امریکا همچنان غیر قابل اعتماد
سخنان رئیس جمهور امریکا پس از جمع بندی توافق هسته ای ایران و پنج بعلاوه یک نشان داد که ، امریکا همچنان غیر قابل اعتماد است.
به گزارش پارس به نق از خبرگزاری صدا و سیما، باراک اوباما در جلسه سخنرانی خود در کاخ سفید درباره جمع بندی توافق هسته ای درباره مسئله هسته ای ایران بار دیگر ادعا کرد که این توافق با هدف جلوگیری از دسترسی ایران به سلاح هسته ای بوده است.
اوباما در بخش دیگی از سخنان خود با طرح ادعاهایی علیه ایران افزود حتی با این توافق ما همچنان اختلافات شدیدی با ایران خواهیم داشت که شامل حمایت از تروریسم و استفاده از گروههای وابسته برای بی ثبات کردن مناطق مختلف خاورمیانه است.
اوباما همچنین با بیان اینکه آمریکا تحریم های خود را در خصوص حمایت ایران از تروریسم و موشک های بالستیک این کشور و نیز نقض حقوق بشر حفظ خواهد کرد افزود با حل مسئله هسته ای در موضع قویتر خواهیم بود تا با اسرائیل ،کشورهای خلیج (فارس) و دیگر شرکا و اروپایی ها همکاری کنیم و به خاطر مسائلی که همچنان موجب نگرانی است، فشار بیشتر بر ایران وارد کنیم. (سی ان ان 94/4/24)
شاید گفته شود ادعاهایی که از سوی اوباما در مورد جمع بندی توافق هسته ای آن هم یک روز پس از اعلام آن مطرح شده است مصرف داخلی دارد و هدف از آن متقاعد کردن نمایندگان کنگره به تصویب توافق هستهای با ایران و جلب رضایت منتقدان است اما تکرار چنین ادعاهایی از سوی اوباما و ادامه رفتار خصمانه علیه ایران، بیانگر درستی دیدگاه مقام معظم رهبری در مورد بی اعتمادی به برخی اعضای پنج بعلاوه یک است.
مقام معظم رهبری در پاسخ به نامه رئیس جمهور محترم ضمن تاکید بر اینکه به سرانجام رسیدن مذاکرات گام مهمی است خاطرنشان کردند، با این حال لازم است متنی که فراهم آمده با دقت ملاحظه و در مسیر قانونی پیشبینی شده قرار گیرد و آنگاه در صورت تصویب، مراقبت از نقض عهدهای محتمل طرف مقابل صورت گرفته و راه آن بسته شود به خوبی میدانیم که برخی از شش دولت طرف مقابل به هیچ رو قابل اعتماد نیستند.
هر چند بخشی از این دیوار بلند بی اعتمادی در سابقه تاریخی عملکرد خیانتکارانه امریکا در مورد ملت ایران در برهههای مختلف قابل تبیین بوده که نمونه های بارز آن را می توان در دخالت امریکا در کودتای 28 مرداد علیه مصدق، حمایت کاخ سفید از رژیِم دیکتاتوری پهلوی، حمایت از رژیم متجاوز صدام در جنگ تحمیلی، حمله به هواپیمای مسافربری ایران و مواردی از این دست ملاحظه کرد اما آنچه بر فاصله بی اعتمادی میان تهران/ واشنگتن می افزاید نشات گرفته از خوی استکباری است که در حال حاضر امریکا مظهر آن است و همین خوی استکباری است که نشان می دهد دیگر کشورها نیز که به امریکا اعتماد کرده اند در دام آن گرفتار شده اند.
شواهد و قرائن زیادی موید این ادعاست که هرگاه امریکا خود را در موقعیت برتر دیده از پیمان هایی که پذیرفته عدول کرده است.
از جمله اینکه آمریکا و شوروی در اوج دوران جنگ سرد توافقی تسلیحاتی موسوم به ( ABM (Anti-ballistic missile با هدف ممانعت از گسترش سلاحهای کشتار جمعی امضا کردند. «پیمان ضدموشکهای بالستیک» در سال1972 میان ریچارد نیکسون و لئونید برژنف امضا شد.
بر اساس این پیمان قرار شد هر کدام از این کشورها تنها دو سایت ضد موشک بالستیک داشته باشند و در هر سایت هم حداکثر 100 موشک استقرار یابد. این تعداد دو سال بعد به یک سایت کاهش یافت. شوروی سایت ضدموشک بالستیک خود را اطراف مسکو و آمریکا در داکوتای شمالی (موسوم به سیف گارد کمپلکس؛ محل نگهداری تسلیحات اتمی و کشتار جمعی) مستقر کرد. با فروپاشی بلوک شرق، آمریکاییها منافع خود را در ادامه عمل به این پیمان ارزیابی کرده و با چهار جمهوری روسیه، بلاروس، قزاقستان و اوکراین این معاهده را با ترتیباتی تجدید کردند. معاهده 16 بندی ABM را میتوان خوششانسترین معاهده از این نوع نامید. اگرچه قرار بود این معاهده پایانی نداشته باشد اما 30 سال عمر کرد. سه ماه پس از حملات 11 سپتامبر جرج بوش مدعی شد کشورش با تهدیداتی مواجه است که معاهده سال 1972 مانعی برای مقابله موثر با آنهاست. به زعم بوش این تهدیدات موهوم حملات موشکی کشورهایی مانند ایران بودند و به همین بهانه آمریکا پایان این پیمان را اعلام کرد و از آن خارج شد.
مورد دوم به معاهده میان آمریکا و کره شمالی مربوط می شود، دو کشور در سال 1994 توافقی موسوم به agreed framework در ژنو امضا کردند. این توافق برای کنترل فعالیتهای هستهای کره شمالی بود. بر این اساس پیونگ یانگ متعهد شد رآکتور آب سنگین خود را تعطیل، سوخت هستهای خود را به کشور ثالث ارسال و اجازه بازرسیهای ویژه به آژانس بینالمللی انرژی اتمی بدهد. تعهدات واشنگتن به کره شمالی از این قرار بود؛ کاهش موانع تجارت و سرمایهگذاری، رفع برخی تحریمها در بخش مخابراتی و خدمات مالی، ساخت دو رآکتور آب سبک 1000 مگاواتی و تحویل سالانه نیم میلیون تن نفت خام تا وقتی که رآکتورهای آب سبک ساخته شوند و عادیسازی روابط میان دو کشور.
آمریکاییها که قرار بود با مشارکت ژاپن و کره جنوبی رآکتورهای آب سبک را بسازند، هرگز اقدامی در این زمینه نکردند و تحویل محمولههای نفتی هم به بهانههای مختلف با تاخیر بسیار انجام شده و نهایتاً قطع شد. سال 2002 آمریکا رسماً اعلام کرد پیمان هستهای با کره شمالی را به رسمیت نمیشناسد و فشارها به این کشور را تشدید کرد که البته نتیجه این رفتار، فرار هستهای کره شمالی و مسلح شدن آن به سلاح هستهای بود.
برنامه هسته ای لیبی نمونه بارز دیگری از عهد شکنی و غیر قابل اعتماد بودن آمریکا است. معمر قذافی حاکم معدوم لیبی به دلیل دنبال کردن برنامههای هستهایاش به شدت از لحاظ دیپلماتیک تحت فشار قرار گرفت و تحریمهای زیادی از طرف آمریکا و متحدان غربیاش علیه او اعمال شد. از یک سو تحریمها بود و از سوی دیگر فشارهای دیپلماتیک و قرار گرفتن نام این کشور در فهرست کشورهای حامی اقدامات تروریستی.
لیبی که در آن برهه با اتهام دست داشتن در «حادثه هوایی لاکربی» نیز روبرو بود در مذاکرات با آمریکا برای برداشته شدن تحریمها از تمام حق این کشور در داشتن برنامه هستهای صلح آمیز نیز گذشت. قذافی در آن زمان با کل مطالبات آمریکاییها موافقت کرد. آنها از لیبی خواسته بودند ضمن انهدام و انتقال تجهیزات هستهای این کشور به کشوری دیگر، دسترسی کامل و نامحدودی به بازرسان آژانس بینالمللی انرژی تمی بدهد و در عین حال از تمام فعالیتهای هستهای اعم از تحقیق و تولید دست بکشد. لیبی که برای برنامه هستهای اش تحت فشار بود، در نهایت مجبور شد اطلاعات مربوط به چگونگی دستیابی به تجهیزات هستهای را نیز در اختیار طرف غربی قرار داده و در عین حال برای مبارزه با شبکه القاعده در این کشور همکاری کاملی با آمریکاییها داشته باشد.
لیبی با به اجرا گذاشتن تمام خواستههای آمریکا توانست شاهد لغو شدن تعدادی از تحریمها نیز باشد اما در همان زمان نیز رییس سیا در کنگره و سفیر آمریکا در رژیم صهیونیستی به شدت با برداشته شدن تحریمهای شورای امنیت علیه لیبی مخالفت کردند و هر روز اتهام تازهای را متوجه این کشور کردند.
در مورد مصر نیز نتیجه اعتماد محمد مرسی به امریکا چیزی جز برکناری و محاکمه و صدور حکم اعدام برای وی در برنداشت. انقلاب مردمی مصر رویای چندین ساله مردم این کشور برای رسیدن به آزادی و تشکیل دولت دموکراتیک غیرنظامی را به واقعیت تبدیل کرد. رییسجمهوری با رای مردم انتخاب شد و دولت شکل گرفت. با این حال این رویای تحقق یافته، با تلاش مرسی برای نزدیکی به آمریکا به رویای ناتمام مردم مصر تبدیل شد و کشور دوباره در باتلاق حکومت نظامیان بر مردم و کودتا فرو رفت.
تلاش مرسی برای نزدیکی به آمریکا در راستای کاسته نشدن از میزان کمکهای اقتصادی این کشور به مصر و ارتش آن، باعث شد آمریکاییها به یار جدید خود در منطقه نیز پشت کرده و در حالیکه هیلاری کلینتون در سفر به مصر گفته بود برای تشکیل دولت دموکراتیک تمام تلاش خود را به کار میبندد، چند ماه بعد با دخالت نظامیان، رییسجمهور منتخب به زندان افتاد و دوباره نظامیان اوضاع را در دست گرفتند.
با این اوصاف می توان گفت امریکا همواره با در پیش گرفتن خوی استکباری در برخورد با دیگر کشورها با تکیه بر مولفه های قدرت از یک فرمول تبعیت می کند و آن فرمول «بگیر و طلبکار باش».
در واقع اگر امریکایی ها در مورد برنامه هسته ای ایران تلاش کردند از طریق مذاکرات به نتیجه برسند به این علت بود که چاره و گزینه دیگری نداشتند هر چند اوباما در سخنرانی خود نیز ضمن اعتراف به این موضوع سعی کرد اینگونه القا نماید که در غیر این صورت گزینه باقی مانده جنگ است.
درحالی اوباما سعی در باورپذیری این ادعا داشت که برای جلوگیری از گزینه جنگ لازم بوده که با ایران مذاکره شود که برای امریکایی ها گزینه جنگ نیز غیر ممکن بود چرا که بومی شدن دانش هسته ای در ایران هر گونه اقدام نظامی را با شکست روبرو می ساخت در این باره می توان به اعتراف ژنرال مارتین دمپسی رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا اشاره نمود که اعتراف کرد حمله به ایران برنامه هسته ای این کشور را از بین نمی برد بلکه آن را دچار وقفه می کند. دمپسی که در موسسه کارنگی صحبت می کرد در ادامه با اشاره به توانایی ها و دانش بومی ایران در فناوری صلح آمیز هسته ای گفت: آنچه توانایی هسته ای ایران را با اهمیت کرده سانتریفیوژها و یا موشک های بالستیک نیست بلکه توانایی های فردی و توان متخصصان است که می توانند دوباره آن را احیا کنند. (خبرگزاری فرانسه 93/8/16)
مولفه دیگر که هر گونه تصمیم گیری به اقدام نظامی علیه ایران را با شکست روبرو می ساخت واکنش ایران بود که همواره باعث تردید کاخ سفید در استفاده از این گزینه می شد ضمن اینکه گیر افتادن امریکا در باتلاق افغانستان و عراق و هزینه های هنگفت نظامی در دوجنگ گذشته آن هم بدون هیچ دستاوردی و مخالفت مردم امریکا با راه اندازی جنگ از دیگر عللی است که این گزینه را غیرممکن می کرد .
از سویی اصرار امریکا به ادامه تحریم ها نیز دیگر چاره ساز نبود بطوریکه «جان کری» وزیر امور خارجه آمریکا در آخرین ساعات اقامت در وین، گفته بود «اگر توافق نمیکردیم، چین و روسیه و دیگران با ایران تجارت میکردند زیرا آن هنگام، (نظام) تحریمها از هم میپاشید.» («ایبیسینیوز» 94/4/23)
با این توصیف تکرار ادعاهای نخ نمای اوباما در مورد حمایت ایران از تروریسم و ایجاد بی ثباتی در منطقه ناشی از هراسی است که امریکایی ها از نفوذ انقلاب اسلامی در منطقه مشاهده می کنند. از نگاه آمریکا، جمهوری اسلامی به منزله یک «کشور انقلابی» بیش از سه ده در تلاش برای سرنگونی حکومت های منطقه و استقرار رژیم های ضد غربی است. همچنین به عنوان یک «کشور شیعی» الهام بخش جنبش های اسلامی غرب ستیز نه تنها در منطقه بلکه در سرتاسر جهان است و مهمتر اینکه به عنوان یک «کشور تجدیدنظر طلب» سعی در برهم زدن موازنه های منطقه ای از طریق گسترش طلبی و به خدمت گرفتن گروه های شبه نظامی مانند حماس، حزب الله و سازمان جهاد اسلامی علیه رژیم صهیونیستی، امریکا و متحدانش دارد.
همین برداشت است که نفوذ ایران در میان کشورها و ملت های منطقه را با صدور انقلاب یکی می داند در حالیکه اندیشه های انقلاب اسلامی در فطرت انسانها قرار گرفته است و اگر برخی کشورهای منطقه و متحدان امریکا در مقابل این اندیشه با فشارهای داخلی برای اصلاح و تغییر روبرو هستند به دلیل اقدامات ایران نیست بلکه این اندیشه انقلاب اسلامی است که بدون هیچ مرزی در فطرت همه انسانها قرار دارد.
در واقع گفتمان انقلاب اسلامی به عنوان یک پارادایم در تضاد با خوی استکباری امریکا قرار گرفته بود که سعی داشت با حضور نظامی و ایجاد پایگاههای نظامی در منطقه منافع نامشروعی برای خود کسب نماید و همین خوی استکباری نیز مشکلاتی را برای منطقه پدید آورده بود و اکنون در سخنان اوباما بار دیگر تبلور یافته است.
با این وصف برای حفظ منافع ملی توجه به بیانات اخیر مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان از اهمیت بالایی برخوردار است. ایشان گفتند مبارزه با استکبار و نظام سلطه را نمیتوان متوقف کرد، زیرا این مسئلهای بسیار مهم و از اصول انقلاب است؛ آمریکا تجسم حقیقی استکبار جهانی است.
ارسال نظر