به گزارش پارس به نقل از برهان، آزادی از ارزشمندترین ویژگی‌های ذاتی انسان و از بزرگ‌رین نعمت‌های الهی است. خداوند اختیار و آزادی را بستر و مقدمه رشد و کمال انسانی قرار داد زیرا رشدی که آزادانه نباشد فاقد هرگونه ارزش است. شهید مطهری در بیان آزادی بیان می‌دارد که آزادی مقدمه‌ی کمال است نه خود کمال... خدا انسان را طوری خلق کرده است که به کمال خودش از راه آزادی و انتخاب و اختیار برسد.[1]
از مفهوم آزادی تعاریف مختلفی ارائه شده است. در وسیع‌ترین معنا آزادی برای انسان حالتی است که در آن اراده شخص برای رسیدن به مقصود خویش به هیچ مانعی برخورد نکند. اما این آزادی مطلق برای هیچ موجودی در جهان وجود ندارد.[2] در دنیای مدرن غرب آزادی و به‌ویژه آزادی فردی به‌عنوان اصلی‌ترین مباحث در حوزه‌های مختلف قرار گرفته و به‌عنوان مبنای مکتب لیبرالیسم مطرح می‌شد. در این دیدگاه آزادی و خردمندی دو روی یک سکه قرار گرفته است لذا سلب آزادی برابر و با سلب خردمندی انسان شده و آزادی ضامن مصالح راستین فرد و جمع است.[3] این آزادی مطرح‌شده در غرب در واقع بر مبنای اومانیسم و فردگرایی قرار دارد که به معنای منفی آن است آن‌گونه که در بیان آیزابرلین آمده رهایی از هرگونه مداخله.[4]
در قرآن کریم آزادی به‌عنوان هدف پیامبران؛ برداشتن غل‌و زنجیر (قیدوبندها) از گردن[5] انسان‌ها تعریف شده است که در تفسیر نمونه مراد از این غل‌و زنجیرها این‌گونه آمده است:
 «زنجیرهای اسارت، همان جهل و نادانی و بت‌پرستی و خرافات و تعصبات و زندگی طبقاتی و غیره بود یعنی همان استعمار و استثمار توده‌ها»[6]
 امام خمینی (ره) به‌عنوان اندیشمند و فقیه مسلمان و همچنین بنیان‌گذار جمهوری اسلامی مقوله آزادی را از اساسی‌ترین مقولات و از ضروریات هر جامعه‌ای می‌دانستند. ایشان در بیان آزادی می‌گویند: «آزادی یک مسئله‌ای نیست که تعریف داشته باشد. مردم عقیده‌شان آزاد است، کسی الزامشان نمی‌کند که شما حتماً باید این راه را بروید، کسی به شما الزام نمی‌کند که باید این را انتخاب کنی، کسی الزامشان نمی‌کند که در کجا مسکن داشته باشی یا در آنجا چه شغلی را داشته باشی. آزادی یک چیز واضحی است»[7] ایشان آزادی را موهبتی الهی و مقدمه رشد ملت عنوان می‌کردند.[8] لذا تحقق آن در همه ابعاد و حوزه‌ها از جمله حوزه‌های عمومی، فردی، سیاسی، عقیده، مذهب، اندیشه، بیان،احزاب، اجتماعات و... را لازم و ضروری می‌پنداشت. امام خمینی علاوه بر این آزادی اقشار مختلف را مورد توجه قرار داده و هر گروه در هر جای از جامعه را آزاد می‌داند. ایشان بر آزادی زنان، آزادی دانشگاهیان و فعالیت‌های دانشجویی و همچنین آزادی اقلیت‌های مذهبی بسیار تأکید دارند. برای نمونه ایشان اعلام می‌دارند که اقلیت‌های مذهبی در جامعه ایران نه‌تنها آزادند بلکه دولت نیز وظیفه دفاع از حقوق آن‌ها را به عهده دارد. امام معتقد بود که هر ایرانی فارغ از یهودی، مسیحی یا مسلمان بودن از حقوق اجتماعی برخوردارند.[9]
امام خمینی (ره) دارای جهان‌بینی اسلامی بود و چارچوب فلسفی خود را بر مبنای اصول اساسی اسلام بنیان نهاده بود لذا معتقد بود که در حقیقت اسلام آزادی سالم و صحیح را برای انسان‌ها تأمین می‌کند. از منظر امام آزادی محقق نمی‌گردد مگر در سایه اسلام و قوانین آن.
امام خمینی (ره) دارای جهان‌بینی اسلامی بود و چارچوب فلسفی خود را بر مبنای اصول اساسی اسلام بنیان نهاده بود لذا معتقد بود که در حقیقت اسلام آزادی سالم و صحیح را برای انسان‌ها تأمین می‌کند.[10] از منظر امام آزادی محقق نمی‌گردد مگر در سایه اسلام و قوانین آن[11]قرار دادن آزادی در چارچوب اسلام اساسی‌ترین و اولین وجه تمایز آزادی موردنظر امام با آزادی سکولار غربی است. امام خمینی آزادی بی‌قیدوبند غرب را نپذیرفته و برای آن حد و حدودی را بیان می‌کند. ایشان آزادی را که مخالف با شرع و عقل باشد[12] و شئون و مصلحت جامعه[13] را زیر پا بنهد نمی‌پذیرد. آزادی از منظر ایشان آزادی در حدود قانون است[14]؛ عدم توطئه و خیانت[15]، فساد[16]و عدم ضرر رسانی[17] از دیگر حدود اصلی آزادی صحیح در اندیشه امام خمینی به شمار می‌رود.
برای نمونه ایشان به آزادی زنان اعتقاد فراوان داشته و همواره بر نقش سازنده زنان در جامعه تأکید می‌نمودند اما این آزادی عمل را برابر با بی‌حجابی و یا استفاده ابزاری از زنان نمی‌دانستند لذا به نقد این نگاه در اندیشه غرب و گسترش آن در زمان حکومت پهلوی می‌پرداختند. ایشان معتقد بودند که حکومت پهلوی با گسترش بی‌حجابی و با اسم آزادی در حال به فساد کشیدن بانوان جامعه بودند و آزادی بانوان را در بی‌بندوباری می‌دیدند.[18] ایشان معتقد بودند که بانوان با رعایت اصول اساسی اسلام در جامعه کاملاً آزادند و همانند مردان در جامعه فعالیت نمایند. «زن‌ها امروز باید همان‌طوری که مردها وارد، یعنی مردهای درست نه مردهایی که... در مسائل واردند، آن‌ها در مسائل وارد باشند و تعلیم و تعلم صحیح داشته باشند و دخالت صحیح در امور بکنند.»[19] از منظر امام انسان‌ها همه آزادند اما این آزادی مطلق نبوده و دارای حد و حدود و چارچوب است.
امام پس از روشن ساختن آزادی موردنظر خود که مطابق با اسلام است تحقق ان را جز در سایه اسلام و حکومت اسلامی ممکن نمی‌داند و آزادی به وجود آمده برای کشور را ناشی از اسلام می‌دانند.[20].بدین معنا سیاست مطلوب امام خمینی سیاستی اسلامی است که یکی از مهم‌ترین مبناهای آن را آزادی اعلام می‌کند: «سیاست ما همیشه بر مبنای حفظ آزادی، استقلال و حفظ منافع مردم است.»[21]. این اصل و اساس قرار گرفت آزادی سبب می‌شود که امام خمینی در پایه‌ریزی نظام پس از انقلاب ایران شکل جمهوری را برای آن انتخاب کند زیرا جمهوری شکلی از حکومت است که انسان‌ها و افراد جامعه با انتخاب‌های آزادانه سرنوشت کشور خود را تعیین می‌کنند. لذا امام خمینی اعلام می‌دارد که «حکومت باید متکی به آرای ملت باشد به‌گونه‌ای که تمامی آحاد ملت در انتخاب فرد یا افرادی که باید زمام امور را به دست بگیرند شرکت داشته باشند.»[22]
امام خمینی بر اساس این اندیشه‌ها حکومتی را بنا کرد که مردم در آن آزاد باشند؛ آزادی که همه را در بربگیرد و اسباب رشد و سعادت همه را فراهم نماید. این آزادی که سعادت جمع را به دنبال داشت با آزادی فردگرایانه لیبرالی که به خواست‌های فردی و امیال فردی تأکید دارد، بسیار متفاوت بود. در دوران پس از انقلاب و به‌ویژه بعد از رحلت امام خمینی گروهی غرب‌گرا با افکار اومانیستی و خردگرایی محض غربی بر طبل آزادی کوبیدند.
این افراد ندای استبدادزدگی و خفقان در جامعه سر دادند و آزادی گسترده فردی و اجتماعی که رها از قیدوبندهای موردنظر امام بود  را راهگشای همه مشکلات اعلام کردند[23].
رئیس دولت اصلاحات در دانشگاه تهران در سالگرد دوم خرداد بیان می‌دارد: «اگر دین در برابر آزادی قرار بگیرد، این دین است که باید محدود شود نه آزادی.
این گروه که نام اصلاحات را بر خود نهادند در مقطعی از تاریخ ایران با سر دادن شعار زیبای آزادی در عرصه‌های مختلف ـ بدون ارائه تعریف دقیقی از آن ـ توانستند مسئولیت اجرایی و اداره کشور را به دست بگیرند و در بسیاری از حوزه‌های فرهنگی به پیاده کردن عقاید خود بپردازند. شاخص‌ترین فرد این گروه، رئیس‌جمهور زمان اصلاحات است. وی که راه پیشرفت را جز از طریق غرب نمی‌دانست عنوان کرد: «شما برای اینکه بتوانید پیشرفت کنید و بمانید، راهی جز راه غرب ندارید»[24] این گرایش به غرب در حوزه هدایتگر آنان به‌سوی آزادی بی‌قیدوبند لیبرالی و غربی بود بدین معنا که مانند لیبرال‌ها آزادی برای ایشان فی‌نفسه هدف بود نه وسیله‌ای برای سعادت و رشد بشریت. در تأیید این سخن رئیس دولت اصلاحات در دانشگاه تهران در سالگرد دوم خرداد بیان می‌دارد: «اگر دین در برابر آزادی قرار بگیرد، این دین است که باید محدود شود نه آزادی»[25]
این گروه آزادی در چارچوب اسلام را آزادی واقعی ندانسته و در برخورد با آزادی دین را محکوم به محدودیت کردند. این اعتقاد از این اندیشه ناشی می‌شد که تئوریسین‌های این جریان فکری تعالیم اسلام و فقها و متکلمین اسلامی را برای اداره جامعه و حل‌وفصل مسائل امروزی کافی و جامع نمی‌دانستند لذا راه‌حل را رجوع به افکار و تعالیم غربی می‌دیدند... از جمله این مسائل هم مسئله آزادی‌های سیاسی و اجتماعی بود. محمد شبستری که از جمله نظریه‌پردازان این گروه محسوب می‌شود اذعان می‌دارد «آیا می‌توان گفت که آزادی‌های سیاسی و اجتماعی به آن معنا که در دنیای امروز مطرح است، در نظریات کلامی و یا فقهی ما هم سابقه دارد؟ اصلاً می‌شود این‌گونه حرف زد. آیا برای اذهان متکلمان و فقیهان، اصلاً چنین مسئله‌هایی مطرح بوده است که انواع حقوق افراد جامعه مسلمین چیست؟ اصلاً فکر جامعه، فرد، شهروند، آزادی‌های اجتماعی سیاسی و مدیریت عقلانی و برنامه‌ریزانه و سیاست برنامه‌ای و مانند این‌ها که این آزادی‌ها تنها با وجود آن‌ها معنا پیدا می‌کند، برای آن‌ها در عصر آن‌ها مطرح بوده است؟»[26] آقای شبستری فراتر از این امر ادعا دارند که پیوند دین و دموکراسی ـ که به گفته ایشان آزادی شاهرگ آن است ـ امکان‌پذیر نبوده و پیوند دین و دموکراسی- که در آن دولت متولی اشاعه دین باشد - نتیجه‌ای جز دیکتاتوری اسلامی در عمل در پی نخواهد داشت.[27]
لذا همان‌طور که بیان شد این گروه آزادی را هدف و محور همه امور قرار داده‌اند و محدود کردن آن به‌وسیله هیچ امری را نمی‌پذیرند و محدود شدن آن به‌وسیله‌ی تعالیم اسلام و فضیلت‌های اخلاقی و انسانی را تقابل با آزادی قلمداد کرده و آن‌ها را رد می‌نمایند به‌گونه‌ای که رئیس دولت اصلاحات بیان می‌کند: «هر چه با آزادی مقابل شده است، لطمه دیده است حتی فضیلت‌های انسانی»[28]
این روند غرب‌گرایانه به مقوله آزادی ـ که خود وسیله‌ای برای تأمین سعادت غایی انسان است ـ سبب می‌شود تا انسان سعادت و هدف خود را در تأمین تمایلات و خواست‌های نفسانی و دنیای بیابد و بسیاری از امور را که نتیجه‌ای جز شقاوت انسان ندارد با عنوان آزادی حق مسلم خود بپندارد به‌نحوی‌که ما می‌بینیم دیگر نظریه‌پرداز اصلاحات؛ عبدالکریم سروش از اموری چون همجنس‌گرایی و زنای با محارم با عنوان یک حق در جوامع امروز که کسی نمی‌تواند با آن مقابله کند،[29] سخن می‌گوید. این آن منتهی است که اصلاح‌طلبان در حوزه مطالبه آزادی طرح کرده‌اند. منتهایی که هیچ نسبتی با اندیشه امام نداشته و ندارد و نخواهد داشت.پی‌نوشت‌ها
[1]- مطهری، مرتضی (1373)، انسان کامل، انتشارات صدرا. ص 349
[2]- آشوری، داریوش (1388)، دانشنامه سیاسی، انتشارات مروارید، ص 20
[3]- بشیریه، حسین (1391)، تاریخ اندیشه‌های سیاسی قرن بیستم، جلد 2، نشر نی، ص 11-12
[4]- همان. ص 108
[5]- اعراف/ آیه 157
[6]- مکارم شیرازی، ناصر (1371)، تفسیر نمونه، اصفهان، مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل‌بیت، ص 400
[7]- خمینی، روح‌الله (1378)، صحیفه امام، انتشارات موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ج 10، ص 94
[8]- همان، ج 9، ص341
[9]- هممان، ج4، ص508
[10]- همان، ج7، ص 542
[11]- همان، ج 5، ص392
[12]- همان، ج10، ص 206
[13]- همان، ج 4،ص 3
[14]- همان، ج8، ص119
[15]- همان، ج6، ص362
[16]- همان، ج9، 344
[17]- همان، ج5، ص521
[18]- همان، ج 8،ص 354
[19]- همان، ج 13، ص193
[20]- همان، ج8، ص 28
[21]- همان، ج4، ص 364
[22]- همان، ج5، ص 436
[23]- خاتمی، سید محمد، نامه‌ای برای فردا، اردیبهشت 1383، ص 6
[24]- روزنامه آریا 28/6/79
- [25]سخنرانی در سالگرد دوم خرداد. 2/3/1387 دانشگاه تهران.
[26]- دین و آزادی، گفتگو با مجتهد شبستری. پرتال جامع علوم انسانی
[27]- شبستری محمد، ایمان و آزادی،طرح نو 1379 
[28]-.سایت رسمی خاتمی،2/3/1377
[29]- پرسش و پاسخ عبدالکریم سروش در دانشگاه تورنتو.
*مریم صفری؛ کارشناسی ارشد اندیشه سیاسی در اسلام از پژوهشکده امام خمینی (ره)