تشییع حاشیهها
آشنایی با متهمان توافق تحمیلی و ذلیلانه/ قشریگرایان و نافیان عقل و عترتِ دوران پیچ تاریخی انقلاب
جریان مذکور از پشتوانه شفاف و البته مسالهساز این گفتمان بهره میبرد و نمیتوان ظهور آنرا به سرشاخههای محدود تشکیلاتی تقلیل داد.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- تشییعجنازهکنندگانی که صبح سهشنبه هفته گذشته از مسیرهای مختلف، خود را به میدان فلسطین تهران رسانده بودند، لحظاتی بعد از ورود پیکر دو غواصشهید، در میان خود جوانانی را دیدند(اعم از دختر و پسر) که مقواهای بزرگ سفیدرنگی را روی دست گرفته و روی آن شعارهایی درباره توافق هستهای نوشته بودند؛ این صحنه گفتوگوهایی را در میانه برنامه تشییع برانگیخت و نمونهاش پاسخی بود که حاملان مقواهای بزرگ به منتقدانشان میدادند که «شما فقط شهدا را برای گریه کردن میخواهید» و شاید پاسخی جدلی شنیدند که «شما هم برای بر سرِ نیزهکردن». ممکن است برخی چشمانشان درپی یافتن سازماندهندگان اعتراضها باشد، اما مقدم و فوریتر بر شناسایی گردانندگان این اعتراضها، ایده مفهومی نسبتا سامانیافتهای است که اینگونه رفتارها را تهران، اصفهان و هر جای دیگری پشتیبانی میکند و بعد تحلیل محتواهای عرضهشده و پیامدهای اجتماعی-سیاسی آن.
اول.
جریانی که رد آن را در نظریه «شنیدن از دو لب مبارک» میتوان جست، لااقل سابقهای یک دههای در حیات سیاسی ایران دارد و از پیشدرآمد انتخابات ۸۴، خود را به صحنه تحمیل کرد و تاکنون نیز چنین راهبردی را تعقیب میکند. باور محوری، فهم مستقیم و بیواسطه منویات و سیاستهای کلان نظام اسلامی است و از آنجا که در گفتار و حتا نوشتار، قابلیت خوانشهای متعدد وجود دارد، آن قرائتی پذیرفته است که صرفا پیشفرضهای فکری(هر چند نادرست قبلی) را تایید میکند؛ یکی از اصلیترین این مضامین پیشفرض گرفتهشده، تمرکز بر «تکلیفگرایی» و کمتوجهی به «نتیجهگرایی» است که یک شاخصهاش بیاعتنایی به رای و نظر عمومی است (ر.ک. سخنانی درباب اینکه «خدا منتظر نظرسنجیها نمیماند») و وجه دیگرش سماجت بر یک کلیدواژه (مثلا «من انقلابیام») در برابر سایر کلیدواژههای همعرض (همچون «نرمش قهرمانانه»). تفسیر به رایکردن آفتی همهگیر است و کدام آدمیزادهای را میتوان سراغ گرفت که چنین ویژگیای را نداشته باشد، اما خوانش بخشهایی از یک رویه و رهاکردن سایر پارهها، همان بلایی را بر سر انقلابیگری خواهد آورد که قشریگرایان و نافیان عقل و عترت بر سر اسلام آوردند. اگر ادعای توجه محض به گفته یا نوشته صادق باشد، مدعیان چگونه پاسخ مراجعه به شان نزول آیات و روایات را خواهند داد و نزاع هزار و ۴۰۰ ساله بر سر حقانیت شیعه را توجیه میکنند؟ تکلیفِ منهای نتیجه در عالم نظر وجود دارد و هیچ پدیدهای را در دنیای واقعیت نمیتوان سراغ گرفت که صرفا به یک بُعد یا بخش از کنشها تقلیل یافته باشد؛ هر خوبی با بدی آمیخته است و هر زشتیای با زیبایی و این منطق قرآنی است که تکلیف و نتیجه را در هم آمیخته و «الاعمال بالنیات» را با «الاعمال بالخواتیمه» جمع میکند. اما به هر جهت جریان مذکور از پشتوانه شفاف و البته مسالهساز این گفتمان بهره میبرد و نمیتوان ظهور آنرا به سرشاخههای محدود تشکیلاتی تقلیل داد.
دوم.
در درون این نکته کلی (گفتمان حاکم بر جریان مذکور) بحثهای بسیاری بر سر مصادیق ارائه شده وجود دارد؛ یکی از شعارهای عرضهشده این بود: «با احترام به وحدت/ نفرین بر این سیاست». احتمالا گوینده و نویسنده مقوای مذکور، چنین هدف را در سر نداشته، اما بخش اول شعار، آشکارا بوی کنایهزنی و تمسخر میدهد، آنهم درباب اصلیترین شعار انقلاب اسلامی. درست است که معمولا سهگانه «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی» بهعنوان اصلیترین شعار انقلاب شناخته میشود، اما تاکیدی که از ابتدا تا انتها «حضرت روحالله» بر «وحدت کلمه» داشت را میبایست در کانون توجه قرار داد؛ موضعی که بارها از سوی رهبری فعلی انقلاب نیز مورد تاکید واقع شده است. ولی جمله دوم، بار معنایی خاصتری دارد؛ ممکن است شعارنویسان با بهکار بردن ضمیر «این» میخواستهاند تا مثلا دولت فعلی یا توافق هستهای کنونی را مخاطب قرار دهند، ولی فراموش کردهاند که این شعار در همترازی با یک مَثَل موهوم قدیمی قرار دارد که «سیاست، پدر و مادر ندارد»، آنهم در عصر حکومتی که جمله مرحوم «سیدحسن مدرس» را سرلوحه اقدامات خود قرار داده است که «سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما، عین سیاست ما». شعارنوشته دیگری درباب «بیشرفها» در صحرای کربلا بود و اینکه این وضع همیشه ماست و تاریخ بر پاشنه حسینی و یزیدی بودن میچرخد؛ گذشته از آنکه تاریخ لااقل دوگونه رفتار دیگر هم از خود به جای گذشته و یکی زینبیها بودند و دیگر توابین و این حصر نه وجه عقلی دارد و نه تاریخی، استفاده از لفظ بیشرفبودن (که ناسزایی کوتاه، تند و گزنده است) در واقعا کدام دسته از افراد را نشانه گرفته؟ یزیدیان زمانه که مجال را بر حسینیان تنگ کردهاند (یعنی نظام سلطه) و یا کارگزاران حکومتی که «فرزندان انقلاب» نامیده شدهاند و تعابیر بدون خدشه درباره شخص و شخصیت آنها بهکار رفته است. در واقع بیشرفخواندن سایرین، گویهای بدونمحتواست که نمیتواند اثرگذاری لازم را داشته باشد و در وهله اول (اگر قبول کنیم که توافق کنونی بر کشور تحمیل شده است و فرضا ذلیلانه)، آنانی متهماند که در پیش و حین خرداد ۹۲ شرایط این رخداد را فراهم کردند و اکنون در جایگاه مطالبهگر نشستهاند.
سوم.
و نهایتا اینکه با عبور از تحلیل گفتمانی و محتوایی عملکرد معدودی از حاضران در تشییعجنازه سهشنبه تهران، باید درباب نتایج و پیآمدها و آثار چنین اتفاقاتی نیز بحث کرد، چرا که با پیوستن این شعارنوشتهها به صفوف طولانی عزاداران حضرت امام جعفر صادق (علیهالسلام) و ثبت تصاویر آنها در دوربینهای تلویزیونی و رسانهای که قدرت تفکیکپذیری جزییات ماجرا را ندارد، کلیات این مراسم که میثاق با شهدا و آرمانهای آنها بود، به سمت یک تحلیل خاص و مخصوص از تحولات سیاسی مصادره شد (تحلیلی که آشکارا در ستیز با سیاستهای کلی جمهوری اسلامی قرار گرفته و متاسفانه بنای تغییر جهتدادن هم ندارد). در نتیجه همه هواداران و تشییعکنندگان در یک بسته قرار گرفته و قطبیسازی نامطلوب سازش-مقاومت در انتخابات گذشته و موافقان و مخالفان توافق در شرایط کنونی، بازتولید شده و شمایی رقابتآمیز بر جامعه حکمفرما میشود. این فضا، دولت را در سویه نامتعهدتر به ارزشهای انقلابی جای میدهد و مسیر سیر کردن آن بدان سو را تسریع میکند و در مقابل با اقلیتنمایی مخالفان توافق (که حتی در رویداد تشییع روز سهشنبه نیز اجماع حداقلیای در مخالفت با توافق وجود نداشت)، آنها را در گوشه رینگ قرار داده و مسوول تمامی اشکالات و مشکلات معرفی میکند و از قضای روزگار، توان فرافکنی سرمستان از توافق را دوچندان خواهد کرد.
نهادینهکردن شکاف اجتماعی که اصلیترین عرصه ظهور آن، سبک زندگی است، آنیترین نتیجهای است که از اینگونه اقدامات میتوان گرفت و پی آمد گستردهتر، متهمکردن کلیت جریان انقلابی به مخالفت با توافقنامهای است که هر لحظه ممکن است به واسطه طرفهای غربیاش فرو بریزد و بدعهدی و خباثت آنها، از سوی بوقهای رسانهای وابسته، سمت و سویی در سیاست داخلی بیابد و دستِ خارجی را در تعاملات درونی بیشتر بگشاید. این پیآمد دورتر که آثارش را نمیشود خیلی واضح دید به مدد تکمیل پازلی رقم میخورد که وجهی هستیشناختی به برنامه هستهای داده و توان تشخیص میان راهبردها و خطقرمزها و اهداف و دستآوردها و برقراری وزنکشی مناسب میان آنها را ندارد.
ارسال نظر