تلاش برای احیای روابط ریاض- واشنگتن/ کشتی سواری روزولت با عبدالعزیز
همه این گروههای افراطی جهادی – القاعده، داعش و جبهه النصره - اخلاف ایدئولوژیک وهابیت هستند.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- دکتر علیرضا رضاخواه- ملک سلمان پادشاه 79 ساله سعودی برای نخستین بار از زمان به قدرت رسیدن در سفری رسمی و با لشکری از خدم و حشم به واشنگتن رفت. هتل222 تخته فور سیزنز جورج تاون این روزها دیگر اتاق خالی نداشت. ایران، سوریه، یمن و قراردادهای تسلیحاتی دلایل سفر پادشاه تازه کار عربستان در سفر به واشنگتن را شکل میدهند. با این حال تحلیل گران بعید میدانند که چنین دیدارهایی بتواند روابط شکننده ریاض - واشنگتن را بهبود ببخشد. روابط عربستان و آمریکا در طول نزدیک به هفت دهه، نه بر مبنای ارزشهای مشترک که بر اساس نیازهای مشترک تعریف و عملیاتی شده و به حیات خود ادامه داده است. شالوده این دو سازه متفاوت را معادله «نفت ـ امنیت» شکل داده و با افت و خیزهای فراوان، تبدیل به شبکه درهم تنیدهای از روابط سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی شده است. شاید در سال 1945، فرانکلین روزولت و عبدالعزیز بن سعود سوار بر عرشه کشتی، در این اندیشه نبودند که این روابط روزی به دیدار باراک اوباما و ملک سلمان هم قد دهد. اما با تمام فراز و فرودهای روابط دوجانبه در عرصه منطقهای و بینالمللی، این رابطه همچنان به قوت خود باقی است.
کشتی سواری روزولت با عبدالعزیز
چهاردهم فوریه2015 هفتادمین سالروز آغاز اتحاد آمریکا با پادشاهی عربستان سعودی بود. چهاردهم فوریه 1945 فرانکلین روزولت، رئیس جمهوری وقت آمریکا با ملک عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود در مصر ملاقات کرد. دو رهبر شراکتی را پایه نهادند که علی رغم مشکلات عدیده و سخت، هفتاد سال است دوام یافته است. این اتحاد با آینده متلاطمی مواجه است. ملاقات روزولت و ملک عبدالعزیز به دلایل امنیتی مخفی نگاه داشته شد.
تنها چند نفری از هر یک از طرفین از آن خبر داشتند. همزمان با نزدیک شدن به آخرین روزهای جنگ جهانی دوم، فرانکلین روزولت و ابن سعود بر عرشه ناو «یو اس اس کوئینسی» که درتنگه کانال سوئز لنگر انداخته بود ملاقات کردند. روزولت از کنفرانس یالتا و دیدار با جوزف استالین، رهبر شوروی و وینستون چرچیل، نخست وزیر بریتانیا باز میگشت. وضع سلامتی روزولت خوب نبود و تنها چند هفته از عمرش باقی مانده بود. ابن سعود همراه با خیل محافظان، آشپزها، نوکرها و ستاره شناس و فالگیر و خدمه و ندیمان و چند راس گوسفند با یک ناو جنگی آمریکایی دیگر به نام «یو اس اس- مورفی» از جده آمده بود. پادشاه از این که مجبور شده بود همسرانش را در جده باقی بگذارد، خرسند نبود.
غیر از سفری کوتاه به بصره در عراق، این اولین سفر او به خارج از شبه جزیره عربستان بود. رهبران آمریکا و عربستان سعودی توافق کردند تا برای ثبات در خاورمیانه پس از جنگ همکاری کنند. آمریکا امنیت عربستان را تامین میکرد و سعودیها در عوض به آمریکا اجازه دسترسی به چاههای نفت را میدادند. آمریکا برای فعالیت در خاورمیانه به پایگاه هوایی ظهران احتیاج داشت. شرکتهای نفتی آمریکا فعالیت در عربستان را آغاز کرده بودند. دو هفته بعد، عربستان سعودی علیه آلمان نازی و امپراتوری ژاپن اعلان جنگ و کرسی خود در سازمان ملل متحد را حفظ کرد. چرچیل به محض مطلع شدن از دیدار فوق، بر ملاقات با ابن سعود اصرار ورزید. در ناهار کاری میان چرچیل و ابن سعود، چرچیل سیگار دود کرد و شامپاین نوشید که طرف سعودی این را توهین قلمداد کرد.
فرانکلین روزولت در دیدار قبلی، در زمان استراحت بین ملاقات، سیگارش را به تنهایی کشیده بود. ملاقات در ناو کوئینسی به دقت برنامه ریزی شده بود. شاهزاده فیصل، فرزند ابن سعود و پادشاه آینده سعودی، در نوامبر 1943 برای ترتیب دادن مقدمات دوستی به آمریکا سفر کرده بود. فیصل در این سفر و برای دیدار با روزولت و مقامات ارشد اجرایی و قضایی آمریکا در قصر بلیر-میهمانخانه رسمی ریاست جمهوری آمریکا واقع در مجاورت کاخ سفید - اقامت داشت. فیصل ۳۶ سال بیشتر نداشت، اما او از سال 1919 هنگامی که در 12 سالگی برای مذاکره درباره آینده منطقه پس از جنگ جهانی اول به لندن رفته بود، به عنوان دیپلمات ارشد پدرش منصوب شده بود. او پس از واشنگتن و قبل از پرواز به لندن از تگزاس، نیومکزیکو، آریزونا، کالیفرنیا، کلرادو، میشیگان، نیویورک، نیوجرسی و مریلند دیدار کرد. حین همین سفر بود که طرح پایگاه هوایی ظهران مورد توافق قرار گرفت و آمریکا کمک رسانی نظامی به عربستان سعودی را آغاز کرد. از سال 1945 به بعد، همه روسای جمهوری آمریکا و پادشاهان سعودی بر این که شراکت واشنگتن و ریاض از عرشه کوئینسی آغاز شد، صحه گذاشته اند. هرچند سایه نفت و امنیت همواره بر روابط ریاض- واشنگتن سنگینی میکرده است با این حال هفت دهه روابط دو کشور فراز و فرودهای زیادی به دنبال داشته است.
فرازها
در طول هفت دهه اخیر و به ویژه بعد از دهه 1970، برای آمریکاییها تضمین بیضرر و ثبات در انتقال انرژی از خلیج فارس و به طور کلی امنیت انرژی در سطح جهان و همچنین نقشی که عربستان در متعادل کردن پدیدههای انقلابی و ضد وضع موجود دارد، مهم و مورد تاکید بوده است و در مقابل هم برای سعودیها پذیرش نقش منطقهای عربستان و تبدیل شدن به یک شریک استراتژیک از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بوده است.
در مجرای چنین نقشی، آمریکا موفق شده است تا ضمن بهره مندی از نفت عربستان که در طول این سالها با نوساناتی رقمی معادل 1 تا 2 میلیون بشکه در روز بوده، استراتژی امنیت ملی خود را در خاورمیانه به خوبی تعریف و با توجه به نفوذ عربستان در جهان عرب و به ویژه در شورای همکاری خلیج فارس، زمینهها برای بسط نفوذ خود در ساختار امنیت خلیج فارس را تضمین کند. در مقابل عربستان هم موفق شده است تا نیازهای نظامی ـ تسلیحاتی خود را تأمین و نگرانیهای امنیتی خود را رفع کند. به نظر میرسد که این معادله همچنان مورد تاکید دو دولت قرار بگیرد و شاهد استمرار آن باشیم.
فرودها
اما در مقابل این رابطه، همواره فرودهایی داشته است که در مقطع کنونی و در دورانی که ملک سلمان به عنوان هفتمین پادشاه عربستان بر تخت پادشاهی تکیه زده است، مطرح است. ظهور نفت و گاز شیل در معادله نفت ـ امنیت، جولان داعش و ائتلاف علیه آن، توافق هستهای ایران، زمزمههای تغییر استراتژی آمریکا از خلیج فارس به شرق آسیا و همچنین نگرانی سعودیها در مورد عدم قاطعیت آمریکاییها در برخورد با تحولات جهان عرب، از عمده مسائل مهمی است که بر روابط دو کشور سایه افکنده است.
البته چالش میان ریاض و واشنگتن محدود به منطق رئالیسم و منافع ملی نیست. بسیاری از تحلیلگران سیاسی از منظر ارزشی نیز درباره خرد پشت شراکت میان عربستان و آمریکا ابراز تردید کرده اند. نشریه اکونومیست این شراکت را «پیمانی نامقدس» خواند و نوشت: «روابط غرب با آل سعود باید تغییر کند.» اکونومیست میگوید «وهابیت آب به آسیاب افراطیهای ضدغرب میریزد" نشنال اینترست در این رابطه مینویسد " کسی شک ندارد که ایالات متحده و عربستان منافع مشترکی در زمینه تجارت نفت و دشمن مشترکی همچون اسامه بن لادن داشته اند. در واقع عربستان برای بقا نیاز به فروش نفت و دریافت پول آن از دوست و دشمن دارد. وقتی هم که سلطنت در معرض خطر قرار بگیرد آنها بدون توجه به خارج با تهدیدات برخورد میکنند. وقتی صحبت از ارزشها میشود، ریاض یک شرمندگی بزرگ برای ایالات متحده است. به طور کلی عربستان کشور دیکتاتوری است که رژیم سلطنتی آن مردم را غارت میکند، با مخالفان سیاسی با سبعیت برخورد میکند و حتی به صدور ظلم و ستم به طور مثال به بحرین هم دست میزند. زمان آن فرا رسیده که به ریاض پیام بدهیم این رابطه به پایان رسیده است. " توماس فریدمن تحلیل گر نیویورک تایمز نیز در یادداشت اخیر خود تصریح میکند: "هیچ چیز به اندازه میلیاردها دلاری که حکومت عربستان از سال 1970 در جهان عرب و اسلام سرمایه گذاری کرده است تا کثرت گرایی- صوفی گرایی، سنی و شیعه میانه رو- را از این مناطق ریشه کن کند و به جای آنها سلفی گرایی وهابی خشکه مقدس ضد مدرن، ضد زن و ضد غرب و کثرت گرایی را توسط نهادهای دینی سعودی تبلیغ کند، برای ثبات و مدرنیزاسیون مخرب تر نبوده است. اینکه هزاران سعودی عضو داعش شدهاند یا کمکهای نهادهای خیریه کشورهای حوزه خلیج فارس به جیب داعش میرود بیدلیل نیست. همه این گروههای افراطی جهادی – القاعده، داعش و جبهه النصره - اخلاف ایدئولوژیک وهابیت هستند. عربستان این افکار را در مدارس و مساجد به مردم تزریق میکند، از مراکش تا پاکستان و اندونزی. ما آمریکاییها هرگز به آنها چیزی نگفتیم زیرا ما معتاد نفت آنها بودیم و یک معتاد ساقی خود را لو نمیدهد."
آبستن تلاطمات
در رابطه با فرجام ائتلاف واشنگتن و ریاض تفسیرهای مختلفی وجود دارد، برخی از تحلیلگران سیاسی معتقدندکه علی رغم چالشهای موجود اصل روابط عربستان و آمریکا در دوران ملک سلمان و در سالهای آینده همچنان به قوت خود باقی بماند این در حالی است که برخی دیگر از اجتناب ناپذیر بودن تغییر ماهیت روابط دو کشور میگویند. بروس ریدل تحلیلگر اندیشکده بروکینگز در این رابطه مینویسد: " ملاقات 70 سال پیش کوئینسی، مشکلات بنیادین را نشان داد. عربستان سعودی و ایالات متحده آمریکا ارزشهای مشترک اندکی دارند. عربستان پادشاهی مطلقه موروثی است، آمریکا در مقابل یک دموکراسی است. در نبود ارزشهای مشترک، این اتحاد همواره با تهدیدهای مشترک و دشمنان مشترک تعریف شده است. شراکت سعودی-آمریکا در حال ورود به دوران انتقال است چرا که هر دو طرف در حال بازنگری اولویت هایشان هستند. پیش بینی میشود که سالهای پیش رو، بیش از آنچه که فرانکلین روزولت و ابن سعود میخواستند، آبستن تلاطمات باشد."
ارسال نظر