وقتی استدلال می کنید محدودیت موشکی تنها شامل  موشک های را می شود که توانایی حمل کلاهک هسته‌ای دارند که اساساً ما نه دنبال چنین موشک های بودیم و نه خواهیم بود، استدلال علی‌الظاهر قوی است. اما این محدودیت موشکی یک مقدمه و ضمانت اجرایی دارد که آن است که امنیت ملی کشور را به‌شدت به خطر می‌اندازد. وقتی شما وارد فاز کلان محدودیت موشکی می شوی ضمانت اجرایی آن برای طرف مقابل چیست ؟ جز این است که این محدودیت با بازرسی و نظارت بر فعالیت های موشکی کشور محقق می شود ؟! به زبان ساده تر آیا اینکه موشک های شهاب ( یا هر موشکی که طرف مقابل دلش بکشید و مدعی آن شود!) قابلیت حمل کلاهک هسته ای دارند یا نه جز با این اجرایی می شود که هیات های(بخوانید جاسوس) که مورد اعتماد طرف مقابل باشد باید بیایند و آنها را ببینند و بررسی بکنند؟ جز این است که ساختار، چگونگی فعالیت و هر گونه اطلاعات حیاتی از آن موشک باید در اختیار طرف مقابل قرار بگیرد؟ اگر فردا روزی طرف مقابل ده نقطه در ایران را معرفی کند که در آنها موشک با قابلیت حمل کلاهک هسته ای نگه داری می شود، این نگرانی! جز با این برطرف می شود که تمام آن محل ها مورد بازرسی قرار گیرد؟! نتیجه این حماقت دیپلماتیک جز این است که خطای نشانه گیری هواپیما ها و موشک های طرف مقابل در جنگ احتمالی را به صفر می رساند !؟

نکته دوم، بازگشت پذیری است

بر خلاف ادعا ولایتی مکانیزم برگشت پذیری نه یک نقطه ضعف بلکه نقطه مرگ یک توافق خوب است، کدام عقل سالم می پذیرد هر کدام از این شش کشور هر موقع دلش بخواهد می تواند پس از 60 روز توافق را روی هوا ببرد؟!   تنها پاسخی که به این حماقت دیپلماتیک داده شده است این است حق برگشت پذیری برای ایران هم محفوظ است و از سوی دیگر هزینه سیاسی بالایی برای طرف مقابل دارد  .

نخست، مگر هزینه سیاسی و آبرو برای آمریکا مهم است اساساً؟ مگر سه کشور اروپایی در دهه هشتاد و در زمان مدیریت خود آقای روحانی به پشتوانه آمریکا با ایران توافق نکردند و آمریکا زیر میز توافق نزد ؟ این را که یوشکا فیشر و جک استروا هم به آن معترف هستند . مگر آمریکا با آبروی ترکیه و برزیل که با درخواست رسمی و مکتوب آمریکا با ایران مذاکره کردند را نبرد؟ مگر آمریکا به قذافی هم قول نداد ؟ مگر آمریکا بدون مجوز شورای امنیت به عراق حمله نکرد؟ اساساً مگر بد قولی و بد عهدی برای آمریکا اهمیتی دارد که شما آنرا مانع نقض توافق می دانید؟

مسئله دوم جنس تعهدات است که توانایی بازگشت پذیری متقابل ایران را به لطیفه ای سیاسی تبدیل می کند!   تعهدات طرف مقابل هر چه هست تصمیم و قطعنامه است. با یک امضا لغو می شود و با یک امضا بر می گردد  . اما تعهدات ما روز زمین است واقعی است . اراک را باید تخریب کنیم و از نو بسازیم . چندین تن اورانیومی که قرار است از کشور خارج بشود و به گفته آقای صالحی سالها طول می کشد که بتوانیم دوباره آنر تولید کنیم چطور به ایران باز می گردد ؟! سانتریفیوژ های که قرار است هزاران نوع از آن جمع آوری شده و انبار شود در چه بازه زمانی و با چه هزینه ای دوباره وارد مدار خواهد شد؟!