به گزارش پارس به نقل از فارس، حبیب الله عسگراولادی نقل کرد: یک روز وقتی رفتم سوار بشوم، مدیر گاراژ با همان لهجه‌ شیرین قمی به من گفت: «یک نفر در صندلی عقب جا داریم، اگر هم پهلوی این شیخه می‌‌شینی،کسی نمی­شینه پهلوش!» من نگاه کردم دیدم آقای مهدوی‌کنی هستند. گفتم: «افتخار می‌‌کنم». 

بعد از رحلت آیت‌الله بروجردی تعدادی از برادران متدین‌مان که در نهضت‌ اسلامی بودند به مرحوم آیت‌الله کاشانی مراجعه می‌کردند و از ایشان مسئله می‌پرسیدند.

در یک جلسه‌ای ایشان به برادرانی که در خدمت‌شان بودند با همان اصطلاح مزاح‌گونه‌ای که داشتند فرمودند: «بی‌سوادها تا در قم حاج آقا روح‌الله است به سراغ من که هیچی، سراغ هیچ‌کس نروید».

البته حاج آقا روح‌الله در آن روز حتی تا یک سال و نیم بعد هم رساله مرحمت نفرمودند. دیگر مراجع که انتظار مرجعیت‌شان از قبل بود، آنها رساله‌هایی داشتند ولی ایشان رساله‌ای مرحمت نفرموده بودند.

برای مردم روزهای اول تعجب‌آور بود که چطور آیت‌الله کاشانی مقلدین خودش را رد می‌کند و حتی به کسانی که از زمان مرحوم آیت‌الله بروجردی هم از ایشان تقلید می‌کردند، فرمودند که حاج آقا روح‌الله در قم است به ایشان مراجعه کنید.

البته امام راحل هم در بسیاری از برنامه‌های اصلی که آیت‌الله کاشانی در تهران سامان می‌دادند، از قم تشریف می‌آوردند و شرکت می‌کردند.

بنده یک نماز عید فطر را به خاطر دارم ـ شاید عکس هم از آن روز باشد ـ که ایشان در نماز عید فطر آیت‌الله کاشانی که در جنوب شرقی تهران در بیرون شهر(کنار کارخانه‌ی اشکودا) تشکیل شد، تشریف آورده بودند.

در بسیاری از برنامه‌های اصلی و جدی ایشان سعی می‌فرمودند که حضور پیدا کنند یا در تماس باشند.

امام راحل‌مان در تابستان آن سال‌ها به امامزاده قاسم تهران که در بخش مذهبی شمیران بود تشریف می‌‌آوردند و در منزل مرحوم رسولی پدر حضرت حجت‌الاسلام ‌والمسلمین جناب آقای رسولی محلاتی می‌ماندند.

مرحوم حضرت آیت‌الله شیخ عبدالکریم حق‌شناس که در مسجد امین‌الدوله، بعد از مرحوم حاج شیخ حسین زاهد آمده بودند، از شاگران امام بودند و کمتر جلسه‌ای بود که ایشان صحبت بکنند و دو یا سه بار نام استادشان « حاج آقا روح‌الله» را به زبان جاری نکنند. ایشان ما را تشویق می‌کردند که به زیارت حاج آقا روح‌الله برویم.

من خودم را برای رسیدن به خدمت امام در قم موظف می‌‌دانستم. در آن موقع گاراژی در میدان مولوی بود به نام گاراژ «ترانسپورت». معمولاً تماس می‌گرفتم تا ببینم اتوبوس جا دارد یا نه.

یک روز وقتی رفتم سوار بشوم، مدیر گاراژ با همان لهجه‌ شیرین قمی به من گفت: «یک نفر در صندلی عقب جا داریم، اگر هم پهلوی این شیخه می‌‌شینی، همین صندلی دوم بشین، کسی نمی­شینه پهلوش!» من نگاه کردم دیدم آقای مهدوی‌کنی هستند. گفتم: «افتخار می‌‌کنم». رفتم خدمت‌شان و سلام کردم.

از آنجا که خداوند روزی فراهم کرده بودند که من شناخت بسیار دقیقی از امام پیدا کنم، از تهران تا قم که در آن زمان با اتوبوس نزدیک دوساعت راه بود، از حضرت آیت‌الله مهدوی کنی درباره‌ امام توشه گرفتم.

ایشان هم دریغ نکردند و از طلبگی و دوران تدریس و تحقیق و دورانی که امام از فقهای بنام شدند، صحبت کردند و من در این فرصت نزدیک به دو ساعت از خداوند روزی دریافت کردم و اطلاعاتی به دست آوردم که تا آن روز آن اطلاعات را از حضرت امام نداشتم. اطلاعاتی که بعدها خیلی به دردم خورد.

 آن موقع ایشان خود را مرجع تقلید و صاحب رساله معرفی نفرموده بودند. در اسفند 1340 آیت‌الله کاشانی به رحمت خدا رفت.

یعنی در سال 1340 ما دو شخصیت برجسته‌ روحانی را از دست دادیم: یکی قدرت بسیار بزرگ در مرجعیت و یکی تکیه‌گاه حرکت سیاسی‌ـ اجتماعی روحانیت.

حکومت آن روز که در رأس اجرایی‌اش دکتر علی امین قرار داشت، برای اینکه رژیم بتواند از جریان استفاده‌های خاص خودش را ببرد، در تشییع جنازه‌ آیت‌الله کاشانی شرکت کرد و در مراسم تسلیت گفتن به بزرگان در قم سعی کرد که خود شاه به قم برود و نقشه‌ای را که از قبل داشتند اجرا کند.

شاید یک‌بار قبل از فوت آیت‌الله کاشانی و بعد از فوت ایشان یک مقدار جدی‌تر دکتر علی امینی با بعضی از بزرگان در قم ملاقات کرد و به آقایان وعده داد که ما به‌ زودی راه نجف را باز می‌کنیم و طلاب و فضلایی که قصد دارند به نجف مشرف بشوند و تا حالا نشده، ما این کار را ممکن خواهیم کرد.

خوب البته من جواب‌های آقایان دیگر را ندارم که عرض کنم، اما وقتی خدمت امام راحل به تعبیر آن روز «حاج آقا روح‌الله» رسید و آنجا این مطلب را نقل کرد، امام بلافاصله فرمودند: «این نقشه‌ خالی کردن حوزه‌ علمیه‌ قم از فضلا و طلاب جدی است.

مگر ما می‌گذاریم که چنین کاری بشود، این کار امتیازی نیست که شما می‌خواهید به حوزه بدهید بلکه این نقشه‌ تخریب حوزه است. مگر ما می‌گذاریم که چنین کاری بشود و من اطلاع خواهم داد که این نقشه چه آسیب‌هایی برای حوزه دارد».

البته باید این را عرض بکنم که تا چهلم رحلت آیت‌الله بروجردی روزنامه‌ها راجع به مراجع تقلید اظهارنظرهایی کردند و شرح حال زندگی و تحصیل و تدریس و موقعیت آنها را انعکاس دادند.

آن روزها یک مقاله‌ای در کیهان در معرفی حاج آقا روح‌الله خمینی انعکاس پیدا کرد که خیلی نزدیک به واقعیت بود و نیروهای سرخورده از مسائل سیاسی حتی سرخورده از بیت مراجع تقلید را امیدهایی داد.

موضع‌گیری امام در تشییع جنازه و در بزرگداشت‌های مرحوم آیت‌الله بروجردی، در حوزه، علمای بلاد و در مردم زمینه‌هایی را ایجاد کرد.

انتهای پیام/

منبع: کتاب خاطرات حبیب الله عسگر اولادی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 67