به گزارش پارس به نقل از دیپلماسی ایرانی ایران در پشت پرده، از طریق آن چه شاید بتوان دیپلماسی سکوت نامید، در حال تلاش برای گشودن راهی برای حل بحران های منطقه است، به موازات آن تلاش های علنی خود را نیز پیش می برد. بر این اساس ایرانی ها، با استناد به دیدگاهشان، معتقدند که باید جنگ ها فورا متوقف شوند و در تعیین اولویت ها تجدید نظر شود، در کنار آن نباید اختلالی در مفاهیم به وجود آید، در عین حال باید جلوی هر آن چیزی را که باعث می شود دشمن اسرائیلی احساس کند که دیگر هیچ تهدید و درگیری ای متوجه آن نیست، گرفته شود. بر این اساس می توان گفت، اظهارات رهبر معظم انقلاب که می گوید ظرف 25 سال آینده چیزی به نام اسرائیل وجود نخواهد داشت در چارچوب جنگ های روانی یا پروپگاندای رسانه ای نمی گنجد، بلکه در حقیقت بیان کننده اولویت های دستورالعمل ایران است و نشان می دهد تهران اصرار دارد این طرح را به نتیجه برساند.

بر خلاف آن چه بعضی ها صحبت از نرمش ایران با دیگران می کنند و مدعی اند که ممکن است دامنه این نرمش روزی به اسرائیل هم برسد، مسیر نرمشی که تهران برای حل بحران های منطقه هدف قرار داده است، به نظر نمی رسد روزی خلائی در مبارزه با اسرائیل به وجود آورد. از این زاویه تهران فعالیت های منطقه ای خود را در چند مسیر دنبال می کند، بر اساس این دستورالعمل همچنین تلاش می کند عمیقا دشمنی با اسرائیل مجددا در اولویت قرار بگیرد و مقدم تر از هر پرونده ای باشد.

تهران دیپلماسی ای را در منطقه پیش می برد که افتادن بحران های منطقه به ریل حل هدف اصلی آن است، بنابراین اولا، تلاش می کند روابط خود با مسکو را از مرحله تفاهم به مرحله پیمانی تنیده شده برساند، ثانیا، با گفتن این که هیچ تفاهمی با واشنگتن مادامی که تغییری در سیاست های خود ندهد، وجود نخواهد داشت در حقیقتتلاشیاست برای این که از ارتباط دادن نتایج توافق هسته ای با دیگر پرونده ها جلوگیری کند، ثالثا، بر تلاش های خود برای رسیدن به تفاهم با ترکیه و عربستان که به اعتقاد تهران به همراه ایران سه رکن اصلی ثبات در منطقه محسوب می شوند، بیفزاید، رابعا، بر روی تروریسم تکفیری به عنوان خطری که همه را هدف قرار می دهد کار می کند تا بتواند به یک رویکرد مشترک برای رویارویی با آن برسد. 

پیمان ایران با روسیه با هدف تثبیت پیمان های میدانی و جلوگیری از فروپاشی ناگهانی پرونده ها در دقیقه نود قبل از به نتیجه رسیدن سرنوشت مذاکرات است، همچنین از لحاظ سیاسی رسیدن به یک راه حل واحد به ویژه در بحران سوریه را مد نظر دارد. اما درباره دیپلماسی نرمی که تهران در برابر واشنگتن اتخاذ کرده است نیز باید گفت هدف از آن وارد کردن واشنگتن در وضعیتی شبیه وضعیت تفاهم هسته ای است و این که ثابت کند جنگ تنها جایگزین گفت وگو در پرونده های منطقه ای است، واشنگتن در حل مشکل هسته ای ایران تردیدی نداشت که باید این پرونده از طریق رسیدن به تفاهم حل شود، بنابراین انتظار می رود در پرونده رویارویی با خطر تروریسم که تهدیدی برای همه است نیز به لزوم رسیدن به تفاهم تردید نداشته باشد.

پافشاری ایران به ایجاد شکاف های دیپلماتیک در دو جبهه ترکیه و عربستان برآمده از این دیدگاه ایرانی ها است که هیچ جایگزینی برای حل بحران های سوریه و یمن جز راه حل سیاسی وجود ندارد. درگیری منطقه ای غیرمستقیم میان تهران و آنکارا فقط محدود به عرصه سوریه است، و الا هر دو کشور اصرار دارند که هیچ تنشی در روابط دو جانبه شان به وجود نیاید یا تنش سوریه به پرونده های دیگر سرایت نکند. اما درگیری تهران و ریاض به عموم منطقه امتداد می یابد و شامل پرونده های مختلف می شود، به گونه ای که دو طرف می خواهند به مرحله ای از مذاکره بر سر پرونده هایی که قبل از هر چیز نیاز به چارچوب کلی تفاهم دارند برسند تا تناقضات منطقه ای که بر روابط دو طرف حاکم شده است، پایان یابد.

اطلاعات موجود نشان می دهد تهران آمادگی تعامل با دو بحران سوریه و یمن بر اساس معیارهای واحد را دارد، بر اساس زمینه ای مشترک که به همراه آنکارا بتواند پرونده سوریه و پرونده های مشابه آن در سطح یمن را با عربستان اداره کند، و این نیز بر اساس دو امر مسلم است: کار مشترک برای مبارزه با تروریسم و کار برای بازسازی قدرت اجرایی با مشارکت تمامی گروه های ذی نفوذ که به موجب آن انتخابات سالم و شفاف در آن کشورها برگزار شود.