکته دوم که محور این یادداشت است، مدیریت منابع اعم از داخلی و خارجی است. بدین معنا که آیا آنچه در حال حاضر در شبکه مالی و بانکی کشور به عنوان سرمایه وجود دارد، درست و عادلانه و هوشمندانه مدیریت می‌شود یا نه !؟ اگر بله که باید برای جذب سرمایه خارجی هم کوشید و اگر نه، بی‌تردید جذب آن سرمایه هم کمکی به گره‌های اقتصادی نمی‌کند و عملا گره‌ای بر گره‌ها زده و زمینه‌ای برای رانت‌خواری و تباهی‌ها فراهم خواهد آورد. برای تبیین بهتر موضوع، بررسی تنها یکی از معضلات شبکه بانکی کافی است. بخوانید:

1- بر اساس  آمار بانک مرکزی در شهریورماه سال جاری، بانک‌های کشورمان پس از کسر ذخیره قانونی، توانسته‌اند «یکصد و دو هزار میلیارد تومان سپرده قرض‌الحسنه » از مردم دریافت کنند. همگان می‌دانیم که سپرده‌های قرض‌الحسنه سپرده‌هایی است که مردم در ازای سپرده‌گذاری آن در بانک، هیچ سودی دریافت نمی‌کنند. این عدد قابل توجه و مهم، می‌تواند بسیاری از گره‌ها را باز کند ولی آیا در عالم واقع، چنین اتفاقی افتاده است؟ پیش از پاسخ به این سوال، باید به این نکته توجه کنیم که این سپرده‌ها چند دسته‌اند و هریک چه سهمی از 102 هزار میلیارد افسانه‌ای را دارند و بعد ببینیم بر سر هریک چه می‌آید!

2- گروه اول این سپرده‌ها، همان است که به «سپرده‌های قرض‌الحسنه پس‌انداز» موسوم هستند و  36 هزار میلیارد تومان از کل سپرده‌های قرض‌الحسنه را تشکیل داده‌اند. یادآوری این نکته ضروری است که سپرده‌های قرض‌الحسنه پس‌انداز همان سپرده‌هایی هستند که مردم معمولا با نیت خیر در بانک سپرده‌گذاری کرده و بانک‌ها هم جهت ترغیب مردم به سنت قرض‌الحسنه، به صاحبان این سپرده‌ها به قید قرعه جوایزی اهداء می‌کنند. بر اساس آمار موجود، بانک‌ها 34 هزار میلیارد تومان از این 36 هزار میلیارد تومان را به صورت قرض‌الحسنه وام داده‌اند. به این شکل که  6 هزار میلیارد تومان برای  وام ازدواج جوانان و 8 هزار میلیارد تومان برای سایر وام‌های قرض‌الحسنه (از جمله وام‌های کمیته امداد، وام اشتغال، وام تحصیل، وام زندانیان و ....) صرف شده است. این یعنی تنها تکلیف 14 هزار میلیارد تومان معلوم است و 20 هزار میلیارد تومان باقیمانده مشخص نیست که صرف چه حوزه‌هایی شده است! اخبار و اطلاعات معتبر و غیرقابل انکار نشان می‌دهد بخش قابل توجهی از آن به صورت قرض‌الحسنه به مدیران و نورچشمی‌های بانکی وام داده شده است! به عنوان نمونه، معاون نظارتی بانک مرکزی در  آبان ماه سال جاری خبر داد که حداقل 30 درصد از تسهیلات قرض‌الحسنه به مدیران و کارکنان بانک‌ها وام داده شده است که مقدار آن بیش از 10 هزار میلیارد تومان می‌شود!

 مرکز پژوهش‌های مجلس هم طی گزارش شماره  14455 در مهرماه سال جاری، ضمن تایید این مسئله، شرایط اعطای وام قرض‌الحسنه بانک‌ها به مدیران و کارکنانشان از منابع قرض‌الحسنه مردم را «بسیار ناعادلانه» توصیف می‌کند. تنها مقایسه اقساط وام ازدواج در 36 ماه و اقساط وام مدیران بانکی در 200 ماه، ناعادلانه بودن را به روشنی نشان می‌دهد.

3- اما گروه دوم این سپرده‌ها،  به  «سپرده‌های قرض‌الحسنه جاری»  موسوم هستند که  66 هزار میلیارد تومان از سپرده‌های قرض‌الحسنه را تشکیل داده‌اند. سپرده‌های قرض‌الحسنه جاری، همان سپرده‌هایی است که مردم در ازای افتتاح آن در بانک دسته چک دریافت کرده و سودی دریافت نمی‌کنند. نکته بسیار حائز اهمیت این است که  این سپرده‌های جاری به صورت تمام و کمال، در اختیار بانک‌ها قرار دارد و بانک‌ها از محل این منابع که با نرخ صفر از مردم دریافت کرده‌اند، سودهای بسیار بالایی کسب کرده و البته هیچ مقدار از آن را به صورت قرض‌الحسنه به مردم وام نداده‌اند! بانک‌ها این سپرده‌ها را سهم خود می‌دانند و بانک مرکزی نیز بر این مسئله صحه می‌گذارد اما جای این سوال به صورت جدی وجود دارد که وقتی بانک‌ها بنای اعطای وام قرض‌الحسنه از این منابع را ندارند، چرا باید مجوز جذب چنین سپرده‌هایی را داشته باشند؟ در واقع باید گفت حال که بانک‌ها مجوز دریافت چنین سپرده‌هایی با نرخ صفر را دارند،‌ باید ملزم می‌شدند حداقل بخشی از آن را به صورت قرض‌الحسنه وام داده و خدماتی که روی این سپرده‌ها به مشتریان ارائه می‌کنند را گسترش دهند.

4- اما افزون بر مشکلات پیش گفته، به صرفه بودن سپرده‌های قرض‌الحسنه جاری برای بانک‌ها و عدم نظارت بر آن به دلیل خلأ قانونی، سبب شده است تا اشتهای سیری‌ناپذیر برخی از بانک‌ها تحریک شده و در نتیجه،  اقدام به گشایش سپرده جاری بدون دسته چک برای مشتریان خود بکنند! تا بدینوسیله  بتوانند از مانده حساب جاری مشتریان در این حساب استفاده کرده و از آن هم سود بدست بیاورند. آنها مشتریان خود را در ازای اعطای بعضی وام‌ها، مجبور به افتتاح حساب جاری بدون دسته چک می‌کنند و از این طریق، از افتتاح حساب پس‌انداز قرض‌الحسنه که بایستی طبق قانون بخشی از آن به صورت قرض‌الحسنه وام داده شود نیز سر باز زده و از منابع این حساب در جهت کسب سود‌های بالا استفاده می‌کنند.

 این درحالی است که در بسیاری از کشورهای دیگر، بانک‌ها خدمات متنوعی از جمله وام خرید کالا، کارت‌های خرید اعتباری و ... به واسطه این سپرده‌ها به مشتریان خود ارائه می‌کنند. با این وضع و در شرایطی که بانک‌ها برای اعطای وام قرض‌الحسنه ازدواج که مبلغ آن تنها 3 میلیون تومان است جوانان را در صف 430 هزار نفری دریافت این وام اندک ماه‌ها معطل نگه می‌دارند، ساماندهی سپرده‌های قرض‌الحسنه در نظام بانکی ضروری است. استفاده از بخشی از سپرده‌های قرض‌الحسنه جاری در اعطای وام قرض الحسنه و ساماندهی سپرده‌های قرض‌الحسنه پس‌انداز و جلوگیری از اعطای ناعادلانه آن به مدیران بانکی، سبب می‌شود که نه تنها دیگر هیچ جوانی در انتظار دریافت وام ازدواج نباشد، بلکه امکان افزایش مبلغ این وام تا سقف 10 میلیون تومان نیز برای هریک از زوجین فراهم شود و وام‌های دیگر قرض‌الحسنه نیز رونق یابد.

آنچه خواندید، واکاوی و مروری  بسیار فشرده و فوری بود درباره  تنها یکی از معضلات و مشکلاتی که در کشور وجود دارد و سوء مدیریت و بی‌تدبیری در آن حوزه، سبب خسران عظیم در بخش‌های گوناگون و از جمله ازدواج جوانان و اشتغال و ایجاد کسب‌های کوچک شده است. اکنون فرض کنید غرب بدون آنکه از ما بخواهد از آرمان‌هایمان دست برداریم، حاضر باشد منابع مالی در اختیار ما بگذارد - و می‌دانیم چنین فرضی در عالم واقع محقق نخواهد شد- در این صورت چه اتفاقی خواهد افتاد!؟ 102 هزار میلیارد رها شده در چاه ویل نظام بانکی، چند برابر خواهد شد! بدون آنکه ساز و کار تخصیص آن ساماندهی شده باشد! و البته به همان میزان که منابع توسعه می‌یابد، تخلف‌های پیدا و پنهان و رانت‌های کلان برای نور چشمی‌ها  و به قول حضرت آقا، قانوندانان قانون‌شکن هم بیشتر خواهد شد. آیا کسانی که حاضر نیستند و یا نمی‌توانند یک پروژه 102 هزار میلیاردی را به نفع مردم سامان‌دهی کنند، توان جذب اعتبار و یا مدیریت آ ن را خواهند داشت!؟ به نظر می‌رسد مدیریت منابع و سامان‌دهی امور، ارتباط چندانی با آرزوی گشایش از جانب غرب نداشته باشد. این یک مصداق ساده بود!

 

سخن روز مطبوعات صبح کشور؛ مشاجره صداوسیما با رئیس‌جمهور

سعید اعتمادی-عضو کانون کارشناسان رسمی در بخش حرف اول روزنامه شرق نوشت:

رادیو پیام در گزارش خبری چهارم بهمن ٩٤ خبری درباره پرداخت طلب سپرده‌گذاران مؤسسه ثامن که طلب آنها زیر ١٠ میلیون است، پخش کرد که بدهی آنها از سوی بانک پارسیان پرداخت خواهد شد. بعد از چند بار ذکر ثامن، مجری در انتهای خبر با پوزش از شنوندگان تأکید کرد که نام کامل مؤسسه «ثامن‌الحجج» است.

البته در ماه‌های اخیر گزارش‌های مفصلی از اعتراض مالباختگان «ثامن» و «میزان» و «پدیده» و... در صداوسیما پخش شد و خبرنگاران، بسیار جانبدارانه خواستار احقاق حقوق آنها شده‌اند و این جهت‌گیری جدید صداوسیما درست پس از انتخابات ٩٢ اتخاذ و پیگیری شد؛ بدون هیچ اشاره‌ای به اینکه باعث و بانی ایجاد چنین مؤسسات غیرمجازی، چه کسی بوده و از آن مهم‌تر صداوسیما در پدیدارشدن آنها و مشروعیت‌بخشیدن و جلب مقبولیت برای آنها چه نقشی داشته‌ است؟ حالا که چهره و نام «ب.ز» مشخص شده دیگر اشکال قانونی ندارد که بپرسیم، برنامه مفصل تبلیغی «قشم ایر» در سیما چه نقشی در پروبال‌گرفتن این فرد داشته است؟

در دهه ٧٠، وقتی مؤسسه‌های ربوی با نام مضاربه‌ای‌ها داشت پا می‌‌گرفت، سیما با چند برنامه افشاگرانه بنیاد آنها را بر باد داد. آن زمان هر نوع تبلیغ در صداوسیما ممنوع بود. بعدها تبلیغ برای این مؤسسه‌ها یکی از منابع اصلی درآمد صداوسیما شد و به برکت آن تعداد کارکنان پنج‌برابر و بودجه رسمی صداوسیما هزاربرابر شد و این‌گونه مؤسسه‌ها که از نام‌های مقدس سوءاستفاده می‌کنند، همچون قارچ در هر کوی و برزن روییدند.

رونق درآمد نفت هم مزید بر علت شد و سازوکاری شکل گرفت که با وجود درآمد ٨٠٠میلیاردی نفت که بیش از کل درآمد نفتی در کل مدت کشف نفت تا سال ٨٤ بود، سبب رشد اقتصادی منفی شش و تورم حدود ٤٠ درصد بدهی‌ دولت پنج برابر کل سرجمع بدهی دولت تا سال ٨٤ شد. صداوسیما با تغافل از این واقعیت‌ها با عمده‌کردن مسائل جاری، دولت را کاملا در موضع مدافع قرار می‌داد. حالا که درآمدهای نفتی حتی کفاف یارانه را هم نمی‌دهد و واقعا برای تأمین آن عزا می‌گیرد، زیر فشار تبلیغاتی سنگین صداوسیما باید با لبخند، یارانه‌ها را اعلام کند.

درست است که مسئولان اقتصادی آمار خشک فوق را جسته‌وگریخته اعلام می‌کنند اما برای تبیین ساده و عمومی موضوع تلاش مؤثری صورت نگرفته تا رابطه بین بی‌کاری گسترده و اعتیاد و افزایش مرگ‌ومیر و طلاق و زندانیان با آن آمار، برای همه مردم جا بیفتد.

ریاست دستگاه قضا در یک برنامه تلویزیونی اعلام کردند در دستگاه قضا حدود ١٥ میلیون پرونده وجود دارد؛ این یعنی حداقل ٣٠ میلیون ایرانی درگیری قضائی دارند؛ یعنی دعوای همه علیه همه. کدام مرجع دولتی کوشیده است رابطه این آمارها را برای عموم مردم تشریح کند؟ اخیرا مخالفان دولت اعلام کردند نقدینگی در دو سال اخیر ٣٠ درصد رشد کرده که البته آمار هم همین را تأیید می‌کند. طهماسب مظاهری، رئیس‌کل سابق بانک مرکزی در سخنرانی ٢١ دی‌ماه ٩٤ در کانون  کارشناسان رسمی دادگستری با تشریح اوضاع  اقتصادی کنونی کشور اعلام کرد بخش اعظم افزایش نقدینگی ناشی از سود وام‌های دریافت‌شده از بانک‌هاست، نه تزریق نقدینگی جدید. اتفاقا نقد ایشان به سیاست‌های دولت این بود که از ترس تورم، نقدینگی لازم را به اقتصاد تزریق نمی‌کند.

ایشان که مدتی رئیس کل بانک مرکزی در دولت نهم بود اظهار کرد، احمدی‌نژاد اصول اولیه اقتصاد، یعنی «محدودیت منابع» را قبول نداشت؛ برای همین آقای مظاهری درِ وام‌دهی بانک مرکزی را سه‌قفله کرد و ماشین چاپ اسکناس را با تمام راندمان و شبانه‌روز فعال کرد تا بدهی دولت که از زمان قبل از انقلاب تا سال ٨٤ برابر هفت هزار میلیارد تومان بود با پنج‌برابر افزایش به ٣٥ هزار میلیارد تومان برساند. ایشان با مقایسه اقتصاد ایران و ونزوئلا اعلام کرد در آن کشور که روندهای دولت دهم ادامه یافته، امروز تورم بالای ٢٠٠ درصد و نرخ ارز در بازار آزاد بیش از صد برابر نرخ رسمی است. کدام مسئول دولتی توانسته این واقعیت‌ها را مانند مظاهری تشریح کند؟

از وزرای مستعفی دولت دهم، خانم دکتر دستجردی است که شجاعانه درباره تخصیص ارز دارو، موضع گرفت و پست یگانه‌اش را  به عنوان تنها زن وزیر بعد از انقلاب از دست داد؛ درحالی‌که برای خانم‌ها عموما دارایی‌های یگانه بسیار اهمیت دارد. پس از آن کسی نگفت اگر این خانم وزیر خلاف گفته و مرتکب  جرم مشهود «تشویش اذهان عمومی» شده، مستوجب جزاست.

اگر هم راست گفته است که محرومیت بیماران از داروهای کمیاب قطعا منجر به مرگ عده‌ای شده -که موضع‌گیری جسورانه ایشان را موجب شده است- دراین‌صورت کسی که موجبات مرگ عده‌ای را فراهم آورده، مستوجب جزاست. وزیر محترم بهداشت نه‌تنها ذکری از این وقایع نکرد، بلکه با تصور نامحدودبودن منابع، علاوه بر انتظارات برآورده‌نشدنی قبلی، انتظارات انبوه دیگری آفرید که امروز با نارضایتی در کادر پزشکی، انتظارات روزافزون مردم از بخش بهداشت‌ودرمان و برآورده‌نشدن وعده‌های دولت قبل و دولت روحانی مواجه شده است. صداوسیما با خلق و دامن‌زدن به انتظارات جدید، پیگیرانه تحقق وعده‌های تحقق‌ناپذیر را در شرایط کنونی قیمت نفت، هر روزوشب تعقیب می‌کند بدون آنکه کلامی درباره شرایط قبل و وضعیت درآمدهای نفتی بیان کند. این است که بایستی گفت صرف‌نظر از برخوردهای مقطعی رئیس‌جمهور با خبرنگاران صداوسیما و چانه‌زدن بر سر فرد مصاحبه‌کننده در گفت‌وگوی تلویزیونی با مردم، اگر فکری اساسی در راستای تبیین پیچیدگی‌های اقتصادی برای مردم نکند، وضعیت در سال آخر دوره ریاست‌جمهوری ایشان دشوارتر هم خواهد شد.

سخن روز مطبوعات صبح کشور؛ نشست ژنو ٣ و تجزیه بحران سوریه

سید حسین موسوی در بخش نگاه روز روزنامه اعتماد نوشت:‌

 نشست ژنو ٣ با حضور نمایندگان طرف‌های گوناگون بحران سوریه روز یکشنبه ١١ بهمن در ژنو آغاز شد. بشار الجعفری، نماینده دایمی سوریه در سازمان ملل متحد سرپرستی هیات دولت سوریه را به عهده دارد. در یک نگاه کلی به صف‌آرایی موجود در نشست ژنو ترکیب نیروهای موافق و مخالف دولت سوریه را می‌توان در سه طیف خلاصه کرد.

طیف نخست را نیروهایی تشکیل می‌دهند که به نمایندگان نشست ریاض معروف شدند. در این طیف که عربستان سعودی محوریت آن را تشکیل می‌دهد نیروهای متنوعی دیده می‌شوند که گروه‌های مسلح پیکارجو یک سر طیف هستند و نیروهای اپوزیسیون مسلح غیرتروریست نظیر ارتش آزاد و احرار‌الشام و جیش الاسلام سر دیگر این طیف هستند. طیف دوم نیروهای اپوزیسیون غیرمسلح را شامل می‌شود که هم از سوی ایران و روسیه و هم از طرف دولت سوریه به عنوان اپوزیسیون ملی به رسمیت شناخته شدند. اگر چه این نیروها به محور ویژه‌ای تعلق ندارند، اما می‌توان گفت که ایران و روسیه روی این نیروها تاثیرگذار هستند، طیف سوم را دولت سوریه به انضمام برخی سازمان‌های بخش‌های کردنشین این کشور تشکیل  می‌دهند.

مطابق اظهارنظر نمایندگان و سخنگویان مستقیم و حامیان منطقه‌ای و بین‌المللی این سه طیف، خواسته‌های این سه طیف بر سر تعریف ماهیت بحران سوریه و راه‌های پایان دادن به آن، آنقدر با یکدیگر در تقابل است که احتمال نزدیک شدن آنها در این نشست بسیار ضعیف است. یک سر این طیف که تندروها را زیر چتر خود جای داده و از سوی عربستان سعودی و

در سطح بین‌المللی از سوی ایالات متحده امریکا و برخی کشورهای غربی و ترکیه پشتیبانی می‌شوند، بر ضرورت پایان دادن به زمامداری بشار اسد، رییس‌جمهور سوریه تاکید می‌کنند. طیف دوم که از سوی ایران با روسیه و چند نیروی مهم منطقه‌ای نظیر حزب‌الله لبنان پشتیبانی می‌شوند به تقدم اصل مبارزه با تروریسم در سوریه و حل و فصل تدریجی بحران سوریه با مشارکت و نقش‌آفرینی دولت بشار اسد باور دارند. دی میستورا، نماینده سازمان ملل متحد در بحران سوریه که با برپایی نشست ژنو ٣ میان طرف‌های گوناگون خود را به صورت نسبی موفق می‌بیند بحران سوریه را به چند لایه تقسیم کرده که مسائل جانبی این بحران نظیر آوارگی مردم مناطق درگیر و آسیب‌های شدید انسانی بخش مهمی از لایه‌های گوناگون بحران این کشور تلقی می‌کند که در فضای کنونی و با وجود فقدان راه‌حل ریشه‌ای باید مورد رسیدگی قرار گیرد، زیرا دی میستورا بر این نکته واقف است که هیچ نیرویی (چه اپوزیسیون مسلح و غیرمسلح و چه دولت سوریه) نمی‌تواند از سهم خود در ایجاد و تشدید ابعاد فاجعه‌بار انسانی بحران سوریه شانه خالی کند.

 دی‌میستورا با اتکا به تجربه چند ماه اخیر خود در زمینه تجزیه این بحران به چند لایه و حل و فصل لایه‌های قابل حل حتی در شرایط جنگی، نشست ژنو ٣ را به مثابه الگوی بزرگ‌تر تجزیه بحران سوریه برگزار کرده است. توافق همه طرف‌ها در منطقه زبدانی شمال غربی دمشق و چند توافق جزیی دیگر در مناطق گوناگون سوریه و التزام همه طرف‌ها به توافق‌های به عمل آمده، سازمان ملل متحد و نماینده آن را ترغیب کرد که این الگو را در فضایی به وسعت جغرافیایی سوریه (به استثنای مناطق تحت اشغال داعش) اجرا کند. از دیدگاه سازمان ملل متحد هنگامی که طرف‌های درگیر به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر سر ابعاد فاجعه‌بار انسانی جنگ سوریه توافق می‌کنند، ورود به دیگر لایه‌های این بحران به ویژه لایه سیاسی آن ممکن می‌شود. زیرا در این توافق‌ها از یک سو حسن نیت طرف‌های درگیر در جنگ درباره اجرای تصمیمات نشست‌های مشترک‌شان اندازه‌گیری می‌شود و از سوی دیگر از انباشتگی بحران‌های انسانی این جنگ جلوگیری می‌شود.

 به عبارت دیگر ایجاد کریدورهای انسانی برای امدادرسانی به مردم مناطق درگیر، تخلیه مجروحان جنگی در همه مناطق و جابه‌جایی جغرافیایی نیروها و از همه مهم‌تر احترام و پایبندی همه طرف‌ها به سازمان‌های امدادرسان رسمی سوریه و دیگر سازمان‌های بین‌الملل نظیر صلیب سرخ و عدم انهدام نهادها و شبکه‌های زیرساختی کشور سوریه نظیر شبکه آبرسانی، برق‌رسانی و شبکه‌های خدمات عمومی شهری از جمله اقدامات مشترک همه نیروهای درگیر به شمار می‌رود که در صورت موفقیت در آن می‌توان به لایه‌های دیگر بحران سوریه به ویژه بحران سیاسی رسیدگی کرد. این الگو در صورت موفقیت کامل می‌تواند برای دیگر کانون‌های بحران منطقه‌ای و جهانی مورد استفاده قرار گیرد. نکته مهم این است که همه طرف‌های درگیر در بحران سوریه و حامیان منطقه‌ای و بین‌المللی آنان به این نتیجه قطعی رسیده‌اند که صفر و صد کردن بحران سوریه نتیجه‌ای جز ادامه خونریزی و انباشتگی فاجعه انسانی و پیامدهای وسیع آن (نظیر سیل آوارگی مردم سوریه به اروپا و...) نخواهد داشت. این نتیجه‌گیری طرف‌های درگیر در بحران سوریه را باید به فال نیک گرفت.

حال اگر نشست ژنو ٣ بتواند فقط ابعاد انسانی فاجعه جنگ سوریه را مورد رسیدگی قرار دهد و اگر در آینده نزدیک و در پی توافقات این نشست، دیگر شاهد آوارگی مردم شهرهای سوریه به خارج از مرزها و کوچ اجباری آنان به درون مرزها نباشیم و اگر از این پس مردم بی‌دفاع شهرهای سوریه به عنوان سپر انسانی جنگ‌ها شناخته نشوند و اگر انهدام مراکز و شبکه‌های خدماتی سوریه به مثابه جنایت جنگی طرف‌های درگیر شناخته شود و اگر توافق‌هایی از این دست مورد احترام همه طرف‌ها قرار گیرد آنگاه می‌توان به آرامی به دیگر لایه‌های بحران این کشور رسیدگی کرد. از همه مهم‌تر و در صورت موفقیت همه طرف‌ها در گام‌های نخستین مربوط به ابعاد انسانی جنگ، جناح‌ها و نیروهای افراطی نظیر داعش دیگر قادر به ادامه راهبرد وحشت‌آفرینی از طریق قتل و کشتار بی‌رحمانه نخواهند بود. نکته پایانی این است که اگر همه طرف‌های درگیر به این اصل وفادار بمانند که باید چیزی به نام سوریه در نقشه جهانی وجود داشته باشد تا در مورد چگونگی اداره آن چانه‌زنی کرد، آنگاه می‌توان به حل و فصل دیگر لایه‌های بحران امیدوار بود.

 سخن روز مطبوعات صبح کشور؛دورنمایی روشن برای ایران

 

سیدجلال ساداتیان  کارشناس مسائل بین الملل در بخش سرمقاله امروز روزنامه آرمان نوشت:

 

همان طور که رئیس‌جمهور در گفت وگوی تلویزیونی با مردم اشاره داشتند بیشترین موفقیت را در عرصه سیاست خارجی از کانال دیپلماسی به‌دست آورده‌اند. البته زمانی که آقای روحانی به عنوان رئیس‌جمهور ایران انتخاب شدند، شاهد بودیم در برگزاری مراسم تحلیف رئیس‌جمهور حدود 53کشور در یک جو نسبتا ضد ایرانی در دنیا نمایندگان عالیرتبه خود را عازم تهران کردند تا درآن مراسم حضور یابند.

لذا مراسم تحلیف نقطه آغازین این حرکت بود. بلافاصله مساله هسته‌ای با مسئولیت وزیر امور خارجه از شورای عالی امنیت ملی به وزارت امور خارجه انتقال یافت. این امرپیام مهمی به دنیا فرستاد که ما خواهانیم موضوع هسته‌ای را از حوزه امنیتی شورای امنیت خارج کنیم و با دنیا وارد تعامل و گفت‌وگو شویم. هم‌اکنون این پیام به نتیجه رسیده و حدود دوسال مذاکره در مساله هسته‌ای موفقیت لازم را به دست آورد.

با وجود مخالفت‌ها در داخل ایالات متحده آمریکا، صهیونیست‌ها، عربستان و برخی از همپیمانان او تلاش‌ها و پول‌های هنگفتی که در رابطه با موضوع هسته‌ای هزینه کردند، سرانجام برجام به فرجام رسید و اکنون شاهد به نتیجه رسیدن مساله هسته‌ای در کشور هستیم. بلافاصله بعد از اعلام موافقت برجام هیات‌های بلند پایه‌ای از آلمان، فرانسه، انگلیس، ایتالیا و اتریش به ایران آمدند. به محض اعلام اجرای برجام، سفر رئیس دولت یازدهم به ایتالیا و فرانسه مورد استقبال گرم کشورهای اروپایی قرار گرفت و بسیاری از وزرا و مقامات بلند پایه آقای روحانی را در این سفر همراهی کردند و از سوی مقامات بلندپایه این کشورها توافقات و قراردادهای مهمی به امضای طرفین رسید. البته این امر بیانگر آن است که شرایط و دورنمای آینده، روشن و شفافی را در پیش رو داریم. نکته دیگر اینکه برای نخستین بار شاهد حضور رئیس‌جمهور کشور چین در ایران هستیم و توافقاتی در تهران به امضای دو کشور رسید.

همه موفقیت‌های اخیربه سبب موقعیت ژئوپلتیک ایران و در بعد همکاری‌های فنی، اقتصادی، بهره‌برداری و تعامل در راستای مسائل منطقه‌ای به عنوان کشوری باثبات و دارای طرح، برنامه و برخوردار از توانمندی در زمینه دیپلماسی بوده و البته موارد ذکر شده جاذبه‌هایی در کنار توانمندی موجود در کشور است. ایران از بعد امنیتی، نظامی و اقتصادی جایگاه بالایی در میان کشورها دارد. البته ایران از لحاظ مقام هیدروکربنی در دنیا در جایگاه اول قرار دارد. علاوه بر آن مزیت ژئوپلتیک از جمله معادن فراوان، عمق سرزمینی، نیروی انسانی کارآمد، راههای مواصلاتی شمال و جنوب کشور و دسترسی به آب‌های آزاد را شامل می‌شود.

 از طرف دیگر انسجام و عقلانیت، خرد جمعی برای اداره کشورمدنظر قرارمی گیرد. مجموعه مزیت‌های ذکر شده مورد توجه بسیاری از کشورها در سطح دنیا قرار گرفته است. اولویت سیاسی خارجی ایران تسری ثبات و آرامش داخلی نسبت به همسایگان خارجی است. لذا در این راستا تمام تلاش جمهوری اسلامی در جهت حل مسالمت آمیز مسائل کشورهای عراق، سوریه و غیره قرار داده شده است. با وجود عملکرد تند برخی از همسایگان از جمله عربستان، ایران با استفاده از عقلانیت به دنبال برقراری صلح و ثبات در منطقه خاورمیانه و رابطه سازنده با تمامی کشورهاست. از طرف دیگر از طریق همکاری و تعامل سازنده با کشورهای صاحب سرمایه و تکنولوژی نسبت به بازسازی اقتصاد و فراهم نمودن زمینه سرمایه‌گذاری خارجی در کشور حرکت می‌کند و می‌کوشد نقش و وجهه کنونی کشور را در بعد بین‌المللی ارتقا دهد. در نهایت در رابطه با عملکرد دولت یازدهم از ابتدا تاکنون هر سه بعد با دقت اعمال شد و شاهد ادامه این عملکرد مثبت نیز خواهیم بود. تلاش دولت آقای روحانی در جهت حل تمامی مشکلات تعامل با تمامی کشورها با اتکا به توانمندی های داخلی است.

سخن روز مطبوعات صبح کشور؛نقدی به نظام جمهوری اسلامی

حسین قدیانی در بخش یادداشت روزنامه وطن امروز نوشت:

این کشور و آن کشور ندارد؛ بدیهی‌ترین منطق انتخابات در هر نظامی این است که به عنصر فتنه‌گر علیه سازوکار آن انتخابات، اذن نامزدی ندهد. حال اگر آن عنصر فتنه‌گر، در فتنه‌آفرینی علیه سازوکار انتخابات، مسبوق به سابقه هم باشد و علاوه بر این، در فتنه علیه نتیجه انتخابات هم سابقه‌دار باشد که دیگر هیچ! یعنی حداقلش این است که در سایر نظام‌ها به چنین عنصری هرگز اذن نامزدی نمی‌دهند، اینکه حالا با او چه کار می‌کنند و چگونه او را به سزای رفتار و گفتارش می‌رسانند، محل بحث این یادداشت نیست.

محل بحث این یادداشت، همان‌طور که از تیتر آن پیداست، با کمال عذرخواهی نقدی است به نظام جمهوری اسلامی. این نقد البته می‌توانست در مدح نظام نوشته شود اما از آنجا که زیادی هر چیزی بد است، لاجرم این متن هم زاویه نقد پیدا کرده است.

تا چند بار اولی که طرف، علیه سازوکار انتخابات شکلک درآورد و نظام تحمل کرد و از درِ گذشت وارد شد، این را ما همان زمان نوشتیم به پای کرامت نظام و مصلحت‌سنجی درست و تلاش حکیمانه برای حفظ، اما به راستی تا چند بار؟! و تا کی؟! آیا اوجب واجبات، حفظ نظام است یا حفظ طرف در مجموعه نظام؟! و گیرم همین دومی اوجب واجبات باشد، آیا با این همه اغماض و ملاحظه، مثلا حفظ شده در مجموعه نظام؟! وقتی تندتر از هر اپوزیسیونی علیه نظام موضع می‌گیرد،  بی‌منطق‌تر از هر خودخواه خودمحوری علیه نهاد قانونی ناظر بر انتخابات حرف می‌زند، معلوم است که اولا  لیاقت این همه تلاش برای حفظ در بدنه نظام را ندارد، ثانیا نظام باید تجدیدنظر کند در نحوه مواجهه با وی. گفت: «خوبی که از حد بگذرد، نادان خیال بد کند».

 راقم این سطور، آنقدر در تعریف از شورای نگهبان نوشته که حق این یک فقره نقد برایش محفوظ باشد! من ضمن احترام به هر تصمیمی که این نهاد قانونی بگیرد و فقط من‌باب روشن شدن، از اعضای معزز شورای نگهبان می‌پرسم که براساس کدام منطق، فلانی را تایید صلاحیت کرده‌اید، آن هم برای مجلسی به اهمیت مجلس خبرگان؟! اگر منطق این بوده که با دیدن یک ملاطفت دیگر، دست از رفتار و گفتار فتنه‌آفرین بردارد، حرف‌های سابقه‌دار لیکن بی‌سابقه ایشان نشان داد این خوبی‌ها و این لطف‌ها اصلا و ابدا به طرف نیامده! مع‌الأسف هر بار نظام در مواجهه با ایشان کوتاه آمده، با ادبیاتی بدتر، تندتر و افراطی‌تر طرف شده، آنقدر افراطی‌تر که گاه حتی رسانه‌های دشمن حیرت می‌کنند از این همه افراط در دشمنی با انقلاب، از درون انقلاب!  فتنه خاطره از امام اما علیه خط امام، فتنه عکس با امام اما بر عکس راه امام، فتنه اسم خمینی اما علیه رسم خمینی و هزار و یک فتنه ریز و درشت دیگر! بخواهیم یا نخواهیم سخنان سراسر فتنه اخیر نشان داد هر چه خوبی در حق ایشان بیشتر شود، با بدی بیشتری، آن را جواب می‌دهد! وقتی با فردی طرفیم که جزای احسان را جز به بدی نمی‌دهد، آیا کجاست حد و مرز این همه احسان و بزرگواری؟! بگذارید جور دیگری سوالم را مطرح کنم:

 این جناب دقیقا و مشخصا با چه هزینه‌ای باید در نظام حفظ شود؟! آیا با این هزینه که هم نامزد انتخابات باشند و هم علیه شورای نگهبان حرف‌ بزنند! که تا به حال، هیچ دشمنی و هیچ ضدانقلابی بدین عریانی نزده؟! آیا با این هزینه که مادر رزمنده ۸۸ یعنی همان شهید مدافع حرم امروز با خود بپرسد: «اگر اوضاع این است، اصلا جگرگوشه من برای تأمین امنیت کدام قانون و کدام انتخابات جانش را تقدیم کرد؟!» آیا جز این است که تقریبا همه شهدای مدافع حرم، سال ۸۸ در میدان دفاع از انتخابات و رأی جمهور هم رزمنده و مدافع حریم آرای میلیونی ملت ایران بوده‌اند و سخت است برای بازماندگان ایشان، وقتی می‌بینند بعضی‌ها از سویی با تایید شورای نگهبان روبه‌رو می‌شوند، از دیگر سو، همین نهاد قانونی را به باد توهین و افترا می‌گیرند؟! آیا این عنصر بدسابقه فتنه‌گر باید در نظام حفظ شود حتی به بهانه شکستن دل شیربچه‌های میدان جنگ با لعین داعشی؟!

 البته اشتباه نشود! من هرگز بنا ندارم بگویم که اگر شورای نگهبان، طرف را رد صلاحیت می‌کرد، وی متنبه می‌شد و دیگر این همه رادیکال و افراطی موضع نمی‌گرفت! هر چند به جد بر این باورم که در امر تربیت حتی حفظ افراد، اگر تشویق هست، تنبیه هم هست! حرف من این است که «تحلیل» به معنای سبک‌ سنگین کردن اتفاقات آینده، کار سیاستمدار است اما شورای نگهبان، به‌عنوان مفسر قانون اساسی، کاری ندارد الا عمل به مر قانون! اساسا و اصولا دخلی به شورای نگهبان ندارد که رد صلاحیت، فلانی را در دایره نظام نگه می‌دارد یا تایید! اگر طبق قانون یعنی منطق انتخابات، فتنه خط قرمز است و اگر سخنان کذا نشان داد هیچ مصلحتی حتی مصلحت حفظ بعضی‌ها، بالاتر از مصلحت عمل به مر قانون نیست، فرض است بر شورای نگهبان که دفاع خود از حریم حق‌الناس را کامل کند و ضمن قلم قرمز کشیدن روی نام این فتنه‌گر سابقه‌دار، اجازه ندهد عرصه سیمرغ انتخابات، بیش از این، جولانگه خط‌دهنده به ضدانقلاب باشد. روی سخن این نوشتار اما فقط شورای نگهبان نیست! دیگر ارکان نظام هم باید بدانند که اوجب واجبات، حفظ افراد به هر قیمتی درون مجموعه نیست!

همین را کم داشتیم که طلبکار از مردم و رأی مردم، بشود متذکر بدهی پابرهنه‌ها به امام و اسلام و  انقلاب! جوری علیه انقلاب موضع می‌گیرد که گویی به ضدانقلاب بدهی دارد، که گویی به دشمن بدهی دارد، که گویی مدیون BBC است! خوب است این را هم بفرماید که چند بار بر گوش صندوق آرا سیلی بزند مردم شهید داده با او بی‌حساب می‌شوند؟! و بفرماید نام آقازاده‌هایش در چند قرارداد فاسد نفتی بیاید بدهی این ملت به خاندان پرداخت شده؟! و بفرماید چند بار دیگر به دشمن گرای تحریم بدهد خیالش راحت می‌شود؟! من که باورم هست خمینی کبیر، اول بدهکار خاندان است! آنجا که گفت: «ما آمریکا را زیر پا می‌گذاریم» و از قرار نباید می‌گفت! آنجا که گفت: «من بوسه بر دست و بازوی رزمنده‌ها می‌زنم» و از قرار نباید می‌گفت! آنجا که نباید علیه حکام آل سعود، آن حرف‌ها را می‌زد!

 آنجا که نباید ضد اسلام اشرافیت، سخن می‌گفت! آنجا که نباید به «جنگ عقیده» اشاره می‌کرد! آنجا که نباید یک تار موی کوخ‌نشینان را به تمام دنیای کاخ‌نشینان برتری می‌داد! و آنجا که نباید می‌گفت: «غلط می‌کنی! قانون تو را قبول ندارد!» واجب است بر شورای نگهبان که ضمن تجدیدنظر در رأی صادره، بیش از پیش و بویژه برای این عنصر غیرملتزم به ساز و کار انتخابات، ثابت کند که حقیقتا بدهکار خمینی است، نه ضدانقلابی که هم از توبره می‌خورد، هم از آخور! شورای نگهبان، صلاحیت خود را از قانون اساسی گرفته، از امام راحل عظیم‌الشأن. واقعا کسی که این امر بدیهی را هم نمی‌داند، صلاحیت تایید صلاحیت توسط شورای نگهبان را دارد؟! حرمت امامزاده اما در وهله اول با متولی آن است. گاه هست که باید به خدا پناه برد از بد بودن متولی لیکن چو امروزی مجبوریم خوبی از حد گذشته متولی را منتقد باشیم و حرف‌هایی بزنیم که علی‌القاعده خودمان هم نمی‌پسندیم!

برای هر معصیت کبیری راهی به استغفار هست اما امان از «استکبار» این «گناه اکبر». انسان مستکبر از بس خود را بزرگ می‌بیند، اساسا نمی‌تواند توبه کند! توبه یعنی «بازگشت به خدا»، همچنان که توبه انقلابی یعنی «بازگشت به روح خدا» اما عنصر مستکبر متکبر، آنجا هم که شورای نگهبان در بستر تایید صلاحیت زمینه توبه را فراهم می‌آورد، مستکبرتر می‌شود، متکبرتر می‌شود! و دقیقا همین‌‌جاست که من مجبور می‌شوم تا در اوج اعتقاد به نظام، انتقاد کنم از نظام! ملاک گیرم نه حال فعلی افراد که سابقه ایشان باشد! در فتنه علیه انتخابات، سیاه‌ترین سابقه از آن کیست؟! در قربانی کردن آدم‌ها به نفع مطامع خود، سیاه‌ترین سابقه از آن کیست؟! در دروغ بستن به امام، سیاه‌ترین سابقه از آن کیست؟! در هم‌نوایی با دشمن، سیاه‌ترین سابقه از آن کیست؟!

این تیتر یکی از نوشته‌هایم بود در اوج فتنه هشتاد و اشک: «کشتی انقلاب، مسافرکشی می‌کند، منت‌کشی نمی‌کند!» کسی که با انقلاب ضدیت می‌کند، مصلحت آن است که جز به عدالت با او رفتار نشود! دیروز خوب نوشته بودند بچه‌های روزنامه: «حقیقتا یک سوال بسیار مهم در افکار عمومی وجود دارد و چه بهتر آنکه رسانه‌های انقلابی و تا بن‌ دندان معتقد به نظام اسلامی، این سوال را مطرح کنند. سوال این است: وقتی فتنه ۸۸ به‌عنوان یک خط قرمز در نظر گرفته می‌شود، باید نگاهی کاملا قانونی و انقلابی نسبت به تکیه‌گاه این فتنه داشت! وقتی به درستی کاندیدایی در یک شهرستان دورافتاده به خاطر علقه به فتنه رد صلاحیت می‌شود، چرا باید تکیه‌گاه فتنه ۸۸ تایید صلاحیت شود؟! آن کاندیدای شهرستانی به خاطر فتنه‌ای که طرف به پا کرد رد صلاحیت شده است!

در این شرایط چرا باید خود آن فرد تایید صلاحیت شود؟» عجبا که درباره او مدام می‌گویند سابقه! کی بود آخرین بار که دشمن علیه او موضعی گرفت؟! اصلا یادتان می‌آید؟! اتفاقا بیم من از چیز دیگری است! من بیم از آن فردایی دارم که آیندگان، ناظر بر رفتار و گفتار طرف، جمهوری اسلامی را نه چون حقیر که جور دیگری نقد کنند! که بگویند: «فردی با این همه سابقه فتنه علیه انتخابات، صلاحیتش توسط شورای نگهبان تایید شد!» که بگویند: «هر کاری دلش خواست کرد و هر حرفی دلش خواست زد اما هرگز به عدالت با او رفتار نشد!» که بگویند: «اگر می‌گویید با نظام زاویه داشت، پس چرا فلان؟!» که بگویند: «مادر شهید مدافع حرم دلش شکست اما شما باز هم نگران حفظ طرف بودید؟!» که هم‌الان بگویند: «به راستی و با وجود همه اعتقادم به نظام، چرا باید در انتخاباتی شرکت کنم که حتی فلانی هم با این شرح مشروح در آن نامزد است؟! خودم را دست انداخته‌ام یا رأیم را؟! حضرات بفرمایند چه شورای نگهبان و چه مجلس و چه انتخاباتی می‌خواهند، همان را هم عملی کنند! دیگر چرا انتخابات؟!»

تلاش برای حفظ هر فردی در دایره انقلاب اسلامی، صدالبته عملی مأجور است و حکیمانه اما بدان شرط که در مقام عمل تبدیل نشود به تلاش برای حفظ منویات ضدانقلاب، آن هم از درون انقلاب، آن هم در نخستین‌ روز دهه فجر، آن هم در یوم‌الله دوازدهم بهمن، آن هم دوشادوش «امام آمد»، آن هم سینه به سینه آن سرود بهشتی در بهشت زهرا. شک ندارم اسلام جماعت، آمریکایی است! واقعا اگر قرار است طرف را حفظ کنیم که در اولین روز دهه فجر، کام شیطان بزرگ را شیرین کند، نخواستیم این حفظ کردن را! کینه‌ها دارند از خمینی کبیر! از امام جنگ فقر و غنا! از روح‌الله پابرهنه‌ها! و تمام سعی‌شان این است که در آستانه انتخابات، مخاطب شعار «برخیزید، برخیزید!» را از شهدای انقلاب برگردانند طرف ضدانقلاب!

حال تا کی و تا کجا باید این فرد را تحمل کرد بلکه حفظ شود؟! به فرموده امام شهدا، اوجب واجبات برای ما حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی است! اگر قرار است حفظ بعضی‌ها، مخل حفظ خود نظام شود، اگر قرار است هزینه حفظ عناصر فتنه، خدشه بر شعائر انقلاب باشد و اگر قرار است بهای حفظ مدعیان وقیح، حذف رسم خمینی از اسم خمینی باشد، حذف اسلام ضد ظلم و ضد سازش باشد، حذف ولی‌نعمتان امام باشد، قسم به خون شهدا، به اجرای مر عدل و داد در حق این جماعت ضدانقلاب راضی‌تریم تا ماندن‌شان درون انقلاب! صدسال سیاه نخواستیم خانواده انقلاب چنین خاندان متفرعنی داشته باشد! بگذریم که تلاش برای حفظ سرپناه آن پیرمرد جنوب شهری هم عملی مأجور و حکیمانه است! ولی‌نعمت خمینی همین پیرمرد است!

همین پیرمرد معمولی! نظام، یاران را حفظ کند! اغیار به سلامت! آری! به سلامت… که خمینی فقط یک بیت نسرود! بیت امام یعنی خانه مادر چند شهید! خمینی در برابر هیچ سیاستمداری احساس حقارت نکرد، لیکن با آن همه عظمت، در برابر چهره نورانی و گریه شوق بچه‌های جبهه و جنگ احساس حسرت و حقارت می‌کرد! هر کجا بسیجی هست، بیت امام همان‌جاست! هر کجا رزمنده هست، بیت امام همان جاست! زحمت بیهوده می‌کشید! «تا خون در رگ ماست، خمینی رهبر ماست»! خمینی هدیه خدا بود به ما! روح‌ خدا جز خدا صاحبی نداشت! امام ما را نمی‌توان به نام زد! بسی بزرگ‌تر از این حرف‌هاست!

ما دست از دامان خمینی برنمی‌داریم! و امام بیدار خود را به مشتی خواب و خاطره نخواهیم فروخت! امام بزرگوار ما عاشق این بود که آمریکا را زیر پا بگذاریم و مثل این دریادلان سپاهی، کاری کنیم کارستان، بلکه در تقابل تاریخی و ماندگار جمهوری اسلامی و آمریکا، این عکس ذلت و زبونی یانکی‌ها باشد که مخابره شود! لذا اشبه‌الناس به خمینی، همان عزیز فرزانه‌ای است که به وقت، «نشان فتح» می‌دهد! این ملت شهیدپرور، این امت حزب‌الله، همه «یادگار خمینی» هستند! «من یادگار خمینی هستم» شعار همه این مردم است! تمام این کشور، متعلق به خمینی و یادگار خمینی است! پوسیده بودیم ما در پستوی تاریخ، اگر نهیب روح‌الله بیدارمان نمی‌کرد!

ما به خمینی بدهکارتر از آنیم که بعضی‌ها فکر می‌کنند! ما با خمینی زندگی می‌کنیم، خواب نمی‌بینیم! ما از آرمان‌های امام، کوتاه نمی‌آییم! مسیر حرکت ما را خمینی معین می‌کند! خمینی را نمی‌توانید از ما بگیرید! خمینی را نخواهید توانست از ما بگیرید! ما سطر سطر صحیفه را از بریم و خوب می‌دانیم «مبارزه با رفاه‌طلبى سازگار نیست و آنها که تصور مى‌کنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفان و محرومان جهان، با سرمایه‌دارى و رفاه‌طلبى منافات ندارد، با الفباى مبارزه بیگانه‌اند و آنهایى هم که تصور مى‌کنند سرمایه‌داران و مرفهان بى‌درد، با نصیحت، پند و اندرز متنبه مى‌شوند و به مبارزان راه آزادى پیوسته یا به آنان کمک مى‌کنند، آب در هاون می‌کوبند! بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت‌طلبى، بحث دنیاخواهى و آخرت‌جویى، مقولاتی هستند که هرگز با هم جمع نمى‌شوند و تنها آنهایى تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند».

 

سخن روز مطبوعات صبح کشور؛انقلاب اسلامی و خلیج فارس

دکتر یدالله جوانی در بخش سرمقاله امروز روزنامه جوان نوشت:

انقلاب اسلامی و خلیج فارساتفاق بزرگی رخ داده و اتفاقات بزرگ‌تری در راه است. انقلاب اسلامی معجزه قرن است و انفجار نوری که هر روز بر شعاع پرتوافکنی‌اش افزوده می‌شود. خلیج فارس به عنوان یک منطقه راهبردی،‌به برکت انقلاب اسلامی سیمایش دگرگون شده و آینده‌ای متفاوت از گذشته خود در 500 سال اخیر خواهد داشت.

با مثالی این گذشته و آینده را می‌توان تشریح کرد و درک و فهم آن را آسان نمود. ایران با آن گذشته تمدنی و فرهنگی خود، روزی عرصه تاخت و تاز قدرت‌های بیگانه شد. نفوذ اجنبی در کشور ایران، از اواسط دوره صفویه شروع و به تدریج بر عمق و ابعاد این نفوذ افزوده شد. کار به جایی رسید که در دوره قاجاریه، شمال کشور تحت نفوذ و کنترل روس‌ها و جنوب کشور تحت نفوذ و کنترل انگلیسی‌ها بود. عصر امتیازات شکل گرفت و در این دوران، از حاکمیت ملی خبری نبود و شاه مملکت هم هیچ‌کاره بود.

نفوذ بیگانه در این مملکت، به حدی بود که انگلیسی‌ها به راحتی نهضت مشروطیت را به شکست رساندند و در نهایت با کودتا، رضاخان میرپنج را به قدرت رسانده و در ایران‌زمین در راستای منافع خود، سلسله‌ای را کنار زده و سلسله پهلوی را جایگزین کردند. طی 57 سال در دوران رضاخان و محمدرضا، غربی‌ها و خصوصاً امریکایی‌ها و انگلیسی‌ها بر مقدرات این کشور و مردمش سلطه داشتند و دربار برای بیگانه و اجنبی نوکری می‌کرد. ایران با آن همه عظمت و گذشته‌اش، به راحتی طی دو جنگ اول و دوم به اشغال اجنبی درآمد و خسارت‌های سنگینی به کشور وارد شد. اما با انقلاب اسلامی، به این  دوران سیه‌روزی، وادادگی، سرخوردگی، بیگانه‌پرستی، و در یک کلام به این دوران خفت‌ و خواری پایان داده شد و ملت ایران آزاد شد و به استقلال واقعی دست یافت و عزتمند شد. امروز ملت ایران عزیز است و قدرتمند؛ و هیچ بیگانه‌ای جرئت دست‌اندازی به کشور ایران را ندارد. امروز ایران با عنوان جمهوری اسلامی، قدرت منطقه شده و محور مقاومت در برابر صهیونیسم و استکبار جهانی می‌باشد. اکنون جمهوری اسلامی، کانون الهام بخشی برای همه مسلمانان جهان و ملت‌های مظلوم و تحت ستم می‌باشد.

با مروری کوتاه بر گذشته و حال ایران، بهتر می‌توان گذشته و حال و آینده خلیج فارس را ترسیم نمود. با نگاهی کوتاه و اجمالی بر سیمای خلیج فارس در آئینه زمان، می‌توان فهمید که این منطقه راهبردی، چه دوران پر فراز و فرودی داشته است. در گذشته‌های دور، حاکمیت تاریخی ایرانیان بر خلیج فارس به عنوان یک امر مسلم تاریخی به ثبت رسیده است. برای یک دوره طولانی، ایران نیروی حاکم بر خلیج فارس و جزایر اصلی آن بوده و در این منطقه خبری از قدرت‌های بیگانه و فرامنطقه‌ای در این دوران نیست. تسلط ایرانیان در پیش از دوره اسلامی، در دوره بعد از پیوستن و گرویدن ایرانیان به اسلام هم تداوم یافت و دوره امویان و عباسیان، حرف اول در خلیج فارس را ایرانی‌ها می‌زدند. در این دوره که صنعت کشتی‌سازی و دریانوردی رشد خوبی پیدا کرده بود، ایرانی‌ها به دلیل توانمندی در صنعت کشتی‌سازی و دریانوردی، اداره‌کنندگان اصلی امور دریانوردی بین خلیج فارس و دیگر بنادر اصلی در جهان و از جمله بنادر چین بودند. در همین دوران پررونق دریایی ایرانیان بود که اسلام از راه آبی و عمدتاً از سوی ایرانیان به چین راه یافت و در این مسیر طولانی، گروه‌هایی در کشورهای هند، مالزی، اندونزی، تایلند و سرانجام بندر کانتون چین به اسلام گرویدند.

اما با گذر زمان و به دلایل گوناگون، پای قدرت‌های فرامنطقه‌ای به خلیج فارس باز شد و کم‌کم، این بیگانگان بودند که بر این آبراه راهبردی سلطه پیدا کردند.

چینی‌ها اولین کشوری بودند که با اهداف تجاری در دوران امپراطوری سلسله تانگ (618 تا 907 م) به خلیج فارس رفت‌و‌آمد دریایی داشتند.

اما اولین حضور با اهداف استعماری و غارت، که با ظلم و ستم بیگانه در حق ملت‌های منطقه‌ همراه بود،‌در پرونده پرتغالی‌ها ثبت شده است. پرتغالی‌ها در سال 1506 میلادی با فرماندهی شخصی به نام «آلفونس دالبوکرک» همراه با دسته‌ای از کشتی‌های جنگی پرتغال از دماغه امیدنیک عبور کرده و در نهایت با ورود به خلیج فارس،‌اولین تعرض خودشان را به جزیره هرمز با یورش آغاز کرده و با ورود به دیگر جزایر،‌آتش‌افروزی کردند.

پرتغالی‌ها سپس وارد سواحل مسقط شده و شهر را گلوله‌باران کردند و به کشتار مردم دست زدند. بنابراین اولین حضور اروپایی‌ها در خلیج فارس، با آتش‌افروزی، کشتار مردم، غارت اموال مردم و سرکوب اعتراضات مردم، ‌از سوی پرتغالی‌ها رقم خورد.

نکته جالب اینکه «دالبوکرک» پرتغالی با این جنایات در حق ساکنان بومی خلیج فارس، به عنوان نایب‌السلطه هندوستان برگزیده شد و شورش‌های محلی ضد اجنبی را، با قساوت قلبی که داشت سرکوب نمود. پرتغالی‌ها پس از استقرار کامل در مناطق استراتژیک خلیج فارس و اقیانوس هند، حدود 150سال بر این مناطق تسلط داشتند. از آن تاریخ تا به امروز، این قدرت‌های غربی بودند که به جای قدرت‌های محلی و منطقه‌ای، بر خلیج فارس حکمرانی نموده و بر ملت‌های منطقه مسلط بودند. بعد از پرتغالی‌ها، حضور هلندی‌ها (1759 ـ‌1607 م)، سپس حضور فرانسوی‌ها (1894 ـ 1623)، حضور آلمانی‌ها و حضور انگلیسی‌ها، باعث شد که کشورها و ملت‌های منطقه به طور کامل تحت سلطه بیگانه قرار گیرند.

بیشترین حضور همراه با ظلم و ستم در حق مردم منطقه، ‌در پرونده انگلیسی‌ها از سال 1619 تا 1971 میلادی به ثبت رسیده است. انگلیسی‌ها پس از حضور در خلیج فارس، با از صحنه خارج کردن رقبای خود، به قدرت برتر و حاکم بر خلیج فارس و کشورهای حاشیه این آبراه راهبردی تبدیل شدند. «پالمرسون»، وزیر امور خارجه انگلیس در سال 1838 می‌گوید: «ما وظیفه داریم خلیج فارس را زیر سلطه نیروی دریایی خود در آوریم به طوری که هیچ قدرتی نتواند با ما به رقابت برخیزد.»

انگلیسی‌ها براساس چنین سیاستی، برای یک دوره طولانی،‌قدرت مسلط در خلیج فارس و کشورهای حاشیه آن بودند. بعد از جنگ جهانی دوم و با ضعفی که بر دولت استعمارگر انگلیس حاکم شد، امریکایی‌ها به عنوان قدرت برتر در خلیج فارس، جایگزین انگلیس شدند. در این دوران بود که ایران به عنوان بزرگ‌ترین کشور منطقه و با در اختیار داشتن تمامی سواحل شمالی این خلیج و بخشی از سواحل دریای عمان، در راستای حفظ منافع غرب و خصوصاً منافع امریکا، به ژاندارم خلیج فارس تبدیل شد. اما در حالی که امریکایی‌ها تصور می‌کردند صدها سال قدرت برتر این منطقه خواهند بود، انقلاب اسلامی با رویکردی کاملاً ضدامریکایی در ایران به پیروزی رسید.

انقلاب اسلامی ایران را از درون متحول ساخت و بر منطقه تأثیرات عجیبی بر جای گذاشت، یکی از آثار و پیامدهای ژئوپلتیکی انقلاب اسلامی، جابه‌جایی قدرت در خلیج فارس است. سیمای خلیج فارس در پرتو این جابه‌جایی قدرت به طور کلی در حال دگرگون شدن است. بعد از 500 سال، یک قدرت بومی و منطقه‌ای در خلیج فارس، جایگزین قدرت‌های فرامنطقه‌ای می‌شود. بازداشت 10 تفنگدار امریکایی در خلیج فارس از سوی دریادلان نیروی دریایی سپاه، یک نشانه از تحولی بزرگ با آثار و پیامدهای ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی است. بازداشت تفنگداران قدرت برتر طی چند دهه در خلیج فارس، نشان از یک سقوط و یک ظهور است. این رخداد تاریخی، نشان داد قدرت امریکا در منطقه سقوط کرده و به غروب خود در خلیج فارس نزدیک است. این افول قدرت، با ظهور قدرت جمهوری اسلامی و تسلط نیروی دریایی سپاه بر خلیج فارس رنگ واقعیت به خود گرفته است. امریکایی‌ها هرگز تصور نمی‌کردند روزی تفنگداران دریایی آنان در خلیج فارس،‌اینگونه با بالا بردن دست‌ها و زانو زدن بر زمین، در حالی که رعب و وحشت سراسر وجود آنان را فرا گرفته، تسلیم قدرت دریایی ایران شوند.

اما این اتفاق رخ داد، همانطور که پیش از این، تفنگداران دریایی بریتانیای کبیر به محض ورود غیرمجاز به آب‌های سرزمین ایران، از سوی دریادلان پاسدار بازداشت شدند.

آنچه امریکایی‌ها را به دنبال این حادثه به هم ریخت، همین جابه‌جایی قدرت است. بازتاب این رخداد تاریخی در رسانه‌های جهان و واکنش مقامات امریکایی به این موضوع، نشان می‌دهد که اتفاق بزرگی در خلیج فارس رخ داده است. اکثر جمهوری ‌خواهان امریکا اعلام کردند، ایران با این اقدام واشنگتن را تحقیر کرد. سناتور «تد کروز» از کاندایداهای جمهوریخواهان برای ریاست جمهوری گفت «از دیدن اینکه 10 ملوان امریکایی دستشان را پشت سرشان گرفته‌اند و زانو زده‌اند، وحشت زده شده است.» آقای «جب بوش» برادر بوش با اشاره به موضوع می‌گوید: «دیگر دشمنان از ما نمی‌ترسند.» اما در میان این بازتاب‌ها و واکنش‌ها، جمله‌ای از گزارش یک روزنامه صهیونیستی قابل‌توجه است. روزنامه صهیونیستی «یدیعوت آحارانوت»، در طی گزارش این رخداد تاریخی می‌نویسد: «سپاه حرف آخر را در ماجرای تفنگداران امریکایی زد.» واقعیت هم همین است که از این پس قدرت دریایی مسلط در خلیج فارس قدرت دریایی جمهوری اسلامی اعم از سپاه در خلیج فارس و نیروی راهبردی دریایی ارتش در دریای عمان و آب‌های دوردست به عنوان قدرت مکمل خواهد بود.

آنچه اکنون برای ملت ایران به عنوان یک افتخار حاصل شده، نتیجه سیاست‌های راهبردی و کلان نظام جمهوری اسلامی در دوران پس از انقلاب اسلامی است. یکی از این سیاست‌ها را در این کلام رهبر فرزانه انقلاب اسلامی و فرماندهی معظم کل قوا می‌توان جست‌وجو کرد که فرمودند: «این منطقه از جهان یکی  از حساس‌ترین مناطق دنیا و جزئی از عالم اسلام است که ذخایر خدادادی آن باید به مهم‌ترین وجهی مورد استفاده امت اسلام قرار گیرد و برای نیل به این مقصود، باید به دخالت نیروهای خارجی در این منطقه خاتمه داده شود و امنیت این منطقه با همیاری و همکاری ملت‌های منطقه بر پایه اخوت اسلامی برقرار شود. ما بارها اعلام کرده‌ایم که دست دوستی همسایگان خود را به گرمی خواهیم فشرد و همواره خواهان همبستگی براساس اخوت اسلامی بوده و هستیم.»

سخن روز مطبوعات صبح کشور؛نامه‌‌ای به امام خمینی(ره)

در بخش یادداشت روز روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی آمده است:

امام عزیز، حلول سی و هشتمین بهار آزادی را تبریک می‌گویم، بهاری که تو برای ما به ارمغان آوردی، ارمغانی که پس از یک عمر مجاهدت و تحمل رنج‌های سفری 25ساله به مردم ایران هدیه دادی، انقلاب اسلامی اکسیری حیات‌بخش و هدیه‌ای بود که به ما جان تازه بخشید، هدیه‌ای که تمام‌شدنی نیست، به شرط آنکه آنچنان که توصیه فرموده‌ای نگاهبانش باشیم.

1- هشدار داده بودی که: «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.»

و مردم ما یکپارچه بر بیعت با جانشین شما ثابت‌قدم ماندند و شهیدانمان تا پای جان بر این پیمان ایستادند، اما قدرت‌طلبی مانع آن شد که برخی از اصحاب و یاران سابق شما، آنگونه که انتظار می‌رفت از ولی فقیه اطاعت کنند و حتی گاهی با دشمن نیز همنوا شدند.

2- فرموده بودی: ما به یاری خدا تا نابودی کامل دشمنان اسلام و به‌خصوص در مقابل آمریکای جهانخوار ایستادگی خواهیم کرد.

 پاسداران دلیری که در مکتب تو تربیت شده بودند با همان دست و بازوانی که تو بر آن بوسه زده‌بودی، تفنگداران متجاوز آمریکایی را به زانو درآوردند، چندان که از شدت ترس، اشک از چشمانشان جاری شد و ابهت و عظمت اسلام در عرصه بین‌المللی به نمایش گذاشته شد.

3- نهی فرموده بودی که؛ هر کس بگوید رای شورای نگهبان کذاست، مفسد است، تمکین نکردن به نظر شورای نگهبان، مخالفت با اسلام است.

اما برخی «خواص» که در زمان حیات شما، در تایید این دیدگاهتان سخنرانی‌ها کرده بودند، امروز به شورای نگهبان حمله می‌کنند و خطاب به فقهای محترم این شورا می‌گویند: «شما صلاحیت خود را از کجا آورد‌ه‌اید؟»

چه کسی به شما اجازه داده است که قضاوت کنید. چه کسی به شما اجازه داده که یک جا بنشینید و داوری کنید؟

4- یک عمر آنچنان در میان مردم و همرنگ مردم زندگی کردی تا الگوی امتیازطلبی‌های پادشاهان و حکام جور از ذهن مردم ایران پاک شود و چنان خویشاوندان خود را از نظر تصدی امور حکومت محدود ساختی که مردم باور کردند در اسلام اشرافیت و حسب و نصب، در تصدی امور و واگذاری پست‌ها و سمت‌ها هیچ گونه امتیازی محسوب نمی‌شود، اما اینک برخی تلاش می‌کنند نسبت خویشاوندی با شما را مستمسکی برای امتیازطلبی قرار دهند و در پوشش کلام حق بدهکار بودن همه ما به شما، مدافع تبعیض شده‌اند و سینه سپر کرده‌اند تا افرادی را بدون شرکت در امتحان، قبول کنند که این هم سند دیگری بر مظلومیت شماست.

5- روشنگری فرموده بودی که: «این محاصره اقتصادی را که خیلی از آن می‌ترسند، من یک هدیه‌ای می‌دانم برای کشور خودمان برای این که محاصره اقتصادی معنایش این است که مایحتاج را به ما نمی‌دهند. وقتی که مایحتاج را به ما ندادند خودمان می‌رویم دنبالش. مهم این است که ما بفهمیم که دیگران به ما چیزی نمی‌دهند، ما خودمان باید تهیه کنیم.»

اما اینک برخی چشم امید به «اقتصاد حمایتی» دوخته‌اند و در شرایط دشوار اقتصادی مملکت، دست روی دست گذاشته تا شاید نظام سلطه جهانی، نظر عنایتی بنماید و قفل‌های بسته را بگشاید.

6- اعلام خطر کرده بودی که: و«خطر آمریکا به قدری جدی است که اگر کوچکترین غفلتی بکنید، نابود می‌شوید.»

و جانشین برحق شما نیز هوشیارانه و قاطعانه، همواره خطر نفوذ دشمن در ارکان نظام مردم سالاری دینی را هشدار می‌دهد، اما اعتراف می‌کنیم که در برخی مراودات سیاسی و تماس‌های تلفنی با آمریکا، این اعلام خطر و هشدار را فراموش کردیم و در نتیجه پای عوامل جاسوسی به داخل کشور باز شد، چندان که اگر کمی دیر به خود آمده بودیم، «جیسون رضاییان»‌ها تا عالی‌ترین سطوح تصمیم‌گیری کشور نفوذ کرده بودند.

7- به کسانی که سر مخالفت با قانون را داشتند، پرخاش کردی که:

«نمی‌شود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم، غلط می‌کنی قانون را قبول نداری، قانون تو را قبول ندارد.»

و خود شما  نماد اجرای دقیق قانون حتی در زندگانی شخصی بودی، اما همچنان که کسانی در دوران شما قد علم کردند و وقتی قانون به نفع‌شان نبود،‌ بانگ و فریاد برآوردند، امروز هم عده‌ای خود را محور قانون می‌دانند و اگرچه با توجه به رشد آگاهی ملت، جرات موضع گیری صریح علیه قانون را ندارند، ولی عملکرد قانونی برخی دستگاه‌ها نظیر قوه قضائیه، مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان را زیر سئوال می‌برند.

8- به ما درس خودباوری دادی و فرموده:

«اگر افکار شما آزاد شد و باورتان آمد که ما می‌توانیم صنعت‌مند و صنعتکار باشیم، خواهید بود.»

اما برخی دست‌اندرکاران سیاست و اقتصاد و صنعت ما، به توانایی‌های ملت ایران هیچ گونه اعتقادی ندارند و حتی می‌گویند «ما به جز پخت آبگوشت بزباش و قورمه‌سبزی در هیچ تکنولوژی صنعتی نسبت به جهان برتری نداریم» و اینگونه ملت ایران را استهزا می‌کنند.

9- همچنان که در دوران شما فتنه‌هایی نظیر خلق مسلمان،انحراف قائم‌مقام رهبری و نظیر آن برپا گشت و با هدایت جنابعالی و هوشیاری ملت خنثی شد، پس از عروج شما نیز ملت ایران با توکل بر خدا و با کاربست سیاست تبعیت امت از امام، فتنه‌های کوچک و بزرگی را پشت سر گذاشت، اگرچه هنوز جراحاتش باقی مانده است و به دلیل حمایت برخی «خواص» و شخصیت‌های ذی نفوذ از سردمداران فتنه، هنوز ریشه فتنه 88 خشکانیده نشده است.

10- هنوز طنین کلام شما در خاطره‌ها باقی است که مکررا بر وابستگی انقلاب اسلامی به پابرهنه‌ها تاکید می‌فرمودی و خود مسئولان را خادم ملت می‌خواندی و مسئولان را از توجه به چرب و شیرین دنیا برحذر می‌داشتی و پس از شما نیز رهبر عزیز همواره کارگزاران و دولتمردان را به این صراط مستقیم هدایت می‌فرماید، اما متاسفانه امروز برخی کارگزاران کشور با این شاخصه‌ها بسیار فاصله گرفته‌اند و با آرمان‌های نظام مردم سالاری دینی بیگانه‌اند، تا آنجا که حتی سیاست‌های عدالتخواهانه نظام و قانون اساسی را به باد استهزاء می‌گیرند و با تعابیر سوسیالیستی و توده‌ای از آن یاد می‌کنند.

امام عزیز!

غرض از این تصدیع، عرض ارادت و تجدید عهدی بود، نه شکوائیه‌ای و شکایتی، اگرچه چنین به سر آمد اما خبر خوش در سالگرد دهه فجر آنکه، ملت ایران و بلکه مسلمانان جهان تا همیشه تاریخ خود را وامدار شما می‌دانند و تمام توان خویش را برای دفاع و گسترش انقلاب اسلامی، با تبعیت از سکاندار انقلاب به کار خواهند گرفت. کما اینکه همین پایمردی‌های ملت ایران موجب شده است که مسلمانان و آزادیخواهان جهان در نیجریه، عربستان، بحرین، یمن و دیگر نقاط علیه آمریکا و استکبار جهانی قیام کنند.

دعای خیر خود را از ملت ایران دریغ نفرمایید.

سخن روز مطبوعات صبح کشور؛عزت، حکمت و مصلحت در یک سفر

 

حسام‌الدین آشنا مشاور فرهنگی رئیس جمهوری در بخش یادداشت امروز روزنامه ایران نوشت:‌

نگاه برخی سایت‌ها و کانال‌ها که برداشتی شخصی و یک نفره را بدل به خوراک لذیذ رسانه‌ای کرده‌اند، با نگاه فرهنگی ایتالیایی‌ها به حضور رئیس جمهوری ایران و نخست‌وزیر ایتالیا در موزه کاپیتولین بسیار متفاوت است: نگاه «اسب بینی» دن‌کیشوتی، فقط یک فاعل شناسا دارد و هیچ کس جز او در سراسر جهان آن نشانه را آن گونه نشناخته و تفسیر نکرده است. اما دیدگاه منتقدین ایتالیایی در مقابل متوجه آن چیزی است که «پوشانده شده» است. یک کاریکاتور ایتالیایی روحانی و رنزی را در مکانی نشان می‌دهد که فقط جعبه‌های بزرگ دارد. روحانی رو به رنزی می‌گوید «منو کجا آوردی؟ ایکا؟(فروشگاه زنجیره‌ای سوئدی)!

 آنچه برای ایتالیایی‌ها «حیثیتی» است و «ناموسی» دقیقاً همان تصاویر برهنه‌ای است که نشان از رنسانس دارد و بیانگر فرهنگ اومانیستی است که در تقابل با مذهب خواهان برجسته کردن انسان وبدن انسان بودند. نیویورک تایمز می‌گوید «هویت ملی» ایتالیا همین چیزهاست.

یک ایتالیایی خوش ذوق هم یک فتوشاپ خنده دار توئیت کرده: «چه می‌شد اگر روحانی به فلورانس می‌رفت که پر است از مجسمه‌های برهنه؟» در این توئیت به عنوان مثال یک لباس زیر برای مجسمه «دیوید» اثر «میکل آنژ» فتوشاپ شده است. آن تصاویر جعبه شده بخشی است از هویت و «خود» ایتالیایی. تا آنجا که منتقدی می‌نویسد اگر آن را بپوشانیم در واقع «خود»‌مان را پنهان کرده‌ایم.

 اما آنچه در سفر ایتالیا دیده نشد، نفس حضور دو رئیس دولت در موزه بود. محل موزه برای امضای قراردادها و مصاحبه دو رئیس دولت به تصادف انتخاب نشده بود. دو کشور نماینده دو تمدن بزرگ بشری بودند و موزه‌ها مکانی استثنایی است برای یادآوری پیوندهای تمدنی. موزه برای هر دو تمدن درس‌های بزرگی دارد. چندی پیش رهبر معظم انقلاب اسلامی در نامه‌ای خطاب به جوانان اروپا و امریکا از آنان پرسیدند: «آیا هرگز از خود پرسیده‌اید که همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزش‌هایی طی قرون متمادی، بزرگ‌ترین تمدن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکران را تربیت کرد؟

 اگر جوانان مسلمان اروپایی سری به موزه‌های مشهور جهان بزنند و در تنوع وکثرت فرهنگی میراث تمدن اسلامی تأمل کنند، در جزئیات مربوط به کتاب‌ها، اشیا و آثار هنری خیره شوند واز خود بپرسند همنشینی شمایل‌های مسیحی و الواح تورات و خوشنویسی‌های قرآن کریم و ناقوس کلیساهای شرقی و کاشیکاری‌های مساجد که دریک مقیاس میکرو یعنی در زیر سقف موزه‌ها به قالب دسته ‌بندی‌های تخصصی در آمده و در معرض رؤیت بازدید‌کنندگان قرار گرفته، چگونه طی قرون پیشین، در یک پهنه وسیع‌تر در گستره تمدن اسلامی همجواری و همزیستی ادیان و مذاهب و فرقه‌های گوناگون را به نمایش می‌گذاشته و در فراسوی همه اختلاف‌ها و تفاوت‌های هویتی و فرهنگی و دینی پیوستگی یک تمدن را فریاد می‌زده؟

آیا هیچ فکر کرده‌اید که چرا مجسمه بودا ومعبد پالمیرا طی همه قرون اسلامی پا برجا بوده وبه مخیله هیچ فقیهی اعم از سنی وشیعی خطور نکرده که فتوای انهدام آن را صادر کنند؟ آیا مین‌گذاری زیر معبد پالمیرا، در حقیقت مین‌گذاری زیر قلمرو تمدنی امت مسلمان نیست که پایتخت‌های فرهنگی آن، مساجد وکلیسا‌ها وکنیسه‌ها را در خیابان‌ها ومحله‌های واحدی همجوار ساخته بودند؟»

«ایرینا بوکوا» مدیر کل فعلی یونسکو در جایی گفته است: مسأله خیلی مهم که باید بدان توجه کرد این است که باید کوشید جوانان به یک «حس تعلق وسیع وتمدنی» مجهز بشوند. یعنی حس ملی کافی نیست، بلکه علاوه بر آن حس تمدنی وچند ملیتی ومنطقه‌ای هم ضرورت دارد. تروریست‌ها بدان خاطر مجسمه‌ها را نابود می‌کنند و میراث ملموس تمدنی را مین‌گذاری می‌کنند که از یک آگاهی شیطانی برخوردارند. آنان عامدانه «احساس تعلق» را ترور می‌کنند.

تمدن اسلامی و تقویت احساس تعلق به تمدن اسلامی در فراسوی این یا آن ملیت می‌تواند یک پادگفتمان علیه داعش باشد.

این را روحانی و بوکوا در صبحانه کاری خود به شکل صریح گفتند: «تروریست‌ها و گروه‌های تروریستی تلاش می‌کنند با تخریب این آثار، رابطه نسل جوان را با هویت و گذشته تاریخی خود قطع کنند تا بتوانند آنان را به عنوان سرباز جذب نمایند.» کدام هویت وکدام گذشته تاریخی است که داعش می‌خواهد در آن گسست ایجاد کند؟خیلی روشن است: «اسلام تمدنی» هم‌اکنون با «اسلام خلافتی» در حال مبارزه هستند. برای مقابله با داعش باید اسلام تمدنی یعنی نگرش فراملیتی را تقویت کرد. اینکه اسلام تمدنی و «ثروت فرهنگی اسلام» در معرض ترور و تخریب و انهدام قرار گرفته است، می‌تواند گفتمان دفاعی و مقاومتی باشد علیه داعش: ما ایرانیان باید صریحاً اعلام کنیم که نه فقط مساجد شیعیان که داعش آن را ذیل عنوان «معبد صفوی» به آتش می‌کشد مال ماست، بلکه نمرود و پالمیرا و کتابخانه موصل که با همه کتب خطی عثمانی وفارسی به آتش کشیده مال ماست. هر شمایل یهودی و مسیحی و ایزدی – که در عصر تمدن اسلامی و خلافت تمدنی عباسی وعثمانی و ایرانی محافظت شده است- متعلق به تمدن اسلامی است.  این نکته بسیار ساده «باید با هم محافظت کنیم» بسیار مهم است. زیرا به موازات حس تعلق درون تمدنی یک حس تعلق بینا-تمدنی هم به وجود می‌آورد. از خلال همین «با هم بودگی» و«باهم پاسداری کردن» مفهوم «تعامل با جهان» در بعد فرهنگی‌زاده می‌شود و قوام می‌یابد.

 

سخن روز مطبوعات صبح کشور؛حفاظت از میراث امام

 

در بخش سرمقاله امروز روزنامه جمهوری اسلامی آمده است:

هر سال دهه فجر انقلاب اسلامی، یادآور وحدت و همدلی مردم در کوران انقلاب و مبارزات ضد رژیم ستم شاهی است. همین وحدت بود که پیروزی انقلاب اسلامی را برای ملت ایران به ارمغان آورد، نعمت بزرگی که امام خمینی آنرا لطف خدا می‌دانست و «انفجار نور» می‌نامید و آحاد ملت به ویژه مسئولین را به قدردانی و حراست از این نعمت سفارش می‌فرمود.

وحدت و همدلی اگر چه همواره ترجیع‌بند کلمات و اظهارات همگان است ولی در میدان عمل شاهد رفتارهائی هستیم که کمتر بوی وحدت می‌دهند و از همدلی و همزبانی فرسنگها فاصله دارند. ایکاش همگان به دور از دعواهای گروهی و جناحی و شخصی، به فکر مردم و بویژه تهیدستان و اقشار کم درآمدی باشند که امام خمینی آنها را ولی‌نعمت همه ما معرفی می‌کرد و با خضوع خاص خود عملا راهکار توجه وعنایت به محرومین را به مسئولین می‌آموخت. امام در اوج قدرت در پاسخ به مردمی که در مدرسه فیضیه احساسات پاک خود را نسبت به آن عزیز دوران نشان می‌دادند، با لحن خاضعانه و صمیمانه‌ای فرمود: نباید رفتار ما طوری باشد که شماها خون بدهید و ما از آن سوءاستفاده کنیم.

این حرف دل امام بود که اگر آنرا بر زبان هم نمی‌آورد، همه و حتی دشمنان هم کاملا می‌دانستند و به این واقعیت بزرگ واقف بودند که امام با تمامی وجودش در خدمت محرومین و آحاد مردم جامعه است و برای خدمت به آنها سر از پا نمی‌شناسد.

همین احساس و همین بینش امام بودکه رمز و راز محبوبیت و مقبولیت عام او را رقم می‌زد و کلام نافذ او را تا دورترین سرزمین‌ها انعکاس می‌داد و تاثیری حیرت‌انگیز می‌بخشید. امام بارها به همگان می‌آموخت که هر کس هر کجا هست، همانجا را بسازد. این یک الگوی جاودانه برای تمامی کسانی است که دل در گرو اسلام و انقلاب و کشور دارند و برای عزت و اقتدار این مرز و بوم به دنبال راهکاری عملی و اثرگذار هستند.

خوشبختانه امسال را رهبری معظم انقلاب اسلامی، سال همدلی و همزبانی دولت و ملت نامگذاری کرده‌اند و جا دارد که در این ماههای پایانی سال و بویژه در روزهائی که به برکت سالگرد انقلاب مزین به کلام امام است، برای پاسداشت خون‌های پاک شهدای گرانقدر انقلاب و جنگ تحمیلی، به دور از هرگونه حب و بغض گروهی و جناحی، تمامی توان و ظرفیت و استعدادهای خود را برای فراهم کردن زمینه‌های وحدت و رسیدگی به مشکلات مردم و نشاندن لبخند رضایت بر چهره محرومین و طبقات کم درآمد جامعه بکار بگیریم.

فراموش نکنیم که ما دوستان و دشمنانی داریم که عملکرد ما را در زیر ذره‌بین قرار داده‌اند و هر حرکت، اقدام و تصمیم ما را با دقت رصد می‌کنند. دوستان ما با هر حرکت وحدت‌آفرین ما احساس دلگرمی و شادمانی می‌کنند و دقیقاً به عکس، دشمنان ما از وحدت و اقتدار ما خشمگین و برآشفته می‌شوند.

این ما هستیم که باید تصمیم بگیریم دوستان انقلاب را خشنود سازیم یا دشمنان قسم خورده‌ای را که رنج و محنت و سختی‌ها را بر آحاد ملت ما آرزو داشته و دارند. هدف اصلی تمامی تحریم‌های ظالمانه‌ای که دشمنان بر ما تحمیل کرده بودند، این بود که مردم سلحشور و غیرتمند این مرز و بوم دچار سختی و بحران شوند و به خیابانها بریزند و علیه انقلابی که خودشان آنرا به وجود آورده‌اند، وارد عمل شوند. خدا نخواست که دشمنان ما خشنود شوند و به آرزوهای خود برسند. این ملت بزرگوار به برکت استقامت مثال زدنی خود از آن عقبه‌های سخت سرنوشت‌ساز تاریخ معاصر با صلابتی بی‌نظیر عبور کرد و انقلاب و نظام را با پایمردی خود بیمه نمود.

اکنون وقت گلایه و سیاه‌نمائی و بی‌انصافی نیست که زحمات خدمتگزاران نظام را در پیش چشم مردم، حقیر و کم‌ارزش جلوه دهیم. اکنون زیبنده نیست کسانیکه خود را جزو دلسوزان نظام و انقلاب می‌دانند، عملکرد و موضعی داشته باشند که از دشمنان ملت احتمال می‌رود. امروز با مشاهده خشم و نگرانی دشمنانی که از پیشرفتهای ما برآشفته‌اند، بهتر می‌توان دریافت که وظایف کنونی ما چیست.

امروز روز کنار گذاشتن اختلافات کوچک و بزرگی است که ممکن است زمینه‌ساز کدورتها باشد. امروز روز دعوت مردم به همدلی و همفکری و همزبانی است تا شاهد بیشترین حضور یکپارچه آحاد مردم در مراسم پرشکوه 22بهمن و در پای صندوقهای رای باشیم.

برای آنکه شرایط امروز کشور به گشایش بیشتری در جامعه بیانجامد، هر کسی هر کجا هست، باید در همانجا نقش‌آفرینی کند تا همگان از منافع و پیامدهای مبارک آن بهره‌مند شوند. تشویق مردم و دلگرم ساختن ملتی که آنهمه خون دل خورد ولی با صبر و استقامت خود انقلاب را به مرز 37 سالگی رساند، از مسئولیتهای تعطیل‌ناپذیر همگان است و دلسوزان نظام باید آن را به عنوان یک «تکلیف» مدنظر قرار دهند و با رعایت تمامی الزامات آن، کارنامه‌ای را به نمایش بگذارند که خود نیز از مشاهده آن احساس شادمانی و سرافرازی کنند. این کمترین وظیفه و تکلیفی است که خون شهدا بر عهده ما گذاشته است و با نگاهی به گذشته، احساس مسئولیت ما در این زمینه، سنگین‌تر نیز می‌شود. این همان الگوی جاودانه‌ای است که امام خمینی با زندگی پر خیر و برکت آن را به ما آموخت و نسلهای آینده نیز آن را به عنوان «میراث گرانقدر امام» گرامی خواهد داشت و از آن حفاظت خواهند کرد.