طرحهای مخفی اسرائیل و عربستان علیه ایران
به گزارش پارس به نقل از مشرق اخبار ایران و تحلیلهای پیرامون آن به طور مستمر در رسانههای جایگزین که مخالف رسانههای جریان اصلی (Main Stream) غرب هستند منعکس میشود. این رسانه ها به اطلاعات و تفاسیر متفاوتی میپردازند که در رسانههای جریان اصلی پیدا نمیشود.
***
طرحهای مخفی اسرائیل و آل سعود به موازات مذاکرات هستهای
پایگاه ولترنت مینویسد:در خاورمیانه هیچ یک آگاه نیستند که توافقات سرّی که باید در 30 ژوئن آینده، در حاشیۀ توافقات چند جانبه، در رابطه با مسئلۀ هسته ای توسط واشنگتن و تهران به امضا رسد قواعد بازی را برای ده سال آینده مشخص خواهد کرد.
این توافقات در وضعیتی مطرح شده است که ایالات متحده به جای عربستان سعودی و روسیه به نخستین تولید کنندۀ نفت تبدیل شده است. ایالات متحده دیگر برای مصارف خودشان نیازی به نفت خاورمیانه ندارند و حساسیت آنها نسبت به این مسئله تنها به دلیل حفظ داد و ستدهای بازار جهانی به دلار است.
طرحهای مخفی اسرائیل و عربستان علیه ایران // در حال ویرایش
علاوه بر این واشنگتن جابجائی هائی را در استقرار نیروها از اروپای غربی و خاورمیانه به سوی خاور دور آغاز کرده است. چنین موردی به این معنا نیست که این مناطق را رها می کند، بلکه آمریکا این بار در پی تضمین امنیت خود ولی با ساز و کار دیگری است.
بر اساس اطلاعاتی که ما در اختیار داریم، از 17 ماه پیش (یعنی در رابطه با گفتگوهای بین واشنگتن و تهران که از 27 ماه پیش آغاز شده)، تل آویو با عربستان سعودی در حال گفتگو بوده است. نمایندگان عالی مقام این دو کشور پنج بار در هندوستان، ایتالیا و جمهوری چک با هم ملاقات کرده اند.
همکاری بین تل آویو و ریاض به طرح ایالات متحده برای ایجاد «نیروی مشترک عرب» به پشتیبانی اتحادیۀ عرب ولی به فرماندهی اسرائیل باز می گردد. نیروی مشترک عرب عملاً در یمن به کار بسته شد و سربازان اسرائیلی خلبانی بمب افکن های سعودی را در چهارچوب نیروی مشترک عرب به عهده دارند و ستاد فرماندهی آنها نیز توسط اسرائیل در سومالی لاند بر پا شده، یعنی در کشوری که رسماً وجود خارجی ندارد و به رسمیت شناخته نشده است. سومالی لاند در آن سوی تنگۀ باب المندب واقع شده است.
اسرائیل و عربستان سعودی پیرامون چند هدف با یکدیگر به توافق رسیده اند.
اهداف سیاسی :
1) «دموکراتیزاسیون» دولت های خلیج فارس، یعنی شرکت دادن مردم در مدیریت کشور خودشان با این حساب که رژیم سلطنتی خدشه ناپذیر باقی بماند و شیوۀ زندگی وهابی نیز زیر علامت سؤال نرود.
2) تغییر نظام سیاسی در ایران (بی آن که جنگی بر پا شود).
3) ایجاد کردستان مستقل به شکلی که ایران و ترکیه تضعیف شوند (گرچه ترکیه مدت ها با اسرائیل هم پیمان بود) و به همین گونه عراق (ولی نه سوریه، زیرا این کشور به شکل دراز مدت تضعیف شده است).
اهداف اقتصادی :
1) بهره برداری از مناطق نفت خیز در ربع الخالی و سازماندهی یک فدراسیون بین عربستان سعودی، یمن، و حتی عمان و امارات متحدۀ عرب.
2) بهره برداری از مناطق نفت خیز اوگادن (منطقه ای در جنوب شرقی اتیوپی) تحت نظارت اتیوپی، تأمین امنیت بندر عدن در یمن، و ایجاد پل ارتباطی بین جیبوتی و یمن.
به عبارت دیگر، اگر تل آویو و ریاض بخاطر مشکلات ناامید نشوند و بپذیرند که دو سوم عراق، سوریه و نیمی از لبنان زیر چتر کنترل ایران قرار گیرد، آنها می خواهند :
1) مطمئن شوند که ایران از صادر کردن انقلابش چشم پوشی می کند.
2) کنترل مابقی منطقه با حذف ترکیه که در نظارت و مدیریت تروریسم بین المللی جانشین عربستان سعودی شده بود و اکنون در سوریه با شکست روبرو شده است.
در این وضعیت، سفر شاهزاده محمد بن سلام ، پسر پادشاه سلام عربستان سعودی به روسیه موجب نگرانی شدیدی شد، یک اردوی رسانه ای گزارش داد که او می خواهد از روسیه درخواست کند که از کمک به سوریه خود داری کند. درپی او به مدت یک هفته ایاد بن امین مدنی رئیس سازمان همکاری های اسلامی همراه با چندین وزیر و تعدادی از بازرگانان به روسیه رفت. هیئت سعودی در بازار اقتصادی سن پترزبورگ شرکت کرد و شاهزاده مورد استقبال رئیس جمهور ولادیمیر پوتین قرار گرفت.
سرزمین وهابی از تاریخ بنیانگذاری اش با ایالات متحده مناسبات ممتازی داشته و اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و سپس روسیه را به مثابه رقیب تلقی می کند. بنظر می رسد که این مناسبات در حال تحول است.
اهمیت بسیار مهم امضای همکاری ها و توافقات اقتصادی می تواند آغازی باشد برای سیاست های جدید تر. عربستان سعودی 16 مرکز اتمی خریداری کرده و در عین حال برآن است تا در پژوهش های فضائی روسیه نیز سهیم گردد و برای توافقات نفتی گفتگو می کند که نتایج آن هنوز منتشر نشده است.
برای رفع ابهام در مورد این گفتگوها، رئیس جمهور ولادیمیر پوتین اعلام کرد که روسیه در مورد سیاست پشتیبانی از سوریه هیچ تغییری نخواهد داد و از آراء مردم سوریه و راه حل سیاسی پشتیبانی خواهد کرد، و مشخصاً به این معنا که رئیس جمهور بشار اسد که به شکل دموکراتیک برگزیده شده تا پایان دور ریاست جمهوری اش در قدرت باقی خواهد ماند.
هراس بزرگ از برنامه هستهای ایران
پایگاه لابلاگ مینویسد: همیشه اتفاقات اینگونه رخ میدهد. در حالیکه گفتگوهای هستهای ایران و گروه 5+1 به مهلت 30 ژوئن نزدیک میشود، مشکلترین مسائل در جریان مذاکرات مطرح میشود. یکی از این مسائل هفته گذشته دوباره ظاهر شد: مساله جنبه به اصطلاح احتمالی نظامی برنامه هستهای ایران.
هراس بزرگ از جنبه احتمالی تسلیحاتی برنامه هستهای ایران
هفته گذشته خبرهایی مطرح شد مبنی بر اینکه پنج کشور غربی حاضرند تا توافق نهایی را بدون حل شدن سوالات درباره این مسائل امضاء کنند. در عوض، توافق نهایی فرآیندی را تعریف خواهد کرد که طبق آن ایران پاسخهایی به سوالات آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره جنبههای نظامی برنامه هستهای پاسخ دهد. این مساله باعث مطرح شدن موجی از انتقادات شد.
جنبه احتمالی برنامه هستهای ایران همیشه در مرکز مذاکرات قرار داشته است. اگر هیچ نشانهای درباره اینکه ایران برنامه تسلیحاتی هستهای نداشته است، پس برنامه هستهای ایران دغدغهای برای جهان، آمریکا و رژیم صهیونیستی که قسمت اعظم سیاستهای خارجی واشنگتن را تعیین میکند بوجود نمیآورد.
عدم ارائه اطلاعات از جانب ایران درباره اقدامات گذشته این کشور نباید به سدی در مذاکرات تبدیل شود. بلکه، توافق نهایی باید ملزوماتی برای شفافسازی و رژیم راستیآزمایی دقیقی را تعریف نماید که اجرای دقیق توافق توسط ایران را در سالهای آتی ضمانت نماید.
برای کسانی که مایل به توسعه روابط با ایران هستند، تحریم ها مانعی به شمار نمی روند/ کسانی که از رابطه با تهران طفره می روند، حتی در صورت لغو کامل محدودیتها توجیهی برای کارشان پیدا خواهند کرد
پایگاه اینترنتی روس زبان ایران رو در مقاله ای به قلم ایگورپانکراتنکو نوشت: با این که تنها چند روز تا سی ام ژوئن یعنی تاریخ نهایی تعیین شده برای گفت وگوهای هسته ای ایران باقی مانده، دراظهارات مقامات جهان تا حد زیادی ازمیزان خوش بینی کاسته شده و رسانه های جهانی که پیش ازاین درزمینه بررسی همه جزئیات روند گفت و گوها آن همه حریص ظاهر شده بودند، حالا ناگهان دچار کمرویی اطلاعاتی شده و به گزارشهای خشک و خالی درمورد دور جدید رایزنی ها بسنده کرده اند. کاملا مشخص است که روند تدارک توافقنامه نهایی به شدت کند شده است. حالا باید ببینیم مقصراین جریان کیست.
ایران // در حال ویرایش
وقتی نویسنده این مقاله در ماه آوریل اظهار داشت موفقیت لوزان یک بلوف بزرگ است و درآن جا هیچ پیشرفت واقعی حاصل نشده، برخی کارشناسان و حتی دیپلمات ها وی را به بدبینی بیش از حد، بیهوده گویی و حتی درک نکردن عمق حوادث متهم کردند. ولی درپاسخ به درخواست «ارائه مدرک» یعنی حداقل متن توافقنامه سیاسی مثلا امضا شده، به چرک نویس و متن مقدماتی نیازمند تصحیح اشاره کردند. این پرسش کاملا اصولی بود چون اگرتوافقهای اصلی روی کاغذ آورده شده، درزمان باقی مانده فقط می بایست چند ضمیمه فنی به آن اضافه می شد.
اگرهیچ توافق سیاسی به دست نیامده اوضاع کاملا فرق می کند. دراین صورت همه حوادث چیزی جزیک نمایش بی ارزش برای مخاطب نه چندان سخت گیرنیست که درآن نقش آفرینان فقط جمله های بی اهمیتی به زبان می آورند. ضمن این که واشنگتن، لندن و پاریس قصد انعقاد هیچ توافقنامه ای را ندارند. برلین فقط براساس ملاحظات مربوط به وجهه اش درروند شرکت دارد. مسکو یا امکان تاثیرگذاری برحوادث را ندارد، یا نمی خواهد این کاررا بکند و برای پکن هیچ فرقی نمی کند چون تحریم ها به هیچ وجه مانع گسترش حجم تجارت بین آن و ایران نمی شوند.
این دقیقا همان چیزی است که رخ داد. به فاصله چند روزتا تاریخ نهایی، منابع کاملا موثق اعلام کرده اند متن توافق نهایی چیزی جزیک لحاف پاره پاره نیست چون درباره ده تا ازچهارده بند آن هیچ توافقی حاصل نشده وازپنج ضمیمه پیشنهادی، سرنوشت یکی مشخص نیست و چهارتای باقی مانده عبارتند ازچرک نویس هایی با تعداد زیادی خط خوردگی، تصحیح و اضافات.
نویسنده مقاله با اشاره به تمایل امریکا به «شفافیت» به ضرر حاکمیت ایران، می افزاید: هرانسان برخوردار از عقل سلیمی متوجه است که هیچ گفت و گویی درمورد یک مساله خاص نمی تواند ده سال ادامه داشته باشد. اگرچنین اتفاقی بیفتد یا اوضاع غیرعادی است، یا یکی از طرفین در حال فریب دادن است و به هیچ وجه تمایلی به دستیابی به نتیجه قابل قبول برای دو طرف ندارد. یعنی دائما خواسته های تازه و تازه تری مطرح می کند که طرف مقابل نمی تواند آنها را به ضرر حاکمیتش بپذیرد. خواسته طرف آمریکایی درگفت وگوهای ایران با شش میانجی بین المللی همان شفافیت است.
به نوشته ایگورپانکراتنکو کارشناسان فیزیک وعلوم هسته ای با بررسی موشکافانه داده های موجود اعلام کرده اند برنامه هسته ای ایران نظامی نیست. طی سال های دوهزار و نه تا دو هزارو یازده سازمان های اطلاعاتی برجسته دنیا یعنی سی.آی.ای، موساد، اداره اطلاعات نظامی روسیه، سازمان اطلاعات آلمان و مدیریت کل امنیت خارجی فرانسه به این نتیجه رسیدند که تهران تمایلی به ساخت سلاح اتمی ندارد. ولی مگراین مساله می تواند ائتلاف ضد ایرانی را متقاعد سازد؟ کشش بیش از حد به «شفافیت» ابتدا آژانس بین المللی انرژی اتمی را فرا گرفت که وابستگی اش به آمریکا برهمه عیان است. ابتدا این سازمان درگیر کاغذ بازی که با کمک های مالی واشنگتن زنده است ابتکاربازجویی ازهمه افراد فعال دربرنامه هسته ای ایران را مطرح کرد. البته نزاکت کارمندان آژانس کاملا قابل تحسین است که پیشنهاد کردند بازجویی بدون دستگاه دروغ سنج انجام و فقط با دوربین ضبط شود!
این ابتکار مقامات ایران را در وضع بسیار دشواری قرار داد. ولی معلوم شد این کار را زود انجام داده اند. چون بعد درخواست راه دادن کارشناسان به اصطلاح بین المللی نه تنها به تاسیسات هسته ای و بلکه پایگاه های نظامی و تاسیسات غیرنظامی مطرح شد که احتمال می رود فعالیت آن ها به نحوی و به شکلی می تواند با برنامه هسته ای ارتباط داشته باشد. (لازم به یادآوری است که ایران هیچ وقت مانع بازرسی تاسیسات هسته ای و پایگاه های نظامی خود نشده بود.) علاوه براین پیشنهاد شد تاسیسات و پایگاه ها مشمول پروتکل الحاقی آژانس بین المللی انرژی اتمی شوند که به بازرسان امکان می دهد در شرایط مشخصی تاسیسات را تنها به فاصله دوساعت پس از اطلاع رسانی بازدید کنند. سپس مسولان آژانس ازتهران خواستند گزارشهایی درخصوص امکان نظامی بودن برنامه هسته ای اش به ویژه پیش ازسال دو هزارو سه ارائه کند.
عمل کردن به این درخواست های آژانس به عنوان شرط امضای توافقنامه نهایی حمایت فرانسه را در برداشت. مقامات واشنگتن هم بهانه خیلی خوبی به دست آوردند تا یک بار دیگر گفت و گوها را طول و به خیالشان مانور ظریفی بدهند. به عقیده آن ها بازپرسی از کارشناسان هسته ای ایران یک امتیاز است. ولی دسترسی بازرسان به تاسیسات مشکوک حتمی است و بدون آن هیچ توافقنامه ای امضا نخواهد شد. همان طورکه جف راتکه سخنگوی وزارت خارجه آمریکا به تازگی اعلام کرده: بدون بازرسی روند لغو تحریم ها را نمی توان شروع کرد!
کارشناس روس در ادامه به این موضوع می پردازد که هدف اصلی رهبران ایران که به خاطر آن در ملودرام چندین قسمتی با نام «مذاکرات هسته ای» شرکت می کنند لغو تحریم های بین المللی و کاهش تحریم های یک جانبه است. بر اساس اطلاعات موجود این روند درحال رسیدن به بن بست است. نخست این که واشنگتن، پاریس و لندن به هیچ وجه قصد ندارند در چارچوب توافقنامه موضوع تحریم های یک جانبه را بررسی کنند و آن را موضوع مذاکرات جداگانه آمریکا؛ اتحادیه اروپا و ایران می دانند. دوم این که امروز واشنگتن، پاریس و لندن اصرار دارند که تحریمهای سازمان ملل علیه ایران باید به تدریج لغو شوند. به گفته کارشناسان کاخ سفید توافقنامه باید راه ایران را به سوی سلاح هسته ای مسدود و برنامه نظارتی بی سابقه و چندین لایه ای را آغازکند که با کمک آن بتوان طی ده سال تخطی های احتمالی ایران را از توافقنامه کشف کرد و مانع آنها شد. پس تحریم ها برای همین ده سال درنظر گرفته شده اند.
ضمنا یک گزینه ذخیره هم آماده است: با توجه به این مساله که تحمل ایران هم اندازه ای دارد و بدون حل این مساله ادامه گفت و گوها برای آن بی مفهوم است، اگر در هرحال توافق مربوط به لغو تحریم های سازمان ملل پس ازامضای توافقنامه حاصل شود، باراک اوباما اصل «اسنپ بک» را پیشنهاد کرده است. یعنی در صورت بروز تردید درمورد نقض شرایط توافقنامه ازسوی تهران، تحریمهای سازمان ملل به طور خودکار و بدون نیاز به تصمیم شورای امنیت ازسرگرفته می شوند.
انگیزه اصلی این ابتکارسیاسی رئیس جمهور آمریکا کاملا مشخص است و مقامات واشنگتن هم آن را کتمان نمی کنند. همان طورکه سامانتا پاور سفیراین کشور در سازمان ملل طی سخنانی در کنگره اعلام کرده، به این ترتیب آمریکا امکان ازسرگیری همه تحریم ها را صرف نظر از موضع روسیه یا چین حفظ می کند! این بدان معنی است که مسکو و پکن دیگر امکان استفاده از حق وتو را نخواهند داشت.
فرانسه با شور و شوق فراوان ازاین ایده حمایت کرد و این مساله اصلا جای تعجب ندارد چون پاریس هم چنان یکی ازنقش آفرینان اصلی دسیسه ای است که درمرحله پایانی مذاکرات به راه افتاده است. دولت کنونی آمریکا و به ویژه جفت اوباما- کری سرمایه گذاری کلانی درگفت و گو با ایران انجام داده اند. بازی که اهداف کاملا محدودی را در زمینه عادی سازی روابط با ایران دنبال می کند، ازآن چه که باید خیلی فراتر رفته است تا این دو بتوانند بدون از دست دادن وجهه شان در برابر مقامات آمریکا و جامعه جهانی از آن خارج شوند. پس به شدت به «پلیس بدی» نیاز دارند که نظم و جدیتش مانع امضای توافقنامه ای شوند که به ضرر ائتلاف ضد ایرانی باشد یعنی لغو کامل تحریمها، برداشتن محدودیت ها و ضرر زدن به امنیت اسرائیل و پیوستن ایران به سازمان همکاریهای شانگهای را در برداشته باشد. با توجه به همه این مسائل، فرانسوا اولاند که هم وطنانش او را «حرف شنوترین سگ آمریکا» می نامند، کاملا آمادگی ایفای این نقش را دارد.
با توجه به همه این دسیسه ها، مردم جهان روز به روز نسبت به اظهارات مربوط به امضای توافقنامه تا سی ام ژوئن بدبین ترمی شوند. به ویژه این که خود دیپلمات ها اعلام کرده اند این تاریخ حتمی نیست و اگر توافقنامه در تاریخ نهم ژوییه یا درماه اوت امضا شود هیچ مشکلی پیش نمی آید.
ایگورپانکراتنکو درخاتمه چنین می نویسد: رهبرمذهبی ایران اعلام کرده به راستی هم اگرامضای توافق نامه در موعد تعیین شده صورت نگیرد، دنیا به پایان نخواهد رسید چون هیچ تغییر جدی برای ایران رخ نخواهد داد.
باید گفت برای بقیه جهان هم همین طور است. برای کسانی که مایل به توسعه روابط با ایران هستند، تحریم ها مانعی به شمار نمی روند. کسانی هم که از رابطه با تهران طفره می روند، حتی در صورت لغو کامل محدودیتها توجیهی برای کارشان پیدا خواهند کرد. تنها مساله مهم این است که در چنین شرایطی نباید به آمریکا و متحدانش تکیه کرد. همانطورکه همیشه پیش می آید، آنها همیشه با موفقیت از تاری که خودشان می تنند بیرون می آیند. این کشورهای گرفتار در تارهستند که با مشکل مواجه می شوند.
ارسال نظر