ایران و آمریکا؛ توافق آرمانشهرگرایان
نعمتالله مظفرپور، نویسنده کتاب رویارویی آرمانشهرگرایان و کارشناس مسائل منطقه در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی، توافق هستهای را توافق آرمانشهرگرایان نامیده که توسط دو سیاست خارجی با ماهیتی متفاوت حاصل شده است.
به گزارش پارس به نقل از دیپلماسی ایرانی مذاکره و توافق هسته ای جمهوری اسلامی ایران و آمریکا نه تنها از منظر سیاسی- منفعتی بلکه از منظر معنوی، ایدئولوژیک و جامعه شناسانه نیز قابل توجه و تامل و دارای ارزش تاریخی است. چرا که بنا به دلایل ذیل می توان ادعا کرد سیاست خارجی دو کشور بعد از شوروی دو سیاست خارجی متمایز با هویت منحصر به فرد هستند که در حداقل صورت، مستمرا ایدئولوژیک می باشند:
نخست اینکه سیاست خارجی دو کشور به عکس همه سیاست های خارجی دارای هدف بلند مدت تاریخی (تعبیر کیسینجر) است و به عکس سایر دولت- ملت ها سه هدفی هستند. دیگر اینکه اهداف تاریخی دو کشور، جهانی هستند و نه ملی و منطقه ای.
اهداف کوتاه مدت و میان مدت به قالب هدف بلند مدت رفته و رابطه اهداف ارگانیک است و نه مکانیکی. لذا ماهیت اهداف کوتاه مدت، منافع و امنیت ملی و میان مدت یعنی سلطه و نفوذ دارای هویتی ایدئولوژیک هستند که این منطق بالکل با سایر کشورها متفاوت است.
در هر دو کشور ایده هم از نظر تقدم تاریخی و هم از نظر ارزشی و فلسفی بر ماده مقدم است. می توان ادعا کرد که نه تنها در خصوص ایران بلکه در سیاست خارجی آمریکا نیز به تعبیر هانتینگتون و به عکس کشورهای اروپایی ایده اهداف سه گانه و نیز ایده هدف کوتاه مدت (منافع و امنیت ملی) بر ماده منفعت و امنیت تقدم داشته است .
از آنجا که هدف بلند مدت ناظر بر نگره ایدئولوژیک و ریختن جهان به قالب خویشتن و نظم آرمانی و مصلحانه و مطلوب است لذا سیاست خارجی دو کشور در دنیای کنونی استثنایی و استثناگرایانه و ایدئولوژیک است.
به عکس کشورهایی مانند آلمان و فرانسه، هر دو دموکراسی، دارای سبک و سیاق دموکراسی رومی و نه یونانی هستند. بدین معنا که بافت نظام سیاسی نه وابسته به مرزهای جغرافیایی بلکه چسبیده به ارزشها و جهان نگر هستند. لذا ملی گرایی ایرانی و آمریکایی اساسا ماهیت استثنایی دارند.
هر دو ایدئولوژی و آرمانشهرگرا ، بر اساس قواعد عقلانی مانند دفع افسد به فاسد، تقیه، لا ضرر و لاضرار، الاهم فالهم و.... اجتهاد کرده و بین اهداف سه گانه ترکیب متناسب در برهه های مختلف بدست می دهند. با این تفاوت که در جمهوری اسلامی ایران این قواعد مدون و متنی (Textual) و خداساز هستند و در امریکا غیرمدون و شفاهی (common) بشرساز و البته با محتوای هدف متفاوت و متعارض.
نتیجه گیری:
معمول این است که آرمانشهرگرایان به دلیل اهداف و روح عقلانیت متعارض و ارائه دستور العمل های جهانی متفاوت با همدیگر برخورد دارند اما امید است که شباهت های روشی و مصلحت اندیشی های روش شناسانه دو کشور بتواند مانع برخورد این دو در کوتاه مدت و میان مدت شده و بلکه مناسبات فیمابین را به مسیر صلح و مصالحه سوق دهد.
باید به توافق هسته ای حاصله فراتر از نگرش های واقع گرایانه و سیاسی عنایت داشت. مکتب جامعه شناسی تاریخی وبری بر سایر نحله های فکری در درک بنیادین این توافق صلاحیت بیشتری دارد که خود بحث مستوفایی است.
این توافق تاریخی شایسته دوری از خوش بینی های مفرط و توقف در موضع و رویکرد خوف و رجا است.
* نویسنده کتاب رویارویی آرمانشهرگرایان (جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا) با مقدمۀ احمد نقیب زاده و محمدرضا دهشیری
ارسال نظر