شاید بسیاری از خود می پرسند که شعار مرگ بر اسرائیل تا چه حد قابل تحقق است؛ و شرایط این رژیم در حال حاضر چه گونه است؟ البته نابودی اسرائیل یک تقدیر الهی است که در آغاز سوره اسراء امده است وکلام الهی بر همگان حجت است. ما دراین مقال کوشش داریم تا پرتویی بر وضعیت رژیم اسرائیل داشته باشیم.

  رژیم صهیونیستی از همان آغاز بر پایه الگوی استعمار اسکانی بنا شد مانند ده ها نظامی که در امریکای شمالی و جنوبی و استرالیا شکل گرفت. استمرار اینگونه ساختارها  معمولا بر دو پایه استوار است. جذب مهاجرین از بیرون و یکسره سازی وضعیت جمعیتی به نفع خود و ایجاد یک  نوع برتری نظامی برای حفظ رژیم نوپای خود و مقابله با هرگونه تلاش برای تغییر وضعیت جدید است.

 با تحولاتی که در معادله فلسطین در 36 سال گذشته پس از انقلاب اسلامی اتفاق افتاده است این دو  پایه اصلی نظام، وضعیت بحرانی پیدا کرده است. مهاجرت به علت معادله جدید وحشت و ناامنی در سرزمین های اشغالی به علت آتشباری مقاومت، به صورت معکوس در آمده و در حال حاضر تعداد کسانی که از اسرائیل به خارج مهاجرت می کنند  بیش از آنانی است که از بیرون  به  فلسطین اشغالی منتقل می شوند. ریولین رئیس فعلی رژیم صهیونیستی در پانزدهمین اجلاس هرتزیلیا که اخیرا برگزار شد اعلام کرد که در حال حاضر برتری جمعیتی با فلسطینیان است و در سر تا سر فلسطین  اشغالی تعداد فلسطینیان 52 %  اند و از مسئولان صهیونیستی خواست تا با این خطر جدی مقابله کنند که موجودیت اسرائیل را با تهدید مواجه ساخته است.

 همچنین برتری نظامی رژیم صهیونیستی با مدل جنگ های نامتقارن مقاومت،  به طور کلی به چالش کشیده شد. در این جنگ ها ، این رژیم علیرغم برتری کامل  قادر به تحقق اهداف خود نبود  و به همین دلیل این حربه ناکار آمد شد. البته فرماندهان نظامی این رژیم با کمک امریکا در صدد بودند تا با ایجاد گنبد آهنین بار دیگر این معادله را به نفع خود تغییر دهند اما پیشرفت و نو آوری تسلیحاتی همزمان مقاومت  مانع از تغییر معادله کنونی شده است. این شرایط ، نقش وظیفه ای اسرائیل را  در خدمت به قدرت های سلطه گر جهانی نیز ناکار آمد کرد و عملا اسرائیل از یک متحد استراتژیک به سربار تغییر وضعیت پیدا کرد. غرب با کمک های نظامی و اقتصادی و سیاسی به اسرائیل انتظار انجام ماموریت های محوله را داشتند ولی ناکار آمدی این برتری نظامی انگیزه های غرب در هماهنگی کامل با این رژیم را از بین برد.

 همچنین این تحولات، راهبردهای امنیتی این رژیم را تحت تاثیر قرار داده است. رژیم صهیونیستی همواره با داشتن قدرت بازدارندگی متکی به برتری نظامی  با هرگونه خطر احتمالی بالقوه و بالفعل مقابله می کرد. حمله به عراق و انهدام راکتور هسته ای این کشور و حمله به تونس و ترور ابو جهاد نفر دوم ساف و نیز حمله نظامی به سودان و سوریه همگی بر پایه این برتری صورت گرفته است. اما از زمانیکه رژیم صهیونیستی  قدرت بازدارندگی خود را در مقابل مقاومت از دست داد و برتری نظامی آن ناکار آمد گردید ناگزیر به راهبرد های جدیدی روی آورده است.

معادله جدید امنیت اسرائیل در ناامنی کشورهای منطقه استوار شده است. متاسفانه در این معادله جدید بازیگران مزدوری از جهان اسلام  پیمانکار ایجاد ناامنی  دشمن شده اند و در این ماموریت منطقه ای ، در خدمت امنیت اسرائیل فعالیت می کنند و نتیجه کار آن ها ناامنی  وسیع در سوریه و عراق و لبنان است. متاسفانه تکفیری ها سربازان اصلی عمل کننده هستند و هرگاه که مجروح شوند دشمن احساس مسئولیت می کند تا آن ها را درمان کند و به میدان برگرداند و در سطح منطقه نیز رژیم هایی مانند ترکیه ، عربستان، قطر و اردن پیمانکار اسرائیل اند و در گسترش ناامنی در منطقه از همه امکانات و ظرفیت خود بهره  می گیرند. متاسفانه عربستان سعودی دامنه گسترش ناامنی را تا اشغال بحرین و اعلام جنگ بر ضد  مردم یمن توسعه داده و قطر با مدیریت جنگ داخلی در لیبی دامنه جنگ را تا افریقا گسترش داده است. این حقایق نشان می دهد که رژیم صهیونیستی علت اصلی ناامنی در سطح منطقه است و زمانی مردم منطقه می توانند در صلح و آرامش زندگی کنند که این غده سرطانی  ناامنی و تجاوز را از منطقه ریشه کن کنند و روند استقلال منطقه را  با پاکسازی آن از همپیمانان  این رژِیم متجاوز به اتمام برسانند.

فارس