ایران پس از توافق چگونه باید در منطقه بازی کند؟
در صورتی که توافق هسته ای با کشورهای 1+5 امضا شود و با آزاد شدن منابع ارزی کشور به نظر می رسد که سیاست های خارجی ایران در منطقه هم تا حدودی دستخوش تغییر قرار بگیرد.
به گزارش پارس به نقل از دیپلماسی ایرانیمباحث کلی در مورد اینکه بعد از توافق ایران و قدرتهای جهانی وزن منطقه ای ایران بیشتر شده و از طریق پول بیشتری که روانه خزانه ایران می شود شرایط اعمال قدرت منطقه ای ایران آسان خواهد شد، بسیار شنیده ایم. در سری مقاله هایی به چگونگی رفتار ایران با کشورهای منطقه و چگونگی تثبیت موقعیت آن در مواجهه با نظم در شرف وقوع آن خواهیم پرداخت و در این نوشتار به چهار کشور سوریه، عراق، لبنان و یمن می پردازیم. اما برای این مهم ایران دقیقا چه کار می تواند و چه کار باید انجام دهد؟
ابتدا از عراق و سوریه که اتفاقا هر دو عمق استراتژیک ایران محسوب می شوند شروع می کنیم و در این بین الویت اول را به سوریه می دهیم. بازپس گیری مناطق از دست رفته توسط دولت بشار اسد اگر نگوییم محال ولی حداقل بسیار غیر محتمل است، در این کارزار بعد از ازدست دادن ادلب، اریحا و پالمیرا توسط ارتش اکنون حلب در لبه پرتگاه و سقوط به دست مخالفان قرار گرفته است. از سویی ارتش سوریه هم توان کاقی برای پشتیبانی از جبهه حلب را ندارد. ایران می بایست با فشار بر دولت سوریه و مشاوره، تمرکز ارتش سوریه را به حفظ نوار ساحلی و دمشق و قنیطریه معطوف کند چراکه علاوه بر سکونت علوی ها در لاذقیه و طرطوس، نقطه اتصال محور مقاومت حفظ نوار ساحلی مدیترانه برای دور نگه داشتن مخالفان از دریا و حفظ دمشق برای برای تقویت کریدور تهران- دمشق-حزب الله است.اهمیت این مناطق برای ایران بیش از کل سوریه است.
از سوریه که کمی به سمت مرزهای ایران حرکت کنیم به عراق می رسیم که حقیقتا حکم زمین طلایی را برای ایران دارد. داعش تا سالیان طولانی در عراق خواهد ماند و به راحتی از میان نخواهد رفت. پس عملا با وجود داعش، عراق را هم تقسیم شده فرض می کنیم و تکه های پازل را بر اساس الویت مدیریت می کنیم. بغداد و مناطق جنوبی و نفت خیز کشور که عتبات عالیات را در بر گرفته و عموما بافت شیعه دارند در الویت اول قرار می گیرد و هرگونه تعرضی به آن در حکم اعلان جنگ خواهد بود. همین سیاست در حال حاضر اعمال می شود و باید با قدرت و بدون کوچکترین خدشه ای ادامه یابد. اکثریت شیعیان جنوب، حامی جمهوری اسلامی هستند ولی در عین حال ایران باید مراقب نفاق و خط قتنه از سوی کشورهای جنوب خلیج قارس مبنی بر ایجاد نارضایتی در مناطق شیعه نشین هم باشد. این مهم می بایست با تبلیغات فراوان و توجیه مراجع دینی انجام پذیرد.
از جنوب به سمت شمال که برویم مقداری کار برای ایران سخت خواهد شد. کردها در شمال نهایت استفاده را از حضور داعش برده اند و علاوه بر اینکه رویای استقلال را در سر می پرورانند بر سر منابع نفتی کرکوک هم با دولت مرکزی در ظاهر به تفاهم رسیدند. بارزانی ها در این مرحله خود را پیروز میدان می بینند و برای مرحله بعد برنامه ریزی می کنند. استراتژی بارزانی ها در آینده در ابتدا تسلط بر منابع نفتی کرکوک و همینطور مناطق مستعد دیگری مثل مناطق ترکمان نشین خواهد بود. به نظر می رسد روزی که تسلط بر مناطق نفت خیز کرکوک عملی شود کردها آماده استقلال می شوند و در این راستا روی کمک جامعه بین الملل و کشورهایی مثل اسرائیل حساب می کنند. شکی نیست که کردها در صورت استقلال حسابی برای ایران دردسر ساز خواهند بود، بنابراین ابران می بایست سیاستهای چندگانه ای را در پیش گیرد. یکی از این سیاستها می تواند تقویت جناح طالبانی در درون کردها باشد که به نظر می رسد در حال حاضر مسکوت گذاشته شده است. سیاست دیگر در مقابل کردها می بایست سیاست هویج و چماق باشد به طوریکه با تهدید و تطمیع اولا باید از ترکیه دور نگه داشته شوند و امنیت اقتصادی و سیاسی و حتی نظامی خودشان را از ایران طلب کنند. ایران می بایست نیازهای اقتصادی کردها را برآورده کند و مانع از نزدیکی کردها به ترکیه شود.
در مورد سنی های عراق هم به نظر می رسد همراه کردن آنها با حکومت عراق به غایت دشوار خواهد بود و بدنه سنی ها متمایل به گروه های تروریستی مثل داعش داشته باشند. از طرفی به نظر می رسد به صلاح ایران خواهد بود تا از استانهای سنی نشین به دور باشد چون هرگونه اقدام برای بهبود امنیت در مناطق سنی نشین آتش جنگ فرقه ای را شعله ور تر خواهد کرد.
حزب الله لبنان و به طور کلی لبنان از نقاط کلیدی ایران محسوب می شوند و تا کنون جمهوری اسلامی سیاست موفقی را در این کشور پیش گرفته است. حزب الله لبنان نیاز نداشته که کل دولت را در اختیار بگیرد چراکه در آن صورت باید انرژی مضاعفی را صرف همراه کردن گروه های دیگر با خود کند و گروه های مخالف دیگر حزب الله با مانع تراشی روزافزون سعی خواهند کرد دولتی که بر فرض حزب الله تشکیل داده است را به زیر بکشند. فلذا حزب الله می تواند در ائتلافی از گروه های گوناگون لبنانی شرکت کند و همین که بر تصمیمات دولت تاثیر بگذارد و منافع خود و لبنان را تامین کند کفایت خواهد کرد، بدون اینکه مشکلات دولت بر گردنش باد. در نهایت خط قرمز ایران می بایست ادامه کمک لجستیکی به حزب الله از طریق سوریه باشد تا امنیت ملی ایران خدشه دار نگردد.
یمن کشور دیگری است که به آن می پردازیم. به نظر می رسد بعد از پایان جنگی که عربستان بر سر یمن راه انداخته در کوتاه مدت امکان تشکیل دولت ائتلافی متشکل از گروه های مختلف یمنی و با مشارکت حوثی ها فراهم خواهد شد. در این مدت بدون شک حوثی ها دست بالا را در دولت خواهند داشت چرا که از ابتدای سال جاری میلادی قدرت گروه های مخالف خوثی ها کاسته شده و عملا این حوثی ها و نیروهای وفادار به علی عبدالله صالح بودند که تصمیم گیری می کردند. اما ایران با قضیه یمن چگونه باید برخورد کند؟
ایران می بایست در پرتو اتمسفر بعد از قرارداد اتمی با فشار و حتی تهدید نظامی عربستان که محاسبه شده و قابل اجرا باشد خط هوایی تهران- صنعا و همینطور خط دریایی به مقصد بندر حدیده را راه اندازی کند تا امکان کمک رسانی به مردم یمن فراهم گردد؛ بدون اینکه دخالتهای دولتی مثل عربستان مانع شود. همینطور به کمک های مشاوره ای به حوثی ها در فرایند حکومت داری ادامه دهد و زیرساختهای مورد نیازشان را تامین گرداند. مورد یمن خیلی همانند لبنان باشد به طوریکه حوثی ها در دولت نقش داشته باشند ولی حکومت مطلق نداشته باشند. چراکه یمن می تواند آبستن حوادث گوناگونی باشد و در بلند مدت عربستان مزاحمت هایی را ایجاد کند. در همین راستا جه بسا در آینده ای نه چندان دور یمن به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم شود که در شمال ایران و حوثی ها قرار می گیرند و در جنوب عربستان و نیروهای تحت امر او و ایران باید برای آن روز آماده باشد.
ارسال نظر